جمشیدی خراسانی jamshidi khorasani

دین فلسفه عرفان

جمشیدی خراسانی jamshidi khorasani

دین فلسفه عرفان

با شما در باره دین، فلسفه و عرفان سخن می گوییم

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیام های کوتاه

۱۴۹ مطلب با موضوع «مباحث فقهی» ثبت شده است

مسألة 47): إذا کان مجتهدان أحدهما أعلم فی أحکام العبادات، والآخر أعلم فی المعاملات، فالأحوط تبعیض التقلید و کذا إذا کان أحدهما أعلم فی بعض العبادات مثلا، والآخر فی البعض الآخر.
هرگاه دو تا مجتهد یکی در عبادات و دیگری در معاملات اعلم بود؛ احوط تبعیض در تقلید است. هم چنین اگر یکی در بعضی از مسائل عبادی و دیگری در بعض دیگر اعلم بود.
یک زمانی در مشهد دکتر شیخ بود خداوند رحمتش کند. من که بچه دو یا سه ساله بودم هم مریض ایشان بودم و مادر بزرگ من که تقریبا 60 سال از من بزرگتر بود... هر دردی را ایشان درمان بود. سر درد و پا درد و کمر درد و گلو درد و چشم درد و بواسیر و سنگ کلیه و آپاندیس و رگ به رگ شدن گردن و کتف و... خود ایشان یک بیمارستان کامل بود و همه نوع بیمار را می دید. ولی الان که به درمانگاه می روید تا وقت بگیرید می گوید چه مشکلی دارید؟
اگر گوش است متخصص گوش و حلق و بینی
اگر چشم است بینایی سنجی
اگر دندان است دندان پزشک
اگر دل درد است متخصص معده و دستگاه گوارش
اگر قفسه سینه است متخصص قلب
اگر سوزش در ادرار است کلیه و مجاری ادرار
و... تازه الان کودکان و بزرگسالش هم کرده اند. و بیماری های خاص زنان و بیماری های خاص مردان و...
مرحوم محقق یزدی می خواهد بفرماید که همین اتفاق پزشکی در فقه هم افتاده باشد. متخصص عبادات و متخصص معاملات و متخصص قضایی و... حتی ممکن است یکی متخصص نماز باشد. یکی ممکن است متخصص در مسائل روزه باشد. و دیگر متخصص در احکام حج. یقینا مجتهدی که ده بار یا پانزده بار به مکه رفته است با مجتهدی که حتی یک بار هم به مکه نرفته است فرق داشته باشد. این را اصطلاحا می گویند تجزی. جزء جزء شدن تمامی ابواب فقه.
حالا یا تمام ابواب فقهی به دو جزءة تقسیم بشود: احکام عبادات و غیر عبادات.
و یا تمام ابواب فقهی به سه جزء تقسیم بشود: عبادات و معاملات و قضا.
و یا این که خود بخش عبادات به چند جزء مستقل از هم تقسیم بشود. مثلا یکی متخصص در طهارت. یکی متخصص در نجاسات. یکی متخصص در نمازهای واجب و یکی متخصص در نمازهای مستحبی و یکی متخصص در روزه و یکی متخصص در حج و یکی متخصص در خمس و یکی متخصص در اعتکاف.
در این مساله مرحوم محقق یزدی مساله تجزی را بیان می فرماید. هم می تواند تجزی در بین دو بخش عمده فقه صورت بگیرد که عبادات و معاملات باشد. یعنی مقلد، معاملات را از یکی و عبادات را از دیگری تقلید کند. نظر خود را در باره معاملات عرض کردیم که معاملات را باید از حوزه اجتهاد خارج کرد.
اما تجزی در حوزه عبادات می شود این تجزی اتفاق بیفتد. این نکته خیلی مهم و اساسی است. البته به تفصیل بیان کردیم که تجزی معنا ندارد چنان که اعلمیت معنا ندارد. اجتهاد اجتهاد است یا هست و یا نیست. اگر هست پس مجتهد است؛ فرقی هم بین ابواب نمی کند. و اگر مجتهد نیست که اصلا نمی شود از او تقلید کرد. در نتیجه مکلف می تواند هر یک از ابواب را از مجتهدی که خود بخواهد تقلید کند و هیچ فرقی هم نمی کند. صرف مجتهد بودن کافی است چه زنده باشد و چه مرده. چه بدوی باشد و چه استمراری. چه مرد باشد و چه زن. چون فرد می خواهد طبق دستور العمل عمل کند. بقیه اش ابزار و وسیله برای رسیدن به همین دستور العمل است.
جمشیدی خراسانی https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg

  • حسن جمشیدی

مسألة 46): یجب على العامی أن یقلد الأعلم فی مسألة وجوب تقلید الأعلم أو عدم وجوبه، ولا یجوز أن یقلد غیر الأ علم إذا أفتى بعدم وجوب تقلید الأعلم، بل لو أفتى الأعلم بعدم وجوب تقلید الأعلم یشکل جواز الاعتماد علیه، فالقدر المتیقن للعامی تقلید الأعلم فی الفرعیات.
بر مکلف واجب است که در مساله وجوب تقلید -از اعلم یا عدم وجوب تقلید از اعلم-؛ از مجتهد اعلم تقلید کند. پس بر مکلف جایز نیست در این مساله از مجتهد غیر اعلمی تقلید کند که فتوا داده است تقلید از اعلم واجب نیست. حتی اگر مجتهد اعلم فتوا بدهد که از مجتهد غیر اعلم هم می شود تقلید کرد؛ مشکل بتوان در این مساله به چنین مجتهدی اعتماد کرد. قدر متیقن این است که مکلف باید در فروعات از اعلم تقلید کند.
مساله تقلید از مجتهد چه اعلم و چه غیر اعلم؛ مساله فقهی نیست. بلکه مساله غیر فقهی است. این مساله را هم چون عقاید و اصول دین و یا ضروریات دینی نمی شود از کسی تقلید کرد.
اگر قرار است با مبانی مرحوم صاحب عروه اقدام بشود و اعمال انجام بگیرد. برای مکلف ثابت شده است آیت الله فلان، اعلم علمای بلاد است. سراغ ایشان رفتم و توضیح المسائلش را گرفتم و دیدم که ایشان تصریح کرده اند می شود از هر مجتهدی تقلید کرد. تقلید از اعلم واجب نیست. چه اشکالی دارد به تقلید از ایشان من سراغ مجتهد دیگری بروم. این که طبق مبانی خود شما است. من سراغ اعلم رفته ام. اعلم می گوید برو سراغ هر مجتهدی. پس نباید خیلی گیر و مشکل داشته باشد. مگر این که ما بپذیریم مساله تقلید از مجتهد چه اعلم و چه غیر اعلم فقهی نیست. تقلیدی نیست. همین که صاحب عروه می فرماید اگر مجتهد اعلم هم فتوا بدهد که می شود از غیر اعلم تقلید کرد مشکل بتوان از او در این مساله تقلید کرد، گویا می پذیرد که این مساله را از عرصه فقهی آن خارج کنیم و عقلانی مورد بررسی قرار بدهیم. البته ایشان معتقد است که از همان اول عقلا سراغ اعلم علما می روند.
و ما به تفصیل عرض کردیم تقلید از مجتهد واجب است نه از تقلید از اعلم. و در این مساله مجتهد حق دادن فتوا ندارد. بلکه مساله را از نظر عقلی و یا عقلایی مورد بررسی قرار می دهد. و اگر هم نظری داده می شود مانند نظر دادن نسبت به مسائل توحید یا نبوت و یا معاد است. چون مساله یا عقلی است یا بنای عقلا. مکلف طبق قواعد عقلی یا بنای عقلا باید از مجتهد تقلید کند:
چه اعلم باشد و چه اعلم نباشد.
چه زنده باشد و چه مرده باشد.
چه مرد باشد و چه زن باشد.
ممکن است مسائل فرهنگی فرق بگذارد باید بین مسائل فرهنگی و شرعی فرق گذاشت. چون بعضا سراغ سید می روند. حتی در مامایی بعضی خانمها معتقدند که آقایان بهتر از خانمها حتی در مامایی هستند. لذا سراغ فوق تخصص مامای خانم نمی رود بلکه سراغ متخصص مامایی آقا می رود. یا می گویند فلانی سید است؛ دستش سبک است.
پس در مساله تقلید باید از مجتهد تقلید کرد چه زنده باشد و چه مرده چه ابتدایی باشد و چه استمراری و...
اما نسبت به مجتهد اعلم که فتوا بدهد که تقلید از غیر اعلم جایز است. بیان شد که اعملیت اصلا امکان وقوع ندارد پس همان که شهرت به اعلمیت دارد او نیز مجتهد است و فتوا به تقلید از مجتهد داده است و مشکلی ایجاد نمی کند. یک امر عقلی یا بنای عقلا را باز گفته است. چون قرار نیست در این مساله از کسی تقلید صورت گرفته باشد.
جمشیدی خراسانی
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg

  • حسن جمشیدی

مسألة 45): إذا مضت مدة من بلوغه، وشک بعد ذلک فی أن أعماله کانت عن تقلید صحیح أم لا، یجوز له البناء على الصحة فی أعماله السابقة، و فی اللاحقة یجب علیه التصحیح فعلا.
اگر مدتی از بلوغ مکلف گذشت و بعد از این مدت نسبت به اعمالش شک کرد که بر اساس تقلید صحیح انجام داده است یا نه؟ می تواند بنا را بر صحت اعمال گذشته خود بگذارد و نسبت به اعمال آینده اش، باید آنها را اصلاح کند.
مرحوم صاحب عروه می فرماید بالغی که تازه مکلف شده است و مدتی هم از بلوغش گذشته است نسبت به اعمال گذشته اش چنان که بیان شد اصالة الصحه و قاعده فراغ شاملش خواهد شد. ولی نسبت به اعمال آینده اش با اصالة الصحه نمی تواند آنها را اصلاح کند بلکه باید قطع و یقین به صحت آنها داشته باشد.
این مورد شبیه صلات است. چنان که بعد از فراغت از نماز شک می کند که وضو داشته یا نه. می داند که وضو گرفته ولی نمی داند که وضویش باقی است؟ یا نه؟ اصالة الصحه نمازی که اقامه کرده و نمازهای خوانده را درست می کند؛ اما نمازی که می خواهد بخواند چه؟ اصل یا اصول عملیه وضع از این به بعد را مشخص نمی کند. چون باید با قطع و یقین به اعمالش بپردازد و یا لالاقل ظنی که معادل یقین تلقی شده است. در نتیجه شامل موارد شک نخواهد شد. بلکه قاعده اشتغال نسبت به اعمال آینه پابرجا است. چون ذمه اش مشغول به تکلیفهای واجب خواهد شد. و نمی داند با این حال مشکوک ذمه اش بری می شود یا نه. اشتغال یقینی برائت یقینی می خواهد. بنا براین نوجوانی که تازه بالغ شده است؛ اعمالی که تا الان انجام داده است صحیح و درست است و اعمالی که از این به بعد می خواهد انجام بدهد باید طبق نظر مجتهد باشد.
اگر به یاد داشته باشید در مساله 16 که بحث از جاهل قاصر و مقصر شد. نظر ایشان با این جا فرق می کند. آن جا نسبت به جاهل قاصر فرمود که اعمال گذشته اش را ببیند که با مجتهد فعلی اش یا با مجتهدی که باید از او تقلید کند منطبق است یا نه. حالا نوجوانی که تازه بالغ شده و مرتی از اعمالش چه گذشته است دقیقا وضعیت جاهل قاصر را دارد. چرا باید اعمال وی صحیح باشد ولی عمل جاهل قاصر صحیح نباشد و برود و اعمالش را با مجتهد متعین انطباق بدهد و بررسی کند. اگر منطبق بود عملش درست است و اگر منطبق نبود عملش درست نیست. و حال آن که از نظر حکم شرعی هر دو در یک ردیف قرار می گیرند. و همانجا (مساله16) عرض کردیم که اعمال گذشته اش صحیح است و اعاده نمی خواهد.
جمشیدی خراسانی
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg

  • حسن جمشیدی

مسألة 44): یجب فی المفتی والقاضی العدالة، وتثبت العدالة بشهادة عدلین و بالمعاشرة المفیدة للعلم بالملکة، أو الاطمئنان بها، وبالشیاع المفید للعلم.
مجتهد و قاضی باید عادل باشند. عدالت به شهادت دو نفر عادل و یا با همنشینی که افاده ملکه کند یا اطمینان داشتن به او یا با شهرتی که مفید علم باشد.
چنان که در مساله قبل بیان شد بحث قضاوت را فعلا نادیده می گیریم. چون قاضی ساز و کار انتخابی خاص خودش را دارد. طوری نیست که مجتهد بخواهد بر کرسی دادگاه بنشیند فوری بتواند حکم صادر کند. بلکه باید مراحلی را طی کند تا به منصب قضاوت برسد. عدالت هم معمای خاص خودش را دارد. چون یک مجتهد ممکن است ریش تراشیدن را حرام بداند و قاضی که ریش می تراشد در حقیقت فعل کاملا روشن و بین حرام را انجام داده است. و حال آن که طبق مقررات خلافی انجام نداده است. لذا بحث قضاوت را کنار می گذاریم چون هیچ ثمره و نتیجه ای در بر ندارد.
نسبت به حوزه افتا و اجتهاد مجتهد باید عادل باشد. و عدالت از چند طریق ثابت می شود:
شهادت دو نفر عادل، این که دو نفر عادل شهادت بدهند که ایشان عادل است.
معاشرت؛ البته این معاشرت به گونه ای باشد که بتوان ملکه عدالت را در مجتهد درک کرد. نه با یک جلسه و دو جلسه. مثلا چند سال شاگردی کرد.
اعتماد شخصی؛ این که خود فرد شخصا اعتماد و اطمینان بیابد که فلان مجتهد عادل است.
شهرت؛ شناخت عدالت مجتهد از طریق شهرت است. مردم مجتهدین را به طرق گوناگون می شناسند. معروف و مشهور است که مثلا مرحوم میرزا جواد آقا تهرانی یا مرحوم مروارید اهل اخلاق و تقوا و زهد هستند. نسبت به بعضی هم حاضرند به سرشان قسم بخورند. از این طریق هم می شود فهمید که اهل عدالت هست یا نیست. عدالت یعنی همین.
بحث از عدالت و احراز آن در مساله 22 و 23 به تفصیل بیان گردید.
جمشیدی خراسانی
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg

  • حسن جمشیدی
مسألة 43): من لیس أهلا للفتوى یحرم علیه الإفتاء. وکذا من لیس اهلا للقضاء یحرم علیه القضاء بین الناس، وحکمه لیس بنافذ، ولا یجوز الترافع إلیه ولا الشهادة عنده، والمال الذی یؤخذ بحکمه حرام و إن کان الآخذ محقا، إلا إذا انحصر استنقاذ حقه بالترافع عنده.
کسی که اهلیت فتوا ندارد حرام است که فتوا بدهد. و کسی که اهلیت برای داوری ندارد حق داوری بین مردم ندارد. حکم هر دوی اینها نافذ نخواهد بود. و در مقام داوری نمی توان پیش او شهادت داد. اموالی که توسط حکم ایشان گرفته شود حرام است اگر چه گیرنده مال صاحب حق باشد. مگر این که چاره ای جز مراجعه به نزد او نباشد.
خود مساله کاملا روشن است:
1- مراجعه به مجتهد برای تقلید؛
2- مراجعه به قاضی برای صدور حکم و فصل مخاصمه؛
قاضی باید صالح برای قضا باشد اگر چنان چه بدون صلاحیت، به عنوان قاضی حکمی صادر کند و هر کاری که با آن حکم صورت بگیرد جایز نیست چون وی صلاحیت قضا ندارد. اگر قاضی مجتهد نباشد حق صدور حکم ندارد.
منصب قضا را از منصب اجتهاد باید جدا کرد. نه هر قاضی لزوما مجتهد است و نه هر مجتهدی لزوما قاضی. بین آنها عام و خاص من وجه است.
به تفصیل عرض شد که اجتهاد در حوزه عبادات است و در حوزه قضا بحث کاردانی و کارشناسی است. در حوزه قضا بحث از عرف و بنای عقلا است. البته در تدوین قوانین قضایی سراغ عرف و بنای عقلا خواهند رفت و الا در حوزه داوری و دادگاه و رسیدگی به پرونده، اجتهاد هیچ نقش و تاثیری ندارد. تمامی کشورها قوه قضاییه دارند و هیچ کدام از قضات هم مجتهد نیستند. باید توجه داشت که در حوزه قضا همه افراد تابع قوانین آن کشور هستند و قوانین قضایی هم جایگاه خاص خودش را دارد. و اجتهاد هیچ نقش و یا تاثیر ندارد. در کشور ایران هم قوانین قضایی اگر بخواهد تغییر پیدا کند باید مراحل قانونی خودش را طی کند و اگر هم قانونی بخواهد اعمال بشود باید به صورت لایحه و یا طرح به مجلس ارائه بشود و یا در شورای عالی قضایی تصویب شود. پس مساله قضاوت که حل شد. هیچ مجتهدی حق دخالت حتی در امور قضایی ندارد. حتی حکم قاضی تا بخواهد قطعیت پیدا کند مراحل مختلفی را باید طی کند. و تازه بعد هم فرد می تواند به مقام بالاتر شکایت کند. پس در قضاوت اجتهاد هیچ کاربردی ندارد. اگر هم مجتهدی بخواهد در قوه قضاییه کار کند باید طبق قوانین و مقررات قوه قضاییه هر اقدام ممکن را انجام بدهد. حتی مجتهد مسلم هم حق دخالت در سیستم قضایی کشور را ندارد بلکه می تواند نظر خودش را به عنوان کاردان و متبحر در حوزه قضاوت به قوه قضاییه ارائه کند تا در سیستم قضایی مورد بررسی قرار گیرد. از زمانی که شکایت وارد می شود تا زمانی که پرونده مختومه می شود تمامی این مراحل باید طبق ماده و بند و تبصره باشد. برگه می خواهد لای پرونده اضافه شود و یا کم شود باید طبق قانون باشد.
پس مساله ما برای امور حقوقی و مالی فکر کنم تا اندازه ای روشن شد. اگر کسی بخواهد طلاق بگیرد و یا طلاق بدهد چون طبق قوانین و مقررات کشور، فرد را عقد کرده است باید بر همان اساس اقدام به طلاق کند. اگر بخواهد منزلی بخرد باید طبق قوانین و مقررات به دفترخانه مراجعه کند و استعلام ثبت و دارایی و شهرداری را بگیرد و اگذر در روستا است باید استعلام جهاد کشاورزی را بگیرد و اگر ملک مغازه است یا مغازه هم دارد باید استعلام تامین اجتماعی هم داشته باشد. و بعد هم خریدار و فروشنده به دفتر خانه مراجعه نسبت به اتقال اقدام کنند. هیچ فرقی نمی کند که این فرد چه کسی می خواهد باشد. قانون همین است.
اما نسبت به حوزه اجتهاد که حوزه عبادات است ما با ماده و تبصره و قانون سر و کار نداریم. بلکه با دستور و دستور العمل مواجه هستیم. عبادات باید از سرچشمه دریافت شود. نسبت به اجتهاد و حوزه افتا باید توجه داشت کسی که اهلیت افتا ندارد حق ندارد که فتوا بدهد. فتوا فقط از آن مجتهد است و فتوا دادن غیر مجتهد حرام است مگر این که از باب پیشنهاد و راهگشایی باشد. و یا نظر دیگری را بیان کند. البته این نظر سید است. اگر چنان چه نظراتی که بیان می کند نظر مجتهد باشد، چه منعی دارد؟ به نظر فاقد اشکال است. چون بیان شریعت می کند. و هرکس هم به آن عمل کند مجزی است. چون طبق دستور شرع عمل کرده و قصد قربت هم صادر شده است. چون ملاک عمل به شریعت است نه عمل به شخص معین. ولی اگر اهلیت اجتهاد ندارد و نظری داده است. ما حق تقلید از او را نداریم. و اگر چنان چه عمل کردیم و بعد متوجه شدیم که اهلیت ندارد بیان شد که عمل ما لزوما باطل نیست. عمل ما منطبق با نظر مجتهد دیگری هم حتی اگر نبود
چون به تکلیف شرعی خود عمل کرده و قصد قربت هم صادر شده است پس عمل او مشکلی نخواهد داشت.
جمشیدی خراسانی
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg

 

