جمشیدی خراسانی jamshidi khorasani

دین فلسفه عرفان

جمشیدی خراسانی jamshidi khorasani

دین فلسفه عرفان

با شما در باره دین، فلسفه و عرفان سخن می گوییم

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیام های کوتاه

۱۴۹ مطلب با موضوع «مباحث فقهی» ثبت شده است

زیبا آفرین

مسألة 36): فتوى المجتهد تعلم بأحد أمور: الأول: أن یسمع منه شفاها. الثانی: أن یخبر بها عدلان. الثالث: إخبار عدل واحد، بل یکفی إخبار شخص موثق یوجب قوله الاطمئنان وإن لم یکن عادلا. الرابع: الوجدان فی رسالته، ولا بد أن تکون مأمونة من الغلط.
فتوای مجتهد را به چند طریق می توان به دست آورد: یکم- شنیدن فتوا. دوم- خبر دادن دو عادل. سوم- خبر دادن یک عادل؛ بلکه خبر دادن فرد قابل وثوق که موجب اطمینان بشود هم کافی است؛ اگر چه عادل نباشد. چهارم- دیدن مساله در توضیح المسائل؛ البته در صورتی که عاری از غلط باشد.
سخن از دسترسی به فتوای مجتهد است. مرحوم سید در عروه چهار راه برای دسترسی به فتوای مجتهد بیان فرموده است:
یکم- شنیدن از خود مجتهد. این که خود مجتهد نظر و فتوایش را نسبت به مساله مورد نظر بگوید و مکلف هم آن را بشنود. این بهترین راه است. البته این راه بیشتر به درد کسانی می خورد که با مجتهد مانوسند و به او دسترسی دارند.
دوم- اعلان دو عادل؛ این که دو نفر عادل فتوای مجتهد را بیان کنند. دو نفر عادل باید کسی باشد که شهره به عدالت داشته باشند. اول مشهور باشند که عادل هستند و شما هم به عدالت آنها باور پیدا کرده باشید و یا دیگران آن دو را به عدالت می شناسند.
سوم- اعلان یکنفر عادل؛ حتی اگر یک نفر عادل فتوای مجتهد را بیان کند همان کافی است.
باید توجه داشت که بالاخره دو تا عادل باید اعلان کند یا یک عادل؟ نمی شود که یا دو تا عادل و یا یک عادل. این دو در عرض هم هستند. یا باید دو تا عادل را ملاک قرار داد و یا یک عادل را. کاش مرحوم محقق یزدی دو تا عادل را بر می داشت و بیان می فرمود که راه وصول به فتوای مجتهد سه تا است نه چهارتا. اگر ادله دال بر دو تا عادل است باید به همان عمل کرد و اگر ادله کفایت نمی کند بلکه با یک عادل هم می شود به فتوای مجتهد رسید پس چه وجهی برای دو تا عادل خواهد بود.
مرحوم محقق یزدی در ادامه از همین هم عقب نشینی می کند و می فرماید: حتی اگر فرد مورد اعتمادی فتوای مجتهد را به شما برساند کافی است.
پس بنا براین یا باید از خود مجتهد بشنوید یا یک فرد قابل اعتمادی فتوای مجتهد را به شما برساند. پس دیگر نیازی به نظر عادل نیست چه یک نفر و چه دو نفر. همین که شما به فرد اعتماد بکنید که واقعا فتوای مجتهد را به شما ابلاغ می کند کافی است. فرد صادقی است. فرد امانتداری است. دلیلی ندارد که بخواهد سوء استفاده بکند. از بیشتر اهل علم می شود پرسید که من نظر فلان مجتهد را می خواهم. گرچه الان ارتباط تلفنی و یا اینترنت و ایمیل و... مساله را خیلی راحت کرده است.
چهارم- توضیح المسائل مجتهد؛ یکی از راههای رایج دسترسی به فتوای مجتهد توضیح المسائل است که تقریبا برای بیشتر مردم این زمینه فراهم است. مکلف سراغ توضیح المسائل مجتهد خود برود و آن را به دست بیاورد. البته اعتماد بکند که توضیح المسائل خود مجتهد است. گرچه سوء استفاده در این امور خیلی کم است. کسی نیست که پیدا بشود و توضیح المسائل را جعل کند. ولی خب در هر صورت باید دقت صورت بگیرد.
بنا براین برای دسترسی به فتوای مجتهد یا شنیدن از خود او و یا شنیدن از فرد قابل اعتماد و یا مراجعه به توضیح المسائل او است. البته سایتها و شبکه های مجازی نیز در حکم مراجعه به رساله و یا افراد مورد وثوق خواهد بود.
جمشیدی خراسانی
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg

 

 
  • حسن جمشیدی
زیبا آفرین
مسألة 35): إذا قلد شخصا بتخیل أنه زید، فبان عمروا، فإن کانا متساویین فی الفضیلة ولم یکن على وجه التقلید صح، و إلا فمشکل.
اگر از شخصی تقلید کرد و پنداشت که او زید است. بعد روشن شد که نه. او عمرو است. اگر هر دو در فضیلت و علم مساوی هستند؛ از هر کدام که بخواهد می تواند تقلید کند. چون هیچ کدام بر دیگری برتری ندارند. اعمالش صحیح است و اگر بین آنها فرق بود؛ مشکل است که اعمالشان درست باشد.
عنایت بفرمایید صاحب عروه وضعیت طرف را نسبت به عدول و عدم عدول روشن نمی کند. فقط نسبت به اعمالش توضیح می دهد که اعمالش صحیح است یا صحیح نیست. اما این که من بر زید بمانم و حال آن که من دنبال عمرو بوده¬ام. یا از زید سراغ عمرو بروم این را صاحب عروه روشن نمی کند. ابهام دارد.
من قرار بوده است از عمرو تقلید کنم. سراغ زید رفتم و از او تقلید کردم به خیال این که همان عمرو است. الان که تابلو زده اند می بینم ایشان آقای زید است. محقق یزدی می فرماید اگر این دو با هم مساوی هستند؛ اعمال شما چون منطبق با فتوای مجتهد است پس صحیح است. نسبت به ادامه تقلید چه؟
ضمنا من قرار بود که من از عمرو تقلید کنم؛ حالا روشن شد که این آقا عمرو نیست بلکه زید است.
این فتوا با مبانی خود صاحب عروه نمی سازد. چون ایشان صریح می فرمایند باید مجتهد تعیین بشود. من باید از مجتهد معین تقلید کنم. در این مساله از مبنای سابق خودشان رفع ید می کنند. و الان تعیین مجتهد صورت نگرفته است. آنی که من تقلید می کنیم کسی نیست که باید تقلید کنم. و آنی که باید تقلید کنم کسی نیست که الان تقلید می کنم. آن چه واقع شده است توقع ما نبود و آن چه توقع ما بود واقع نشد. من از کسی که نمی خواستم، در عمل تقلید کردم؛ چگونه فتوا به صحت اعمال داده اند؟ البته طبق مبانی خودشان؟ صد البته با آن چه که ما عرض کردیم فرقی نمی کند. گرچه عملش صحیح است حتی می تواند سراغ عمرو برود و از وی هم تقلید کند. یک جورایی باید گفت اصل بر عمل به شریعت حقه است. و هر یک از این اعاظم طریقی به آن حقیقت هستند. به هر نوری که پناه ببرید شما را به حقیقت رهنمون می سازد ان شاء الله.
جمشیدی خراسانی
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg

 

