جمشیدی خراسانی jamshidi khorasani

دین فلسفه عرفان

جمشیدی خراسانی jamshidi khorasani

دین فلسفه عرفان

با شما در باره دین، فلسفه و عرفان سخن می گوییم

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیام های کوتاه

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «معاد روحانی؟» ثبت شده است

بخش دوم

و اینک لازم است به اصل دعوای معاد بپردازیم که جسمانی است یا روحانی. و ما را فرض بر آن است که پیش از این به اثبات عقلانی اصل معاد پرداخته و آن را پذیرفته‌ایم.

معاد جسمانی یا روحانی؟ با رویکرد به قرآن

1 پاسخ بدین پرسش و واشکافی آن در باور این جانب چنانکه بعد از این خواهم گفت هیچ ارتباطی بدین ندارد. چه جسم ما بسوزد یا روح ما. چه بدن ما لذت ببرد و یا جان ما آنکس که لذت برده و یا طعم آتش چشیده “من“ هستم. و فرق هم نمی کند. و بعد از ا ین فقط خاصیت علمی دارد و بس.

2 چنانکه نسبت به ذات باری که او چیست؟ و چگونه است ؟ نیز ارتباطی به دین نمی یابد باور به آفریدگار یک اصل اساسی است. حالا او شیء است یا بسیط الحقیقه است یا واجب الوجود است یا هیچ نفاوتی نخواهد داشت. بلکه تأثیری نخواهد داشت. لذا فرق هم نخواهد کرد. یکی به خدای کعبه نماز می گذارد و یکی به ذات واجب الوجود و یکی هم به رحمن رحیم و آن دیگری به قاسم الجبارین. و هر یک وجهی از آن حقیقت را بیان کرده و به زبان آورده اند. اگر درست باشد یا غلط، ربطی به اصل حقیقت پیدا نمی کند چون او با بسیط الحقیقه تحقق نیافت که با رد آن نیز پا از میان بیرون کشد.

3 یکی پرسید که تو کدام خدا را می پرستی؟ گفتم خدایی که مرا از تنهایی می رهاند. نه خدای فیلسوف که عارف آن را نقض می کند و نه خدای عابد که فیلسوف به سخره اش می‌گیرد. و نه خدای عارف که اهل شریعت انکارش می‌کنند. مهم اصل باور به خدا و در اسلام باور به یگانگی او است و مابقی لفاظی، بیان فضل و بازی علمی است نه تدین. البته چون تفسیر هستی است در قلمرو فلسفه جا می‌گیرد. و هرکس در این باره سخن بگوید در موقعیت فیلسوفی قرار دارد.     

4 مدتها فکر می‌کردم که چرا در برخی روایات از تفکر در باره‌ی ذات باری منع شده‌ایم. آیا اولیا و رهبران دینی از این که چیزهایی را ما از دین دریابیم نگران بوده‌اند. بعدا راز آن را یافتم. و آن این که توجه به ذات و تبیین و تفسیر چیستی آن ما را از حقیقت او باز می دارد. بلکه غافل می‌کند.

5 هر دینی از آن جمله اسلام یک گوهر و یک اصلٍ اساسی دارد که باید بدان رسید و مابقی پوست و پوسته است. این بدان معنا نیست که آن پوستها لازم نیست و می‌توان برداشت. اگر پوستٍ انسان کنده و جدا شود او خواهد مرد. ارزش پوست سمور بیش از خود آن است. در دین گوهری نهفته است و باید راهی یافت تا بدان گوهر رسید.

6 -  باور بنده این است که اگر نگاهی از فاصله‌ی بسیار دور و بالا، به اسلام به عنوان یک عام مجموعی داشته باشیم یک چیز به نظر می‌آید که همان یک چیز بیانگر کلیت و غایت دین است و آن اخلاق است. گوهرٍ دینٍ اسلام، در اخلاق نهفته است. بلکه گوهر دین اخلاق است.

7 -  اخلاق به همان معنایی که همگان آن را ‌فهم می‌کنند. همان باید ها و نبایدها. همان رفتارها و منش ها. همانی که آن را داوری ارزشی می‌کنیم و آن را خوب یا بد می‌دانیم. فرقی هم نمی‌کند که فردی باشد یا اجتماعی. اخلاق اخلاق است. و همگان ادراکی تا اندازه‌ای نزدیک به هم از آن دارند و ما هم همان را منظور و مطلوب دین می دانیم که ما را توصیه می کنند به تزینوا باخلاق الله.