  • حسن جمشیدی
مسألة 41): إذا علم أن أعماله السابقة کانت مع التقلید، لکن لا یعلم أنها کانت عن تقلید صحیح أم لا، بنى على الصحة.
اگر بداند که اعمالش منطبق بر تقلید بوده؛ ولی نمی داند که تقلیدش درست بوده است یا نه؟ بنا را بر صحت اعمالش بگذارد.
باید اول خود مساله را بتوانیم تصور کنیم؛ تا بعد بتوانیم تصدیق کنیم. مکلف همه اعمالش را انجام داده است و اعمالش منطبق بر تقلید بوده است. ولی الان شک دارد که اعمالش درست است یا نه؟ باید ریشه شک را در آورد که چرا باید شک کند که اعمالش درست است یا نه؟
اگر اعمالش منطبق بر تقلید بوده که اعمالش درست است. شکش بی مورد است. مگر این که بگوییم -طبق مبنای سید- نمی داند که مجتهد اعلمی وجود داشته که باید از او تقلید می کرد که نکرد؟ یا به مجتهد اعلمی باید رجوع می کرد که نکرد؟ یا از مجتهدی که تقلید کرده اصلا مجتهد نبوده بلکه اهل علم بوده است؟ یعنی مشکل در مجتهد بوده که برای این مقلد ایجاد اشکال کرده باشد.
و یا این که نمی داند آن چه که عمل کرده است درست عمل کرده است یا نه؟ شک در خود عمل دارد. درست است که مجتهدش دستور العمل را فرموده است ولی ایشان نمی داند که طبق دستور العمل مجتهد عمل کرده یا نه؟
اصالت الصحه شامل حال وی خواهد شد. چون همه اعمالی که انجام داده الان شک کرده است که آیا طبق فتوا مجتهد عمل شده یا نه؟ چون بعد از اتمام عمل است اصالت الصحه شامل حال او خواهد شد. قاعده اشتغال یقینی برائت یقینی می خواهد مجرایش اینجا نیست. چون فرد عملش را انجام داده است. نمی داند که این عمل صحیح است یا نه. تردید در اصل عمل نیست بلکه تردید در درستی و نادرستی عمل است.
در هر صورت طبق آن چه عرض کردیم چون در عرصه عبادات بوده است و قصد قربت صادر شده است اعمالش تماما درست است. و بر آن اصالت الصحه را هم بیفزایید.
مسألة 42): إذا قلد مجتهدا، ثم شک فی أنه جامع للشرائط أم لا، وجب علیه الفحص.
هرگاه از مجتهدی تقلید کند ولی نداند که جامع الشرایط هست یا نه؟ واجب است که تحقیق کند تا شرایط احراز بشود.
توضیح خاصی ندارد. باید اجتهاد را احراز کنیم. و نیز احراز اجتهاد همراه باشرایط آن است. شرایط تقلید از مجتهد صرف توانایی علمی آن کافی نیست بلکه صرفا لازم است. باید سایر شرایط هم محق شود در مساله 22 به تفصیل بیان گردید.
جمشیدی خراسانی
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg
 

 

