جمشیدی خراسانی jamshidi khorasani

دین فلسفه عرفان

جمشیدی خراسانی jamshidi khorasani

دین فلسفه عرفان

با شما در باره دین، فلسفه و عرفان سخن می گوییم

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیام های کوتاه

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اخلاق» ثبت شده است

تاریخ انتشار: ۲۶ خرداد ۱۳۹۹ -  ۱۰:۳۳
ایکنا کد خبر: ۳۹۰۴۹۶۴

یک پژوهشگر و مدرس فلسفه گفت: تنها مقوله‌ای که بشر با آن توافق دارد، مقوله اخلاق است؛ فردی را نداریم بر این باور باشد که خیانت، دروغ، دزدی، تهمت و سایر کارهایی که در چارچوب اخلاق قرار نمی‌گیرند، خوب هستند.

 

اخلاق؛ تنها مقوله‌ای که بشر با آن توافق داردحسن جمشیدی، پژوهشگر و مدرس فلسفه در گفت‌وگو با ایکنا از خراسان رضوی، اظهار کرد: مقوله اخلاق یکی از مباحث مهمی است که در دین ما نیز نسبت به آن تأکیدات فراوانی شده و از این رو می‌توان گوهر دین را اخلاق دانست و گفت که با اهمیت دادن به این موضوع می‌توان شاهد جامعه سالم‌تری بود و این در حالی است که بشر نیز این مقوله ارزشمند را باور دارند.

وی ادامه داد: در واقع تمام دعواهایی که در جامعه رخ می‌دهد به این دلیل است که گاهی آداب و رسوم با اخلاق، حقوق با اخلاق و دین با اخلاق اشتباه گرفته می‌شود. برخی از افراد می‌گویند که چه اشکالی دارد که برخی از مقوله‌های اخلاقی را قانونی کنیم و هر کسی که دروغ گفت را جریمه‌ کنیم که در صورت قانونی کردن چنین کاری، مقوله‌های اخلاقی کارکرد اجتماعی پیدا خواهند کرد و دیگر پای اخلاق در میان نخواهد بود؛ چرا که هر یک از این‌ موارد اثرات خود را به‌دنبال خواهد داشت، بدین منظور که اگر حقوقی است، اجرای مقررات صلاح جامعه و در نهایت هم تعالی یافتن افراد را به‌دنبال خواهد داشت.

جمشیدی گفت: افراد یاد گرفته‌اند که متملق شوند، زیرا بر این باور هستند که برای راست گفتن باید تملق کنند که این نیز امر مهمی به‌شمار می‌رود؛ چرا که ما باید به ظرفیتی برسیم که داوری دیگران نسبت به خودمان برایمان مهم نباشد و هر کاری را که به نظر خودمان درست است را انجام دهیم و این برایمان مهم نباشد که دیگران در مورد ما چه فکری می‌کنند.

این مدرس دانشگاه تأکید کرد: در واقع باید دانست که دین، سیستم‌ساز نیست، بلکه فردساز است و با توجه به اینکه حکومت دینی به نوعی یک امر تجربی است باید گفت که در این راستا ما تجربه حکومت دینی را نداریم.

بایدها و نبایدهای موجود در جامعه

این پژوهشگر به انواع بایدها و نبایدهایی که در جامعه خود با آن‌ها مواجه هستیم اشاره و بیان کرد: بایدها و نبایدهای اخلاقی یکی از این هنجارهای مهمی است که می‌توان از آن نام برد اما در این میان این سؤال ایجاد می‌شود که بایدها و نبایدهای اخلاقی را چه کسی روشن می‌کند؟

این مدرس فلسفه افزود: در پاسخ به این سؤال باید گفت که به نوعی اخلاق تنها مقوله‌ای است که خود فرد می‌داند چه کرده است، همان‌طور که خداوند در آیه‌های ۹ و ۱۰ سوره شمس می‌فرماید: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاها وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها؛ هر کس آن را پاک گردانید قطعاً رستگار شد و هرکه آلوده‏‌اش ساخت قطعاً درباخت» این موضوعیت را به خوبی روشن کرده است.

وی تصریح کرد: جالب اینجاست که تنها مقوله‌ای که بشر با آن توافق دارد، مقوله اخلاق است؛ فردی را نداریم بر این باور باشد که خیانت، دروغ، دزدی، تهمت و سایر کارهایی که در چارچوب اخلاق قرار نمی‌گیرند، خوب هستند و در این میان می‌توان گفت آن ویژگی که اخلاق دارد، این است که فرد می‌داند که چه کاری خوب و چه کاری بد است.

این پژوهشگر تأکید کرد: اینکه من عملی را انجام می‌دهم به این دلیل است که من آن کار را دوست دارم که گاهی در این راستا شرع را بهانه‌ای برای انجام کار خود می‌دانم و در جایی نیز از این کار به‌عنوان ایمان یاد می‌کنم؛ لذا اخلاق مقوله‌ای است که توسط خود افراد انجام می‌شود و همه افراد هم متوجه این امر می‌شوند که سخن و رفتارشان صحیح و یا اشتباه است.