 
  • حسن جمشیدی
زیبا آفرین
مسألة 34): إذا قلد من یقول: بحرمة العدول حتى إلى الأعلم، ثم وجد أعلم من ذلک المجتهد؛ فالأحوط العدول إلى ذلک الأعلم وإن قال الأول بعدم جوازه.
اگر مکلف از مجتهدی تقلید می کند که رجوع به مجتهد دیگر را حتی اگر اعلم هم باسشد حرام می¬داند؛ اگر متوجه شد که دیگری اعلم است. احوط رجوع به مجتهد اعلم است. اگر چه مجتهد خودش چنین اجازه ای را ندهد.
اجازه بدهید تا مساله را تبیین کنیم.
من مقلد حسین هستم. حسین فتوا داده است که به هیچ وجه رجوع به مجتهد دیگر یعنی حسن و عباس جایز نیست. حتی اگر مجتهد دیگر اعلم باشد.
پس از تحقیق و تفحص روشن شد که حسن اعلم از حسین است. تکلیف من مکلف چیست؟ مجتهد خودم می گوید حق رجوع ندارید. و مرحوم سید می فرماید احوط این است که شما به مجتهد اعلم رجوع کنید و لو مجتهد خودت آن را جایز نمی داند.
دقت بفرمایید که مرحوم سید فتوا می دهد که بهتر آن است که شما از این مجتهد به مجتهد اعلم مهاجرت کنید. آیا این خودش تقلید از میت نیست؟ یعنی تقلید از مرحوم محقق یزدی؟ تقلید از کسی که تا به حال هم از او تقلید نکرده ایم؟ مرحوم محقق یزدی متوفی هشتم اردیبهشت 1298 ه.ق؛ یعنی بیش از صد سال قبل در گذشته است و من باید از ایشان تقلید کنم که در صورت بودن اعلم از مجتهد خودم به مجتهد اعلم رجوع کنم. دقت فرمودید. این همان نکته ای است که حقیر بیش از این؛ اصرار داشت. فرقی بین زنده و مرده مجتهد نیست. خود صاحب عروه هم فتوا می دهد به من که از این مجتهد به مجتهد دیگری رجوع کنم البته اگر اعلم پیدا شد.
به نظر می رسد رجوع اشکالی نخواهد داشت ولو طبق فتوای مجتهد مرده. البته به تفصیل عرض کردیم که خود این مساله جزو فقهی نیست تا بخواهید تقلید کنید. بلکه به دابا عقل یا بنای عقلا است.
تکلیف من چیست: باید طبق فتوای خود حسن بر حسن بمانم و یا طبق فتوای مرحوم صاحب عروه از حسن به حسین رجوع کنم؟
ممکن است گفته شود منظور از صاحب عروه فتوایش در زمان حیات خودش هست نه بعد از فوتش.
یکم- درست! پاسخ شما را می پذیریم.
دوم- مجتهد نسبت به این مساله که از چه کسی تقلید بکند یا نکند حق دخالت ندارد. چون خود این مساله فقهی نیست تا به دنبال ادله بود؛ بلکه عقلی است. از باب رجوع جاهل به عالم است. لذا نمی شود سراغ فتوای مجتهد رفت برای مراجعه به فتوای مجتهد دیگر. این دور خواهد بود.
سوم- اشکال مراجعه به دو یا سه مجتهد در یک زمان هنوز در جای خود باقی است که ما بیشتر و پیشتر توضیح دادیم.
جمشیدی خراسانی
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg

 

 
  • حسن جمشیدی
زیبا آفرین
نسبت به ساحت قدس ائمه علیهم السلام هم این گونه است. گرچه روایات زیادی از امام صادق و امام باقر علیمها السلام در دست ما است ولی کسی ادعا نمی کند و نمی تواند هم ادعا کند که مثلا علم امام باقر و امام صادق از مثلا امام جواد و یا امام حسن عسکری بیشتر است. آن چه از شرع برای ما نیاز است اینها به یک اندازه به آن منبع و مخزن دسترسی دارند. برای ما مهم همان چیزهایی است که از ایشان به دست ما رسیده است. علم اینها و درجه بندی علمی ایشان اصلا مهم نیست. در نتیجه کسی نمی گوید امام علی(ع) عالمتر از امام باقر و یا امام صادق است. الا این که حضرت امیر پدر همه ایشان است. و مهمتر آن که همه اینها به یک اندازه به آن سوی عالم و به عالم حقایق دسترسی دارند. بر لب یک حوض نشسته اند و از یک شریعه آب گوارای معرفت می نوشند.
علیرغم همه اینها بعضا وقتی که به مجتهدین می رسند و به بیان دیگر به برون دادهای ائمه که می خواهیم دسترسی پیدا کنیم؛ تامل می کنیم و به دنبال تفاوتهای علمی آنها می گردیم. و حال آن که باید به دنبال هر چه بیشتر تاثیر پذیری از دین را در آنها ببینیم. هر چه بیشتر با تواتر و هر چه بیشتر بی تفاوت تر از دنیا و هر چه بیشتر موحدتر و.. به دنبال این ویژگی ها باید بگردی. کارکرد دین هم همین است که افراد بیشتر متخلق بشوند تا متعلم و معلم. و اهمیت متعلم و معلم هم باز در همان حوزه اخلاق است. مهم نیست که چه کسی با سوادتر از دیگری است. مهم این است که چه کسی پاکتر از دیگری است. چه کسی کم مساله دارتر از دیگری است. چه کسی خداترس تر از دیگری است. همین شاخصهای دینی را در حوزه اجتهاد به کار باید گرفت...
جمشیدی خراسانی
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg
 
