جمشیدی خراسانی jamshidi khorasani

دین فلسفه عرفان

جمشیدی خراسانی jamshidi khorasani

دین فلسفه عرفان

با شما در باره دین، فلسفه و عرفان سخن می گوییم

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیام های کوتاه

۱۴۹ مطلب با موضوع «مباحث فقهی» ثبت شده است


زیبا آفرین
ضرورت بازنگری قلمرو فقه (۱)
جناب آقای فاضل لنکرانی فرموده اند مرگ فقه به معنای دین است. یقینا فقه بخشی از زندگی و لازمه  آن  است ولی همه بایستگی های زندگی را فقه تامین نمی کند. چنان که پزشکی نیز لازمه زندگی ما است ولی همه نیازهای ما صرفا در پزشکی نیست. بعضی از دوستان جامعه شناس، همان تاثیری که بعضا برای فقه باور دارند، این عزیزان برای جامعه شناسی باور دارند. و نیز دوستان اقتصاد همین رویکرد را نسبت به علم خود می پسندند.
باید توجه داشت که مسلمان تا پیش از امام صادق و امام باقر علیهم السلام هم نماز می خواند و هم روزه می گرفت و به اعمال دینی پای بند بود و بسیاری از آثار فقهی متاخر در آن دوره نبود. و بعد هم که روایات، در رساله ها به عنوان اصل گرد آوری شد نیز هم اسلام بود و مسلمانی. یقینا تا پیش از تدوین صحاح سته و کتب اربعه هم دین بود و هم مسلمانی. و هم مردم به شریعت پای بند بودند ولی یقینا فقه به معنای امروزی آن وجود نداشت.
در بستر تاریخی خود مجموعه های روایی و کتب فقه شکل یافت و صورت علم به خود گرفت. چنان که کتابهای اصولی و فقهی در بسترهای تاریخی نگارش یافتند و در ادامه حیات خود،  دچار تحول و تغییر شدند. یقینا بین آثار عقل گرایانی چون ابنا جنید و عقیل و نسل محدثانی چون صدوق و محققانی چون مفید و طوسی فرق بسیاری است. تحول و تطور تاریخی و بسط مسائل را به روشنی بین آثار صدوق و ابن ادریس می توان دید.
در فقه سخن گفتن از کشیدن چند دلو برای طهارت چاه سخن بی معنایی است چون اعتصام آن با پیشرفت علوم طبیعی ثابت شده است.
پس ضرورت دارد که در مسائل فقه تلاش جدی صورت بگیرد و نیز بحث برده و کنیز و آزاد کردن آن در برابر کفاره و... موضوعش از بین رفته است. پس طرح انها در فقه سر بی صاحب تراشیدن است...
یک زمانی فلسفه اس و اساس زندگی بشر بود. فیلسوفانی چون سقراط و افلاطون و ارسطو عهده دار همه امور زندگی بشر بودند از ذ عالم ذر تا ذ ذرت. جریان دادگاه ها و وکالت ایده آلیستها و بعد هم فلاسفه گویا این واقعیت است که حتی بر حقوق و مسائل قضایی اشراف و سلطه داشتند.
 یواش یواش بخشی از فلسفه را که طبیعیات بود جدا کردند و دادند به علوم مختلف.
ریاضی هم خودش مستقل شد و... تفریبا فلسفه شد وجود شناسی یا الهیات به معنای اعم. حتی الهیات به معنای اخص را هم بعضا جزو مسایل فلسفه ندانند.
بنابراین فلسفه با آن هیمنه و سیطره برای خودش قلمروی ساخت تحت عنوان وجود شناسی.
فقه چیزی شبیه فلسفه بود از مهد تا لحد با بشر کار داشت.
به نظر می رسد بخشهایی از فقه که اصطلاحا معاملات به معنای اعم گفته می شود و نیز قضا وضعیتی شبیه طبیعیات فلسفه پیدا کرده است. حوزه و عرصه خاص خود را دارد. عملا این قسمتها از فقه کنده شده است.
فقه باید خودش را به سامان کند برای همان بخشهای باقی مانده که در اصل فقه هم همین مباحث است و مباحث معاملات و قضا بر فقه تحمیل شده بود.
می شود در این باره بیشتر سخن گفت.
نفس همین که محققین از اصولین و فقها  احکام را به تاسیسی و امضایی تقسیم کردند در حقیقت تن در دادن به همین واقعیت بود. فقه حوزه اش امور تاسیسی و عبادی است. امور امضایی را مردم و بنای عقلا خود رتق و فتق خواهند کرد. و دانشکده ها با پرداختن به حقوق دقیقا به همان چیزی می پردازند که ما در معاملات و قضا از آن سخن می گوییم ولی آنها خیلی عالمانه تر  به آن می پردازند زیرا که حقوق هم چون علوم دیگر در حوزه علوم تجربی قرار می گیرد و با تحولات و تطورات نیز می تواند تغییر بیابد
چنان که در سیستم بانکداری به اصطلاح اسلامی همان بهره که پیش از انقلاب حرام موکد بود پس از انقلاب اسلامی حلال شد بلکه ضرورت هم یافت و خود علما و حوزویان و نهادهای انقلابی مبادرت به تاسیس سیستمهای مالی کردند و ادله حرمت ربا عملا بی موضوع شد.
یا به اقتضای پیامدهای بعد از جنگ قیمومت اب و جد به ام وانهاده شد.
چنان که هم اکنون به اقتضای فربهی بیش از حد دولت و هزینه های سرسام آور آن، مالیات از در آمد و فروش و ارزش افزوده  اخذ می شود. حتی از منازل خالی مردم و نیز از تاخیرات بدهی، به دارایی و بانکها و شهرداری ها مردم باید وجوهی پرداخت کنند. اینها مقوله هایی نیست که بشود با شریعت به زور گره شان زد.
ادامه دارد

