جمشیدی خراسانی jamshidi khorasani

دین فلسفه عرفان

جمشیدی خراسانی jamshidi khorasani

دین فلسفه عرفان

با شما در باره دین، فلسفه و عرفان سخن می گوییم

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیام های کوتاه

۱۴۹ مطلب با موضوع «مباحث فقهی» ثبت شده است

زیبا آفرین
شرح عروه
اجتهاد و تقلید24
بسیاری از مسائلی که در توضیح المسائل بیان شده است برای ما جزو یقینیات است و بیان شد که تقلید ندارد. مثل اجزای نماز و شرایط نماز و ...
بسیاری از مسائل هم که در رساله بیان شده است جزو ضروریات است اینها هم نیاز به تقلید ندارد مانند دو رکعت بودن نماز صبح و رکعات نمازهای یومیه یا نمازهای نافله و یا نمازهای واجب و نیز اصل روزه ماه رمضان و... بعضی فکر می کنند توضیح المسائل مثل جدول ضرب یا دائره المعارف باید مدام دست فرد باشد. یا مثل دیگشنری و لغت نامه. نه! هر وقت لازم شد سراغ رساله روند. چه تعهدی من دارم که حتما باید تا زنده هستم از آقای مجتهدی که زنده است تقلید بکنم؟ نه. سراغ دیگری می¬روم. سراغ مرحوم تبریزی می روم. سراغ شیخ انصاری می روم. چه اشکالی دارد. سختی و سستی آن با خود من مقلد است نه با محقق یزدی. ملاک عمل به دستور الهی است و من فکر می کنم این دستور الهی در جواهر الکلام توسط مرحوم نجفی به بهترین شکل بیان شده است. چرا چنین کاری نکنم. وقتی که من یقین دارم شیخ نجفی صاحب جواهر بخش فقهی دین را چون چشیده همان را اتخاذ می کنم. الا این که می بینم جاهایی دریافت درستی از مساله ندارد. من که می فهم موضوع چیست؟ من که می فهمم حکم چیست. متوجه می شوم که ایشان جاهایی چه بسا فتوایش درست نباشد. سراغ دیگری می روم. اصلا درست است ولی نظر آن آقا برای من بهتر از نظر ایشان است. درست اصلا ملاک پسند و ناپسندی دل من است. همه دین برای همین دل است آخر. نمی توانید که شما چیزی بر دل من تحمیل کنید. دوست داشتن و علاقه مند شدن و تعلق خاطر داشتن با ضرب چمبه که نمی شود. لذا هیچ مشکلی پیش نخواهد آمد. نه صرقا تغییر و تبدیل مجتهد بلکه در ابواب متعدد و در مسائل مختلف می شود از مجتهد تقلید کرد. در بحث اعلم روشن خواهیم کرد که اعلم معنا ندارد و محقق هم نمی شود. لذا بحث اعلمیت را باید وانهاد. البته اورعیت را بعضی گفته اند که درک و دریافت آن چندان ساده نیست. ولی به نظر من ارزش مند است. خب در ورع و تقوای شیخ انصای کمتر کسی شاید تردید روا بدارد و یا شیخ صدوق و مفید و توسی و...
جمشیدی خراسانی
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg
  • حسن جمشیدی

زیبا آفرین
مسألة 11: لا یجوز العدول عن الحی إلى الحی، إلا إذا کان الثانی أعلم.
جایز نیست عدول از مجتهد زنده به مجتهد دیگر مگر این که دومی اعلم از اولی باشد.
بدین معنا که من تا دیروز از مجتهد الف تقلید می کردم و حالا می خواهم سراغ "ب" بروم. مرحوم محقق یزدی می فرماید این جایز نیست. مگر این که مجتهد ب اعلم از مجتهد الف باشد. وجهی برای این نظر نیست گرچه ادعای اجماع هم شده است و نیز در همان بیان اجماع باز فرموده اند که جمعی مخالفت کرده اند. ضمن آن که در اصول بیان کرده ایم که اجماع نمی تواند محقق بشود تا از حجیت آن بحث بشود. در نظام فقهی و اصولی شیعه آن وجهی که برای اجماع بیان می شود اصلا امکان وقوعی ندارد تا چه برسد که محقق بشود.
با توجه به این که عرض شد ملاک عمل به حکم شرع است و حکم را هر فقیهی می تواند بیان کند من می توانم به هر فقیهی مراجعه کنم.
اجازه بدهید تا ریشه مساله را بررسی کنیم. مقلد کیست؟ مقلد کسی است که شخص معینی را به عنوان مرجع اتخاذ کرده است یا نظر و دیدگاه او را؛ آن هم در حوزه عمل و فقط در عرصه فقه؟ مهم قسمت دوم است. و الا آقای سیستانی در نجف زندگی می کند زندگی او در نجف چه ربطی به من پیدا می کند. یا ایشان سالهای سال از منزل بیرون نرفته است و خیلی کم حتی از منزل بیرون آمده است من به این جهت باید از ایشان تقلید کنم؟ این چه ربطی به من پیدا می کند. و خیلی دیگر از ویژگی های آیت الله سیستانی. من فقط به عرصه فقهی ایشان و مسائل بیان شده توسط ایشان کار دارم.
حالا برویم سراغ اتخاذ. اتخاذ یعنی چه؟
یعنی خریدن رساله مجتهد.
یعنی تعهد و پای بندی به فرمایشات مجتهد.
یعنی...
واقعا اتخاذ مجتهد به عنوان مرجع یعنی چه؟ توضیح روشنی داده نشده است. من متعهد می شوم که به فرمایشات مجتهد عمل کنم. خب هنوز که نمرده ام که بخواهند رو به قبله ام کنند و یا با چند پارچه کفنم کنند. و بعد که مردم دیگران باید به احکام مرده عمل کنند. پس نیازی به این مسائل که نیست. مرحوم آیت الله میلانی درحالت احتضار به جهت عارضه ای که داشت مدام تلاش می کرد تا از قبله برگردد. و همراهان ایشان تلاش می کردند که ایشان را رو به قبله نگه دارند. حضرت آیت الله فرمودند شما به تکلیف خود عمل کنید و من هم به تکلیف خودم. از رهبری پرسیدند که از کی تقلید کنیم. ایشان فرمودند از فلانی! آقای ناطق نوری به اعتراض گفت: آقا ما شما را معرفی می کنیم ولی شما به دیگری ارجاع می دهید. ایشان فرمودند شما به تکلیف خودتان عمل کنید و من به وظیفه خودم. ما باید به وظیفه خودمان عمل کنیم:
بعضی از امور هیچگاه برای ما اتفاق نمی افتد مثل احکام زنان.
و خیلی از احکام شاید حتی یک بار هم اتفاق نیفتد. مثل اقامه نماز در قطبین. یا اقامه نماز در که ماه.
و چه بسا بعضی از مسائل یک بار در درازنای عمر ما اتفاق بیفتد مثل احکام حج. و یا احکام میت که به موردی برخورد کردیم که کسبی نبود. و همین هم با مشکل مواجه خواهیم شد چون برای دفن گواهی فوت لازم است. بدون مجوز قانونی نمی شود کسی را دفن کرد.
جمشیدی خراسانی
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg

  • حسن جمشیدی

زیبا آفرین
 مسألة 10: إذا عدل عن المیت إلى الحی لا یجوز له العود إلى المیت.
هرگاه از مجتهد مرده ای به مجتهد زنده ای عدول کرد بازگشت به مجتهد مرده جایز نیست.
با توجه به آن چه بیان گردید وجهی برای این مساله باقی نخواهد ماند. اجازه بدهید به بیان دیگری عرض کنم:
آیا عمل به شرع دارای اهمیت است یا عمل به مثلا فرمایش امام حسین و امام صادق و موسی بن جعفر(علیهم السلام؟ با توجه به نظام معرفتی که ایجاد شد، روشن گردید که اصل شریعت مهم است. چنان که ما در ضروریات به کسی کاری نداریم. ضروریات را حتی ولی فقیه هم نمی تواند از بین ببرد. چون برای ما ضروری است و ضروریات قابل خدشه و مناقشه با هیچ چیزی نیست. البته ضروریات در فقه مشخص است. طوری نیست که هر مساله ای را در فهرست ضروریات قرار بدهیم. ضروریات فقهی یعنی چیزهای که دلیل لازم ندارد. چون اگر دلیل بخواهد بیاورد که دیگر ضروری نیست. و نیز یقینیات هم که حکمش مشخص است. از کسی تقلید نمی کنند. می ماند غیر ضروریات و غیر یقینیات. در این موارد هم مهم نیست که مساله را کدام یک از ائمه علیهم السلام بیان بفرمایند. چه پیامبر و چه امام حسن عسکری صلوات الله علیهما بفرمایند برای ما هیچ فرقی نمی کند. حجت است. حالا همین احکام را همین آقایان و بزرگواران فرموده اند و فقها در آثار خود نگاشته اند و عملی که من انجام می دهم اگر چنان چه ناآگاهانه منطبق با یکی از اینها بود حجت است به طریق اولی اگر یکی از آن میان را انتخاب کردم و ملاک و شاخص خود قرار دادم بر من حجت خواهد بود. دیگر فرقی نمی کند که زنده بگوید یا مرده. مساله مهم حکم شرع است نه گوینده آن. یعنی اگر شیخ انصاری بفرماید نماز جمعه واجب است واقعا فرق می کند با این که مرحوم منتظری بفرماید واجب است. میزان و درصد وجوب فرمایش شخ انصاری بیشتر است؟ یعنی دز آن بیشتر است. فرقی نمی کند. یا واجب است یا واجب نیست. وجوب که دیگر مقوله بالتشکیک نیست. اینها متواطی اند. یا هستند و یا نیستند. لذا عدول از این مجتهد به مجتهد دیگر هم شکالی ندارد. مگر نمی گویند از باب رجوع بیمار به پزشک. خب خانواده ما همه ما را پیش دکتر سیروس می بردند. اوائل ما هم بچه ها را پیش دکتر سیروس می بردیم و بعد دکتر سعیدی نزدیک حانه ما بود و بعد دوستمان دکتر ساسان فوق تخصصش را گرفت و دوستان دیگری. طوری نیست که کام بچه را با همان یک دکتر برداشته باشند. در فتوا هم چرا نشود از این مجتهد به مجتهد دیگری عدول کرد. مهم این است که شما به دستور شرع عمل کنید و همه این مجتهدین بیانگر همان دستور شرع هستند؛ مگر این که شما بعضی از آنها را قبول نداشته باشید که باز این بر می گردد به مساله روانی خود شما و نه به دلیل شرعی. چنان که بعضی از قیام امام حسین بیشتر خوششان می آید تا صلح امام حسن(ع). ولی برای من که هیچ فرقی نمی کند. هر یک از ایشان می توانند حجت باشند. دقت بفرماید من وضعیت مقلد را بیان می کنم نه مجتهد را. هر مقلدی می تواند هر مجتهدی را به عنوان مرجع خود برگزیند. همین و تمام. چه زنده باشد و چه مرده. چه استمراری باشد و چه ابتدائی. با دو ملاک:
یکم- شریعتنا سهله سمحه
دوم- عمل به اصل شرع مهم است نه آورندگان و بیان کنندگان و تفسیر دهندگان و... به هر طریقی که شرع به دست ما برسد و شرع باشد همان حجت است. مگر این که فرد فرمایشات صاحب حدائق را شرع نداند. دقت بفرمایید که نظر وی برای من مهم نیست. برای من مقلد فقیه اخباری باشد یا اصولی فرقی نمی کند.اصاله الوجودی باشد یا اصاله الماهیتی باز هم برای من فرقی نمی کند. لبنانی باشد یا سوری یا عراقی و یا ایرانی باز هم فرقی نمی کند. مجتهد مجتهد است. مگر این که مجتهد نباشد که در این صورت مساله فرق خواهد کرد و کلا موضوع بحث ما نخواهد بود. ممکن است یکی از شیخ صدوق خوشش نیاید. یا یکی از شیخ مفید و دیگری از صاحب حدائق و... واقعا برای من همه اینها ستارگان پر فروغ آسمان فقه و فقاهت شیعه هستند. انوار متعدده که به هر کدام که اقتدا کردید راه به حکم شرعی برده اید.  
جمشیدی خراسانی
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg

  • حسن جمشیدی

زیبا آفرین
به نظر می رسد این نظریه پیشتر از عرفان به فقه انتقال یافته است که سالک باید متصل به عارف باشد تا از طریق او به حقایق برسد. ولی من مکلف کاری به حقایق ندارم. من می خواهم به تکلیف شرعی عمل کنم. من نیاز به پیر و مرشد ندارم. بلکه نیاز به رساله دارم. اگر خود شیخ صدوق نیست، من لا یحضره الفقیه که هست.
ضمنا رساله به من رسیده و من در گلمکان زندگی می کنم. این رساله برای من ملاک عمل است. فرق نمی کند که به هوش و یا بی هوش بود در رساله فرقی نمی کند. دقت بفرمایید برای سالک فرق می کند. سالک می خواهد از نفس گرم پیر و مراد خودش مدد بگیرد ولی من در فقه و فقاهت به نفس گرم فقیه کاری ندارم. من به توانایی علم او کار دارم که مجتهد هست یا نیست. اگر مجتهد است رساله او برای من می شود حجت. می خواهد از حالا به بعد زنده باشد یا مرده.
این که گفته می شود مسائل نو پیدا را باید بیان کند، گویا فقیه مدام در حال اختراع مسائل جدید است. نه. تا مساله جدید ایجاد بشود و بخواهند از فقیه بپرسند...
گفته می شود فقیه تبدل رای پیدا می کند. اولا این اتفاق خیلی نادر است. کمتر فقیهی است که برگردد و مطالعات خودش را بازخوانی و مجدد نظر دیگری ارائه کند. اگر هم اتفاق بیفتد  در همه عمر مجتهد مگر نسبت به چند مساله این تبدل رای اتفاق می افتد؟ در فتاوای مجتهدشاید همه اش به بیست مورد هم نرسد که تبدل رای پیدا کرده است. واقعا باید زندگی شرعی مردم را دچار اختلال کرد به خاطر چند تبدل رای احتمالی.
در پایان وقتی که کسی بدون تقلید عملی را انجام داد که آن عمل مطابق نظر هر یک از فقها بود همان برایش حجت است. یقینا اگر کسی از شیخ طوسی و یا شیخ صدوق و یا شیخ انصاری تقلید کند عند الله دستش خالی از حجت نخواهد بود. پس تقلید ابتدائی از میت هم بلا اشکال است.
این فرد وجوهاتش را به چه کسی بدهد؟ مورد مصرف وجوهات مشخص است. همان رساله ای که دارد مورد مصرف وجوهات شرعی را هم مشخص کرده است. در بحث خمس بیان کرده ایم که خمس جزو عبادات است و خود فرد موظف است خمسش را بدهد. می تواند خمس را بدهد به هر کس که نیازمند است. و نیاز به مجوز از مجتهد ندارد. در خمس به تفصیل خواهیم گفت.
به نظر می رسد آقایان که چنین نظراتی داده اند توجه نفرموده اند که علوم انسانی تجربی غیر از علوم انسانی منقول است. اقتصاد و سیاست و جامعه شناسی و مردم شناسی و... واقعا با فقه فرق می کند. تا چه رسد با علوم طبیعی تجربی. گرچه به تازگی بعضا خواسته اند بفرمایند که فقه هم مسائل نو پیدا فراوان دارد فقه را هم در ردیف آی تی و برق و ... قرار دهند. به نظر می رسد توجه نکرده اند که علم فقه فقط به عمل مکلف می پردازد نه طراحی سیستم. طراحی سیستم و نگاه کلی کار عقل و فلسفه است. این فلسفه است که نظام سازی می کند نه فقه و فقاهت. فقیه کارش پرداختن به حل و فصل امور عملی مردم است. فقیه با مکلف بالغ عاقل گوشت و پوست و استخوان دار سر و کار دارد. نکته قابل تامل این است که در بین علوم، علم فقه و نیز عرفان است که به سیستم و نظام می پردازد و برای خود نظام ایجاد می کند. حتی بزرگانی چون کانت و پوپر و دکارت و حتی دورکیم و اسپنسر که فیلسوفان و جامعه شناسان بزرگی هستند برای خود دستگاه و حوزه قدرت طراحی نکردند چنان که در کشور ما هم مثلا سید جلال آشتیانی در فلسفه و یا امامی و گرجی و شهیدی هیچ کدام دفتر و دستک خاص نداشتند بلکه استاد دانشگاه بودند و کار علمی خودشان را انجام می دادند. ولی آیات عظام همچون مکارم شیرازی و یا وحید خراسانی و یا شبیری زنجانی و علوی گلپایگانی و... هر کدام در استانهای متعدد دفاتر نمایندگی دارند. و حال آن که مثلا مصباح یزدی به عنوان فیلسوف دفتر و نمایندگی ندارد. آقای جوادی آملی هم به لحاظ فلسفی نماینده ندارد. چون فلسفه نمایندگی بردار نیست. یا دکتر رفیع پور نماینده ندارد چون جامعه شناسی نماینده بردار نیست. اما فقها که دارای دفاتر متعدد هستند علت آن دو چیز می تواند باشد:
یکی آن که فلسفه و یا جامعه شناسی و یا هر یک از علوم آن گونه نیست که مبتلا به مردم باشد. فلسفه دغدغه افراد خاصی است. زیست شناسی و فیزیک و شیمی هم این گونه است.  شاید خیلی متوجه نشده باشند مریم میرزاخانی ریاضی دان بزرگی بوده است. ولی فقه به گونه ای است که مردم با آن سر و کار دارند. هر مسلمان بالغ عاقل بالاخره نسبت به عباداتش با مجتهد سر و کار دارند. باید احکام خودش را از او بپرسد و یا از رساله او بهره ببرند.
یکی دیگر آن که فقه پشتوانه مالی دارد. مساله وجوهات تاثیر زیادی در نهاد فقه دارد. و اگر در تاریخ ایران گفته می شود نهاد پر قدرت دین باید گفت منظور از دین فقط فقه و فقاهت است و الا مفسران و متکلمان و فیلسوفان و رجالی ها که از چنین قدرتی برخوردار نبوده و نیستند.
جمشیدی خراسانی
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg

  • حسن جمشیدی

زیبا آفرین
ضمن این که باید بین مسائل حقوقی و قضایی از یک سو و مسائل عبادی از سوی دیگر جدا کرد. در مسائل حقوقی و قضایی باید قوانین و مقررات کشور مورد توجه قرار بگیرد نه نظر این مجتهد و یا آن مجتهد. نظرات مجتهدین و حوزه غیر عبادی واقعا کاربرد ندارد مگر این که خود فرد شخصا بخواهد بدان عامل باشد و باید بین خود و نظام اجتماعی که در آن زندگی می کند دیوار بکشد و برای خودش جزیره بسازد.    
مسائل معاملات  و قضا؛ تابع اجتماع است و چنان که به تفصیل در بحث اصول هم مطرح کرده ایم که اینها امضایی هستند. یعنی در عصر پیش از رسول الله و همزمان با ایشان این امور وجود داشته است و پیامبر آنها را جرح و تعدیل فرموده است. لذا این امور می توانند تغییر پیدا کنند. بلکه باید تغییر پیدا بکنند. معاملات و قضا دارای سیستم هستند و باید اعمال بشوند و اعمال در سیستم یعنی تابع زمان و مکان بودن. معاملات در ایران تابع مقررات ایران و مقررات در افغانستان تابع همان کشور است.  مثل اعمال عبادی دائمی نیست بلکه ویژگی معاملات و قضا این است که مادامی هستند. حالا این مساله را فقیهی بیان کرده است. فقیه به اقتضای مستندات بیان کرده است. در نتیجه برای مقلدین حجت است. و این فقیه هر کس که می خواهد باشد. شیخ طوسی و یا ابن ادریس فرقی نمی کند.        
از این مهمتر چرا در استناد به ادله ما فرقی بین روایات ائمه معصومین نمی گذاریم. به همان میزان که روایت رسول الله(ص) برای ما حجت است روایت امام علی النقی(ع) هم حجت است. و در طراز حجیت هیچ فرقی بین هیچ کدام از چهارده معصوم نمی کند. چون منقولات ایشان برای ما ارزش و اعتبار دارد. پس و پیش بودن آنها اصلا مهم نیست. در بحث اجمال و تفصیل و یا ورود و تخصیص و تخصص و حکومت اصلا بحث تقدم وتاخر امام مطرح نمی شود. صرف روایت اگر معتبر باشد می تواند تخصیص بزند چه این روایت از پیامبر باشد و یا از موسی بن جعفر. چرا؟ چون ملاک شریعت است. و هر یک از ایشان همان شریعت را برای ما بیان می کند. خود اینها پیشوا و راهی هستند که ما را به سر چشمه و خود شریعت می رسانند. لذا کی گفته است، مهم نیست؛ بلکه چی گفته است، مهم است! بحث ما در فقه همین است. فرقی نمی کند که چه کسی گفته است. مفاد و محتوای پیام مهم است.
اجازه بدهید با یک مثال مساله را به پیش ببریم. ده رستوران در شهر وجود دارد که این ده رستوران بهترین غذاهای شهر را تهیه می کند. معروف و مشهور هستند. مثلا در مشهد پدیده و یا معین درباری و یا رضایی و... همه اینها غذاهای خوبی دارند. غذاهای خوبی برای مردم سرو می کنند. وقتی غذایش مطلوب است. وقتی غذایش سالم است دیگر چه فرقی می کند که این باشد یا آنها. یک مرتبه غذایی سالم نیست. آشپزش قابل اعتماد نیست سخن دیگری است. یک مرتبه شما از کباب سلطانی خوشتان نمی آید آن حرف دیگری است. ده تا آشپز ماهر و زبده در این ده رستوران غذای جسمانی مردم را به بهترین صورت تهیه می کنند. فرقی نمی کند که شما از کدام یک غذا تهیه کنید. فرض هم بر این است که شما می خواهید در منزل غذا را سرو کنید نه در فضای رستوران. فقها همان آشپز ماهری هستند که غذای معنوی ما را تامین می کنند. حالا ممکن است به ذائقه یکی غذا معنوی رستوران شیخ طوسی خوش آیندتر باشد یا غذای که از رستوران صاحب حدائق می گیرد. ولی در این که غایت و هدف اصلی ما شکم سیر شدن است همه اینها این شکم را سیر می کند. مواد مغذی مورد نیاز بدن یا روح را تامین می کند.
بنا براین نه بقا بر مجتهد مرده اشکال دارد و نه تقلید ابتدائی از مجتهد مرده.. این که بعضا گفته می شود شما باید از یک مجتهد زنده تقلید کند تا او اجازه بدهد برای تقلید از مجتهد مرده این وجه از کجا آمده است؟ ملاک و میزان اگر برای ما شرع باشد لازم نیست که امام حسن عسکری به ما اجازه بدهد تا از امام موسی بن جعفر و یا از امام صادق تقلید کنیم و مسائل شرعی خودمان را بگیریم. مهم متن شریعت است. مهم دریافت اصل حکم شرعی است. فرقی نمی کند که از کدام امام باشد و یا توسط کدام راوی باشد. حالا همه این احکام را شیخ طوسی در جایی جمع کرده است. همه این احکام را صاحب سرائر و یا صاحب مدارک و یا صاحب حدائق و یا صاحب جواهر و یا صاحب مسالک و... در جایی جمع کرده است. چه فرقی می کند. بلی برای مجتهد فرق می کند. چون به بررسی مجدد ادله می پردازد و... ولی برای من مقلد چه فرقی می کند. نمی دانم زنده بودن و یا مرده بودن مجتهد چه دخل و تصرفی در مسائل شرعی من دارد.
جمشیدی خراسانی
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg

  • حسن جمشیدی

زیبا آفرین
برای بیمار درمان بیماری مهم است. برای همین درمان هم بیمار سراغ پزشک رفته است. ولی در بحث  اجتهاد و تقلید طبق مبنای آقایان، نفس عمل که مهم نیست، مهم این است که از چه کسی شما تقلید می کنید؟ از الف؟ یا ب؟ شخص الف یا ب یا ج مهم است؛ نه عمل به دستور مجتهد الف یا مجتهد ب یا مجتهد ج  و... و حال آن که خود این بزرگان می فرمایند تقلید، مراجعه به مجتهد برای عمل است. اگر مهم عمل است پس سراغ هر شخصیتی می شود رفت ولی گویا مهم عمل نشد بلکه مهم شخصیت شد.
مهم این است که مقلد می داند که شارع خواسته¬ای دارد و می داند آن خواسته چیست؛ ولی نمی¬داند که چگونه است و چگونه به انجام برساند؟ تمام هم و غم مکلف این است که فرمان شارع را اطاعت کند. و عملی که انجام می گیرد منطبق با دستور و فرمان شارع باشد. انطباق عمل من و شما با دستور شرع مهم است. مهم نیست که این شکل و صورت و این پیام شرع را چه کسی به من می رساند. سید علی سیستانی یا شیخ مرتضی انصاری شوشتری یا یا ابن ادریس حلی.
به نظر من باید اول به تعبیر سید بن طاووس چاه منزل خودمان را پر کنیم. بعضی از آقایان هر جایشان درد کند بی درنگ سر از اروپا در می آورند؛ چنان که در خاطرات آقای هاشمی به موارد زیادی از این قبیل برخورد می کنیم. و بعد این آقایان با برخوردی از همین امکانات، فکر می کنند همان اول بیمار یک راست سراغ اروپا و بهترین پزشکان می روند. نه عزیزان من. این امکانات برای مردم فراهم نیست. ده ها بلکه صدها بلکه هزاران بیماری که یقینا درمانشان در کشورهای اروپایی حتمی است اما توان رفتن ندارند؛ ولی آقایانی که برای درمان آپاندیس یا بواسیر یا ... به بهترین بیمارستانهای اروپایی می روند. لطفا و خواهشا این را قیاس برای رجوع جاهل به اعلم نگیرید. سخن در مردم عادی است. مردم عادی چه می کنند؟
عنایت بفرمایید مردم عادی یا همان مردم کوچه و بازار اغلب برای درمان به همان اطلاعات گذشته خود اعتماد می کند. با داروهایی که دور و بر خود دارند و یا گلگاو زبان و شاطره و جوشانده و... با داروی دم دستی بالاخره به خود درمانی می پردازند. اگر مشکلش حل نشد سراغ درمانگاه و اگر نشد سراغ نزدیکترین پزشک می رود و اگر با مشکل جدی مواجه شد سراغ فوق تخصص و یا متخصصین شهرهای بزرگتر و یا کشورهای اروپایی دست آخر رآخر از مقدر بشود. فقط عده ای معدود و انگشت شمار هستند که برای عمل بواسیر و یا آپاندیس خود به اروپا می روند و الا اغلب به درمانگاههای سر کوچه و محله خود می روند. و یا بیمارستانهای دولتی و نزدیک خودشان. همان اول که سراغ مهمترین پزشک فوق تخصص یا متخصص نمی روند.
در فقه هم می شود از این منظر نگاه کرد. البته چندان مساله مهمی هم نیست که بخواهند سراغ مثلا فوق تخصص در فقه از نجف یا قم بروند. مهم این است که بتواند حکم شرعی را برای من و شما بیان کنند. هر که می خواهد باشد.
به نظر من باید بین سیستم و مساله دین تفکیک قائل شد. این که بعضی بخواهند از نهاد دینی شیعه به سود نظام سیاسی خود بهره ببرند سخن دیگری است. و الا فرقی بین مجتهدین وجود نخواهد داشت. برای من شیعه نباید فرق کند که از وحید خراسانی تقلید کنم یا از سید محمد حسین فضل الله لبنانی و یا فیاض افغانی یا محمد حسین نجفی هندی یا سید محمد سعید حکیم عراقی و یا... مرزها برای قلمروهای سیاسی است نه دینی و مذهبی. مرجعیت دینی بین ایران و عراق در گردش بوده است علیرغم آن که کشورها مستقل بوده اند ولی مردم و شیعیان کاری به دولتها نداشته و ندارند. ممکن است بعضی با سیاست بخواهند نظام و سیستم فقاهتی بسازند و از آن بهره برداری کنند. بهره برداری از آن غیر از فقه و غیر از مجتهد است. دقت بفرمایید مقام فلسفی هایدگر غیر از موقعیت او است که هیتلر بخواهد استفاده و یا سوء استفاده کند. مقام علمی مجتهد غیر از این است که اصحاب قدرت بخواهند از آن استفاده و یا سوءاستفاده را ببرند. پس مکان چندان موثر نیست.    
ضمن آن که فرقی بین مجتهد زنده و مرده هم نخواهد بود. همان میزان فتاوای شیخ صدوق و مفید و طوسی موثر است که فتاوای مرحوم انصاری و نائینی و خویی. هیچ فرقی بین فتاوای آنها نخواهد بود. طوری نیست که بگوییم فتاوای بعضی بر بعضی مقدم تر و یا مجزی تر و یا سبب تقرب بیشتر خواهد شد. نه این گونه نیست. بلکه عمل به هر یک همان قدر مجزی است که عمل به دیگری. هیچ فرقی بین سید و عامی وجود ندارد یا بین زنده و مرده. مهم این است که فتوای آنها موجود و در دسترس است.
مسائل فقهی را اگر هم بخواهیم با پزشکی مقایسه کنیم باید گفت هم چون پزشکی عمومی است. قابل مراجعه به خیلی از جاها.
جمشیدی خراسانی
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg

  • حسن جمشیدی

زیبا آفرین
 مسألة 9): الأقوى جواز البقاء على تقلید المیت ولا یجوز تقلید المیت ابتداء.  
قول قوی تر جواز بقای بر مجتهد مرده است اما ابتداأ تقلید از مرده جایز نیست.
از فرمایش مرحوم محقق یزدی استفاده اختلاف می شود که ایشان سراغ قول قوی¬تر رفته است.
اجازه بدهید مساله را تبیین کنم. کسی که تا به حال تقلید نکرده است و از این لحظه می خواهد تقلید کند را تقلید ابتدائی می گویند. و کسی که از مجتهدی تقلید کرده است و مجتهدش مرده است با فوت مجتهدش چه باید بکند؟
باید سراغ مجتهد زنده برود.
یا می تواند بر همان مجتهد مرده باقی بماند.
با عنایت به این که نفس حکم شرعی مهم است و مهم نیست که این مساله را محمد بن مسلم برای ما بیان کند و یا زراره بن اعین و یا... در نتیجه فرقی نمی کند که شما سراغ زنده و یا مرده بروید. با عنایت به توضیحی که در رابطه با من لایحضره الفقیه شیخ صدوق خدمت شما عرض کردم فرقی نخواهد کرد که شما سراغ شیخ طوسی بروید یا شیخ صدوق و یا ابن عقیل و یا ابن براج و یا شیخ مفید. همه اینها از یک منبع و یک گنجیه بهره می برند. همان مقدار که تهیه رساله شیخ انصاری برای شما کارساز است؛ رساله مرحوم کرکی و یا اسکافی و یا ابن سلار را هم تهیه بفرماید؛ فرقی نخواهد کرد و هیچ ترجیحی هم بر یک دیگر نخواهند داشت؛ مگر ایسن تفاوتشان به تقوا به تقوا باشد. ان اکرمکم عند الله اتقیکم. چون فرض بر این است که هر یک از اینها مجتهد هستند و نیز عادل هم هستند و اهل تقوی هم هستند جامع همه شرایط می باشند. فرقی نمی کند از در خانه هر یک از این بزرگان می شود کسب شریعت کرد.  
اما نسبت به مسائلی که نوپیدا است و گذشتگان بدان نپرداخته اند؛ هر یک از مجتهدهای جدید که بدان پرداختند می شود همان را اتخاذ و بدان عمل کرد.
این که بعضا می گویند این تخفیف دین و سبک شمردن شریعت است؛ باید گفت اتفاقا اتخاذ فرد معین برای مقلدان ایجاد مشکل می کند در نتیجه اسباب عسر حرج می شود. عمل به احتیاطهای بی مورد وهن دین و شریعت است. دست مقلد را باز بگذارند و از هر کس که خواست و موافق با طبعش بود بگذارد تا تقلید کند.
اگر چنان چه مجتهد متعدد باشد به هر کس که خواست می تواند رجوع کند. نسبت به هر یک از ابواب و حتی نسبت به هر یک از مسائل شرعی هم مختار است. هیچ وجهی ندارد که بخواهد به نظری که عمل کرده است تا پایان عمر بدان عمل کند. مدتی طبق فتوای آقای منتظری به نماز جمعه می رود و نماز جمعه واجب را به جا می رود و مدتی هم طبق فتوای مجتهد دیگری نماز جمعه را ترک می کند. به نظر این بهتر تا این که پیش از خود اقدام کند و یا پشت پا به همه اینها بزند. لااقل دراین صورت به او متجری نمی شود گفت. این چه اشکالی دارد؟ کجای این وهن دین است؟ مگر خود مجتهد نظرش تغییر پیدا نمی کند؟ چه فرقی است بین این که نظر مجتهدی با مجتهد دیگر فرق کند و یا نظر یک مجتهد  نسبت به گذشته تغییر پیدا کند؟ هر یک از مجتهدان بزرگ تاریخ شیعه چراغ و مشعلی هستند فرا روی هر یک از شیعیان. به هر یک که خواست می تواند اقتدا کند. علی ای حال تغییر در نظر رخ داده است. پس مشکلی پیش نخواهد آمد. این فرد هر یک از مجتهدین را که خواست مرجع برای عمل خود قرار می دهد.
عمده دلیل مراجعه به مجتهد و مساله تقلید؛ مراجعه جاهل به عالم است. و بیشتر این مثال رایج را می زنند که بیمار برای درمان خود سراغ پزشک می رود. مقلد هم به عنوان یک بیمار و محتاج درمان شرعی، سراغ مجتهد می رود.
به نظر اصل این مثال غلط است. چه مناسبتی بین امور اعتباری و امور عینی و واقعی و ملموس و محسوس وجود دارد؟ درست است که فرد برای سر درد سراغ پزشک می رود؛ چون بیمار سراغ پزشک می رود پس مقلد هم سراغ مجتهد برود. این پس را ما از کجا آورده ایم. بیبرای درمان سراغ طبیب می رود پس من برای نملاز باید سراغ مجتهد بودم. این باید از کجا آمد؟ جنس بیماری با جنس نماز و روزه متفاوت است.
ضمنا آن که گیرم از یک جنس فرض بشود؛ اگر طبیب نسخه ای داد؛ آیا به بیمار، مقلد پزشک گفته می شود؟ یا بیمار بیمار و پزشک پزشک گفته می شود. الا این که بیمار به نام آقای پزشک اضافه می شود بیمار دکتر فلانی. ولی در امور عبادی چنین نیست؟
 ضمن آن که بیمار دارویش را از پزشک می گیرد و دنبال سلامتش می رود. و کار تمام می شود تا بیماری دیگر. و الا کارش با پزشک تمام می¬شود. ولی با مجتهد چه؟ هیچ قطع نمی شود.  
از همه مهمتر این که بیمار برای درمان بیماری اش سراغ پزشک می رود. پزشک مهم است؟ یا نسخه و داروی پزشک؟ یا درمان بیمار؟
جمشیدی خراسانی
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg

  • حسن جمشیدی

زیبا آفرین
مرحوم سید کاظم یزدی بیان می دارد که تقلید یعنی عمل به فتوای مجتهد معین. البته روشن نیست که این تعیین از کجا آمده است. وقتی که شما مکلف به انجام تکالیف شرعی خود هستید چه فرقی می کند که این تکلیف توسط چه کسی بیان بشود. اگر در وضعیت کنونی بیش از صد بلکه هزار فقیه دارای شرایط وجود دارد لزومی دارد که حتما یک نفر تعیین بشود. فرد اگر مجتهد نیست که نمی شود از او تقلید کرد و اگر مجتهد است چه فرقی می کند که چه کسی باشد؟
البته اگر چنان چه مجتهد یک نفر باشد، وضعیت روشن است که به همان یک نفر مراجعه خواهد شد. و اگر تعداد افراد افزایش بیابد کمی مساله پیچیده خواهد شد. اگر چنان چه دو و یا چند مجتهد همه یک نظر دارند بلکه هم نظرند. پس فرقی نخواهد کرد که از کدام یک تقلید کنند. مهم این است که به دستور شرع اقدام بشود حالا چه در رساله الف باشد یا ب و یا جیم. لذا تعیین در جایی که یک نفر باشد بی معنا است و اگر دو و یا چند نفر باشد و همه نظر واحدی هم داشته باشند باز هم تعیین مجتهد بی معنا است بلکه لزومی ندارد.
پیچیدگی افزایش خواهد یافت اگر مثلا ده نفر باشند و نظراتشان هم با یک دیگر اختلاف دارد. در این صورت پیچیدگی در این است که یکی می گوید نماز جمعه واجب است و دیگری می گوید نماز جمعه حرام است. هر دو که نمی تواند حکم شرعی باشد. بالاخره نماز جمعه یا واجب است و یا حرام. و نمی شود هر دو هم نباشد. در این موارد گفته می شود باید سراغ اعدل رفت. و یا سراغ اورع رفت. ما بیان خواهیم کرد که حکم شرع ملاک است. مهم نیست که گوینده آن معین باشد.
اما تا بدین جا باید عرض شود در صورت اختلاف بین مجتهدین فرقی نمی کند که شما سراغ کدام یک بروید البته شاخصی که بنده بدان بیشتر باور دارم سراغ مجتهدی بروید که بدان دسترسی داشته باشید. در صورت سوال و یا مبتلابه شدن برای شما قابل دسترسی باشد. در این باره بیشتر توضیح خواهم داد.
جمشیدی خراسانی
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg

  • حسن جمشیدی

زیبا آفرین
نسبت به تقلید باید توجه داشت:
یکم- نظر و فتوای مجتهد در حوزه شرع و آن هم برای عمل ملاک است. حتی عمل او نمی تواند ملاک و شاخص برای تقلید باشد. بخواهم مثال خیلی نزدیک بزنم که بتواند تقلید را خوب تبیین کند دستور العملهای آشپزی است. چندین کتاب رایج آشپزی در منازل و کتابخانه ها وجود دارد. معروفترین آنها از خورشخانه ایران باستان تا آشپزخانه هر استان اثر ساناز مینایی و هنر آشپزی رزا منتظمی و کتاب مستطاب آشپزی از نجف دریابندی، و ... می باشد. شما می خواهید غذایی ایرانی درست کنید. هر غذای ایرانی که بخواهید سراغ هر یک از این تابهای آشپزی می روید و دستور پخت آن را می گیرد. جسم شما است. باید تغذیه بشود. حتی درست کردن اشکنه هم کار چندان راحتی نیست. گوسفند چرانی هم برای خودش قِلِق دارد. مثل نماز که غذای روح است و دستور العمل دارد. نماز و روزه و حج و... برای خود هر یک دستور العمل خاص خود را دارد. باید به دستور العمل توجه کرد یا نه؟ کسی که دستور العمل را ارائه کرده مهم است ولی نه به اندازه خود دستور العمل. نحوه ساخت پیتزا را در گوگل بزنید برای شما می آید. به هر کدام که اقدام کنید شما پیتزا خواهید داشت. نحوه تهیه قیمه را هم بزنید دستور العملها برای شما خواهد آمد. مهم همین دستور العمل است. این دستور العمل غایت شما است. هدف شما است. نماز هم همان دستور العمل را دارد. باید به این دستور العمل راه پیدا کرد. هر کس این دستور العمل را به شما برساند چندان مهم نیست مهم آن است که شما به این دستورالعمل عمل کنید. دستش درد نکند کسی که این دستور العمل را به شما داد ولی مهم ای است که به این دستور العمل عمل بشود.  
دوم- در تقلید نکته مهم این است فرد خودش مجتهد نیست بلکه مجتهد فرد دیگری است و وی باید سراغ آن فردی برود که مجتهد است. یعنی کسی که صاحب نظر در فقه است. اگر نظر خودش باشد که می شود مجتهد و دیگر مقلد نخواهد بود. و دیگری هم منظور مجتهد است و و الا اگر کسی به گفته استادش در عرصه علمی و یا اوستاش در عرصه کار و مهارت و شغل، عمل کند به او کسی مقلد نمی گوید.   
سوم- نظر دیگری را هم برای صواب نمی خواهد و یا برای حفظ کردن نمی خواهد بلکه می خواهد که به آن عمل کند. پس ملاک و میزان عمل به قول دیگری-مجتهد- است.
چهارم- نظر دیگری را برای صرفا یادگیری نمی خواهد مانند اندیشه های سیاسی یا اندیشه های جامعه شناسی یا اندیشه های فقهی اینها کار کاملا علمی است و ربطی به تقلید ندارد.
بنا براین شاخص در تقلید عمل کردن به فتوای مجتهد است. مقلد فقط اقدام عملی و التزام عملی به فرمایشات فقیه از آن جهت که فقیه است نه در سایر جهات و موقعیتها و از جهت که می شود به آن عمل کرد. البته بعضی به جای التزام عملی قید اخذ را آورده اند. اخذ به چه معنا است؟ صرف این که بپرسد و به آن اقدام عملی نکند؟ نه؟ اخذ به معنای گرفتن و تهیه کردن و در دسترس داشتن برای اقدام و عمل است.
به نظر می رسد بعضی از اعاظم و اساطین به جای کنجکاوی معنا و اصطلاح کلمه در بین عرف سراغ واشکافی عقلی آن رفته اند که در تقلید چه اتفاقی می افتد. با تکاپوهای عقلی خواسته اند تقدم علم را بر عمل بیان کنند. و... و حال آن که تقلید باید سراغ مردم رفت و دید که مردم از تقلید چه می فهمند. کسی که توضیح المسائل مجتهد را در منزل دارد برای صواب نیست. یا نمی خواهد هم چون دیوان حافظ یا شاهنامه فردوسی مطالعه کند و لذت ببرد. قرآن را می خواند تا صواب ببرد. دیوان حافظ و مثنوی و شاهنامه را می خواند تا لذت ببرد. و توضیح المسائل را می خواند تا عمل کند. محتوای رساله را بداند تا عمل کند. به جای این که به منزل حضرت آیت الله برود توضیح المسائل آیت الله را به منزل آورده است.  
فتوای مجتهد در عرصه های فقهی و احکام شرع است و نه بیرون از آن. یعنی اگر مجتهد بگوید من خربزه دوست دارم نه هندوانه. لزومی به دوست داشتن خربزه نیست. اگر مجتهد مشهدی است و دلباخته شله، قرار نیست که مقلد شمالی ایشان هم شله دوست داشته باشد و شیفته آن بشود. فقط فتاوای مجتهد در حوزه احکام شرع ملاک است. در اواخر اجتهاد و تقلید در مساله 67 به تفصیل بیان خواهیم کرد.    
در هر مساله ای باید به شرع رجوع کرد. و مجتهد طریق است. نه این که موضوعیت داشته باشد. مجتهد کسی است که ذوق روایی داشته باشد. در روایات آمده فارجعوا الی روات احادیثنا. این که فرموده است الی روات احادیثنا و نفرموده الی الروایه چون نگارش روایت خیلی رایج نبوده است. البته توسط خلیفه دوم تا مدتها مانع از نگارش حدیث شده بود. و تا مجدد نگارش شکل بگیرد و مردم بدان اقبال خوش نشان بدهد خیلی زمان می برد.
جمشیدی خراسانی
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg

  • حسن جمشیدی

زیبا آفرین
شرح عروه
اجتهاد و تقلید 15
دقت بفرمایید در عرصه احکام شرعی ما از آقای خویی یا امام خمینی و یا شیخ انصاری که تقلید نمی کنیم. الگوی ما ائمه معصومین علیم السلام است. همه تلاش ما این است که به سر چشمه و منبع و مخزن اصلی شریعت راه پیدا کنیم. تقلید بد است ولی نه از انسانهای خوب و شریف. در تیر اندازی استاد تیرانداز می گوید اسلحه را این جوری بگیر و... اگر شما دقیقا همان کاری را که او کرده نکنید شما نمی تواند به مرکز سیبل بزنید. در آشپزی هم دستور العمل را می دهند. شما هم باید همان کاری را بکنید که آشپز ماهر انجام می داد. شاید همان فوت کوزه گری هم در سالم ماندن کوزه ها دخیل باشد.
بنابراین در تقلید اگر الگوی ما مثبت و ارزشمند باشد بار منفی آن فروکاسته خواهد شد و تبدیل به ارزش خواهد شد. مدلها خیلی موثرند و آثار مثبت هم دارند. از این منظر هم می شود به مقوله تقلید نگاه کرد.
بعضا فکر می کنند مقلد از مجتهد تقلید می کند. نه! مقلد از مجتهد تقلید نمی کند. مجتهد واسطه است. مجتهد به منزله پل است. ما را به آن سوی پل انتقال می دهد. الگوی اصلی ما ائمه علیهم السلام هستند. و در خیال مردم مجتهدین مجسمه ائمه¬اند. تجسم عینی پبشوایان دینند. اینها نماد دینی در دسترس هستند. لذا خیلی مهم است که مجتهد از نظر اخلاق و رفتار دقیقا بتوانند جلوه ای از امام معصوم علیهم السلام باشند و مردم به این باور برسند. لذا بعضی می گویند ما فلانی را که می بینیم دقیقا تو ذهن ما امام باقر و یا امام صادق و یا موسی بن جعفر علیهم السلام می آید. خداوند رحمت کند استاد ما را مرحوم آیت الله سید عزالدین زنجانی را می فرمود هر وقت داستان سلطان و کنیزک مولوی را می خوانم  امام موسی بن جعفر علیهما السلام به ذهن من تداعی می کند:
دید شخصی فاضلی پر مایه‌ای
آفتابی درمیان سایه‌ای
می‌رسید از دور مانند هلال
نیست بود و هست بر شکل خیال
نیست‌وش باشد خیال اندر روان
تو جهانی بر خیالی بین روان(مولوی)
 مردم هم چنین تصویری از ائمه دارند. می گویند فلان آیت الله مثل امام معصوم می ماند. ممکن است معصوم ندانند ولی صریحا می گویند که تالی تلو معصوم هستند.
 لذا مجتهد خیلی باید مراقب رفتارش و گفتارش و کردارش باشد. بعضی از کارها ممکن است بر دیگران مباح باشد ولی خلاف شان مجتهد است. بعضی رفتارها دون شان مجتهد است. گاهی رفتارهایی از بعضی از آقایان نعوذ بالله سر می زند که خلاف توقع و انتظار مردم است. مجتهد چنان رفتار می کند که با ده من عسل هم نشود حلش کرد؛ یا تحملش کرد. با صد کیلو سریش شاید نشود به دین چسباند. مردم از این طریق هیچ راهی به معصوم نخواهند برد. مجتهدی که نمی تواند زبانش را کنترل کند و بدتر از مردم کوچه و بازار، سخنهای ناروا بر زبان جاری می کند، یا خیلی تند مزاج و بد اخلاق است، او راهی به سوی پیشوایان دین نخواهد گشود. مجتهدی باید باشد که تجسم عینی و عملی دین و شریعت باشد.    
معنای التزام عملی برای ما کاملا روشن و مفهوم است. افرادی از طرف شورای محترم نگهبان رد می شوند با عنوان عدم التزام عملی به قانون اساسی و یا عدم التزام به اصل ولایت فقیه. بدین معنا که مواردی توسط مرکز چهار گانه ای که باید استعلام صورت بگیرد گزارش شده است که  فرد مورد نظر کاری انجام داده که مخالف نظر ولی فقیه است. از این گزارش نتیجه می گیرند که فرد التزام عملی به ولایت فقیه ندارد. مثل اسلام شناسها و یا شرق شناسها که اینها اطلاعات وثیقی نسبت به اسلام و یا شرق دارند ولی تعهدی به احکام اسلامی و یا فرهنگ شرق ندارند و یا تعهدی به فرهنگ شرق ندارند. التزام عملی یعنی باید در عمل ظهور و بروز پیدا کند.
لب مطلب در تقلید این است که به قول دیگری عمل و اقدام کند. این بن مایه تقلید است.
جمشیدی خراسانی
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg

  • حسن جمشیدی