با رعایت اخلاق، به هیچ کس جفا نمی‌شود

جمشیدی بیان کرد: در واقع هنگامیکه وارد عرصه اخلاق می‌شویم می‌توانیم آن را تنها مقوله‌ای بدانیم که در آن به هیچ کس جفا نمی‌شود؛ اما همواره این نکته را باید مورد توجه داشت که باید شناخت کافی در خصوص این امور داشته باشیم، بر روی آن‌ها کار کنیم و معنا و چارچوب آن را برای مردم نیز مشخص کنیم تا از این طریق به مهم بودن این موضوع پی ببرند.

این مدرس دانشگاه در بخش دیگری از این گفت‌وگو به اخلاق پزشکی نیز اشاره کرد و گفت: در این میان می‌توان به اخلاق پزشکی نیز اشاره کرد که متأسفانه این مهم نیز در جامعه ما به چشم نمی‌خورد؛ چرا که پزشکان جامعه ما وقت کافی برای تشخیص بیماری مراجعه‌کنندگان خود نمی‌گذارند و اخلاق پزشکی را نادیده می‌گیرند.

وی با اشاره به بایدها و نبایدهای دیگری که از آن‌ها به‌عنوان هنجار در جامعه یاد می‌شود نیز تصریح کرد: در خصوص بایدها و نبایدهای دیگری که در جامعه وجود دارد نیز باید گفت که یک‌سری بایدهایی حقوقی و یا قانونی هستند، مانند عبور از چراغ قرمز و هر عملی که در مقابلش، تشویق و یا مجازات صورت می‌گیرد، همچنین بایدهای دینی و مذهبی مانند نماز خواندن نیز نوع دیگری از هنجارهای گفته شده، هستند.

جمشیدی گفت: نوع دیگری از بایدها را می‌توان به بایدهای رسومی اشاره کرد که همواره آداب، رسوم، عرف و آن دسته از آدابی که جزو سنت‌های ما هستند مانند سلام کردن، احترام گذاشتن به دیگران، لباس مشکی پوشیدن در مراسم عزاداری و ... در این دسته از بایدها و نبایدها قرار می‌گیرند.

این مدرس فلسفه بایدها و نبایدهای مصلحت‌انگارانه را دسته دیگری از انواع بایدها و نبایدهای جامعه دانست و گفت: این دسته از هنجارها زمانی صورت می‌گیرد که اگر فردی تصمیم داشته باشد که به‌عنوان مثال کارمند شایسته‌ای باشد می‌داند باید از مقام مافوق خود اطاعت کند و یا اینکه اگر بخواهد در رشته پزشکی شرکت کند باید پیش از انتخاب رشته خود یک‌سری مقدماتی را برای خود فراهم کنم که برای او مصلحت‌انگارانه باشد.

این پژوهشگر بیان کرد: در آخر هم بایدها و نبایدهای زیباشناختی هستند که در این خصوص کسی برای ما تعیین تکلیف نمی‌کند که چه کاری را انجام دهیم و چه کاری را انجام ندهیم، مانند ظاهری که ما در مکان‌های مختلف برای خود انتخاب می‌کنیم.

وی تأکید کرد: گفتنی است که تمام این بایدها و نبایدها در یک راستا قرار دارند و با یکدیگر جمع نمی‌شوند و به نوعی در عرض یکدیگر هستند. حال اگر این بایدها و نبایدها با یکدیگر تعارض داشته باشند، تقدم با کدام یک بود؟ از این رو می‌توان گفت که تمامی این بایدها و نبایدها واقعی نیستند، بلکه اعتباری هستند.

جمشیدی با بیان اینکه در کشور ما سه نیاز و مشکل اساسی وجود دارد، اظهار کرد: این سه مشکل را می‌توان اینگونه بیان کرد؛ اول اینکه کشور ما با عدم وجود نگاه تاریخی مواجه است که به نوعی عدم وجود این نگاه تاریخی در جامعه معضلی برای ما ایجاد کرده است، زیرا همانطور که می‌دانیم تغییر یک امر مسلمی است و همه ما می‌دانیم که امروزه نمی‌توانیم به شیوه‌ای که گذشتگان زندگی می‌کردند، زندگی کنیم و طبیعتاً نسل بعدی نیز نمی‌توانند به شیوه‌ امروزی ما زندگی کنند.

این مدرس فلسفه ادامه داد: از این رو می‌توان اینگونه بیان کرد که همواره نگاه تاریخی به ما می‌گوید که هیچ چیز ثابتی وجود ندارد، بلکه همه چیز در حال تغییر است و تاریخ نیز از این قاعده مستثنی نیست. همواره باید باور کنیم که زندگی گذشتگان تا امروز تغییر کرده اما این در حالی است که متأسفانه این باور بین برخی از مردم و حتی برخی مسئولان نیز هیچ جایگاهی ندارد.

عدم وجود نگاه عقلانی در جامعه

این پژوهشگر معضل مهم دیگری که جامعه ما با آن مواجه است را عدم نگاه عقلانی در جامعه دانست و افزود: در واقع این نگاه در جامعه ما به‌صورت عام وجود ندارد و به نوعی می‌توان گفت که عقلانیت در جامعه ما حاکم نیست.