8 منظومه ملاهادی را با دوست عزیزی(مرحوم دکترنوراللهیان) مدتها مباحثه می کردیم. بر سر اصالت وجود و ماهیت، او بر موضع اصالت الماهیه‌ای پا می‌فرشد و انکار و جحد از طرفین. به ناگاه هر دو متوجه شدیم که بر سر اصالت این یا آن، اصالت خود را از بین برده‌ایم و خوی حیوانی پیدا کرده‌ایم و اسارت را یافته‌ایم. فراوان اتفاق می افتد که در ضمن این جدلها و منازعات دچار غفلت می‌شویم و از یاد می بریم که دین برای چه آمده است؟

9 کسانی که تجربه کار اجرائی دارند و به اقتضای کار ضرورت ایجاب می‌کرد که در جلسات شرکت کنند بهتر می دانند که بدون استثنا در همه جلسات مسائل حاشیه‌ای و جانبی بیش از، و  پیش از موضوع اصلی جلسات است. که بحثهای حاشیه‌ای گفته می‌شود. و ما از آن تعبیر می کنیم به : زدن به جاده خاکی. در جلسه‌ای که موضوع کاملا مشخص و روشنی دارد از یکساعت زمان شاید ده دقیقه‌اش هم بدان اختصاص نیابد.

10 به جاده خاکی زدن فقط در جلسات تصمیم گیری نیست. بلکه در حوزه های بحثی و کاملا  علمی و تخصصی هم وجود دارد. و در حوزه دین و معرفت دینی بیش از دیگر موارد. در درس و بحثها و نوشته‌ها علیرغم آن که نویسنده و یا گوینده برای خود حد و مرزی تعیین کرده، گویا قسم یاد کرده است که وارد قلمرو اصلی نشود. مثلا برای اثبات طهارت ماء البئر به صورت مفصل و کارشناسی به دسته بندی قناتها و چگونگی پیدایش آن و تبیین زندگی نامه راوی و انواع و اقسام آبها می‌پردازد که بعدهم اصل بحث از دست در می رود و معلوم هم نمی‌شود که در کجا هستیم. استاد ما مرحوم آیت الله شیخ صادق سعیدی (کاشمری) پیش از فرارسیدن ماه مبارک رمضان وعده کرد تا در ماه رمضان، استصحاب اصول را به بحث بگذاریم. من تعجب کردم مگر ممکن است در یک ماه چنین کار دشوار و طولانی؟ ایشان فرمود اگر از تکرار مکررات و حشو و زوائد بکاهیم یک دوره کامل از ابتدا تا انتهای استصحاب با طرح دیدگاههای محققین و تقسیم بندیهای آنها خواهیم داشت. و چنین اتفاقی هم افتاد. چون تلاش شد که در درس به جاده خاکی نزنیم.

11- در معاد بعضا اصرار دارند که مثلا این ادعا یا آن ادعا بر خلاف صریح ظهورات آیات و یا روایات است. باید توجه داشت که این هیچ ارزش علمی ندارد بلکه فقط یک تهدید جدی است. چون ملاک و معیاری برای تشخیص آن که کدام مصداق بارز ظهور یک آیه و یا روایت است نداریم. برای برخی از آنها گاه معانی متفاوت حتا از معصوم دیده می شود. یا عالمانی که یک آیه را در جلسات متعدد تفسیرهای متعدد داشته‌اند. با عنایت به اینکه ما شاخصی برای بازشناسی آیات محکم از متشابه نداریم. نسبت به برخی آیات که محکم یا متشابه است اختلاف نظر وجود دارد. لذا اگر گفته می شود که این ادعا بر خلاف ظهورات آیات و روایات است، نباید هراسی به دل راه داد. چنانکه در مباحث فقهی فراوان استدلال می شود به حکم عقل که استاد ما می گفت اگر نقضی صورت بگیرد گویا از جرگه اهل خرد بیرون خواهیم شد. برای آیه شریفه و لکم فی رسول الله اسوه حسنه چند معنا می توان گرد آورد؟ و حال آن آیه باید محکم باشد نه متشابه. 12 این که معاد جسمانی است یا روحانی؟ یا هر دو ؟ یا هیچکدام؟ بحث غیر دینی است. مربوط به حوزه‌ی معرفت و مبتنی بر کاووش عقلی یا تجربی بشری. چون هیچ معنای متقن و روشنی نسبت به معاد از آیات و روایات ارائه نشده است. آیات و راوایات در مقام بیان کم و کیف آن هم نبوده‌اند و نیستند. به یکی گفتند روضه‌ی راست بخوان. بر فراز منبر رفت و گفت: آقا ابی عبدالله با خانواده از مدینه خارج شد یقینا. به مکه هم آمد مسلما. از مکه پیش از اعمال بیرون رفت حتما. در جائی به نام نینوا یا کربلا او و جمعی از یارانش کشته شدند و بسیاری هم اسیر شدند قطعا. و از منبر پائین آمد. به یقین قیامت و برزخ و معادی هست. اما کم و کیف آن را خدا داند. و همه‌ی آنچه گفته می‌شود احتمالات است. و گاه فرافکنی.