ضرورت بازنگری قلمرو فقه (۲)

به نظر می رسد عزیران به جای اولویت بخشی به اخلاق که گوهر و اساس دین است بیشتر متوجه فقه شده اند که خصوصا معاملات و قضا بخش حاشیه ای دین است نه اصلی آن. پیامبر اکرم پیش از آن که پیامبر باشد تاجر بود، پس تجارت می تواند بی ارتباط با دین باشد. ایشان در مکه پیامبر خدا بود ولی حاکم نبود پس می تواند حکومت بی ارتباط با دین باشد. رسول اکرم به مقام رسالت مبعوث گردید به نظر می رسد تجارت را وا نهاد پس رسالت نمی تواند خیلی با تجارت سازگار باشد.
البته جناب فاضل لنکرانی گویا متوجه اصل ماجراشده اند و خود در پایان پیام خود به اساس فقه که همان عبادات است پرداخته و از طلاب محترم خواسته است متوجه آن باشند. این پیشنهاد معقول و مطلوبی است و حق نیز
همین است که حوزه عبادات را حوزویان جدی تر بگیرند که نیز از ارکان دین است.
کسی با فقه مخالف نیست. ولی یقینا عقلا از سلطه شریعت بر همه امور به حدی که بخواهند عقلانیت را له کند و یا عقلا را کنار برند یقینا مخالفند. شریعت باید قلمرو خاص خودش را بیابد چنان که همه امور نیز این گونه است.
قدرت برای همگان شیرین و هوس نواز است و فقها از این آسیب در امان نخواهد بود، چنان که زعامت خود قدرت زا است لذا تصریح کرده اند که صائنا لنفسه و مخالفا علی هواه باشد. به خصوص که هم اینک فقاهت به دام سیاست گرفتار آمده و بر اسب سرکش قدرت سوار است. و حوزویان بیشتر دین را در شکل و شمایل سیاست و قدرت می بینند تا معنویت و تقوا و اخلاق. یقینا به سود دنیوی بعضی خواهد بود ولی خسران عظیمی از چنین رویکردی بر پیکیره دین وارد شده و نیز خواهد شد.
حوزویان به عرصه واقعی خود که حوزه عبادات است بیشتر بپردازند و عمیق تر کار کنند ولی اخلاق را نیز جدی تر بگیرند که اخلاق مقدم بر فقه است. و نیز شایسته است خود حوزویان  قدمهای اساسی برای پالایش فقه از غیر فقه را جدی تر بگیرند و اقدام کنند و الا با عمل انجام شده رو به رو خواهند شد. چنان که کرونا دقیقا همین فضا را بر حوزه های علمیه تحمیل کرد علی رغم مخالفتهای شدیدی که از داخل حوزه صورت گرفت و هنوز هم ادامه دارد.
و من یتق الله یجعل له مخرجا
جمشیدی خراسانی
۱۳۹۹/۲/۳۰
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg

  • حسن جمشیدی

زیبا آفرین
لهو الحدیث
(وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَیَتَّخِذَهَا هُزُوًا ۚ أُولَٰئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ مُهِینٌ لقمان ایه ۶
در ایات قبل به ویژگی محسنین پرداخت و در این ایه و بعدی به ویژگی کسانی که در برابر محسنین دکان باز کرده و لهو حدیث می کنند.
نسبت به لهو حدیث مفصل بحث شده است و مصادیق زیادی برای ان بیان شده است. مکارم شیرازی در بیان معنای لهو الحدیث اظهار داده است:
بعضى از مردم، سخنان بیهوده خرید و فروش مى کنند
 هرگونه سخن یا آهنگ سرگرم کننده و غفلت زا هم چون
غنا
الحان
 آهنگ هاى شهوت انگیز و هوس آلود
یا سخنانى که نه از طریق آهنگ، بلکه از طریق محتوا انسان را به بیهودگى و فساد، بکشاند.
و یا از هر دو طریق،
همچون تصنیف ها و اشعار عاشقانه.
و یا مانند داستان هاى خرافى و اساطیری.
و یا سخنان سخریه آمیزى،
علامه طباطبایی می فرماید: لهو به معناى هر چیزى است که آدمى را از مهمش باز بدارد، و لهو الحدیث آن سخنى است که آدمى را از حق منصرف نموده و به خود مشغول سازد، مانند:
 حکایات خرافى،
و داستانهایى که آدمى را به فساد و فجور مى کشاند،
و یا از قبیل سرگرمى به شعر و موسیقى و مزمار و سایر آلات لهو.
یشتری یعنی خرید و فروش. جزو کلمات مشترک است. هنه به خریدار هم به فروشنده گفته می شود. شرا یعنی خرید و فروش.
عده ای لهو الحدیث را خرید و فروش می کنند. برای چی؟ در ادامه فلسفه و یا علت ان را بیان می فرماید: لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ
قصد غرض آنها گمراه کردن از روی ندانی و نااگاهی است. بدین معنا که شاید متوجه نباشند که چه می کنند ولی واقعا مردم را گمراه می گنند. از راه درست و راست باز می دارند.
علامه می گوید:  مقتضاى سیاق این است که مراد از (سبیل الله ) قرآن کریم، و معارف حق و صحیح، از اعتقادات، و دستور العملها، و به خصوص داستانهاى انبیاء، و امم گذشته بوده باشد، چون لهو الحدیث و خرافات ساخته و پرداخته فکر انسانها است که  دست به دست گشته، در درجه اول معارض با این داستانهاى حق و صحیح است، و در درجه دوم بنیان سایر معارف حق و صحیح را در انظار مردم سست و منهدم مى سازد. موید این معنا جمله بعدى است که مى فرماید: (و یتخذها هزوا)، یعنى حدیث را مسخره مى کند، و همین باعث وهن هر حدیثى مى شود، و سبب مى گردد مردم احادیث واقعى را نیز به سخریه بگیرند.
در ادامه علامه می فرماید:
پس همان طور که گفتیم مراد از (سبیل الله )، قرآن است، بدان جهت که مشتمل بر قصص و معارف است، و گویا مراد کسى که خریدار لهو الحدیث است این است که مردم را از قرآن منصرف و گمراه کند، و قرآن را به سخریه بگیرد به این که به مردم بگوید این نیز حدیثى است مانند آن احادیث، و اساطیرى است چون آن اساطیر. انتهی.
در نتیجه منظور از لهو الحدیث افسانه و داستان سرایی است. کسانی که با داستان سرایی در برابر ایات قران دکان بازکرده بودند.
لذا از این ایه شاید به راحتی نشود معنا و مفهوم غنا را استفاده کرد. مگر این که بگوییم‌محتوای غنا که همان اشعاری است که خوانده می شود و... که شاید حمل لهو الحدیث بر آن کمی دشوار باشد. صدر و ذیل ایه دلالت دارد به همان داستان سرایی و افسانه گویی.
حسن جمشیدی خراسانی
https://t.me/joinchat/AAAAAFBiF0k6KfVKPnUFLQ