جمشیدی ادامه داد: هنگامیکه از این نگاه صحبت می‌شود، منظور این است که باید جامعه را با درایت مدیریت کرد، منافع خود را سنجید، تابع احساسات خود نبود و طبق این نگاه و با استفاده از شعور و عقل خود بتوان مشکلات جامعه را حل و فصل کرد، البته در اینجا منظور از جامعه تمام مردمی هستند که در جامعه زندگی می‌کنند.

وی اضافه کرد: در این میان باید گفت آنگونه که باید، هیچگونه نظام تصمیم‌گیری چه در تصمیم‌های فردی، اجتماعی و حتی در سطح کلان نیز بر جامعه ما حاکم نیست که در این میان می‌توان به گران شدن بنزین اشاره کرد؛ چرا که این کار عقلانی نبوده، به همین دلیل مسئولان باید بدانند که چنین اقدامی، بدترین کاری بود که در چنین شرایطی اقدام به چنین کاری کردند.

این مدرس فلسفه تصریح کرد: هنگامی‌که نفت ما تحریم می‌شود، قطعاً در این راستا راهی وجود دارد که بهترین راهکاری که می‌توان به آن اشاره کرد، گفت‌وگو است و اگر این راهکار در نظر گرفته می‌شد قطعاً، هم گران شدن بنزین صورت نمی‌گرفت و هم اینکه در جامعه نیز شاهد این همه گرانی نبودیم.

جمشیدی تأکید کرد: من معتقدم که این سه پروژه و عنصر عدم نگاه تاریخی، عدم نگاه عقلانی و عدم وجود نظام تصمیم‌گیری در جامعه که سه نیاز اساسی جامعه هستند باید با یکدیگر پیش روند و در غیر این صورت جامعه از هم پاشیده خواهد شد، البته تا حدودی هم امروزه شاهد این فروپاشی هستیم.

انتهای پیام
  • حسن جمشیدی
زمان انتشار : ۲۷ خرداد ,۱۳۹۶ | ساعت : ۰۹:۱۰ | کد خبر : 398507 | پرینت
 

کارکرد اخلاقی عبادات و توسل درگفت وگوی شفقنا با حسن جمشیدی: هدف عبادت رهنمون کردن به سمت اخلاق و بازداشتن از رذائل اخلاقی است

 
 

شفقنا -صدرا میردامادی – حسن جمشیدی معتقد است هر آنچه به انسان آرامش می دهد از جمله دعا، توسل، اخلاق و حتی عشق؛ یک مقوله کاملاً دینی هستند. محور اساسی آموزه های دین دعوت مردم به سمت خداست؛ برخلاف اعتقادی که در ادیان دیگر وجود دارد باید خدا را بیرون از خودت بجوئی. در اسلام لازم نیست که به سمتی بدوی تا به خدا برسی خدا در درون خودت است و از درون خودت به راحتی می توانی با خدا ارتباط برقرار کنی و اتفاقاً ارتباط برقرار کردن با خداراحت تر از ارتباط برقرارکردن با پدر یا مادر است چون خدا به ما از خود ما نزدیکتر است.

حسن جمشیدی از پژوهشگران فعال مشهدی در حوزه اللهیات و فلسفه و کلام است که سابقه زیادی در مطالعات دین شناسی و تصحیح متون فلسفه و عرفان اسلامی دارد. از وی در سال های ۸۶ و ۸۷ تصحیح دو کتاب ابواب الهدی و مصباح الهدی از مرحوم میرزا مهدی اصفهانی توسط نشر بوستان کتاب قم به چاپ رسیده است.

وی در فقه و اصول شاگرد حضرات آیات زنجانی، مرتضوی و چندین سال در درس خارج آیت العظمی زنجانی  حضور مستمر داشته است و ازاین بزرگان دارای اجازه اجتهاد است. در فلسفه و عرفان اسلامی چندین سال شاگرد مرحوم استاد سید جلال الدین آشتیانی و آیت الله سید عزالدین زنجانی بوده است.

متن گفت وگوی شفقنا با حسن جمشیدی را می خوانید:

از لحاظ درون دینی بر چه مبنایی از قرآن و روایات به ائمه متوسل می شویم و ذوات آنها را زیارت می کنیم؟