  • حسن جمشیدی

در تبیین اندیشه شیخ بهتر آن است که به سخنان فیلسوف معاصر که هم آشنا به مشا و هم اشراق است تمسک کنیم. او که سالها درس الهیات شفا و نجات گفته و با اندیشه شیخ رئیس آشنایی کامل دارد. استاد شهید مرتضی مطهری سخنان شیخ را این گونه فهمیده و بازگو می‌کند:

«بوعلی می‌گوید از نظر برهان علمی و برهان عقلی ارواح باقی می مانند و باز گشت می‌کنند به سوی خداوند و سعادت و شقاوت آنها هم سعادت و هم شقاوت معنوی و عقلانی است. یعنی لذتها و المها ی عقلانی است(یعنی از نوع لذت و رنج و المی که از طریق عقل می برد نه از راه جسم) ولی بعد می گوید این راهی است که ما از طریق علم می توانیم طی کنیم. این قدر می دانیم که روح انسان فانی نمی شود و باقی می ماند. و در جهان دیگری یا معذب است و یا متنعم. ولی آن مقداری که ما از راه دلیل علمی می توانیم بفهمیم این است که فقط عقل انسان (قوه‌ی عاقله انسان) باقی می ماند سایر قوای انسان هرچه هست همه معدوم می‌شوند. و قوه عاقله به صورت یک امر مستقل و یک شیء مستقل و یک شخصیت مستقل که شخصیت واقعی انسان هم همان عاقله اش هست- باقی می ماند. ولی بعد می گوید لکن معاد جسمانی هم چیزی است که پیغمبر به آن خبر داده است صادق به آن خبر داده است. ما معاد جسمانی را هم قبول می کنیم به اعتبار اینکه مخبر صادق به آن خبر داده است. پس اگر در واقع این طور می گوید که دلیل علمی و عقلی ، ما را فقط در حد معاد روحانی راهنمایی می کند ولی اینکه معاد جسمانی باشد چیزی است که ما از راه عقل نمی توانیم کشف کنیم. ولی چون مخبر صادق خبر داده ما قبولش داریم.»(مجموعه آثار، ج 4،ص631)

بنابراین شیخ رئیس منکر معاد جسمانی نیست. آنچه می توان در این بیان به او نسبت داد به فرموده استاد آشتیانی این است که پیامبر مدعایی دارد معاد جسمانی و ما به چیزی باور داریم معاد جسمانی که دلیل عقلی نتوانسته‌ایم برای آن تا زمان شیخ رئیس اقامه کنیم. از باب آن که پیامبر فرموده ما نیز می‌پذیریم. کجا آن پذیرفتن معاد روحانی است. برای شیخ رئیس در حوزه عمل و باورهای دینی، آن چیزی مطلوب است که شریعت فرموده نه آنچه که از فلسفه بدان رسیده است. مگر حقانیت امام سجاد و امام جواد و امام زمان را ما با عقل ثابت می‌کنیم؟ چه دلیل عقلی بر حقانیت اینها می شود اقامه کرد؟ و حال آنکه پذیرش ائمه معصومین توسط شیعیان به جهت فرموده همان نبی صادق است. البته برای معاد جسمانی برهانهای عقلی و فلسفی در اختیار داریم.

آخوند ملا صدر 

اما نسبت به آنچه در رابطه‌ی با آخوند ملاصدرا بیان داشته،  روشن است که ملاصدرا منابع شرع آیات و روایات را دیده و ادعا نکرده است که معاد جسمانی خلاف شرع است بلکه تمامی هم خود را به کار گرفته تا آن را اثبات کند و در حقیقت «معاد جسمانی معقول نیست» شیخ را (همان منبع) رد کند. و او به تفصیل از آن سخن گفته است. چون بحث معاد جسمانی با مقدماتی که ملاصدرا فراهم آورد، اثبات می‌شود، دوستان را به مباحث معاد اسفار و شرح بر زاد المسافر ملاصدرا و شرح زندگی و آراء ملاصدرا از استاد آشتیانی، و حتا کتاب‌های معاد  بعد از ملاصدرا ارجاع می دهم. ملاصدرا بنیانگذار معاد جسمانی با براهین عقلی است.