  • حسن جمشیدی
زیبا آفرین
مسألة 33: إذا کان هناک مجتهدان متساویان فی العلم کان للمقلد تقلید أیهما شاء، ویجوز التبعیض فی المسائل، وإذا کان أحدهما أرجح من الآخر فی العدالة أو الورع أو نحو ذلک فالأولى بل الأحوط اختیاره.
هرگاه دو تا مجتهد بودند که در وزن کشی علمی هم وزن بودند. مقلدین هر کدام را که بخواهند می توانند به عنوان مجتهد برگزینند. و حتی می توانند نسبت به مسائل اقدام به تبعیض کنند. بعضی را از یکی و بعضی را از دیگری بگیرند. و اگر یکی از آنها بر دیگری از نظر عدالت و ورع برتری داشت بهتر بلکه با احتیاط سازگارتر آن است که سراغ عادلتر و با ورع تر بروند.
فکر کنم همه آن چه که تا به این جا؛ تلاش کردیم که بر کرسی بنشانیم و ثابت کنیم؛ مرحوم سید در یک جمله به زیبایی بیان فرمود.
اگر دو تا مجتهد بودند که هر دو با هم مساوی بودند. هیچ کدام بر دیگری امتیازی نداشتند. مقلد از هر کدام که بخواهد می تواند تقلید کند. چه سراغ الف برود و چه سراغ ب.
در ادامه مرحوم سید می فرماید: حتی می شود مسائل مبتلا به خودش را تقسیم کند. بعضی از مسائلش را از یکی و بعض دیگر را از دیگری تقلید کرد. پس می تواند برای مسائل شرعی سراغ دو تا مجتهد برود.
حالا اگر سه مجتهد بود که هر سه هم با هم هم سطح و هم وزن بودند. در این صورت چه باید کرد؟ یا اگر چهار مجتهد هم سطح بود چه؟ اگر پنج یا شش مجتهد وجود داشت چه؟ و همه هم با هم مساوی باشند؟ و هیچ کدام هم باجی به هم نمی دهند. و بر دیگری امتیازی ندارند. از نظر علمی با هم در یک تراز علمی قرار می گریند. فرد می تواند مثلا پنج هزار مساله عبادی را از این پنج یا شش و یا هفت مرجع اتخاذ کند. مرحوم سید تصریح می کند که می شود تبعبض ایجاد کرد. تبعیض در مسائل شرعی یعنی بعضی از مسائل را از یکی و بعضی از مشائل را از دیگری تقلید کرد.
این تبعیض حتی می تواند در ابواب باشد؛ مثلا:
نماز را از شبیری زنجانی تقلید کند.
و روزه را از سید محمد زنجانی تقلید کند.
و حج را از وحید خراسانی تقلید کند.
و اعتکاف را از سید علی سیستانی تقلید کند.
این یک نوع تبعیض است.
و هم می تواند این تبعیض را بین تمام مسائل ایجاد کند. در اعتکاف یکسری مسائل را از این مجتهد و یک سری را از مجتهد دیگری بگیرد و... یا حتی مسائل یک نماز را از چند مجتهد بگیرد.
نسبت به اختلاف بین علما مرحوم سید شاخص عمده و تعیین کننده را اعلمیت می داند. هر مجتهد که اعلم بود حق تقدم با او است. نکته مهم و اساسی این است که هیچ گاه بین انبیا مقایسه نشده است که بعضا صاحب کتابند و بعضی بدون کتاب. آنها که دارای کتابند مقدم بر دیگران پیامبران نیستند. و هیچ فرقی بین موسی و یوسف نمی باشد. و یا هیچ فرقی بین ابراهیم و عیسی نمی گذاریم. چون پیامبرند. کسی نمی گوید یوسف تعبیر خواب می دانست و یا مثلا ابراهیم نمی دانست. پس این پیامبر بر پیامبر دیگر برتری دارد. نکته مهم این است که پیامبران به عالم غیب ارتباط دارند و مهم تر این که پیام الهی را اتخاذ کرده و به ما می رسانند. یقینا هرچه جلوتر می آییم با توجه به رشد علمی بشر وضعیت پیامبران هم به همان اندازه فرق می کند؛ ولی برای ما فرقی بین آنها نخواهد بود. ممکن است یکی به ابراهیم خیلی علاقه داشته باشد و دیگری از یوسف بیشتر خوشش بیاید و یا دیگری از عیسی؛ مهم این است که همه اینها در یک رده از نبوت دیده می شوند. بعضی پیغمبر و بعضی پیفمبرتر نیستند.
جمشیدی خراسانی
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg
  • حسن جمشیدی
زیبا آفرین
مسألة 32: إذا عدل المجتهد عن الفتوى إلى التوقف والتردد یجب على المقلد الاحتیاط، أو العدول إلى الأعلم بعد ذلک المجتهد.
اگر مجتهدی تبدل رای پیدا کند. و در نظر جدیدش دچار توقف و یا تردید شد؛ مقلد وی باید احتیاط کند. یا به مجتهد اعلم در مرتبه بعد از این مجتهد رجوع کند.
این مساله هم در ادامه مساله قبل است. اگر مجتهد تبدل رای پیدا کرد نهایت به رای جدیدی رسید؛ بلکه نسبت به رای قبلی خودش تردید کرد. یا کلا نظرش را پس گرفت و قائل به توقف شد. یعنی بفرماید که من نظری ندارم. مرحوم سید می فرماید: مقلد باید احتیاط کند.
بر چه اساسی باید احتیاط کرد. این نظر مجتهد دیگری است که بر مقلد مجتهد دیگری حکم را القا می کند که تو در این مساله که آقا دچار تردید شده است باید سراغ احتیاط بروی و احتیاط نظر مجتهد خودش که نیست بلکه نظر شما است. یعنی نظر مجتهد دیگری است. پس در حقیقت همان یک فرد در عین این که مقلد مجتهد خاص است مقلد شما هم هست. یک مقلد با دو مرجع تقلید. البته در ادامه می فرماید: اگر نخواست که احتیاط بکند سراغ مجتهد اعلم دیگری برود که در رتبه بعدی قرار دارد. پس در حقیقت و عملا با سه مجتهد رو به رو خواهد شد. مجتهد خودش. مجتهدی که می گوید یا باید احتیاط کنید و یا باید سراغ مجتهد دیگری بروید. و اگر احتیاط نخواست بکند باید سراغ مجتهد دیگری برود. این مجتهد دیگر می شود مجتهد سوم.
اگر درست تحلیل بکنیم عمق ذهنیت مرحوم صاحب عروه این اصست که باید به شرع مقدس دست پیدا کنیم. الا این که در بیان آن دچار مشکل می شوند. ما در همین یک مساله باید با دو و یا سه مجتهد پیوند داشته باشیم. چه اشکالی دارد که این قید و بندهای زنده بودن و اعلم بودن و را به فقه بار کرده ایم و پیچیده اش کرده ایم را باز کنیم و از دست و پای فقه جدا بسازیم. اگر اینها را باز کنیم به مراتب شرایط بهتری خواهند داشت. در احکام شرعی و عبادیخود باید از مجتهد تقلید کنیم. و هر مساله را از هر مجتهدی می شود تقلید کرد. چه مجتهد زنده باشد و چه مرده. البته مجتهد هرچه با تقواتر و اهل ورع بیشتر چه بهتر.
جمشیدی خراسانی
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg
  • حسن جمشیدی