یکی از ویژگی هایی که شیعه را با آن در کنار رجعت و مهدویت می شناسند، توسل است. ما باید قبل از تجزیه و تحلیل توسل به سراغ بقیه فرق و مذاهب اسلامی برویم و نگاه آنها را نسبت به توسل بررسی کنیم. از این رهیافت می توان فهمید جریان توسل ما به ائمه از باب تُعرفُ الاشیاء بِاضدادها- هر چیزی را با ضدش شناخته می شود- چه انعکاس بیرونی دارد؛ تلقی غیر شیعه که بسیار هم بر روی این مسئله ما تجزیه و تحلیل کرده اند؛ از اعتقاد ما شیعیان این است که در جهان هستی یک سلطنت وحکومت وجود دارد و خداوند حاکم و سلطان برجهان است. این خداوند حاکم بر جهان برای اینکه بخواهیم عبادتش کنیم اعم از نماز و روزه باید با لباس های تمیز اعمال عبادی اش را به جا بیاوریم. این تلقی در عموم مردم وجود دارد که شما وقتی پیش سلطان میروید باید با لباس تمیز و مرتب بروید پس نماز هم که می خواهید بخوانید باید با لباس تمیز و مرتب ادا شود. در ادامه این اعتقاد وجود دارد ما که می خواهیم پیش خدا برویم نیاز به واسطه داریم. این تلقی است که دیگران نسبت به ما دارند. من معتقدم این تلقی آنها تلقی اشتباهی نیست یعنی از رفتارهای خود ما این برداشت را کرده اند. اجازه بدهید من این رفتارها را تحلیل کنم. مثلاً اغلب ما به قصد سفر مکه از همه حلالیت می طلبیم و معتقدیم این سفر مثل این است که از مادر دوباره متولد شده باشیم؛ ولی انصاف قضیه این است که وقتی ما مکه می رویم آیا مکه میرویم یا مدینه؟ در اصل میرویم مدینه و در مدینه هم بیشتر ما شیعیان بقیع را زیارت می کنیم تا حرم پیغمبراکرم(ص) حالا این امرآثار روحی دارد که چون بقیع گنبد و بارگاه ندارد ولی حرم رسول الله(ص) گنبد و بارگاه دارد.

چقدر از این رفتارهای ما مبتنی بر آموزه های دینی است؟

وقتی می گوییم آموزه های دینی مراد ما یا آموزه های دینی است که در متن دین وجود دارد یا آموزه های دینی است که عالمان دینی منتقل می کنند. همچنین آموزه های دینی که عالمان دینی ترویج می کنند دو دسته اند: یکی آموزه های دینی که توسط عالمان و اندیشمندان دینی که متاثر ازآموزه های اصیل دینی هستند از جمله مرحوم شهید مطهری، علامه طباطبائی و امام ترویج می شود که پشتوانه فرهنگی و علمی شیعه محسوب می شوند. دسته دیگر علمائی که به قول شهید مطهری چون منبع تغذیه شان مردم هستند لذا آموزه های ترویجی شان هم متاثر از خواست عامه مردم است. در روضه ها و مجالس می روند وبخش زیادی از آموزه های دینی از اینها منتقل می شود و من بعنوان یک فرد دیندار آموزه های دینی ام را از امثال علامه طباطبائی یا شهید مطهری نمی گیرم بلکه آموزه های دینی ام را از همین مجالس و منابر میگیرم ودیگر کاری هم ندارم که اینها در متون دینی وجود دارد یا نه. این تلقی ایجاد شده که تو اگر ائمه را داشته باشی همه چیز را داری ولی از آن طرف را نمی گویند که اگر خدا را داشتی همه چیز را داری. “که چون صد آمد نود هم پیش ماست”

به نظر شما محور اصلی اعتقاد ما در توسل به امامان چیست و آیا توسل هدف است یا وسیله؟

من باید برای پاسخ این سوال مقدمه ای را عرض کنم. قرآن برای این آمده است تا نگاه ها را تغییر دهد. مضاف بر این متن مقدس در بستر جامعه عرب جاهلی آن دوره عرضه شده. برای عرب جاهلی افق دیگری از نگاه را در دور و اطراف خودش ترسیم کرد و اسلام کاری که کرد جهان بینی و نگاه به هستی را تغییر داد. تمامی تلاش پیامبر این بود که دین و توحید را جا بیندازد لذا برخلاف ادیان پیشین مثلاً کلیمی ها که افراد را به سمت موسی می خواندند و مسیحی ها، افراد را به سمت عیسی وهمینطور در بودیسم وزرتشت، در اسلام افراد را به سمت حضرت محمد(ص) نمی خوانند. این از ویژگی خاص اسلام است علیرغم اینکه عده ای تلاش کردند که آن چهره ی بودائی، زرتشتی، مسیحی وکلیمی را به اسلام وارد کنند اما این امر محقق نشد.