 
  • حسن جمشیدی
زیبا آفرین
مسألة 40): إذا علم أنه کان فی عباداته بلا تقلید مدة من الزمان، ولم یعلم مقداره، فإن علم بکیفیتها وموافقتها للواقع أو لفتوى المجتهد الذی یکون مکلفا بالرجوع إلیه فهو، وإلا فیقضی المقدار الذی یعلم معه بالبراءة على الأحوط، وإن کان لا یبعد جواز الاکتفاء بالقدر المتیقن.
هر گاه متوجه بشود که مدت زمانی از عباداتش را بدون تقلید انجام داده است. ولی مقدار آن را نمی داند. اگر متوجه شد که آن چه انجام داده است مطابق با واقع بود و یا مطابق با فتوای مجتهدی بود که باید به او رجوع و ازاو تقلید کند که کار تمام است. اگر موافق نبود بنا بر احوط به میزانی که احساس کند که اعمالش خراب شده است باید انجام بدهد. البته بعید هم نیست که به قدر متیقن بسنده کند.
تصویر سازی مساله
فردی که هفتاد و پنج سال عمر دارد و الان از صاحب عروه تقلید می کند. امروز شنید عباداتی که بدون تقلید بوده باید وضعیتش روشن شود که باطل است یا نه.
مکلف گرچه الان مقلد سید است ولی نمی داند از چند سال قبل مقلد دیشان شده است. یقینا سه سال است که مقلد سید است. ولی نمی داند از کی باید از صاحب عروه تقلید می کرد. و نیز نمی داند بلوغش کی بوده است.
چند مجهول در این جا وجود دارد:
1- از چه زمانی بالغ شده است؟
2- از چه زمانی از صاحب عروه تقلید را شروع کرده است؟
3- از چه زمانی باید از صاحب عروه تقلید می کرد که نکرده است؟
4- قبل از مرحوم سید در چه کسانی باید تقلید می کرده است؟
5- اعمالی که انجام داده است مطابق با نظر سید یا مجتهد قبل از سید بوده یا نه؟
اگر به یاد داشته باشید صاحب عروه اعلام کرد که اعمال انجام گرفته بدون تقلید باطل است. مرحوم سید اینجا تلاش می کند تا عمل مکلف را تصحیح کند. لذا می فرماید: اگر مطابق با فتوای مجتهد بود اعمالش درست است. ولی اگر اعمالش درست نبود؛ باید اعاده کند. نمی داند که دوره تکلیفش چند سال بوده است و نمی داند که از چه سالی از صاحب عروه تقلید کرده یا چند سال مقلد مجتهد پیش از صاحب عروه بوده است. معادله چند مجهوله است.
اگر اعمالش مطابق فوای مجتهدش بود که کار تمام است.
اگر بداند که چند سال اعمالش مخالف فتوای مجتهدش بوده است این هم طبق نظر صاحب عروه وضعش روشن است. باید اعمالش را اعاده کند.
اگر نمی داند که چند سال بوده است طبق نظر سید دو راه دارد:
یا به حداکثر بپردازد تا جایی که قطع پیدا کند که به تکلیفش عمل کرده است و برائت ذمه حاصل شده است. یعنی اگر پنجاه سال احتمال می دهد یک سال هم احتیاطا اضافه بخواند تا یقین کند که همه اعمالش طبق نظر مجتهدش انجام گرفته است. این از باب احتیاط است.
راه دوم این است که پیش خودش حساب و کتاب کند. چون مرد است مسلما شانزده سالگی بالغ شده است. الان هم که هفتاد و پنج سال سن دارد. قدر متیقن شش سال از مرحوم سید تقلید می کنم. آقای فلانی هم هفت سال. سیزده و هفت و شش را با هم جمع کند و از مجموع هفتاد و پنج سال کم کند و نتیجه هر چه شد همه آن اعمال را طبق نظر سید انجام دهد.
مرحوم حکیم می فرماید شاید منظور از قدر متیقن اعمالی که می داند واقعا باطل است را اعاده کند.
عنایت بفرمایید که بحث عبادات است. و مشکل فرد این است که از کسی تقلید نکرده است ولی اعمال را انجام داده است. فرق است بین کسی که اعمالش را انجام داده و کسی که اعمالش را انجام نداده است. صبح برخاسته و هوا خیلی سرد بوده است تیمم گرفته است. به جای جهر، اخفات خوانده است. در سفر نمازش را چه بسا کامل خوانده باشد. مهم این است که در مسائل عبادی قصد قربت از او صادر شده است و این اعمال را از باب تکلیف شرعی انجام داده است. در این صورت دیگر چیزی بر او نخواهد بود. لزومی به اعاده همه آنها هم نیست. لزوما نباید منطبق بر فتوای مجتهد معینی باشد. بلکه منطبق بر فتوای هر مجتهدی که بود کفایت می کند. این که بعضا گفته می شود مطابق با واقع باشد؛ باید روشن کرد که واقع نماز و روزه و حج چیست؟
عرض شد در اعمال عبادی واقعیتی وجود ندارد بلکه واقعیت این اعمال همان اعتبار شارع است. همان آیات و روایات و نظر مجتهد و دستور العملها است. پس اگر منطبق با نظر هر مجتهدی که بود واقع همان است. واقع همان نظر و فتوای مجتهد است. حالا هر کس که می خواهد باشد.
نکته قابل تامل در این مساله آن است که مرحوم صاحب عروه احکام اجتهاد و تقلید را منحصر به عبادات می کند و از اعمال غیر عبادی بحث نمی کند. این تایید مجددی است برادعای حقیر که اجتهاد در حوزه عبادات معنا می دهد. فتامل.
جمشیدی خراسانی
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg
  • حسن جمشیدی
زیبا آفرین
مسألة 39): إذا شک فی موت المجتهد، أو فی تبدل رأیه، أو عروض ما یوجب عدم جواز تقلیده، یجوز له البقاء إلى أن یتبین الحال.