  • حسن جمشیدی

زیبا آفرین
رویت هلال
با آرزوی قبولی طاعات و عبادات؛
بعضی از مراجع دیدن هلال ماه با دوربین و تلسکوپ را قبول دارند و بعضی از آیات عظام فقط دیدن ماه با چشم عادی و غیر مسلح را معتبر می‌دانند.
مسأله رؤیت هلال هم تقلیدی است و هم غیر تقلیدی. باید در مبانی (همچون اعتبار چشم مسلح یا غیر مسلح و منطقه جغرافیایی...) تقلید کرد و تابع فتوای مرجع تقلید خود بود، ولی اگر مثلا مرجع‌تان فقط چشم غیر مسلح را  رؤیت یا ملاک می‌داند و برای او رؤیت با چشم غیر مسلح ثابت نشده ولی برای شما ثابت شده، می‌توانید ماه رمضان را تمام‌شده تلقی کنید. چون برای شما پایان ماه رمضان قطعی است.
تاکنون به جز آیات عظام سیستانی و شبیری زنجانی، بقیه مراجع برجسته نجف و قم روز جمعه ۲۵ خرداد را در عراق و ایران عید فطر اعلام کرده‌اند.
آقایان سیستانی و شبیری رؤیت هلال ماه را مشروط به دیدن با چشم غیر مسلح و نیز وحدت افق می‌دانند و از همین رو دیدن ماه با تلسکوپ یا دیده شدن آن در مناطق دیگر جهان را که ساعتی از شب را با ایران و عراق مشترکند، در ثبوت رؤیت هلال در عراق یا ایران مؤثر و معتبر نمی‌دانند.
۱. بعضا معتقدند بین اسمان مشهد و فردوسی و چناران فرق است. لذا بعید نیست که مشهد مثلا اول ماه و فردوسی و چناران آخر ماه باشد. مثلا چناران اخر ماه و گلمکان ما اول ماه باشد. لذا دوستانی که تاکید می کنند در مناطق مختلف ایران ماه دیده شده است ناشی از همین عقیده است. و الا در هرکجا که ببینند کافی است و مساله تمام است.
 و حال آن که به نظر می رسد یک ماه  بیشتر در اسمان نباشد. هرکجا که در افق ما چه مشهد و چه فردوسی و چه چناران و چه گلمکان و حتی اگر افغانستان و پاکستان و عربستان و مصر هم دیده شد همه ما در یک افق قرار می گیریم بر خلاف امریکا و کانادا و ... مثلا. لذا دیدن ماه در هر کجای نیمه کره اگر اتفاق افتاد کار تمام است. این مساله فقهی نیست بلکه ستاره شناسی است. و برای ما دیده شدن و یا بودن ماه در اسمان مهم است.
۲. دوستان و عزیزان عنایت داشته باشند گاه با تامل بر روایات بسیاری از حقایق دیگر پرده بر می دارد ولی متاسفانه مورد توجه قرار نمی گیرد.
گرچه در ادله دیدن ماه بعضا قید رویت امده اما باید توجه داشت که دیدن ماه فرع بر بودن ماه است. ماه در اسمان بودن به صورت خاص که بیانگر اول یا پنجم و یا دهم است. نهایت رویت و دیدن ماه فرع بر بودن ماه در اسمان است و ماه همیشه خدا هست. حالا در فصل زمستان که همیشه اسمان ابری و بارانی است و ماه دیده نمی شود و ما یقین داریم که الان قرص قمر بالای سر ما است و در افق نور می پراکند ایا مشکلی پیش می آید. ماه هست ولی ابرها حجاب بین ما و ماه شده اند. ماه از بین نمی رود الا این که وضع و حال خاصی پیدا می کند. به اقتضای ان وضع و حال خاص و قرار گرفتنش بین زمین و خورشید اول و دوم و سوم و... شکل می گیرد. مهم صرف بودن ماه نیست بلکه بودن ماه در اسمان در جای خاص است. دیدن ما کاشف از ان است که در آن جای خاص هست. و ندیدن ما ملاک نمی شود که پس نیست.