لذا محور اساسی آموزه های دین دعوت مردم به سمت خدا است وخداوند نه سلطان نه شاه نه رئیس جمهور و نه امثال اینهاست. نباید خدا را بیرون از خود جست برخلاف اعتقادی که در ادیان دیگر وجود دارد بلکه باید خدا را بیرون از خودت بجوئی. در اسلام لازم نیست که به سمتی بدوی تا به خدا برسی خدا در درون خودت است و از درون خودت به راحتی می توانی با خدا ارتباط برقرار کنی و اتفاقاً ارتباط برقرار کردن با خدا راحت تر از ارتباط برقرارکردن با پدر یا مادر است چون خدا به ما از خود ما نزدیکتر است. خداوند فقط توجه می خواهد و رابطه و فاصله بین ما و خدا صرفاً توجه و غفلت است و در زمانی که ما دچار غفلت هستیم دقیقاً مثل حرکت خون در جریان بدن است؛ چنانچه بخشی از عروق مسدود شوند به هرحال در نقاط دیگر بدن خون در حال جریان است. در غفلت ما هم به همین صورت است که رابطه مان با خدا قطع نیست بلکه ما متوجه او نیستیم ولی او متوجه ماست و ارتباط یکسویه از آن طرف است. به محض توجه ما به خدا ارتباط معنوی ما باز برقرار می شود. لازم نیست برای رفتن بسوی خدا دنبال جائی بگردیم که به آن واسطه این ارتباط شکل بگیرد. لذا در نگاه اسلامی خدا نه مکان دارد و نه زمان وفقط توجه در این رابطه تعیین کننده است. یعنی غفلت اصطلاحاً انسان را از خدا دور می کند و درواقع ارتباط از این طرف قطع می شود و توجه هم این ارتباط را برقرار می کند. بنابراین مراد از ذکر در” الا بذکرالله تطمئن القلوب” همین توجه است. پیغمبر آمده است تا ما را به سمت خدا رهنمون کند و ائمه هدی همه آمده اند تا ما را نیز به خدا برسانند و هر کدامشان یک راهند برای رفتن به سوی خدا و هر کدام به مثابه فانوس دریائی هستند که راه را نشان می دهند. یک فانوس دریائی یک نشانه و نماد برای شناخت راه است بنابراین ائمه پیشواهای ما هستند. این اشتباه است که ائمه ما را بکشانند به سمت خودشان چرا که در نهایت می شود همان تلقی مسیحیان وکلیمی ها بودیسم  و مارکسیسم که انسان را به سمت خودشان می کشانند. ائمه هیچ زمانی این کار را نکرده اند.

زیارت و توسل علاوه برجنبه ای که اشاره کردید راهی است برای رسیدن به اصل و منبع هستی یعنی خدا، و ائمه هم آمده اند تا ما را به این منبع اصلی برسانند؛ چه اثر درونی وکارکرد روانی دارد؟

ما انسان ها چند نیاز اساسی داریم. یکی از اینها نیاز به امنیت است که توسط دولت تامین می شود. نیاز به آسایش که در بعد رفاه مادی و در تامین معاش زندگی حاصل می شود و خودمان به دست می آوریم و نیاز به آرامش. نیاز های دیگری مثل نیاز به دوست داشتن و محبت هم داریم ولی اینها نیاز های اساسی زندگی اند که در پرتو اینها نیاز های دیگر هم امکان عملی برآورده شدن پیدا می کنند.

با توجه به اینکه پایه و اساس دین خداوند است ما نیاز به آرامش داریم و خیلی از مکان های مقدس و معنوی این آرامش را به انسان می دهد. من فکر می کنم هر آنچه که به انسان آرامش می دهد -البته به جز آرامش های کاذب و زود گذر مثل این قرص های روان گردان و امثال اینها- از جنس دین اند. مثلاً عشق یک مقوله کاملاً دینی است و مراد هم عشق حقیقی یا همان عشق ازلی و ابدی است. اگرچه خیلی وقتها عشق نیست و هوا وهوس است که بعضی ها به اشتباه به آن اسم عشق می گذارند. مثلاً پسری به دختری می گوید من عاشقت هستم ولی همان پسر مثل یک نگهبان نسبت به آن دختر رفتار می کند. به محض اینکه کسی به او نگاه کند به طرف حمله ور می شود. عشق آن است که وقتی زلیخا متوجه می شود تمام زنهائی که یوسف را دیدند مات ومبهوت او شدند یک آرامش واطمینان قلبی به عشقش پیدا می کند. هیچ زمان چشم آن زنها را در نمی آورد بلکه آنها را مورد عتاب قرار می دهد که چرا من را مورد سرزنش قرار می دهید در حالیکه خودتان دستانتان را از دیدن یوسف بریدید. این را عشق واقعی می گویند.

حالا با توجه به اینکه در نگاه دینی عشق مبنای آرامش است هر جائی که انسان به آرامش برسد یک ریشه دینی وجود دارد لذا وقتی می گویند اینجا متعلق به امام رضا(ع) است این تقدسِ ناشی از عشق، همان آرامش را می آورد؛ همچنانکه خیلی از مکان ها مانند معبد و مسجد وکلیسا برای پیروان شان آرامش بخش است. هر کدام از ائمه می خواهند یک ارزش وفضیلتی را به مردم بدهند. کارکرد روانی زیارت همین نیاز رسیدن به آرامش است. من فکر می کنم بنیان و اساس دین اخلاقیات است، فقه هم ناظر بر تنظیم امور دنیوی مکلف است و بخش عبادات فقه هم نگاه شریعت است. اهل تسنن یک طور نماز می خوانند و شیعه طور دیگر و هدف عبادات هم رهنمون کردن به سمت اخلاق و بازداشتن از رذائل اخلاقی است چرا که قرآن تاکید می کند که ان الصلوه تنهی عن الفحشاءوالمنکر. نماز و مجموع عبادات برای مومنین باید کارکرد اخلاقی داشته باشند. پیامبر(ص) می فرمایند من برای تکمیل و به اتمام رساندن ارزش های اخلاقی مبعوث شدم. حتی خداوند در قرآن در مورد روزه که از اهم عبادات است می فرماید برای این است تا به تقوا برسید و دارای فضیلت اخلاقی شوید بنابراین بطور قطع روزه هم کارکرد اخلاقی دارد. حج هم کارکرد اخلاقی دارد و هیچکدام از اعمال دینی ما کارکرد غیراخلاقی ندارند. کارکرد اخلاقی ای که از رهیافت اخلاق ما را به آرامش درونی برساند. مثلاً مقوله اخلاقی گذشت در مواجهه با یک عمل اشتباه سر زده از یک فرد به انسان اقناع درونی و آرامش می دهد یا دروغ گفتن برای انسان عذاب وجدان و اضطراب می آورد. ولی در مقابل راست گوئی به آدم آرامش می دهد و اینجا اصلاً فرد نگران نیست و در مجموع اخلاق یک آرامش درونی در انسان ایجاد می کند.

