شرح عروه اجتهاد و تقلید 20
زیبا آفرین
ضمن این که باید بین مسائل حقوقی و قضایی از یک سو و مسائل عبادی از سوی دیگر جدا کرد. در مسائل حقوقی و قضایی باید قوانین و مقررات کشور مورد توجه قرار بگیرد نه نظر این مجتهد و یا آن مجتهد. نظرات مجتهدین و حوزه غیر عبادی واقعا کاربرد ندارد مگر این که خود فرد شخصا بخواهد بدان عامل باشد و باید بین خود و نظام اجتماعی که در آن زندگی می کند دیوار بکشد و برای خودش جزیره بسازد.
مسائل معاملات و قضا؛ تابع اجتماع است و چنان که به تفصیل در بحث اصول هم مطرح کرده ایم که اینها امضایی هستند. یعنی در عصر پیش از رسول الله و همزمان با ایشان این امور وجود داشته است و پیامبر آنها را جرح و تعدیل فرموده است. لذا این امور می توانند تغییر پیدا کنند. بلکه باید تغییر پیدا بکنند. معاملات و قضا دارای سیستم هستند و باید اعمال بشوند و اعمال در سیستم یعنی تابع زمان و مکان بودن. معاملات در ایران تابع مقررات ایران و مقررات در افغانستان تابع همان کشور است. مثل اعمال عبادی دائمی نیست بلکه ویژگی معاملات و قضا این است که مادامی هستند. حالا این مساله را فقیهی بیان کرده است. فقیه به اقتضای مستندات بیان کرده است. در نتیجه برای مقلدین حجت است. و این فقیه هر کس که می خواهد باشد. شیخ طوسی و یا ابن ادریس فرقی نمی کند.
از این مهمتر چرا در استناد به ادله ما فرقی بین روایات ائمه معصومین نمی گذاریم. به همان میزان که روایت رسول الله(ص) برای ما حجت است روایت امام علی النقی(ع) هم حجت است. و در طراز حجیت هیچ فرقی بین هیچ کدام از چهارده معصوم نمی کند. چون منقولات ایشان برای ما ارزش و اعتبار دارد. پس و پیش بودن آنها اصلا مهم نیست. در بحث اجمال و تفصیل و یا ورود و تخصیص و تخصص و حکومت اصلا بحث تقدم وتاخر امام مطرح نمی شود. صرف روایت اگر معتبر باشد می تواند تخصیص بزند چه این روایت از پیامبر باشد و یا از موسی بن جعفر. چرا؟ چون ملاک شریعت است. و هر یک از ایشان همان شریعت را برای ما بیان می کند. خود اینها پیشوا و راهی هستند که ما را به سر چشمه و خود شریعت می رسانند. لذا کی گفته است، مهم نیست؛ بلکه چی گفته است، مهم است! بحث ما در فقه همین است. فرقی نمی کند که چه کسی گفته است. مفاد و محتوای پیام مهم است.
اجازه بدهید با یک مثال مساله را به پیش ببریم. ده رستوران در شهر وجود دارد که این ده رستوران بهترین غذاهای شهر را تهیه می کند. معروف و مشهور هستند. مثلا در مشهد پدیده و یا معین درباری و یا رضایی و... همه اینها غذاهای خوبی دارند. غذاهای خوبی برای مردم سرو می کنند. وقتی غذایش مطلوب است. وقتی غذایش سالم است دیگر چه فرقی می کند که این باشد یا آنها. یک مرتبه غذایی سالم نیست. آشپزش قابل اعتماد نیست سخن دیگری است. یک مرتبه شما از کباب سلطانی خوشتان نمی آید آن حرف دیگری است. ده تا آشپز ماهر و زبده در این ده رستوران غذای جسمانی مردم را به بهترین صورت تهیه می کنند. فرقی نمی کند که شما از کدام یک غذا تهیه کنید. فرض هم بر این است که شما می خواهید در منزل غذا را سرو کنید نه در فضای رستوران. فقها همان آشپز ماهری هستند که غذای معنوی ما را تامین می کنند. حالا ممکن است به ذائقه یکی غذا معنوی رستوران شیخ طوسی خوش آیندتر باشد یا غذای که از رستوران صاحب حدائق می گیرد. ولی در این که غایت و هدف اصلی ما شکم سیر شدن است همه اینها این شکم را سیر می کند. مواد مغذی مورد نیاز بدن یا روح را تامین می کند.
بنا براین نه بقا بر مجتهد مرده اشکال دارد و نه تقلید ابتدائی از مجتهد مرده.. این که بعضا گفته می شود شما باید از یک مجتهد زنده تقلید کند تا او اجازه بدهد برای تقلید از مجتهد مرده این وجه از کجا آمده است؟ ملاک و میزان اگر برای ما شرع باشد لازم نیست که امام حسن عسکری به ما اجازه بدهد تا از امام موسی بن جعفر و یا از امام صادق تقلید کنیم و مسائل شرعی خودمان را بگیریم. مهم متن شریعت است. مهم دریافت اصل حکم شرعی است. فرقی نمی کند که از کدام امام باشد و یا توسط کدام راوی باشد. حالا همه این احکام را شیخ طوسی در جایی جمع کرده است. همه این احکام را صاحب سرائر و یا صاحب مدارک و یا صاحب حدائق و یا صاحب جواهر و یا صاحب مسالک و... در جایی جمع کرده است. چه فرقی می کند. بلی برای مجتهد فرق می کند. چون به بررسی مجدد ادله می پردازد و... ولی برای من مقلد چه فرقی می کند. نمی دانم زنده بودن و یا مرده بودن مجتهد چه دخل و تصرفی در مسائل شرعی من دارد.
جمشیدی خراسانی
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg
- ۹۹/۰۸/۲۸