۳. وقتی سخن از دیدن ماه می شود دنباله ان قید مسلح و غیر مسلح را می افزایند. منظور از غیر مسلح یعنی چشم بدون ابزار و مسلح یعنی چشم با ابزار. خب حقیر بر بام می روم تا ماه را ببینم. اگر عینکم باشد شاید ماه را ببینم ولی اگر عینکم نباشد چیزی را نخواهم دید. عینک من به اشیای اطراف، هستی نمی بخشد. انها را ایجاد نمی کند بلکه انها را برای من قابل دیدن می کند. چیزی که نیست را نمی آفریند. ان چه که هست را می نمایاند.
دوربین هم دقیقا همین کار را می کند. دوربین ماه که خلق نمی کند. بلکه ماه را به ما نشان می دهد. در جریان جنگ با دوربین تانک و دشمن را مشاهده می کردیم. اگر دوربین نبود دشمن دیده نمی شدند. نقش دوربین چه خواهد بود. اگر دشمن را با دوربین ببینید دشمن نیست؟ حتما باید دشمن نزدیک بشود تا بدون دوربین دیده بشوند.
۴. اقایان فقهای عظام در رابطه با موارد این چنین که احکام شرعی قایم بر روشن بودن و اثبات موضوعی است که خود ان موضوع فقهی نیست بلکه غیر فقهی است راه حل ساده و روشن داده اند. چند مثال بزنم.
خانم می گوید من از فلان اقا باردار شده ام. حکم فقهی اش این است که بچه در رحم این خانم به جهت نسبتش با ان اقا
فرزند او خواهد بود
با پدر و مادرش محرم خواهند شد.
با برادر و خواهرش محرم خواهند شد.
جزو ورثه او خواهد بود.
اگر این اقا بمیرد پدرش قیم او خواهد بود و دهها اثر دیگر شرعی و فقهی.
اقای فقیه که نمی تواند بفهمد که خانم راست می گوید یا نه. فقیه به اقتضای قواعد فقه قادر به کشف حامله بودن و نبودن زن نیست. اگر مامایی پس از معاینه گفت حامله است پس موضوع برای اثبات احکام شرعی اماده است. و اگر گفت حامله نیست پس احکام شرعی مانند ارث و
و نفقه و محرم بودن نسبت به این خانم و بچه ای که نیست بدون موضوع می شود. به قول ما منتفی به انتفای موضوع می شود. بچه ای نیست که دیگر حرفش را بزنیم.
مساله ماه و رویت آن مساله علمی است. یک پدیده است. نهایت بخشی از احکام شرعی چه واجبات و چه محرمات مبتنی بر این پدیده است. پدیده ماه و خورشید در احکامی مثل نماز و روزه و حج و... موثر است. اگر ثابت شد ماه ذی الحجه است عازم حج می شوند. این را کی باید تشخیص بدهد؟ حوزه احکام شرع بر عهده فقیه است ولی این که امروز پنجم یا ششم یا دهم ذی الحجه است کار فقیه نیست بلکه کار خود شما است.
لذا اثبات موضوع احکامی مثل نماز و روزه و حج که روشن شدن اول ماه و وسط ماه و اخر ماه و... می باشد این را بر عهده کارشناسان فن باید گذاشت.
حامله بودن زن را ماما تشخیص می دهد.
آب داشتن چاه را مقنی تشخیص می دهد.
وجود و عدم وجود بیماری را پزشک تشخیص می دهد.
بودن یا نبودن ماه و خورشید و در کجا بودن ان را کارشناس فن یعنی ستاره شناس تشخیص می دهد.
البته این یک راه است.