پس یعنی این آرامش در پرتو ارتباط با ائمه شکل می گیرد؟

بله! چون ائمه(ع) از آن جهت که مصداق کامل اخلاقند برای رسیدن به خدا به ما آرامش می دهند لذا از این جهت ما اصطلاح توسل را به کار می گیریم و می گوییم ائمه وسیله و چراغ راه کمال اند. ائمه همانطور که عرض شد مظهر و مصداق کامل انسانیت و اخلاق اند و بهترین الگو. مرادمان از توسل به ائمه توسل به انسان های کاملی است که دست ما را هم بگیرند تا به کمال برسیم نه اینکه دست ما را بگیرند تا ازچاله های زندگی ما را رد کنند. بلکه ما خودمان باید راه را برویم. این بزرگواران چون راه را بلدند دست ما را می گیرند و راه را کوتاهتر می کنند و در واقع سختی راه را بر ما هموار می کنند.

در هیچکدام از فرق اسلامی متعدد خبری نداریم مبنی بر اینکه از حضرت علی (ع) دروغی نقل شده باشد. تمام فرق اسلامی بر این امر توافق دارند که ائمه مصداق کامل اخلاق و فضیلت بودند و هیچ خبری دال بر خلاف این امر وجود ندارد. اهل سنت که سراغ مثلاً امام صادق(ع) یا امام باقر(ع) می روند این بزرگواران را افراد وارسته و شایسته ای می دانند. این حدیث پیامبر(ص) از خود اهل سنت(ص) است که راستگوترین مردم  بعد از پیامبر حضرت علی(ع) است. یا اگر اهل سنت با دیدگاه فقهی امام صادق(ع) نسبتی ندارند ولی از لحاظ اخلاقی او را بسیار فرد شایسته ای می دانند و هیچکدام از عرفای اهل سنت هم هیچ موقع امیرالمومنین و امام حسین و امام صادق(علیهم السلام) را کنار نمی گذارند.

با تمام این تفاصیل شما وضع فعلی و رایج توسل در میان شیعیان را چگونه می بینید؟

بعضی ها از توسل برداشت غلط می کنند یعنی طرف بچه دار نمی شود، از امام رضا(ع) بچه حاجت می کند درحالی که خود امام رضا(ع) یک پسر بیشتر نداشتند. اینها نیامدند که بچه بدهند اگرچه ممکن است این کارها را هم کنند و مشکلی را حل کنند. مثلاً در زمان خود ائمه بیشتر مردم به محضر این بزرگواران می رفتند تا این مظاهر اخلاق آنها را نصیحت اخلاقی کنند و پند و اندرز بدهند البته بودند بسیار افرادی که برای طرح مسائل علمی و فقهی پیش ائمه می رفتند چون ائمه عالم اصلی شریعت بودند ولی غالباً برای اندرز اخلاقی بود. به همین نسبتی که عرض شد قرآن نه کتاب فلسفه و نه کتاب تاریخ و نه کتاب فیزیک و شیمی است بلکه به طور قاطع قرآن کتاب حکمت الهی و اخلاق است.

انتهای پیام

fa.shafaqna.com

شفقنا در شبکه های اجتماعی: توییتر | اینستاگرام | تلگرام

  • حسن جمشیدی

یک پژوهشگر: اخلاق بن‌مایه و گوهر دین و محور مشترک رسالت همه انبیاست


5 آبان 1398 - 10:59
 
یک پژوهشگر و مدرس فلسفه با اشاره به اهمیت اخلاق در رسالت پیامبر(ص) گفت: اگر بخواهیم دین را شکافته و به گوهر آن دست یابیم، خواهیم دید گوهر دین نه احکام و باورها، بلکه اخلاق است.

به گزارش مشهد فوری، حسن جمشیدی خراسانی در خصوص میزان برخورداری جامعه کنونی از اخلاق با توجه به حدیث پیامبر اکرم(ص) با این محور که «برای اتمام مکارم اخلاق برگزیده شدم»، اظهارکرد: اگر فرض کنیم بر اثر اتفاقی تمام بشریت در یک‌جا جمع شوند و در راس آنان، همه پیامبران نیز حاضر باشند، طبیعی است که حضرت ابراهیم و حضرت موسی، حضرت عیسی و نیز پیامبر ما هریک به گونه‌ای به عبادت می‌پردازند و تکالیف خاصی خواهند داشت؛ اما نکته جالب آن که هیچ‌یک از آنان در حوزه‌های رفتاری با یکدیگر اختلاف نخواهند داشت. لذا پیامبران در یک حوزه است که با یکدیگر نه‌تنها مخالفت ندارند؛ بلکه دارای مشارکت بوده و آن حوزه اخلاق است.