هرگاه برای مکلف شک ایجاد بشود که مجتهدش فوت یا رأیش تغییر کرده و یا دچار بیماری شده است و نمی تواند از اوتقلید کند؛ تا زمانی که وضعیت مجتهدش روشن نشده است می تواند برهمان مرجع باقی بماند.
فوت و یا تغییر فتوا روشن است اما عارضی که دیگر نتوان از او تقلید کرد یعنی از دست دادن مشاعر و یا همان عقل یا کبر سن در حد و اندازه ای که دیگر چیزی متوجه نشود. به بیان دیگر زندگی غیر انسانی بلکه گیاهی دارد.
با توجه به فرض مساله، مرحوم سید می فرماید می تواند بر همان مجتهد باقی بماند. بقای بر او جایز است. پس لازمه این جواز این است که می تواند به دیگری هم رجوع کند. یعنی مخیر است بین بقای بر همان مجتهد مشکوک تا وضعیتش روشن شود و معلوم بشود که رایش عوض شده است و یا حال مجتهد بهبود پیدا کرده و فوت کرده است. در صورت اول و سوم مراجعه به مجتهد دیگری بکند. و اگر معلوم شد که رایش عوض شده است سراغ رای جدید برود.
اگر به یاد داشته باشید مفصل عارض شدیم که شخص مجتهد برای ما مهم نیست. چه زنده اش و چه مرده اش. مهم برای ما دستورات شرع است. این مجتهد هم و لو مشاعرش را از دست داده باشد؛ آن دستورات شرعی که قبلا بیان کرده در دسترس ما است و همانها حجت است. اگر رایش تغییر پیدا کرده است، می توانم سراغ رای جدیدش بروم و هم به همان رای قبلی اش اقدام کنم. مهم عمل و صدور قصد امتثال امر مولی در عبادایات است.
جمشیدی خراسانی
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg
  • حسن جمشیدی
زیبا آفرین
و اگر ملاک برای عدول، فتوای سید است؛ این تقلید از میت می شود. چون سید زنده نیست. و طبق نظر خود ایشان هم که نمی شود بدوا و برای این مساله از مجتهد میت تقلید کرد.
به نظر می رسد بعضی از این مسائل را اساطین فکر می کرده اند که برای ایشان روشن است برای ما هم روشن است. آقای صادق علمی نقل می کرد که مرحوم پدرم برای ما مکاسب که می خواند. بعضی جاها را می گفت برای من که کاملا روشن است یقینا ایشان فکر می کردند برای آقاصادق علمی هم روشن است.
بنا براین وجهی برای وجوب و یا احوط در عدول وجود ندارد. صرف همان اجتهاد کافی است. البته طبق مبنایی که در بالا عرض کردیم اگر چنان چه اهل ورع بیشتری است می تواند عدول کند و اشکالی هم نخواهد داشت. کلا رجوع از این مجتهد به مجتهد دیگر و حتی بررسی فتاوا و گزینش ساده ترین آنها اشکالی ایجاد نمی کند. مکلف می تواند برای خود مجتهد متعددی برگزیند. چون ملاک در تقلید عمل مکلف به دستورات مجتهد معین نیست بلکه ملاک عمل مکلف به دستور شارع است و مجتهد طریق الی الشارع است. نه این که خودش شارع باشد. فرق است بین شارع و طریق الی الشارع.
مسألة 38): إن کان الأعلم منحصرا فی شخصین، ولم یمکن التعیین، فإن أمکن الاحتیاط بین القولین فهو الأحوط، وإلا کان مخیرا بینهما.
اگر اعلمیت منحصر در دو مجتهد شد و مشخص کردن آن ممکن نبود پس اگر احتیاط ممکن است بین فتواهای دو اعلم عمل به احتیاط کند و الا هر کدام را که خواست انتخاب کند.
در همان آغاز بحث عرض کردیم که ما با سه عنوان مواجه نیستیم بلکه با دو عنوان مواجهیم: یکی مجتهد و دیگری غیر مجتهد. محتاط فرد سوم نخواهد بود؛ بلکه یا باید مجتهد باشد و یا غیر مجتهد. در نتیجه اگر مجتهد بود که خود می داند چه کند و اگر مقلد بود به مجتهد رجوع می کند و احتیاط برای مقلد بی معنا است. پس برای مقلد یا همان مکلفِ غیرمجتهد، یک راه برایش بیشتر نیست و آن انتخاب هر یک از مجتهدین است. فرقی نمی کند حتی اگر ده تا مجتهد هم باشد.
لازم به توضیح است ما صحبت از عدم تحقق اعلمیت کردیم. بعضی از فقها معتقد به وقوع آن هستند؛ ولی کشف آن را محال می دانند. گویا نظر مرحوم نجفی این گونه بوده است. عنایت بفرماید خب مرحوم خویی اعلم فقها بود. مرحوم امام خمینی اعلم فقها بود. بعضی نظرشان بر این بود که آقای منتظری اعلم فقها است. و بعضی هم نظرشان به مرحوم گلپایگانی بود. چندین نفر بودند که اینها در رده اعلم علما بودند. واقعا چه شاخص و ملاکی برای تشخیص اعلمیت در این بزرگان وجود داشت؟ راهی برای کشف نیست الا این که سراغ همان اجتهاد برویم و همان را شرط لازم بلکه کافی بدانیم و بسنده کنیم و مردم را دچار دردسر نکنیم. و به هرکه اقتدا کردند حجت بر آنها تمام خواهد شد. لذا بسیاری از این فروعات حذف خواهد شد.
مقلد باید به مجتهد رجوع کند. و مجتهد هم کسی است که احکام شرع را خصوصا در حوزه عبادات استنباط می کند. مقلد به هر مجتهدی برای هر مساله ای می تواند رجوع کند. مهم این است که عمل شرعی خودش را طبق دستور العمل و بروشورهای شرعی انجام بدهد. زنده بودن و یا مرده بودن مجتهد دخلی به دستور العمل ندارد.
جمشیدی خراسانی
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg
  • حسن جمشیدی