۵. راه دیگر اثبات پدیده ها قطع و یقین خود شما یا هر مکلف است. اگر کسی قطع دارد که امروز جمعه است اگر زمین و آسمان هم بگویند شنبه است قطع او از بین نمی رود.‌ اگر شما یقین دارید که امروز اخر ماه است همه مراجع عظام هم بگویند اول ماه است فرمایشات انها محترم ولی برای شما کاربردی ندارد. چون یقین و قطع دارید. مگر این که به هر علتی قطع و یقین شما دچار خلل و اسیب بشود. در این صورت دیگر قطع و یقین نخواهد بود.
۶. یک راه حل سومی هم شرع برای من و شما گذاشته است. و آن اعتماد به دیگران است. درست که در جامعه دزد و شیاد و نان به نرخ روز خور و دین فروش هست ولی آدمهای خوب و مومن و متدین هم هستند. به اینها اعتماد کنیم. اصلا اساس زندگی بر اعتماد به این افراد است. حالا یکی نه، دو تا. یعتی لا اقل به دو نفرشان اعتماد کنیم. حتی دزدها هم بعد از دزدی به خودشان اعتماد می کنند. اموال را به یکی از همین دزدها می دهند تا از معرکه فرار کند تا بعد تقسیم کنند. بعد ما به اهل ایمان نمی توانیم اعتماد کنیم. اصلا مبنای بحث قول دو نفر عادل همین است. یا یک عادل مرد و دو عادل زن که بشود فضای تکیه به دیگری و زندگی در کنار دیگران فراهم تر شود.  لذا در تعبیرات دینی و فقهی بلاد اسلامی داریم.  گوشتی که در بازار اسلامی فروخته می شود دیگر نرو زیر و بالایش را در بیاور که اقا حلال است یا حرام. بازار مسلمانها است.
نسبت به ماه رمضان واقعا این که می گویند ماه دیده شده چه مسلحانه و چه غیر مسلحانه نمی شود به اینها اعتماد کرد. حالا آقای شبیری زنجانی اعتماد نمی کند مشکل خود ایشان است. اگر آیت الله سیستاتی اعتماد نمی کند مشکل خود ایشان است من و شما چرا. به ما ربطی پیدا نمی کند.
۷ . و نکته آخر، اقایان صریح نگفته اند امروز اول یا آخر ماه نیست بلکه گفته اند چون باید ماه برای ما با چشم غیر مسلح ثابت بشود برای ما ثابت نشده است. لذا ما امروز را روزه می گیریم. خدا خیرتان بدهد. ما قطع و یقین داریم که امروز اول ماه است. این همه امکانات و تجهیزات ثابت کرده اند که امروز اول ماه است. ما قطع و یقین داریم که امروز عید فطر است. ما به همان دستگاهی اعتماد می کنیم که اگر وارد رگ های قلب ما بشود دریچه های قلب ما را باز می کند. ما به همان دستگاهی اعتماد می کنیم که اگر وارد مری و معده و ... بشود دقیقا عیب و ایراد بدن ما را می گوید. حالا با همین دستگاه به اسمان نگاه گی کنند و از ماه و ... می گویند. آن هم نه یک نفر نه دو نفر بلکه الا ماشا الله که می گویند در جاهای مختلف دیده شده است.
۸. وسواس را کنار بگذارید. دامنه وسواس فقط طهارت و نجاست نیست بلکه می تواند به این امور هم تسری بیابد. به سیستمهای علمی برای تشخیص موضوعات اعتماد کنید. همین راهگشا خواهد بود.
خداوند بندگی از ما می خواهد. او گفته روزه بگیرید و گرفتیم. گفته است بخورید و می خوریم. بندگی را برای او اثبات کنیم همراه با خلوص نیت. و او خود راه را می نمایاند.
سودای میان تهی ز سر بیرون کن
از ناز بکاه و بر نیاز افزون کن
استاد تو عشق است چو آن جا برسی
او خود به زبان حال گوید چون کن
پایان
https://t.me/joinchat/AAAAAFBiF0k6KfVKPnUFLQ