رسالت اصلی انبیا، تعالی انسانی است

وی ادامه داد: ۱۲۴ هزار پیامبر آمده‌اند و هریک به زبان، بیان و به نحوی، مردم را به سوی خدا فرا خوانده‌اند، ولی در حوزه اخلاق همه پیامبران الهی زبان مشترک داشته‌اند. ضمن این که مدار مشترک همه انسان‌ها اخلاق بوده و به نظر من اخلاق بن‌مایه و گوهر دین است. لذا اگر بخواهیم دین را شکافته و به گوهر آن دست یابیم، خواهیم دید گوهر دین نه احکام و نه باورهای آن، بلکه اخلاق است.

این پژوهشگر و مدرس فلسفه خاطرنشان کرد: اعمال عبادی و باورها باید بتواند حسنات اخلاقی را در فرد بازاحیا کند و پیامبران آمده‌اند تا انسان‌ بسازند و به عبارتی آنان را از حوزه حیوانیت بیرون آورده، به تعالی انسانی برسانند و این رسالت اصلی و عمده انبیا است. همچنین اگر می‌بینیم پیروان ادیان و مذاهب به جان هم می‌افتند، باید بدانیم در چنین جوامعی دین‌مداران در گیر و دار باورها و احکام و تکالیف شاق دین گیر افتاده‌اند؛ بی آن که دین کارکرد اصلی خود را دارا باشد. 

جمشیدی خراسانی با اشاره به حدیث «انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق» از پیامبر اکرم(ص) بیان کرد: این سخن بدان معناست که من نیامدم تا تمدن بسازم، فرهنگ و یا دنیایی جدید را ایجاد و یا حکومتی خاص برپا کنم؛ بلکه آمده‌ام تا اخلاق شما انسان‌ها را کمال ببخشم و لذا معتقدم عمده موفقیت پیامبر(ص) نیز در همین موضوع است. پس اگر پیامبر اسوه حسنه است، در حوزه اخلاق الگو و نمونه و معیار است. ضمن این که تمدن ساختن احتیاجی به نبوت و یا کار سختی ندارد و همان‌گونه که در تاریخ می‌بینیم، چندین تمدن آمده و رفته‌اند؛ لکن باید سوال کرد که چه میزان از انسان‌ها توانسته‌اند به کمال رسیده و تعالی یابند. تکنولوژی و صنعت ابزار دست انسان است تا بتواند راحتی و آسایش برای انسان ایجاد کند؛ ولی این انسان بیشتر  و پیشتر  به اخلاق نیازمند است و انبیا برای تحقق همین امر آمده‌اند.

وی تصریح کرد: بنابراین پیامبر اکرم آمده است تا اخلاق انسان‌ها را تغییر داده و آنان را به دروازه‌های خوشبختی برساند و برای دستیابی به این خوشبختی، انسان‌ها باید از خود تغییر را آغاز کنند.

قسط مقوله‌ای بالاتر از قانون، عدالت و امور اجتماعی است

این پژوهشگر و مدرس فلسفه با اشاره به آیه «انا ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناسُ بالقسط» عنوان کرد: برخی این آیه شریفه را نادرست معنی می‌کنند؛ این در حالی است که آیه می‌گوید انبیا آمده‌اند تا مردم خود قسط را به پا کنند، نه پیامبران. مردم برپا دارنده قسط هستند.‌ پس نقش انبیا چه خواهد شد؟ پیامبران آمده‌اند مردم را بسازند تا مردم نیز قسط را بسازند. لذا انسان‌هایی می‌توانند قسط‌ را بسازند که خود ساخته و پرداخته پیامبران باشند. 

جمشیدی خراسانی ادامه داد: باید توجه داشت که معنای قسط غیر از عدل است. قسط یک مساله اخلاقی است؛ حال آن که عدالت مساله‌ای اجتماعی و کلامی است. بنابراین پیامبران آمدند تا قسط در جامعه برپا شود. به علاوه عدل مفهومی اجتماعی دارد؛ ولی قسط دارای یک مفهوم فردی است. قسط یعنی ارزش واقعی و عدل به معنای ارزش اجتماعی است. به علاوه قسط مقوله‌ای بالاتر از قانون، عدالت و امور اجتماعی است. به این معنی که افراد خود به گونه‌ای باشند که لازم به ناظری از بیرون نبوده و به عبارتی خود کنترل باشند. 