شاه آبادی و بحث معاد

اما در باره‌ی مرحوم شاه آبادی محسن غرویان چنین گفته است:

«مرحوم شاه آبادی در کتاب شذرات المعارف نکیر و منکر ، فشار قبر، عالم برزخ، و معاد ، همه را تفسیر روحانی و عرفانی و معنوی کرده‌اند. و قائل به جسمانی بودن معاد نیست.»(آئینه‌ی سخن،ش3 ، ص80)

مرحوم شاه آبادی در جائی ادعا نکرده است که موارد بیان شده تماما روحانی است و نمی تواند جسمانی باشد. سخنران باید در سخنرانی خود به این مورد از فرمایش شاه آبادی اشاره داشته باشد:

«مورد سؤالات همان عقائد لازمه است از معرفت ربوبیت، مبداً و معاداً و ذاتاً و صفتا و فعلا و معرفت نبوت و ولایت و معرفت ملائکه و کتب و امثال آنها ... و البته باید این عقاید ملکه‌ی روح باشد یا عملا روح باشد یا علما و برهانا و یا کشفا و عیانا و یا وجودا و تحققا که چون سئوال شود من ربک؟ به طور قطع بگوید: الله جل جلاله ربی و ... و البته آیات آخر سوره حشر را به طور تحقیق بداند و بخواند بلکه مداومت کند. خصوصا در سحرها به حال توجه که مطالب آن ملکه‌ی روحش شود. و انس به خدا گیرد. ... (شذورات المعارف، ص117)

بنده احتمال می دهم با یک مطالعه سطحی و دیدن اجمالی این پاراتگراف ، سخنران عجولانه داوری کرده است که مرحوم شاه آبادی به معاد روحانی باور دارد. و حال آن که با مطالعه نه رمان‌گونه   کمی با دقت و تأمل روشن می شود که منظور ایشان چیست. اینکه در زندگی دنیوی باید مراقبت مدام کرد تا روح بدان خو بگیرد و عادتش شود. غیر این است که پرسش و پاسخ و معاد هم روحانی است. این در مقام اثبات و یا بیان غیر جسمانی بودن علم است نه معاد. در این جا ایشان اصرار دارند که در دنیا باید برای شخص به طرق گوناگون : از راه حواس و علوم تجربی و یا برهان و علوم عقلی و یا کشف و شهود و ... محقق شود که معتقداتش مسلم است تا در وقت پرسش دچار مشکل نشود. و جایگاه این دانستنی‌ها مغز مادی نیست بلکه روح است.  کسی که در نبوت یا توحید شک داشته باشد اگر از او پرسیده شود، چه پاسحی خواهد داد. چون فرض بر این است که او با همان شک و تردید جان به جان آفرین تسلیم داشته است. و این مباحث هیچ ارتباطی به روحانی و یا جسمانی بودن معاد ندارد.   

اما آن بخشهایی که مرحوم شاه آبادی به صراحت به معاد جسمانی پرداخته است:  در کتاب شذرات المعارف گوید: «بعد از ارتقاء روح با صورت جسمیه و داشتن بدن برزخی، واقع شود در عالم مطلع » ص115)

صورت جسمیه کلید و راز نهفته در اندیشه معاد جسمانی بر مشرب ملا صدرا است. با توجه به مقدمات یازده گانه‌ای که آخوند بیان می کند از آن جمله شیئیت شیء و حقیقت آن در صورت است نه ماده. و مرحوم شاه آبادی با عنوان صورت جسمیه اشاره به همین حقیقت دارد به متن زیر توجه شود: 

«چون سابقا معلوم شد که مابین روح و بدن مناسبت تامه است زیرا که بدن ، علت اعدادی است برای حصول روح و روح علت ایجابی است برای تدبیر کردن حوائج بدن، چنانچه واضح شد، ملازمه است ما بین روح و صورت جسمیه . فلذا بعد از آنکه روح ارتقاء کند از بدن و اداره نکند حوائج آن را، با وجود آن، روح بستگی و تعلق دارد به همین بدن و جذب نمودن جوهره‌ی جسمیه را به خود...»(شذرات، ص119)

یعنی روح بعد از مرگ از بدن جدا می شود اما از آن صورت جسمی جدا ناپذیر است. با او است تا آن صورت را در خود جذب کند.

باید توجه داشت که مرحوم شاه آبادی برای آفرینش انسان سه مرحله را معتقد است

1 آفرینش جسم(بدن مادی) همان بدن اول است که از اعضا و جوارح ساخته شده و به صورتهای خاصی در آمده به گونه‌ای که دو نفر نمی شود مطابق هم باشند.