  • حسن جمشیدی

  

زیبا آفرین

خیلی خسته بودم. همیشه زنگ آخر را به زور می کشیدم. به منزل که رسیدم، بی رمق، رو تخت افتادم. گفتم یکی دوتا چای بیاورند شاید به حال بیام.
خانم فرمودند: چی شده، حتما کوه کندی؟
دخترم آمد و گفت: حتما کلاس داشتی؟
گفتم اره. خیلی خسته می شم.
دخترم خنده ای کرد و گفت: ببین ما چی می کشیم‌!
خودم را جا به جا کردم و با تعجب پرسیدم: مگه چی می کشین؟ پدر معلم در میاد، شما خسته می شین!
دخترم هم چنان که سینی چای را می گذاشت گفت: شما که فقط حرف می زنین این قدر خسته می شین، حالا ببین ما که به حرفهای خسته کننده شما معلمها گوش می کنیم چقدر خسته می شیم.
خیلی باورم نمی شد که گوش کردن از صحبت کردن خسته کننده تر باشد تا امشب پی به عمق حرفهای دخترم بردم...

آبادی ما امشب روضه بود. من را هم دعوت کرده بودند. هرکس را هم که می خواستم می توانستم دعوت کنم. من هم رفتم...
نماز مغرب و عشا را خواندیم و نخواندیم، بوقهای بلندگو را رو به راه کردند. از بلندگوها می شد فهمید که مداح از بیرون دعوت کرده اند‌. البته نه از مداحهای چند میلیون تومانی. از همین مداحهای حاشیه شهر.
 تقریبا ساعت شش بود و نبود شروع به خواندن کرد. به مناسبت رحلت امام حسن و پیامبر و امام رضا از هرکدام مرثیه ای می خواند و بعد می رفت روضه بعدی. و هم چنان دور می زد. و ماها را از مدینه به مشهد و کربلا و بقیع می برد. بعد هم زیارت توسل خواند‌. هنوز تمام نشده بلند شدند تا سینه بزنند. دو نفر دیگر به کمک مداح اصلی امد. هرکدام یک مرثیه را با تمامی بندهایش می خواند و میکروفون را به نفر بعدی می داد. او که خسته می شد باز نفر بعدی..‌‌.
نه مداح حرفه بود و نه سینه زنها.‌ گاه عادی می خواند و گاه ثلاث. خودش هم حالیش نبود که ثلاث می خواند. سینه زنها هم یک نواخت سینه می زدند. کم کم سینه زنها صدایشان در نمی امدند. جواب نمی دادند. بی حالتر سینه می زدند. ولی این بی حالی را مداح ها متوجه نبودند.
نوحه خوان، خسته که می شد،  میکروفون را به نفر بعدی می داد ولی سینه زنها نمی توانستند چنین کاری بکنند. نفری بعدی نبود تا به جای انها سینه بزند. من هم دیگه نای برایم نمانده بود. همان یک دست هم دیگر بالا و پایین نمی رفت. شانه ها به شدت درد گرفت. نشستم. لحظاتی بعد پاها هم به در آمد. زانوها نه جمع می شد و نه می شد بازش کرد. حسابی کلافه شده بودم.
بچه تر که بودیم مداحها یک اداب و آیینی داشتند. لااقل مقداری رمق برای سینه زنها می گذاشتند تا سالم به منزل برسند ولی این مداحهای ناشی تاطرف را بی حال و بی رمق از پا در نیاورند دست بردار نیستند.
به یاد حرف دخترم افتادم: اونا که گوش می دن خیلی خسته تر می شن تا اونایی که حرف می زنن.
۱۳۹۷/۸/۱۵
حسن جمشیدی خراسانی