زیبا آفرین

مسألة 37): إذا قلد من لیس له أهلیة الفتوى، ثم التفت وجب علیه العدول، و حال الأعمال السابقة حال عمل الجاهل غیر المقلد. وکذا إذا قلد غیر الأعلم وجب على الأحوط العدول إلى الأعلم. و إذا قلد الأعلم، ثم صار بعد ذلک غیره أعلم، وجب العدول إلى الثانی على الأحوط.
هرگاه از کسی تقلید بکند و بعد متوجه بشود که اهلیت فتوا ندارد عدول از او واجب است. وضعیت اعمالی که انجام داده است هم چون کسی است که نمی داند و از کسی هم تقلید نکرده است. همچنین اگر از غیر اعلم تقلید می کرد؛ واجب احوط است که به اعلم عدول کند. اگر از اعلمی تقلید می کرد و بعد از آن دیگری اعلم از مجتهد او شد واجب است علی الاحوط به اعلم بعدی مراجعه کند.
اجازه بدهید مساله را تحلیل کنیم یا بیشتر تبیین و بازش کنیم:
من از عباس تقلید می کردم. بعد از مدتی فهمیدم که عباس اهل علم هست ولی مجتهد نیست. باید طبق نظر مرحوم سید از او عدول کنم. پس من در این جا مقلد سید صاحب عروه شده ام. مگر این که بگوییم تقلید از مجتهد واجب بوده است و تو از مجتهد تقلید نمی کرده ای و در این مساله لازم نیست که تو از کسی تقلید بکنی. بلکه این یک اصل عقلی و یا عقلایی است. در این صورت مراجعه شما به مجتهد طبق قاعده است نه طبق نظر سید و مساله حل خواهد شد.
البته مرحوم حکیم معتقد است که مکلف در حکم اجتهاد ابتدایی خواهد بود. چون تقلید گذشته اش اصلا تقلید نبوده است پس عدول از او و رجوع به دیگری نخواهد بود. با توجه به نظر مرحوم سید هم که می فرماید هم چون جاهل غیر مقلد است؛ تقریبا فرمایش مرحوم حکیم هم موید آن است.
باید توجه داشت که مکلف مدتها به فتواهای این آقا عمل کرده است؛ نمی شود او را مقلد ابتدائی دانست. گرچه تقلیدش تقلید از مجتهد نبوده است؛ ولی عالم به آن که نبوده که مجتهد نیست. بالاخره از یک جایی به ایشان القا شده است که مجتهد است. پس تقلید ابتدائی نخواهد بود. البته نظر خود را به تفصیل در بالا بیان کردیم. چون مهم صدور قصد قربت است. و انجام اعمال. همین کافی است.
پس مساله تقلیدش حل و فصل شد. از حالا به بعد سراغ مجتهد باید برود اما نسبت به اعمالی که طبق فتوای وی عمل کرده است چه خواهد شد؟ چون مجتهد که نبوده است؟ سید می فرماید نسبت به اعمالش حال کسی را دارد که بدون تقلید عمل کرده است.
طبق نظر سید باید سراغ مجتهد برود و اعمال گذشته اش را بررسی کند. اگر چنان چه طبق فنوای این مجتهد بود که فهو المطلوب و الا همه اعمال را باید دو باره انجام بدهد. مثال واضح و روشن آن افرادی که از حیدری تقلید می کردند طبق نظر آقای اراکی که وی را اصلا مجتهد نمی داند و یا فاسد و فاسق می داند؛ اعمال گذشته مقلدین ایشان چه خواهد شد؟ کسانی که حکم به فسق می دهند باید وضعیت مکلفین ایشان را هم روشن کنند.
عرض شد:
یکم- در مجموعه روایی شیعه نداریم جایی که فرد را حکم داده باشند که برو و همه اعمالت را از آغاز تا همین الان اعاده و تکرار کن و یا مجدد به جا بیاور.
دوم- تقصیر این بنده خدای مکلف چیست؟ او را به عنوان مجتهد معرفی کرده اند. همان عادل و یا همان عدلین او را معرفی کرده اند و حالا فهمیده اند که با توجه به رونق بازار اجتهاد او هم دکان خودش را باز کرده است بی آن که کالایش اصیل باشد. حالا متوجه شده اند که جنسهایش مثلا چینی نیست بلکه انگلیسی است. حالا که استفاده کرده اند متوجه می شوند که کالاهای او بدلی است. حالا به او خبر داده اند که او مجتهد نبوده است. نماینده واقعی شریعت نبوده است. اعمال گذشته او ربطی به مکلف ندارد. اعمالش تماما صحیح است.
سوم- مکلف تمام سعیش بر انجام تکلیف است و این فرد را هم حالا اعلام کرده اند که مجتهد نبوده است. دست از اعمال گذشته او باید برداشت. از حالا به بعدش را باید فکری کرد.
چهارم- نباید فرد را دچار عسر و حرج کرد. از اساس ادله عسر و حرج هم که شده تکلیف گذشته از او رفع خواهد شد.
پنجم- ضمن این که شک دارد که این اعمالی که انجام داده است درست است یا نه شک بعد از عمل است. اصاله الصحه شامل آن خواهد شد. و قاعده اشتغال شامل حال وی نخواهد شد چون تکلیفش را انجام داده است.
در ادامه مرحوم سید سراغ فرض دیگری می رود. از مجتهدی تقلید کرده و حالا احتیاط واجب آن است که سراغ اعلم برود. یا از اعلمی تقلید می کرده و حالا اعلم از او هم پیدا شده است. در هر دو صورت باید عدول کند به اعلم. این فرمایش سید بود.
دلیل رجوع به اعلم چیست؟ اگر بر اساس قاعده است که قاعده رجوع به عالم را ملاک می داند نه اعلم را. پس رجوع به عالم کافی است وجهی برای هیچ کدام از دو فرض برای عدول وجود ندارد.
جمشیدی خراسانی
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg
  • حسن جمشیدی