2 شکلگیری انسانی(بدن برزخی) بدن دوم که بدن برزخی است بخاری است حاصل شود بعد از تمام شدن بدن مادی از حرکات طبیعیه امشاج. که در تمام بدن نباتی و مادی ساری است. و آن را روح بخاری و سحابی و ضبابی گویند. باید توجه داشت که بین تمام شدن بدن و انشاء روح در آن ، فصل طویلی وجود دارد تا بدن آمادگی برای دریافت روح را بیابد . لذا بدن مادی و بدن برزخی هر دو علت اعدادی برای روح می باشند. بدین معنا که سنخیت بین جسم و روح را این بدن برزخی فراهم می آورد. این بدن برزخی مرکز ثقل بحث معاد است که جناب محسن غرویان از آن غفلت ورزیده است.   

3 نفخه‌ی روحانی که همان «و نفخت فیه من روحی است. که این روح حادث است.

 مرحوم شاه آبادی تصریح دارد که ملازمه است بین روح و صورت جسمیه. صورت جسمیه غیر از جسم و بدن مادی است. چنان که یاد آور شدیم و روح پس از مرگ بدن با همین صورت برزخی که بدن برزخی و دارای صورتی است باقی خواهد ماند. روح بدون این صورت کجا خواهد بود؟ جز آن که آن روح با صورتی که از جسم برخوردار است بماند و راز ماندگاری روح نیز چنین است. والا روح جدای از این صورت چگونه تشخص خواهد یافت. چگونه می‌توان این همانی را از آن باز شناخت. چون با این بدن زیسته و در این بدن بوده است پس حقیقت همان بدن را که صورت آن است خواهد داشت. مرحوم شاه آبادی برای تقریب به ذهن تصریح به رؤیا دارد که در خواب افراد را می شناسند حتا اموری کشف می شود و ادای دین می گردد. (ر.ک : شذورات المعارف، ص113

این که شاه آبادی می فرماید جذب نمودن جوهره جسمیه را به خود به چه معنا است؟ جز آن که صورت جسمی را بگیرد و ویژگیهای مادی را وا نهد؟ چون بعد از این به مرحله برزخ خواهد رفت و شاه آبادی عالم برزخ را چنین توصیف کند:

«و این عالم مملو از هبا و اثیر است. و همین است مراد از هیولای مجسمه به صورت جسمیه‌ی ملازمه با صورت نوعیه‌ی عرشیه و در این صورت جمیع ملائکه ساجده و ارواح جن و شیاطین و ارواح صاعده تماما در این فضا می باشند. و از این جهت است که در موقع رؤیا که آزادی حواس است ملاقات پدر و مادر و برادر و دوستان را می نماید و مصافحه و معانقه می کند و رنگ و شکل و نورانیت آنها را مشاهده می کند. و صداهای آنها و روایح طیبه آنها را می‌فهمد. چنانکه سؤالاتی از آنها می‌شود که موجب قطع به شهود آنها است. بلکه استظهار از دفاتر و دفائن و محاسبات و بدهی و طلب آنها شده و گاهی امر کرده‌اند به تصفیه حساب فلان، به همان ترتیبی که در دفتر او است... »(شذرات المعارف. ص113)

مرحوم شاه آبادی در هیچ  کجای مباحث خود  در سیر احتضار تا قیامت کبری به انکار و رد جسمانیت این عوالم نپرداخته بلکه صراحت به غیر روحانی بودن آن دارد. به معرفه 165سلطه سلاطین عقل و نفس و حس مراجعه شود. و نیز معرفه 170 سؤال در قبر.

در سؤال قبر مرحوم شاه آبادی تصریح می کند:

سوال در قبر از روح است با تعلق به همین جسم میت مقبور و جسد مقبور و ناملایمات بر آن موجب تألم روح است که ناله دارد. چشمش از حدقه بیرون آمده و بدنش گندیده و تا آن که جاذبه‌ی روح و مغناطیسیت آن ، صورت جسمیه را از ماده تجرید نکند این تعلق به بدن مقبور محفوظ است.     

بنابراین از نوع جملات وصفی جناب شاه آبادی تفسیر به رد معاد جسمانی و پذیرش معاد روحانی و معنوی دور از انصاف و خرد علمی است. و این نسبت بر ایشان ناروا و به ناحق است. البته ما فعلا کار به صحت و یا عدم صحت معاد جسمانی یا روحانی نداریم. مهم ایجاد پادگان و گرد آوری نیروهای درون این پادگان است. این افسر که به جمع آن پادگان نپیوست. آقای غرویان را باید که برای خود افسری دیگر بیابد.
 

  • حسن جمشیدی