https://t.me/joinchat/AAAAADwymMmxVnqgDLbBQg

  • حسن جمشیدی

برای شناخت نقش دلیل عقل در استنباط احکام شرعی در سیرۀ نظری و عملی شیخ انصاری (ره) بررسی متون فقهی استدلالی و اصولی وی بر اساس روش تحلیل محتوا انجام شده ‌است. نتیجۀ تحقیق نشان می‌دهد او عقل را به‌عنوان رسول باطنی مطرح و حجیت آن را به این دلیل می‌پذیرد. وی به استقلال عقل در حکم باور دارد و قبح برخی محرمات شرعی را به‌دلیل عقل مستقل مستند می‌کند. وی نیز اعلام می‌دارد که دلیل عقل قطعی در تعارض با نص مقدم است و در مقام تعارض امارات، انتخاب اقوی به‌دلیل عقل است، در استدلال به عمومات عقل یاری‌کنندۀ دلیل شرع خواهد بود. وی عقل را حاکم به اجتناب از محرمات شرعی و در مواردی درک حکم شرع را به عقل می‌داند و بیان می‌کند که در مواردی تکلیف خطاب شرعی به‌دلیل عقلی ساقط می‌شود. او وجوب تحصیل موافقت با حکم شارع را به‌دلیل عقلی اثبات می‌کند. در مواردی استصحاب را دلیلی عقلی می‌داند و مقدمات آن را به‌صورت قضیۀ عقلی به اثبات می‌رساند. شیخ انصاری دلیل عقل را مؤسس برخی قواعد کلی دانسته است.

  • حسن جمشیدی
  • حسن جمشیدی
  • حسن جمشیدی
  • حسن جمشیدی

با توجه به اهمیت دلیل عقل در استنباط احکام شرعی به ویژه در مسائل نو، بررسی آثار فقها در استفاده از دلیل عقل به استفاده بهتر از دلیل عقل کمک می کند. بررسی سیره فقهی محقق اردبیلی به عنوان فقیهی مؤثر در تکامل فقه در اثبات این مسأله درخور و شایسته است. بدین منظور بررسی متون فقهی استدلالی و اصولی وی بر اساس روش تحلیل محتوی انجام شده و یکایک فتاوای وی مورد بررسی قرار گرفته است. نتیجه تحقیق نشان می دهد محقق اردبیلی از عقل استفاده های زیادی کرده و معانی مختلفی را از آن اراده کرده است. بیشترین آن درک عقل در تشخیص حدود حکم و شرایط آن است. وی از تحلیل عقلی در تفسیر قرآن بهره زیادی برده است. او همچنین تحلیل عقلی قرآن را در استنباط احکام به کار می گیرد. محقق اردبیلی بر این باور است که عقل می تواند حسن و قبح را درک و به دنبال آن حکم الزامی عقلی صادر کند. وی گاه دلیل عقل را در کنار سایر ادله و هم عرض آن ها نیز به کار می برد. وی دلیل عقلی را در اثبات اصل عملی استصحاب اصالةالاباحه به کار برده است.

  • حسن جمشیدی
 

نظر به اهمیت دلیل عقل در استنباط، به ویژه در مسائل نو، بررسی آثار فقها از جمله بررسی سیره فقهی فیض کاشانی به عنوان فقیهی مؤثر در تکامل فقه در اثبات این مسأله شایسته است. بدین منظور بررسی کتب مختلف وی بر اساس روش تحلیل محتوی انجام شده و یکایک فتاوای وی نیز مورد بررسی قرار گرفته است. نتیجه تحقیق نشان می دهد مرحوم فیض معنای دلیل عقل را مفهومی در نظر می گیرد که مختص انبیاء است و مقتضای دلیل عقل را متابعت از این عقل می داند. و به نوعی دلیل عقل مصطلح را ظنی می داند. و اهل اجتهاد را در مسیر خطا می پندارد در عین حال در مواردی دلیل عقل و شواهد عقلی را مکرر در کنار دلیل نقلی به کار می برد. بنابر این به نظر می رسد وی سه مفهوم از عقل را در بیان خود بدون تصریح به آن بکار برده است: نخست آن مفهوم که عقل را مختص انبیاء می داند و دیگران را از آن بی بهره و در عین حال مفید و قابل استفاده در استنباط. دوم مفهوم عقل مستقل است که در نظر وی در فرایند استباط به کار نمی آید. سوم مفهومی از دلیل عقلی است که بارها آن را به کار گرفته و بیشتر درک خطابات شرعی است.

  • حسن جمشیدی