جمشیدی خراسانی jamshidi khorasani

دین فلسفه عرفان

جمشیدی خراسانی jamshidi khorasani

دین فلسفه عرفان

با شما در باره دین، فلسفه و عرفان سخن می گوییم

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیام های کوتاه

۱۴۹ مطلب با موضوع «مباحث فقهی» ثبت شده است

زیبا آفرین
یک زمانی در مشهد مد شده بود که لباس سربازی می پوشیدند. رواج داشت. کمتر کسی هم می دانست که علتش چیست؟ شاید می پوشیدیم چون شلوار کار بود. یا چون چرک ور دار بود. البته بعضی ها می پوشیدند چون غربی ها می پوشند. نکته مهم این بود که علت آن را نمی دانستند. در قرن نوزدهم با حمله آمریکا به ویتنام نهضت ضد جنگ شروع شد. چون جنگجویان در بین مردم ارزش اعتبار داشتند مخالفین جنگ راه کاری پیدا کردند و آن هم این بود که لباس جنگ جویان را تحقیر کنند  لذا آنها را می پوشیدند و با همان لباسها تو خیابان دراز می کشیدند. توی جوی آب می رفتند. خودشان را کثیف می کردند به لباس اهانت می کردند  تا از ارزش و اعتبار این لباس بکاهند و به این صورت  مخالفت خودشان را با جنگ ابراز می کنند. در کشور ما خود رزمنده ها داخل شهرها بی توجه به این معنا لباس سربازی می پوشیدند. چون فکر می کردیم خیلی خاکی است. این را می گویند تقلید.
می گویند در مبارزه با استبداد و برای دستیابی به آزادی بیان در غرب موهای سرشان را به صورت جعبه و آن کادری در می آوردند. یعنی آن قدر تو سر ما زده اند که سر ما تو رفته است. گرد نیست بلکه صاف شده  و به شکل جعبه در آمده است. ضمن آن که می خواهند ما تو چارچوب فکر کنیم. عقل و شعور ما را می خواهند بسته بندی کنند. یعنی این نوع از آرایش، نوعی مبارزه بود. اما همین مدل به کشورما هم آمد ولی کسی متوجه معنای آن نبود. مثل استفاده کردن از نمادها و رنگها و... وقتی به طرف گفته می شد تو از نماد هم جنسگراها یا فرا جنسیتی ها استفاده می کنی. آیا متوجه معنای آن هستی یا نه؟ می گفت قشنگ بود خوشم آمد... اینها را می گویند تقلید.
در غرب به جهت سرعت عمل برای غذا وقت کمتری می گذارند. خانم و آقا سر کار هستند. خسته و کوفته می خواهند بروند شام درست کنند. سریع باید اقدام کنند لذا سراغ پیتزا می روند. غذایی که برای آنها هم مقوی است و هم سریع آماده می شود. همه محتوای یک غذای کامل را ساندویچی می کنند و می دهند بیرون.  تو کشور ما پیتزا خوردن ابزار تفریح شده است. پدر خانواده که می خواهد امتیاز بدهد و وسائل تفریح بچه ها را فراهم کند دستور پیتزا می دهد. اینها یعنی تقلید. توجه به معنا و مفهوم و کارکرد نداریم. هر چه آنها می کنند ما هم همان می کنیم. بدون تفکر و تامل.
تقلید در فقه برگرفته از همین معنا است. الگو قرار دادن دیگری و مو به مو بدان عمل کردن. الا این که در فقه الگو و معیار ارزشمند است.
 دقت بفرمایید یکی مثل صمد بهرنگی کلاه سرش می گذارد و می خواهد صمد بهرنگی بشود. یکی سبیلش را بلند می گذارد می خواهد نیچه بشود. و یکی هم سبیلش را می کشد می خواهد قیصر بشود. یکی سیگار پشت سیگار آتش می کند و می خواهد شریعتی بشود. به نظر من به اینها می گویند تقلید. چون یک کار شاخص آن فرد را گرفته اند و بی توجه به سایر اعمال و رفتار فرد، همان را الگوی خود قرار داده اند. مثل شریعتی نمی اندیشند بلکه مثل شریعتی سیگار می کشند. مثل صمد بهرنگی نمی اندیشند؛ بلکه فقط کلاه صمدی به سر می گذارند. حتما شنیده اید در محفل یکی از علمای عراق فردی با کبکبه و دب دبه و عمامه گنده و لباده آستین گشاد وارد شد. همه شگفت زده که ایشان باز کدام علامه دهر است که نمی شناسندش. بعد از لحظاتی که لب به سخن گشود فهمیدند که حتی اسم خودش را هم نمی تواند بنویسد. با بستن یک توپ عمامه به سرش و لباسی با آستین گشاد، فکر می کرد که علامه و آیت الهم شده است! این را می گویند تقلید منفی. و الا الگو گرفتن از مثبتها ستودنی است. در کلاسهای ان ال پی به فراگیر می گویند یک انسان موفق را پیدا کند و همو را سر لوحه کاری و الگوی رفتاری خودش قرار بدهد. حتی در نشست  و برخاستن هم مثل او باشد چون ما که نمی دانیم سوزوکی و یا بیل گیتس، راکفلر، دل، ... چرا موفق شدند. شاید مسائل ریز و پیش پا افتاده ای باشد که به عنوان عامل در موفقیت آنها دخیل بوده است. تقلید از گانگسترها و اختلاسگرا و ستمگران؛ بد است. قبیح است ولی تقلید از متفکران و اندیشمندان و بزرگان که بد نیست. ممکن است متفکران هم رفتارهای ناپسندی داشته باشند. یکی می رفت کارتن کارتن مشروب می خرید و می گفت می خواهم مثل جامی زندگی کنم. بابا جامی یک متفکر و ارزشمند بزرگ جهان اسلام است. برو زندگی اش را بخوان. تو فقط همین شرابخواری اش را الگو گرفته ای؟  تقلید از رفتارهای بد؟
جمشیدی خراسانی
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg

  • حسن جمشیدی

زیبا آفرین
شرح عروه
اجتهاد و تقلید 13
مسألة 8): التقلید : هو الإلتزام بالعمل بقول مجتهد معین و إن لم یعمل بعد، بل ولو لم یأخذ فتواه. فإذا أخذ رسالته والتزم بالعمل بما فیها کفى فی تحقق التقلید.  
تقلید به معنای التزام عملی به قول مجتهد معین است. اگر چه بعد از آن دیگر به آن فتوا عمل نکند. اگر چه حتی فتوای او را هم اتخاذ نکند. اگر چنان چه رساله مجتهد معینی را بگیرد و خود را ملزم به عمل نسبت به آن قرار بدهد برای تحقق تقلید کافی است.
در باره تقلید تعریفهای گوناگونی شده است. ولی تعبیر خوب و دلچسبی نیست. در برابر مجتهد که واژه ارزشمندی است تقلید معنا و مفهوم بایسته را نمی رساند چنان که در آیات قرآن تقلید را نکوهش می کند. و گاه با شگفتی می پرسد که شما قرار است بر آیین گذشتگان خود باقی بمانید. این یعنی همان تقلید. لذا باید واژه جایگزینی پیدا کرد. توضیح خواهم داد که مطلوب شرع آن چیزی نیست که این واژه آن معنا و مفهوم را به ذهن انتقال می دهد. شاید تنها جایی که در روایت این واژه به کار رفته است روایت معروف امام حسن عسکری(ع) است:
الإمامُ العسکریُّ علیه السلام ـ بَعدَ تَقبِیحِ تَقلِیدِ عَوامِ الیَهودِ لِعُلَماءِ الفَسَقَةِ ـ : فَمَن قَلَّدَ مِن عَوامِّنا مِثلَ هؤلاءِ الفُقَهاءِ فَهُم مِثلُ الیَهودِ الذینَ ذَمَّهُمُ اللّه ُ بالتَّقلیدِ لِفَسَقَةِ فُقَهائهِم . فَأمّا مَن کانَ مِن الفُقَهاءِ صائنا لنفسِهِ حافِظا لِدینِهِ مُخالِفا على هَواهُ مُطِیعا لأمرِ مَولاهُ فلِلعَوامِّ أن یُقَلِّدُوهُ ، وذلکَ لا یکونُ إلّا بَعضَ فُقَهاءِ الشِّیعَةِ لا جَمیعَهُم .
گرچه در سند روایت مناقشه است. چون کتاب امام حسن عسکری هم چون چند کتاب دیگر  مورد اعتماد بعضی نیست. روایت از نظر سند ضعیف است ولی باید گفت محتوای روایت ارشاد به حکم عقل است. خلاصه روایت این است که طوری نباشد که سرتان را پایین بیندازید و هرچه فقیه گفت بگویید سمعا و طاعة. ببینید رابطه مردم و فقهای یهود را. مردم یهود تلاش می کنند تا خودشان را شبیه فقهایشان کنند. ولی مشکل این است که خود فقیه فاسق است. قابلیت الگو بودن ندارد. شما پرهیز کنید از این که دنباله رو چنین فقهایی باشید. در روایت شرایطی برای فقیه بیان می کند که در شرایط مجتهد عرض خواهیم رد.
  در لسان روایات و فقه اصطلاح ایکال است. و همان است که سید هم در عروه فرموده است. مراجعه و رجوع جاهل به عالم. اما اصطلاح تقلید به معنای امروزی و رایج آن در تاریخ فقه وجود ندارد. شاید در تاریخ شیعه مرحوم شیخ طوسی برای اولین بار به عنوان مرجع از ایشان یاد شده است و کسانی که بعد از ایشان آمدند در حقیقت پیروان و مقلدان ایشان بودند. در زمان شیخ صدوق کتابی به دست ایشان می رسد با نام و عنوان من لا یحضره الطبیب. کتاب برای کس یا کسانی که دسترسی به پزشک ندارند. شیخ صدوق از این راهکار خیلی خوشش آمد و کتابی نگاشت با عنوان من لا یحضره الفقیه. جایی که فقیه وجود ندارد این کتاب بتواند نقش فقیه را ایفا کند. همان کتاب که یکی از منابع اصلی فقه شیعه است. لذا پیش از شیخ طوسی عنوان تقلید و مقلد وجود ندارد. معنای مثبتی هم ندارد. حتی به پیروان شیخ طوسی هم مقلدهای ایشان گفته می شود چون تا مدتها کسی جرات نداشت بر خلاف نظر ایشان چیزی بیان کند. سیطره شیخ طوسی فضای  علمی را در تنگنا قرار داده بود.  
تقلید در لغت اگر بخواهیم درست تحلیلش کنیم به معنای قلاده بر گردن انداختن و دنبال دیگری رفتن است بی آن که عقل و شعور خودمان در آن دنباله روی دخیل باشد. اراده و اختیار ما هست ولی عقل و شعور ما نیست. تقلید کردن یعنی همین. و بیشتر بار منفی دارد تا مثبت. تقلید از غرب یعنی چه؟ فراوان هم گفته می شود؟ یعنی از موی سر تا ناخن پا غربی بشویم. غرب به عنوان مرجع تقلید و ما هم به عنوان مقلدان آن. چنان که تقی زاده بیان داشت. تقلید را از رفتار بچه ها خوب می شود فهمید. پدر یا مادر یا بزرگتری را الگوی خود قرار می دهند و مو به مو عین همو رفتار می کنند.
جمشیدی خراسانی
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg

  • حسن جمشیدی

زیبا آفرین
شرح عروه
اجتهاد و تقلید 12
اما دلالت روایت که بسیار راه گشا است. راوی امام صادق علیه السلام است و ماجرا در عصر رسول الله و در مدینه اتفاق افتاده است. پس از نزول سوره برائت صحابه رسول اله  تقریبا جا خوردند و به خود آمدند. تحت تاثیر عباد و زهاد دیگر ادیان متاثر از دیر نشینان راهی کوه شدند و راه عبادت پیش گرفتند و از مردم خود را جدا کردند. صحبت از آتش و دوزخ است. مساله ساده ای نیست. گفته اند عبادت هرچه سخت باشد اثر طهارت درونی آن هم بیشتر است. گروهی از صحابه زن و بچه را رها کردند و به کوه پناه بردند تا به راز و نیاز بپردازند و عبادت کنند و خود را برای ملاقات با خداوند آماده کنند. گویا حضرت زهرا سلام الله علیها یکی از خانمهای این صحابه را می بیند خیلی به هم ریخته است. قیافه زن شوهر دار را ندارد. مثلا حلقه به دستش ندارد. صورتش را مرتب نکرده است. خیلی قیافه به هم ریخته داشت. حضرت زهرا سلام الله علیها فرمود: چه شده است؟ این چه قیافه است که به هم زده اید؟
زن با عصبانیت گفت: -تعبیر من- از موقعی که سوره برائت نازل شده بلای جان ما شده است. من خودم را برای کی آرا گیرا کنم. من که شوهر ندارم و... ادامه ماجرا. این خبر به پیامبر اکرم رسید و پیامبر به رفتار آنها سخت اعتراض فرمود. در این روایت اشاره دارد که همسر عثمان بن مظعون سراغ نبی اکرم می رود. گویا اعتراض تنها از یک نفر نبود است.  امام صادق می فرماید: همسر عثمان بن مظعون خدمت پیامبر آمد و گفت: عثمان روزها روزه می گیرد و شبها به عبادت مشغول است. پیامبر با خشم و غضب و با شتاب از منزل بیرون زد تا سراغ عثمان رفت. او را دید که نماز می خواند. تا متوجه پیامبر شد به طرف پیامبر آمد. پیامبر فرمود: ای عثمان! خداوند من را بر اساس آئین رهبانیت به رسالت مبعوث نفرموده است. بلکه مرا بر اساس آیین توحیدی آسان و ساده مبعوث فرموده است. بَعَثَنی بِالحَنیفِیَّةِ السَّهلَةِ السَّمحَةِ. من هم روزه ی گیرم. من هم خانواده دارم. اگر کسی شیوه زندگی من را دوست دارد پس به سنت من رفتار کند. و... غرض از بیان روایت همان جمله بَعَثَنی بِالحَنیفِیَّةِ السَّهلَةِ السَّمحَةِ. شریعت اسلام دو عنصر اساسی دارد که حاکم بر همه احکام شرعی است. آسان و ساده. اصلا اسلام با صعوبت و تکلف سازگار نیست. اگر کسی خودش انتخاب می کند سخن دیگری است ما حق تحمیل نداریم.   
فشار بیش از حد بر مردم سبب گریز مردم از دین خواهد شد. داعش نمونه بارز دینداری حداکثری است. و می بینید که کمتر کسی قادر به تحمل داعش و تفکر داعشی است.
در نتیجه اگر کسی پیش از این عملهایی انجام داده که نه از سر تقلید بوده است و نه از سر احتیاط؛ ولی منطبق با نظری و فتوایی بوده است حتی شیخ طوسی یا شیخ مفید و یا ابن عقیل و... دلیل بر بطلان عبادات و تمامی اعمال او نیست تا چه برسد به این که دو باره اقدام کند و همه اعمال را اعاده کند.    
اگر عمل انجام شده مطابق با نظر مجتهد خودش نباشد ولی مطابق با نظر و فتوای مجتهد دیگری باشد وجهی برای بطلان نخواهد بود. چون مهم عمل کردن به شریعت است. و او هم عمل کرده است.
جمشیدی خراسانی
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg

  • حسن جمشیدی

زیبا آفرین
شرح عروه
اجتهاد و تقلید 11
نسبت به سند روایت مناقشه شده است. و عمده اشکال هم در سهل بن زیاد است.
سَهْل بْن زیاد آدمی رازی از محدثان شیعه در حدود ۲۵۵ق در گذشته که روایات بسیاری نقل کرده است. سهل بن زیاد راوی 2300 و بعضی هم 2567 حدیث گفته اند. او محضر امام جواد(ع)، امام هادی(ع) و امام حسن عسکری(ع) را درک کرده است. احمد بن محمد بن عیسی اشعری وی را کذّاب (دروغگو) و غالی خواند و از قم بیرون راند. از آن پس او در ری ساکن شد. با توجه به ردیه احمد بن محمد بن عیسی روشن می شود که سهل بن زیاد اعتقادات خاصی داشته که وی را متهم به غلو و کرده اند. علت تکذیبش همان غالی بودنش می باشد. چنان که ابن غضائری هم به همین سبب او را تضعیف کرده است.  
جالب آن که سهل بن زیاد شیخ اجازه است. به افراد اجازه نقل روایت می داده است و بعد خودش نمی توانسته روایت نقل کند. صاحب اجازه است. جزو مشایخ است. عنایت بفرمایید نمی گویم از هرکس که نقل کرد می شود موثق ولی خودش که نمی تواند ناموثق باشد.
ضمنا احمد بن محمد بن عیسی که سهل بن زیاد را رد کرده، درست است که فقیه بزرگی است و روایاتش قابل اعتماد است ولی ایشان نسبت به اشخاص کمی تند و بیش از اندازه کلامی و فقهی می اندیشیده است. دست به طرد و اخراجش بد نبوده است. احمد بن محمد بن عیسی تنها سهل بن زیاد را اخراج نکرد بلکه احمد بن محمد بن خالد برقی را هم اخراج کرد. اخراج این افراد از قم توسط ایشان به جهت موقعیتی که داشت دلیل نمی شود که راویان در بیان روایات غیر قابل اعتنا و غیر قابل اعتماد باشند. زندگی خود احمد بن محمد بن عیسی خالی از مساله نیست. پرونده خود ایشان نیز قابل بررسی است. در زندگی علمی، فراز و نشیب زیادی داشته است البته یاد آوری کنم که از شان و منزلت روایی و وثاقت ایشان چیزی نمی کاهد. ابن غضائری هم رفتار احمد بن محمد عیسی را به عنوان مذمت سهل بن زیاد نقل می کند.
اتهام غلو آن هم از جانب قمی ها و اخراج سهل به زیاد توسط احمد بن عیسی به جهت غلو ناشی از عدم درک درست مسائل اعتقادی است. تقریبا شبیه فقهای دوره معاصر که فلسفه و یا عرفان خوانده اند. چنان که مرحوم میلانی و نیز مرحوم مطهری در مشهد چندان مطلوب جریانی نبودند که بعدها تفکیکی خوانده می شدند. نسبتهای خوبی به ایشان زده نمی شد. امام خمینی صریح بیان فرمود: و این از  مسائل رایج حوزه‏ ها بود که هر کس کج راه می‏ رفت متدین تر بود. یاد گرفتن زبان خارجی، کفر و فلسفه و عرفان، گناه و شرک به شمار می‏ رفت. در مدرسه فیضیه فرزند خردسالم، مرحوم مصطفی از کوزه‏ای آب نوشید، کوزه را آب کشیدند، چرا که من فلسفه می‏ گفتم. تردیدی ندارم اگر همین روند ادامه می‏ یافت، وضع روحانیت و حوزه‏ ها، وضع کلیساهای قرون وسطی می‏ شد که خداوند بر مسلمین و روحانیت منت نهاد و کیان و مجد واقعی حوزه‏ ها را حفظ نمود»(منشور روحانیت، پیام سوم اسفند 1367) تقریبا همین تفکر در بین صحابه ائمه نسبت به هم وجود داشته است. گاه بعضی از صحابه به چنین القاب و عناوینی می نواختند. و یل آنها را طرد می کردند. پس روایت از نظر سند تمام است.
جمشیدی خراسانی
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg

 

  • حسن جمشیدی

زیبا آفرین
(مسألة 7): عمل العامی بلا تقلید و لا احتیاط باطل.
عمل انسان عامی که بدون تقلید و بدون احتیاط انجام بشود، باطل است.
باطل است یعنی منطبق با دستورات شرعی نیست. آن چه عمل کرده است در واقع هیچ کاری نکرده است. نمی تواند مدعی شود که به دستورات الهی عمل کردم.  
عامی در برابر مجتهد و مقلد قرار می گیرد. مجتهد کسی است که احکام شرع را خودش استنباط می کند. و مقلد هم در غیر ضروریات و نظریات از همان مجتهد تقلید می کند. پس وضع این دو نفر روشن است. اما کسی که نه مجتهد است و نه هم مقلد و اقدام به عمل شرعی می کند. هستند کسانی که می گویند ما تابع میل و طبع خودمان عمل می کنیم. دوست داریم یا خوشمان نمی¬آید. حالا اگر اینها با این وضعیت اقدام به فعلی کردند چه حکمی دارد؟
چنان که بیان شد مرحوم صاحب عروه می فرماید اعمالش باطل است. چون نه مطابق با احتیاط عمل کرده است و نه مطابق نظر مجتهد. در نتیجه هیچ توجیهی ندارد. چون نظر مجتهد نسبت به غیر مجتهد نافذ است. و این شخص باید از مجتهد تقلید می کرد.
این که عمل بدون تقلید فرد  باطل باشد دلیلی بر بطلان نداریم. چرا باید باطل باشد؟ اگر کسی عملی را پیش خود انجام داده و اتفاقا مطابق نظر مجتهد است چرا اعمالش باطل باشد. آیا نفس عمل و نیت فرد مهم است یا این که چه کسی این حرف را گفته باشد؟ مجتهد واسطه انتقال حکم شرعی است. اگر فردی حکم شرعی را از هر طریق دیگری به دست آورد و انجام داد گرچه ممکن است مطابق با نظر مرحوم خویی یا امام خمینی نباشد ولی منطبق با فتوای فیض کاشانی و یا شیخ طوسی باشد؛ چه اشکالی دارد؟
لازم است اجمالا یک قاعده کلی خدمت دوستان عرض کنم. خداوند رحمت کند حضرت آیت الله شیخ صادق کاشمری را. فقه توی مشتش بود. تمام جواهر را مباحثه و مطالعه کرده بود. تمام آن را. ایشان می فرمود: یک جا ما نداریم که امام معصوم به طرف گفته باشد برو و تمام نمازهایت را اعاده کن. یا تمام روزه هایت را دو باره بگیر. خود همین که در روایات جایی نداریم که فرد را امر به اعاده همه اعمال عبادی طول عمرش کرده باشد، دلیل بر این است که نمی شود به راحتی بر اعمال گذشته خط بطلان کشید.
معروف است. شما هم شنیده اید پیرمردی داشت وضو می گرفت. امام حسن و امام حسین دعوای ساختگی درست کردند و مرد را داور این دعوا قرار دادند که کدام یک از ما دو نفر وضویش درست است. مرد دید که هر دو یک جور وضو می گیرند. فهمید که وضوی خودش نادرست است. این فرد که تازه کار نبوده است. همان لحظه که ایمان نیاورده؛ بلکه مدتی نماز خوانده است و توصیه به اعاده نمی شود. هیچ کجا توصیه به اعاده نشده است. نه روزه و نه نماز. خود این دلیل بر این است که نمی شود به راحتی گفت که برو همه اعمالت را دوباره انجام بده. سی سال یا چهل سال اعمال را اعاده کن! این اصلا با دین و شریعت سازگار نیست.  
نکته دیگری که باید عرض کنم ویژگی اصلی و اساسی اسلام است که متاسفانه کمتر به آن توجه می شود. و آن قاعده طلائی شریعتنا سهلة سمحة است. به این روایت عنایت بفرمایید:
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ اَلْأَشْعَرِیِّ عَنِ اِبْنِ اَلْقَدَّاحِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: جَاءَتِ اِمْرَأَةُ عُثْمَانَ بْنِ مَظْعُونٍ إِلَى اَلنَّبِیِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَقَالَتْ یَا رَسُولَ اَللَّهِ إِنَّ عُثْمَانَ یَصُومُ اَلنَّهَارَ وَ یَقُومُ اَللَّیْلَ فَخَرَجَ رَسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله مُغضَبا یَحمِلُ نَعلَیهِ ، حَتّى جاءَ إلى عُثمان فَوَجَدَهُ یُصَلّی ، فَانصَرَفَ عُثمانُ حینَ رَأى رَسولَ اللّه صلی الله علیه و آله ، فَقالَ لَهُ : یا عُثمان ، لَم یُرسِلنِی اللّه ُ تَعالى بِالرَّهبانِیَّةِ ، ولکِن بَعَثَنی بِالحَنیفِیَّةِ السَّهلَةِ السَّمحَةِ ، أصومُ واُصَلّی وألمِسُ أهلی، فَمَن أحَبَّ فِطرَتی فَلیَستَنَّ بِسُنَّتی و مِن سُنَّتِیَ النِّکاحُ(وسائل‌الشیعة، ج۸، ص۱۱۶ و الکافی  ج۵ ص۴۹۴)
جمشیدی خراسانی
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg

  • حسن جمشیدی

زیبا آفرین
مسألة 6): فی الضروریات لا حاجة إلى التقلید، کوجوب الصلاة و الصوم و نحوهما، و کذا فی الیقینیات إذا حصل له الیقین، و فی غیرهما یجب التقلید إن لم یکن مجتهدا إذا لم یمکن الاحتیاط، و إن أمکن تخیر بینه و بین التقلید.
در ضروریات شرعی نیازی به تقلید نیست هم چون وجوب نماز و وجوب روزه و مانند آن. و نیز نسبت به آن چه فرد یقین دارد هم نیاز به تقلید نخواهد بود. چون فرد خودش نسبت به آن که انجام می دهد قطع و یقین دارد. در غیر ضروریات و یقینیات اگر مجتهد نبود و احتیاط هم برایش امکان نداشت تقلید واجب است. و اگر چنان چه احتیاط امکان داشت می تواند بین احتیاط و تقلید یکی را انتخاب کند.
ضروریات یعنی چیزی که انکار و رد آن منجر به انکار نبوت بشود. مثل انکار وجوب نماز یا وجوب روزه و یا حجاب و... که اگر انکار اینها سبب انکار نبی نشود مشکلی ایجاد نمی شود.     
در حوزه احکام شرعی ما سه حالت بیشتر نداریم:
الف- علم داریم
ب- شک داریم
ج- جهل یعنی هیچی نمی دانیم.
اگر جهل باشد که حکمی نخواهیم داشت. چون نمی دانیم که اصلا حکمی داریم یا نداریم در حقیقت جهل اگر از آن طرف دیگرش دیده شود خودش قطع و یقین است. اما نسبت به علم و جهل که وضعیت روشن است باید به آن عمل کرد. این علم هم می تواند در ضروریات باشد و هم در قطعیات. وقتی علم گفته می شود از دو حال خارج نیست یا علم قطعی و یقینی است فرقی نمی کند که این قطع و یقین روان شناختی باشد و یا این که قطع و یقین ناشی از ادله باشد. در عبادات هر دو نوع یقین قابل اعمال است.  
به این مثال عنایت بفرمایید: خانمی مدعی بود که شوهرش همسر دیگری دارد. و قطع هم داشت. می¬گفت: مبالش را چک کردم. برادرم را فرستادم تا تعقیبش کنند. سه ماه مسافرت به دبی رفتیم تا از ته و توی کارش سر در بیاورم!!! ولی آدم زرنگی است. دم لای تله نمی دهد. من یقین دارم که زن دیگری دارد. می توانم دست روی قرآن بگذارم که زن دیگری دارد. این خانم یقین دارد بی آن که دلیلی بر آن داشته باشد. این را قطع و یقین روان شناختی می گویند. قطعی که علت دار نه دلیل. تا علت باشد قطع هم خواهد بود و اگر علت از بین برود معلول هم که قطع است از بین می رود. همین الان ترامپ در آمریکا مدعی است تقلب شده است و یقین دارد که تقلب شده است ولی دلیل ارائه نمی کند. این قطع روان شناختی است. قطع ناشی از علت. همان قطعی که در علم اصول گفته می شود که ناشی از پریدن کلاغ باشد.
و یک مرتبه قطع ما روان شناختی نیست بلکه قطع ناشی از دلیل است. ادله را بررسی می کنیم و قطع پیدا می کنیم. قطع داریم که مثلا اجزای نماز عبارت است از نیت و تکبیر و حمد و رکوع و سجود و تشهد و و... قطع داریم که اگر از قبله رو برگردانیم نمازمان باطل می شود.
فرقی نمی کنه که قطع ما علّی باشد یا دلّی یعنی فرق نمی کند که قطع ما ناشی از علت باشد و یا ناشی از دلیل در هر صورت این قطع و این یقین نافذ است. در این موارد تقلید معنا ندارد. چون شما قطع  یقین دارید. در جایی که ظن داشته باشیم؛ خود این ظن هم نازل منزله قطع است. البته ظنی که ناشی از ادله شرعی باشد. به همین ظن عمل می کنیم. البته بحث ظن برای مجتهد مطرح است نه مقلد. به تفصیل در علم اصول از حجیت ظن بحث کرده ایم. پس ما می مانیم و مساله شک؛ همه بحث تقلید در عرصه شک است. آن هم در جایی که ما دسترسی به حکم واقعی نداریم. و ما ملزم به عمل به ظواهر هستیم. در مواردی که ما به حکم واقعی دسترسی نداریم و باید به ظواهر عمل کنیم و شک داریم. می دانیم که حکم داریم ولی نمی دانیم که حکم ما چیست؟ تقلید در جایی اتفاق می افتد که مکلف قطع و یا ظن به منزله قطع ندارد بلکه شک دارد.
صاحب عروه می فرماید غیر از ضروریات و یقینیات اگر احتیاط ممکن نباشد و مکلف مجتهد هم نباشد باید احتیاط کند. و اگر احتیاط ممکن باشد فرد بین انتخاب احتیاط و تقلید مخیر است. هم می تواند احتیاط کند و هم می تواند از مجتهد تقلید کند.
عرض شد که احتیاط برای مجتهد معنا دارد. مجتهد است که می تواند محتاط باشد. و مقلد به فتوا مراجعه خواهد کرد. مکلف برای تکلیف به عمل شرعی خودش یا باید مجتهد باشد و یا مقلد. برای عملذ به احتیاط هم یا باید مجتهد باشد و یا از مجتهدی در احتیاط تقلید کند.
جمشیدی خراسانی
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg

  • حسن جمشیدی

زیبا آفرین
مسألة 5: فی مسألة جواز الاحتیاط یلزم أن یکون مجتهدا أو مقلدا، لأن المسألة خلافیة.
در خود همین مساله جواز احتیاط لازم است که فرد یا مجتهد باشد یا مقلد. چون مساله بین فقها اختلافی است.  
صاحب عروه می خواهد بفرماید: این که من احتیاط بکنم یا احتیاط نکنم نمی توان از پیش خود احتیاط کرد؛ بلکه در این که من احتیاط بکنم یا احتیاط نکنم؛ یا باید مجتهد باشم که خودم در بررسی ادله به احتیاط رسیده باشم و یا این که در احتیاط از یک مجتهد جامع الشرایط تقلید بکنم.
نظر نسبت به احتیاط و اجتهاد و تقلید عرض شد و فکر هم می کنیم تا اندازه ای روشن است. چنان که مرحوم حکیم می فرماید نه فقط در احتیاط مساله اختلافی است بلکه در خود اجتهاد هم اختلافی است. بعضی از فقها اجتهاد را واجب می داند. چنان که گفته شده است فقهای حلب قائل به وجوب اجتهاد بوده اند و یا مرحوم ملاصدرا معتقد به وجوب اجتهاد بوده و تقلید را حرام می دانسته است. اخباری ها هم تقلید را جایز نمی داند. طبق نظر این آقایان باید گفت مجتهد دو گونه است:
الف- مجتهد محتاط
ب- مجتهد غیر محتاط.
و ما عرض کردیم که وجهی برای احتیاط وجود ندارد. وقتی سوال کننده از امام باقر(ع) و یا امام صادق(ع) مساله را می پرسد اگر آنها توصیه به احتیاط کرده اند فهو المطلوب! ولی اگر آنها توصیه به احتیاط نفرموده اند شما این احتیاط را از کجا آورده اید؟ از ادله که احتیاط استفاده نمی شود بلکه از عدم دسترسی به حکم و نظر ائمه(ع) به ناچار تن به احتیاط داده می شود. پس کسی که می خواهد محتاط باشد باید اول مجتهد باشد تا بتواند احتیاط کند. برای مقلد احتیاط بی معنا است. فرد عادی توان ین را ندارد که برود و مسائل متعدد را ببند و بداند که کدام با احتیاط سازگار است.
جمشیدی خراسانی
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg

  • حسن جمشیدی

زیبا آفرین
شرح عروه
اجتهاد و تقلید(۷)
مسألة 4: الأقوى جواز الاحتیاط، ولو کان مستلزما للتکرار، وأمکن الاجتهاد أو التقلید.
احتیاط بهتر است اگر چه سبب بشود که فعلی تکرار بشود. احتیاط هم برای مجتهد و هم برای مقلد ممکن است.
به نظر می نظر این فتوا تعرض سید به شیخ انصاری است که در مواردی که احتیاط منجر به جمع و تکرار چند عمل می شود چندان با احتیاط سازگاری ندارد. چنان که مرحوم نائینی هم مخالف احتیاط است.
مجتهد یک مرتبه صریح فتوا می دهد ولی وقتی که بخواهد عمل کند خودش احتیاط می کند. مثلا نظرش این است که نماز جمعه جانشین نماز ظهر می شود ولی خودش هم نماز ظهر می خواند و هم نماز جمعه. شطرنج را حرام نمی داند ولی خودش احتیاط می کند و بازی نمی کند. یا موسیقی را حرام نمی داند ولی خود هم گوش نمی کند. و یک مرتبه مجتهد این احتیاط را در فتوا هم بیان می کند. نظرش این است که باید نماز جمعه و نماز ظهر هر دو خوانده شود. این مطلب را در رساله اش هم می آورد.
تصورش کمی سخت است که مجتهد در بررسی ادله و پرونده مساله، به این نتیجه برسد که هم نماز جمعه بخواند و هم نماز ظهر. بالاخره یا نماز جمعه واجب است به جای نماز ظهر و یا نماز ظهر و نماز جمعه دیگر جایز نیست. هر دو که نمی تواند از جانب شارع واجب شده باشد. در نتیجه چون مجتهد در بررسی ادله نتوانسته است به نتیجه روشن دست بیابد بدین جهت در فتوا نیز احتیاط می کند. و عند العمل هم چه بسا خودش احتیاط می کند. البته اگر عند العمل مجتهد بخواهد احتیاط بکند باید مراقب تحقق قصد و نیت هم تقرب و امتثال امر باشد. مگر این که اصل مساله برایش روشن است که مثلا باید نماز جمعه بخواند و یا نماز ظهر؛ اما برای درک یا تدارک ثواب بیشتر افزون بر نمازجمعه نماز ظهر را هم می خواند. و مقلد هم نیز از باب درک ثواب بیشتر اقدام به چنین احتیاطی می کند.
این که سید می فرماید بهتر و قول برتر جواز احتیاط است و لو منجر به تکرار عمل بشود، عنایت بفرمایید عده ای برای تفریح به کوه و دشت زده اند حالا می خواهند نماز بخوانند نمی دانند که قبله کدام طرف است. از باب احتیاط باید به هر چهار جهت نماز بخوانند.
ضما در وضعیتی قرار دارند که نمی دانند نمازشان چهار رکعتی یا دور رکعتی است. نمی دانند مسافر هستند که دو رکعتی نماز بخوانند و یا مسافر نیستند که نماز چهار رکعتی به جا بیاورند.
لباسی هم که به تن دارند نمی دانند کدام پاک است و یا کدام نجس است. کدام از چرم حیوان حلال گوشت و کدام از چرم حیوان حرام گوشت است.
و نیز نمی دانند این چیزی که سر روی آن می گذارند به عنوان سجده؛ آیا سجده بر آن جایز است یا نه؟
پس باید به هر چهار جهت هم نماز قصر بخوانند و هم نماز اتمام. فقط نماز ظهر و عصر را لحاظ بفرمایید:
هشت رکعت تماز ظهر و عصر به چهار سمت 32 رکعت می شود که باید اقامه کند.
چهار رکعت نماز ظهر و عصر هم به چهار سمت به جهت قصر 16 رکعت می شود.
همین چهل و هشت رکعت را با احتیاط در لباس لحاظ بفرمایید 96 رکعت می شود.
همین نود و شش رکعت را با احتیاط در محل سجده لحاظ بفرمایید 192 رکعت خواهد شد. به جای این که چهار رکعت ظهر و چهار رکعت عصر اقامه نماز کند باید نود شش رکعت نماز ظهر و نود و شش رکعت نماز عصر بخواند. تا درک کند که نماز ظهر و عصرش را حضرت عباسی درست انجام داده است یا خیر! چنین فردی باید همه کار و زندگیش را سر این نماز بگذارد. واقعا دچار عسر و حرج خواهد شد اگر نگوییم تمسخر در عبادات خواهد بود. درست است که عبادت مطلوب است اما چه عبادتی. هبادتی که ارزش افزوده به دنبالش باشد و شما در این جا قصد امتثال امر مولا را دارید فقط می خواهید نماز ظهر و یا نماز عصرتان را اقامه کنید. صحبت از آوردن اصل امر مولا است نه ایجاد ارزش افزوده. یک مرتبه مولا می گوید یک لیوان آب سرد لطفا. شما به جای یک لیوان آب از شیر آشپزخانه از آب معدنی استفاده می کنید. یک مقدار عسل هم داخل آن می ریزید. چند تا تخم شربتی هم داخل آن می ریزید. چند قطره گلاب هم بر آن می افزایید. اندکی هم لیمو اضافه می کنید. هر کدام از اینها ارزش افزوده ایجاد می کند. ولی در نماز ظهر و نماز عصر سخن از ارزش افزوده نیست بلکه صحبت از اصل امتثال امر مولی است. صحبت از عسر خرج نیست بلکه صحبت از بازی کردن و به سخره گرفتن امر مولی است.
شیخ انصاری و نائینی به همین جهت مخالفت می کنند. صاحب حدائق هم با احتیاط در جمع مخالفت می کند.     
در ادامه صاحب عروه می فرماید احتیاط هم برای مجتهد و هم برای مقلد ممکن است. یعنی طوری نیست که صرفا مجتهد بخواهد احتیاط کند بلکه مقلد هم علاوه بر این که می تواند به نظر مجتهدش عمل کند می تواند احتیاط هم بکند. و اشکالی پیش نمی آید. مشکل احتیاط را عرض کردیم که مکلف گاه دچار عسر و حرج می شود و چه بسا سبب بازی گرفتن عبادات بشود.
جمشیدی خراسانی
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg

  • حسن جمشیدی

زیبا آفرین
شرح عروه
اجتهاد و تقلید (۶)
(مسألة 3): قد یکون الاحتیاط فی الفعل کما إذا احتمل کون الفعل واجبا وکان قاطعا بعدم حرمته، وقد یکون فی الترک کما إذا احتمل حرمة فعل وکان قاطعا بعدم وجوبه، وقد یکون فی الجمع بین أمرین مع التکرار کما إذا لم یعلم أن وظیفته القصر أو التمام.
احتیاط گاهی در انجام کاری است چنان که احتمال بدهد که آن کار واجب است و یقین دارد که انجام ندادن آن حرام است. و گاهی احتیاط در انجام ندادن کاری است. چنان که یقین داشته باشد که آن کار واجب نیست. و گاهی احتیاط در جمع بین دو کار است که چه بسا منجر به تکرار عمل هم بشود. چنان که نمی داند وظیفه اش نماز قصر یا تمام است.  
در این جا صاحب عروه می خواهد انواع احتیاط را توضیح بدهد:
احتیاط در انجام کاری
احتیاط در انجام ندادن کاری
احتیاط در تکرار کاری
بعضی از فقها مخالف احتیاط در مورد سوم هستند. در جایی که باید جمع صورت بگیرد مانند جمع بین قصر واتمام نماز و یا جمع بین وضو و تیمیم یا جمع بین نماز ظهر و جمعه. چون جمع و تکرار را خلاف امتثال  امر مولا می داند. یعنی نمی شود امتثال امر مولا کرد.
مکلف اگر چنان چه بخواهد دو یا سه فعل را در درازنای هم انجام بدهد چگونه می تواند نیت امتثال امر مولا بکند؛ اگر امر مولا در نماز قصر است که آن را آورده است و اگر امتثال امر مولا در اتمام است که هنوز نیامده است. پس بهترین کار این است که به نیت احتمال امر مولا انجام بدهد.
مرحوم نائینی و تا جایی که به خاطر دارم فکر کنم مرحوم شیح بهایی یا فیض کاشانی (یکی از این دو بزرگوار) نیز مخالف احتیاط بوده اند. چون احتیاط در چنین مواردی را نوعی بازیچه قرار دادن احکام شرعی می دانند.  
به نظر می رسد احتیاط در ناحیه فتوا کار چندان مطلوبی نباشد چنان که در بالا عرض کردیم. احتیاط از جانب مجتهد ناشی از عدم نتیجه درست از ادله است. مجتهد ادله را به قدر کافی بررسی نکرده است و به بیان نظر صریح نمی رسد. و الا معقول نیست که ائمه(ع) حکم به احتیاط داده باشند. احتیاط از جانب مجتهد یعنی من به نظر قطعی و مشخص نرسیده ام.
جمشیدی خراسانی
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg

  • حسن جمشیدی

زیبا آفرین
شما باید وضو بگیرید برای مطلوبیت امر مولا. شما می خواهید نماز بخوانید. برای نماز باید وضو بگیرید. یک مرتبه به صورتتان آب می زنید تا سرد بشوید. یک مرتبه به صورتتان آب می زنید تا تمیز شوید. ولی یک مرتبه به صورتتان آب می زنید تا بتوانید نماز بخوانید. فرق عبادت با غیر عبادت در همین است عمل همراه با قصد قربت. شما باید این عمل را بیاورید. این فتوا را انجام بدهید. نهایت باید توجه دشت که من و شما باید توجه داشته باشیم که آن چه می آوریم و انجامش می دهیم دستورات خداوند است. البته استحضار درید که پیامبر ابلاغ کننده دستورات الهی است. و ائمه تبیین کننده همان دستوراتی است که توسط خداوند ابلاغ شده است. و مجتهدین طرقی هستند که آن دستورات را به من و شما می رسانند تا من و شما عمل کنیم وبه خداوند نزدیک و نزدیک تر شویم. تقرب به خداوند هم یعنی تعهد بیشتر به اطاعت و پیروی از دستورات خداوند.  نکته ای بود در رابطه با واقع که خواستم عرض کنم. البته این بحث را در اصول ذیل شرح نهایه الدرایه در بحث وضع و صحیح و اعم به تفصیل عرض کرده ایم.     
بنابراین اگر ملاک انطباق با واقع است و ما باید اصل واقع را بیاوریم از هر طریقی که ممکن و میسور است. توجه دارید که ما مکلف به تکالیف شرعی هستیم و باید اقدام به عمل شرعی بکنیم. شرع برای ما ملاک است و واقع ما همان شرع است. برای شرع دستورش و برای من و شما عملش مهم است.
 تمامی امورات شرعی ما اعتباری است نه واقع. در عالم واقع که نماز و روزه وجود ندارد. این را شرع برای پیروان خود قرار داده است. واقعی جز همین اعتبار شارع ندارد. واقعیتش همین دستور و فرمان شارع است. همین اعتبار واقع آن است. پس ما ملزم به اتیان شرع هستیم. این احتیاط از کجا آمده است. یقینا اگر ما قدرت بر استنباط احکام شرعی داشته باشیم تقلید حرام است. پس جایی برای محتاط نمی ماند. حالا مجتهد می خواهد احتیاط کند با خود او است ولی مقام استنباط مقام بسیار ارزشمندی است. در دوران امر بین مقلدی که احتیاط می کند و مجتهدی که احتیاط نمی کند یقینا عمل مجتهد غیر محتاط مقدم بر عمل مقلد محتاط است. مساله دو دو تا چهار تا است.  
لذا به نظر می رسد وجهی برای اقوائیت احتیاط وجود نداشته باشد. چنان که عرض کردیم شق سومی با نام محتاط هم نداریم. یا فرد باید مجتهد باشد و یا مقلد. البته عند العمل می تواند احتیاط پیشه کند. ضمن روایاتی که دلالت بر احتیاط می کند این روایات قبل از ورود به دین و نسبت به اخذ اصل دین و احکام شرع است نه وقتی که فرد مسلمان شده و مکلف است و حالا که می خواهد تکلیف خودش را انجام بدهد احتیاط کند. اصلا احتیاط برای این است که ما به ادله روشن دسترسی نداریم. کسی که می گوید تراشیدن ریش حرام است. یعنی از ادله نتیجه روشن گرفته است. و کسی که می گوید تراشیدن ریش حرام نیست یعنی از ادله نتیجه روشنی گرفته است اما کسی که می گوید در تراشیدن ریشباید احتیاط کرد و ریش را نزد یعنی او از ادله نتیجه روشنی نگرفته است. در استنباط احکام شرعی به نتیجه روشن و شفافی دست نیافته است لذا دست به عصا راه می رود. چون ادله را نتوانسته است جرح و تعدیل کند و به نتیجه روشنی برسد در نتیجه فتوا به احتیاط می دهد. تقریبا احتیاط بیانگر نوعی عدم کفایت ادله برای نظر روشن است. اگر ادله را یک پرونده تلقی کنیم مجتهد با بررسی پرونده به نتیجه مشخص و مسلمی نرسیده است لذا دست نگه می دارد. فتوای به احتیاط یعنی دست نگه داشتم. باید توجه داشت که احتیاط در احکام غیر از احتیاط در موضوعات است. در موضوعات می شود احتیاط کرد. در بررسی ادله می شود احتیاط کرد و دست به عصا حرکت کرد. ولی در احکام شرعی احتیاط یا ناشی از وسوسه بیش از اندازه است و یا منجر به وسوسه خواهد شد.
تقلید چون بحث نماز و یا روزه است و اینها عمل هستند فکر می کنند که فرد مکلف از مجتهد چگونگی نماز خواندن را تقلید می کند. نه. عمل ناشی از اراده و اختیار خود فرد است. تقلید نیست. الا این که خودش چون چگونگی نماز را بلد نیست بدین جهت باید برود سراغ فردی که کاملا بلد است. لذا صحبت از استاد و شاگردی است نه تقلید. صحبت از فراگیری است نه پیروی. البته در عرفان و فقه متاسفانه این معنا رایج شده است.
جمشیدی خراسانی
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg

  • حسن جمشیدی