جامعه کنونی دچار کاستی‌های اخلاقی است

وی در خصوص میزان برخورداری جامعه کنونی از اخلاقیات گفت: معتقدم اکنون در جامعه ما چندان توجهی به اخلاق نمی‌شود و این امر از آمار سرقت، طلاق و پرونده‌های موجود در دادگاه‌ها، میزان خشونت، زن‌آزاری، کودک‌آزاری و از عصبیت مردم در سطح جامعه کاملا پیدا بوده و همگی بیانگر آن است که جامعه دچار کاستی‌های اخلاقی و اخلاق در جامعه کم‌رنگ‌تر شده است.

سیستم اداری و بروکراسی ما با اخلاق ناسازگار است

جمشیدی خراسانی در خصوص دلیل اضمحلال اخلاقی در جامعه ابراز عقیده کرد: معتقدم هزینه عمل اخلاقی در جامعه ما بسیار بالا رفته است؛ به این معنا که اگر مردم بخواهند راست بگویند و درست عمل کنند؛ کارشان راه نمی‌افتد. یعنی سیستم اداری و بروکراسی‌ای که طراحی کرده‌ایم، با اخلاق سازگار نیست و اگر جامعه ما بخواهد جامعه‌ای اخلاقی باشد، هزینه عمل اخلاقی باید خیلی پایین آید؛ یعنی لازم نباشد کسی دروغ بگوید تا به نتیجه برسد و یا به طور مثال بسیاری از افراد برای به نتیجه رسیدن و به راه افتادن امورشان در یک اداره، حقوقی را تضییع کرده و یا دور بزنند.

وی با بیان این که برای کاهش این هزینه دولت باید دست به کاری بزند، افزود: اگر به دنبال جامعه دینی هستیم، باید بدانیم درست است که ظاهر و یا برون‌داد جامعه دینی مراسمی است که ما انجام می‌دهیم- همچون نماز، روزه و یا مراسم اربعین- لکن این امر باید اثری هم در مردم جامعه داشته باشد. ضمن این که این‌ها همگی مراسم است و مراسم بدون اثر بی‌معنا خواهد بود و حاصل این هزینه کلان و بدون اثر، افزایش دروغ، خودنمایی و... در جامعه است. پس اگر به طور مثال اربعین نتواند در اخلاق، منش و شخصیت من اثر بگذارد، هزینه برای آن، نتیجه اخلاقی را دربر ندارد. 

این پژوهشگر و مدرس فلسفه تصریح کرد: در آیه قرآن می‌خوانیم «ان الصلاه تنهی عن الفحشاء و المنکر»؛ یعنی نماز شما را از فحشا و منکر باز می‌دارد. حال در این‌جا باید از خود بپرسیم مگر در جامعه اسلامی ما مردم نماز را به پا نمی‌دارند؟ پس چرا از بیت‌المال غارت و یا به حقوق دیگران تجاوز می‌کنند. لذا مشاهده می‌کنیم که مراسم و مناسک انجام می‌گیرد، در حالی که فساد و منکر  در جامعه به چشم می‌خورد و رو به فزونی است.

قوانین اثر اخلاقی ندارند

جمشیدی خراسانی در پاسخ به سوالی در این خصوص که چرا جامعه اسلامی ما بیشتر مناسک‌محور است تا اخلاق‌محور، گفت: این امر به نوع نگاه مدیران ارشد بازمی‌گردد؛ به این معنا که تفکر بر آن است اگر مناسک و مراسم انجام بگیرد، حتما اثر اخلاقی نیز ایجاد خواهد شد و حال آن که عکس این امر باید صورت گیرد؛ یعنی اگر اخلاق در جامعه رواج و ارزش یافته و مردم بدان اقدام کنند، یقینا مناسک نیز انجام می‌گیرد. لذا اگر در جامعه اخلاق بسط یافته و هزینه‌های عمل اخلاقی کاهش پیدا کند، لازم نیست برای انجام مراسم همچون اربعین و یا نیمه شعبان و... خیلی هزینه کنیم، بلکه مردم خود به سراغ آن می‌آیند و هزینه می‌کنند. 

وی همچنین تصریح کرد: این تعادل را حکومت باید ایجاد کند؛ به این معنا که حکومت به سمت اخلاق آید؛ نه این که از مناسک بکاهد، اما به اخلاقیات نیز توجه کند و به گونه‌ای نباشد که در سیستم‌های ما افراد کارهای خود را با دروغ پیش ببرند. همچنین برخی می‌گویند ما قوانین را طوری طراحی می‌کنیم که اگر کسی دروغ و تهمت و... انجام داد، با او برخورد شود. حال آن که این‌ها قانون بوده و اثر اخلاقی نخواهد داشت. در نتیجه جامعه تعالی نیافته و این در حالی است که ما از تعالی یک جامعه سخن می‌گوییم.

طرح مباحث و مسائل اخلاقی، بسترساز اقدام عملی اخلاق

این پژوهشگر و مدرس فلسفه خاطرنشان کرد: نکته آخر آن که برای اشتیاق افراد جامعه به اخلاق، باید بحث‌های اخلاقی و فلسفه اخلاق به جد در جامعه مطرح شود و لذا طرح مباحث و مسائل اخلاقی خود می‌تواند بسترساز اقدام عملی اخلاقی باشد.

منبع: ایسنا

  • حسن جمشیدی