زیبا آفرین
باید گفت هر نظری که ارائه می شود چون مبتنی بر ادله است خود همین نظر می شود واقع. و هر کس که به این نظر دست پیدا یافت و عمل کرد مجزی خواهد بود. شریعت واقعیتی غیر از این ندارد. الا این که تاثیراتش همان است که باید انتظار داشت. وقتی که سخن از واقع می کنیم دقت داشته باشید واقعیت احکام شرعی وجود خارجی محسوس و ملموس نیست بلکه واقعیت به اقتضای اثری است که دارد. و این نظرات تماما دارای اثر هستند. به بیان دیگر اگر شما اصل شریعت را به معنای تابش نور بگیرید که توسط پیامبر بیان و توسط ائمه علیهم السلام تبیین و تشریح شده است و دیدگاه های مجتهدان را به عنوان منشورهایی بدانید که از این مرکز نور به سمت ما می تاباند. هر منشوری نورانیت خود را دارد و ما را به مرکز نور متصل می کند. چرا در اتصال این مرکز تردید روا بداریم تا افراد دچار مشکل بشوند. قصد قربت وجود دارد. بستر برای عمل به شرع هم وجود دارد و مردم هم راحت تر خواهند بود و اصل حاکم بر همه اینها که شریعتنا سهلة سمهه وجود دارد. نباید مسائلی که به این سادگی و راحتی توسط پیامبر و اولیای الهی بیان شده است برای مردم سخت و دشوار کرد. مگر مردم می خواهند فلسفه اشراق بخوانند که درگیر استقسات بشوند؟ مکلفین می خواهند اعمال عبادی خودشان را انجام بدهند اعمالی که هیچ پیچیدگی خاصی ندارد. و ما هم باید تلاش کنیم که پیچیدگی هایی که توسط بعضی ایجاد شده و تبدیل به کلاف سر در گم شده است را باز کنیم تا مردم از سر درگمی رهلایی بیابند.
مهم این است که شما به قصد شرعیت انجام بدهید. اگر نماز جمعه واجب است بروثید و نماز بخوانید پاداش اخروی آن را خوهید داشت و به تکلیفتان عمل کرده اید و کسی هم که معتقد است نماز جمعه در عصر غیب جایز نیست او نیز به قصد قربت ترک کرده است. او نیز عمل شرعی انجام داده است. به نظر می رسد اگر چنین شرایط سهل الوصول فراهم شود تجری از احکام شرع به مراتب کاهش خواهد یافت.
جمشیدی خراسانی
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg

  • حسن جمشیدی

زیبا آفرین
مسألة 31: إذا تبدل رأی المجتهد لا یجوز للمقلد البقاء على رأیه الأول.
اگر چنان چه مجتهد نظرش نسبت به مساله ای تغییر پیدا کرد برای مقلد جایز نیست که بر همان نظر اول باقی بماند.
به اصل مبنا عنایت بفرمایید: اگر از مجتهدی تقلید کردیم و آن مجتهد نظرش بر این بود که نماز جمعه واجب است. و پس از تحقیقات مجدد و بازنگری ادله به این نتیجه رسید که اقامه نماز جمعه در عصر غیبت جایز نیست. با توجه به تبدل رای مجتهد واقع امر که تغییر پیدا نخواهد کرد؛ چون واقعیتی ورای این فتوا و نظر که وجود ندارد. تا دیروز فتوای ایشان چیزی و امروز چیز دیگری است. این فرد است که نظرش تغییر پیدا کرده است. حالا اگر تغییر نظر مجتهد به مقلد نرسید و مقلد طبق نظر سابق عمل کرد چه اشکالی پیش خواهد آمد. عنایت بفرماید مهم این است که این مقلد به نظر مجتهدی عمل کرده است و این مجتهد نظرش تغییر پیدا کرده و مقلد به همان نظر سابق باقی مانده است. و تغییر نظر مجتهد به مقلد نرسیده است. پس مقلدین این آقا دو دسته خواهند شد. دسته ای که فتوای جدید به دستشان نرسیده و بر فتوای قدیم عمل می کند و فتوای جدیدی که مقلدین به دستشان رسیده و به آن عمل می کنند. ما هستیم و همین نظرات. نظراتی که مبتنی بر ادله است. دقت بفرمایید هم مقلدین بر نظر سابق، عملشان درست است چون هنوز به نظر جدید نرسیده اند و هم مقلدین نظر جدید عملشان درست است چون به فتوای جدید دست پیدا کرده اند.
بنده عرض می کنم که نظر قبلی این آقای مجتهد آیا مشروع بود یا نا مشروع؟
یقینا نظر ایشان مبتنی بر ادله بوده است و نظر ایشان همان نظر شرع بوده است.
و الان که نظر ایشان تغییر پیدا کرد، شرع که تغییر پیدا نکرده است. نظر ایشان از نسبت به یک مساله شرعی تغییر پیدا کرده است. پس چه اشکالی دارد که حتی اگر مجتهد هم تبدل رای پیدا کرد فرد مقلد بر همان نظر قبل باقی بماند. مهم این است که بر اساس یک نظر و یک فتوا مشغول عمل است. مجتهد نظرش تغییر پیدا کرده است. شارع که نظرش تغییر پیدا نکرده است.
اجازه بدهید با یک مثال به پیش برویم. دستگاههایی بود که ما به داخل آن نگاه می کردیم و مدینه و کربلا و کاظمین و خیلی جاهای دیگر را می دیدیم. البته به آن شهر فرنگ می گفتند ولی در حقیقت شهرهای مذهبی را به ما نشان می دادند. ما از روزنه ای به آن چه داخل آن دستگاه می گذشت نگاه ی کردیم. بفرمایید داخل این دستگاه آیات و روایات است. ما از روزنه های مختلفی می توانیم به داخل این سیستم و شهر فرنگ نگاه کنیم. چون بعضی از چیزها را ما نمی فهمیم لذا دلیلی ندارد که از روزنه نگاه کنیم. دیگران نگاه می کنند و برای ما می آیند و تعریف می کنند. مانند خیلی از فیلمهایی که ندیده ایم و کسی که دیده است بیاید و برای ما تعریف کند. فیلم همان متن است. و مجتهد هم همان راوی متن است که فیلم را کاملا دیده و الان برای ما بیان می کند. چه مشکلی پیش خواهد آمد که ما یکی از این نظرات را بپذیریم. آیا لزومی دارد به همراه پیشرفت و یا تبدل رای مجتهد؛ ما هم مدام اعمال و رفتارمان را تغییر بدهیم. آقای مجتهد نقش یک راهنما را داشته اند تا دست ما را بگیرند و به سر چشمه برسانند. و ما رسیده ایم. حالا چرا باید برگردیم و از راه دیگری به این سر چشمه برسیم. البته اگر کسی تمایلی داشت و یا دوست داشت مشکلی ندارد. ولی اگر تمایلی نداشت نمی شود به او گفت از این به بعد عمل تو درست نیست.
می گویند یکی از آقایان وقتی که درس می داد می فرمود این نظری که الان می دهم حاق واقع است. و بعد از بررسی های بیشتر؛ نظرش تغییر پیدا می کرد سر درس می فرمود: نظر من الان این است و این هم حاق واقع است. طلبه ها به شوخی و طنز می گفتند: حاج آقا! واقع تغییر پیدا می کند؟ یا واقع جدیدی ایجاد می شود؟ چون هر نظری و لو مخالف نظر قبلی هم که باشد، حاق واقع است...
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg

  • حسن جمشیدی

زیبا آفرین
مسألة 30: إذا علم أن الفعل الفلانی لیس حراما، ولم یعلم أنه واجب أو مباح أو مستحب أو مکروه، یجوز له أن یأتی به، لاحتمال کونه مطلوبا وبرجاء الثواب، وإذا علم أنه لیس بواجب، ولم یعلم أنه حرام أو مکروه أو مباح، له أن یترکه لاحتمال کونه مبغوضا.
اگر مکلفی بداند که فلان عمل حرام نیست ولی نمی داند که واجب است یا مباح است یا مستحب و یا مکروه. جایز است که بدان مبادرت بورزد. چون ممکن است که آن عمل مطلوب مولا باشد و مکلف به عنوان رجائا و به قصد ثواب بیاورد. اگر چنان چه بداند که فلان عمل واجب نیست ولی مکلف نمی داند که حرام است یا مکروه است و یا مباح، مکلف می تواند این عمل را ترک کند، از آن جهت که احتمال می دهد که شاید مبغوض مولا باشد.
با توجه به دیدگاه مرحوم محقق یزدی، اگر مکلف عملی را که بداند حرام نیست انجام بدهد و یا بداند که واجب نیست و انجام ندهد در این دو صورت اشکالی نخواهد داشت. چون امکان قصد قربت می تواند داشته باشد. در صورت عدم حرمت می تواند به قصد مطلوبیت انجام بدهد و یا به قصد مبغوضیت آن را ترک کند. نکته کلیدی در فتوای مرحوم سید آن است که فرد فقط می داند که واجب نیست و یا می داند که حرام نیست.
اگر به یاد داشته باشید عرض شد که اگر مکلف بدون تقلید عملی را انجام داد و آن عمل منطبق با نظر مجتهدی که بعد انتخاب می کند و یا مجتهد زمان عمل نباشد آن عمل باطل است. ملاک مرحوم محقق یزدی انطباق و عدم انطباق با فتوای مجتهدش بود. در نتیجه نسبت به دو فرض مرحوم سید اگر مجتهد نظرش مستحب بود و یا مکروه و یا حتی مباح مهم این است که طبق فتوای مجتهدش اقدام نکرده است و ایشان در مساله قبل تاکید کرد که در مستحب و مکروه و مباح هم باید تقاید کرد. در نیجه طبق مبنای محقق یزدی باید عملش باطل باشد و حال آن که ایشان نسبت به وی می فرماید عملش درست است.
توضیح آن که مرحوم سید در مساله 29 فرمود چنان که در واجب و حرام تقلید واجب است در مستحب و مکروه و مباح هم واجب است که تقلید بکند در نتیجه با همین مبنای مرحوم سید فتوای ایشان در مساله 30 سازگار نیست. چون می داند که واجب نیست. یا می داند که حرام نیست. ولی نمی داند که فتوای مجتهدش چیست. پس طبق مبانی سید باید عملش باطل باشد. عنایت داشته باشید که فتوا درست است ولی با چارچوبه مبانی ایشان که در بالاتر بیان گردید نمی سازد ولی اگر بفرماید ملاک و میزان التزام عملی به دستورات شرع است و مجتهد هم یکی از راههای دستیابی به شرع است. مهم دسترسی به شریعت است فرد و شخص آن چندان مهم نیست در نتیجه مشکل حل و فصل می شود.
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg

  • حسن جمشیدی

زیبا آفرین
مسألة 29: کما یجب التقلید فی الواجبات والمحرمات یجب فی المستحبات والمکروهات والمباحات بل یجب تعلم حکم کل فعل. یصدر منه، سواء کان من العبادات أو المعاملات أو العادیات.
هم چنان که تقلید در واجبات و محرمات واجب است نیز تقلید در مستحبات و مکروهات و مباحات هم واجب است. بلکه واجب است تقلید هر حکم فعلی را که می خواهد انجام بدهد. و یا هر کاری که می خواهد از او صادر بشود چه در عرصه عبادات و چه در عرصه معاملات باشد و یا حتی در امور عادی خودش که می خواهد انجام بیابد.
هر کاری که فرد بخواهد انجام بدهد مهم نیست که چه کاری باشد هر کاری که بخواهد و یا می تواند انجام بدهد بیرون از یکی از این پنج حکم نمی تواند باشد:
یا باید این کار انجام بگیرد می شود واجب.
یا نباید انجام بگیرد که می شود حرام.
یا بهتر است که انجام بگیرد می شود مستحب.
یا بهتر است که انجام نگیرد می شود مکروه.
یا مهم نیست که انجام بگیرد یا نگیرد که مباح خواهد بود.
فرد مکلف باید در همه این موارد یا مجتهد باشد و یا مقلد. اگر مجتهد نیست باید از مجتهد تقلید بکند.
مجدد نکته ای را خدمت دوستان عرض کنم: قبل هم عرض کردیم من می دانم که تکلیفی از جانب شرع برای من آمده و بر گردن من افتاده است. و اجمالا هم می دانم که چیست. چون یقین دارم. می دانم نماز صبح دو رکعت است. نماز ظهر چهار رکعت است. حتی یقین به ارکان آن هم دارد. می دانم که روزه ماه رمضان واجب است و... من به این ها یقین دارم. باید به همین ها بر اساس یقین خودم عمل کنم. این امر عقلی است. و نیز بنای عقلا هم موید آن است. این مجتهد نمی تواند تقلید کند چون این مسایل را رفته و خودش کشف کرده است یا بهتر بگوییم استنباط کرده است. پس وجوب تقلی مقلد و عدم تقلید مجتهد، امر عقلی است. واجبش واجبش عقلی است. و آن هم از باب مقدمه واجب. و الا خودش فی نفسه که ارزش ذاتی ندارد. من هیچ گاه کره ماه نخواهم رفت. دانستن چگونگی نماز در کره ماه بر من چه لزومی دارد. مجتهد هم لزومی ندارد که حتما فتوا بدهد. مگر از او بپرسند و بخواهد به پرسشگر پاسخ بدهد. پس وجوب وجوب عقلی و عقلایی شد. نه وجوب شرعی. البته روایاتی در این باب نقل شده است که در صورت تصحیح سند آنها، این روایات را باید موید بگیرید بلکه ارشاد به همان حکم عقلی و یا عقلایی. پس نسبت به احکامی که باید انجام بدهد و یا نباید انجام بدهد فرد یا باید مجتهد باشد و یا مقلد. اما نسبت به احکامی که الزامی بر انجام و یا ترک آن نیست تقلید و عدم تقلید وجهی ندارد.
باید عرض شود در عرصه واجبات و محرمات درست است. باید تقلید کرد و نوع تقلید را هم عرض کردیم. از هر مجتهدی می شود تقلید کرد. اما این که خود عمل مستحب است. و یا خود عمل مکروه است. یا اصلا خود عمل مباح است یعنی انجام دادن و ندادن آن بالسویه است. در این صورت تقلید چه وجهی پیدا می کند؟ خود این اعمال که الزامی ندارند چگونه شما می خواهد لزوم تقلید را بر مکلف بار کنید. واجب و حرام الزام آور است. فعلا با شما هم نظر می شویم. ولی اعمال مباح و یا مستحب و یا مکروه که خودشان الزام آور نیستند. می توانید انجام بدهید و می توانید ترک کنید چگونه می شود که تقلید در خود اینها بر شما واجب بشود. بنابراین حکم تقلید در واجب و حرام طبق همان نظراتی است که تا کنون عرض کردیم. از هر مجتهدی که دارای شرایط باشد می توانید تقلید کنید و هر مساله ای را می توانید از هر مجتهدی بگیرید. این نسبت به واجبات و محرمات از عبادات. در مستحبات و مکروهات و مباحات تقلید لازم نیست.
جمشیدی خراسانی
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg

  • حسن جمشیدی