بخش دوم
و اینک لازم است به اصل دعوای معاد بپردازیم که جسمانی است یا روحانی. و ما را فرض بر آن است که پیش از این به اثبات عقلانی اصل معاد پرداخته و آن را پذیرفتهایم.
معاد جسمانی یا روحانی؟ با رویکرد به قرآن
1 – پاسخ بدین پرسش و واشکافی آن در باور این جانب چنانکه بعد از این خواهم گفت هیچ ارتباطی بدین ندارد. چه جسم ما بسوزد یا روح ما. چه بدن ما لذت ببرد و یا جان ما آنکس که لذت برده و یا طعم آتش چشیده “من“ هستم. و فرق هم نمی کند. و بعد از ا ین فقط خاصیت علمی دارد و بس.
2 – چنانکه نسبت به ذات باری که او چیست؟ و چگونه است ؟ نیز ارتباطی به دین نمی یابد باور به آفریدگار یک اصل اساسی است. حالا او شیء است یا بسیط الحقیقه است یا واجب الوجود است یا … هیچ نفاوتی نخواهد داشت. بلکه تأثیری نخواهد داشت. لذا فرق هم نخواهد کرد. یکی به خدای کعبه نماز می گذارد و یکی به ذات واجب الوجود و یکی هم به رحمن رحیم و آن دیگری به قاسم الجبارین. و هر یک وجهی از آن حقیقت را بیان کرده و به زبان آورده اند. اگر درست باشد یا غلط، ربطی به اصل حقیقت پیدا نمی کند چون او با بسیط الحقیقه تحقق نیافت که با رد آن نیز پا از میان بیرون کشد.
3 – یکی پرسید که تو کدام خدا را می پرستی؟ گفتم خدایی که مرا از تنهایی می رهاند. نه خدای فیلسوف که عارف آن را نقض می کند و نه خدای عابد که فیلسوف به سخره اش میگیرد. و نه خدای عارف که اهل شریعت انکارش میکنند. مهم اصل باور به خدا و در اسلام باور به یگانگی او است و مابقی لفاظی، بیان فضل و بازی علمی است نه تدین. البته چون تفسیر هستی است در قلمرو فلسفه جا میگیرد. و هرکس در این باره سخن بگوید در موقعیت فیلسوفی قرار دارد.
4 – مدتها فکر میکردم که چرا در برخی روایات از تفکر در بارهی ذات باری منع شدهایم. آیا اولیا و رهبران دینی از این که چیزهایی را ما از دین دریابیم نگران بودهاند. بعدا راز آن را یافتم. و آن این که توجه به ذات و تبیین و تفسیر چیستی آن ما را از حقیقت او باز می دارد. بلکه غافل میکند.
5 – هر دینی از آن جمله اسلام یک گوهر و یک اصلٍ اساسی دارد که باید بدان رسید و مابقی پوست و پوسته است. این بدان معنا نیست که آن پوستها لازم نیست و میتوان برداشت. اگر پوستٍ انسان کنده و جدا شود او خواهد مرد. ارزش پوست سمور بیش از خود آن است. در دین گوهری نهفته است و باید راهی یافت تا بدان گوهر رسید.
6 - باور بنده این است که اگر نگاهی از فاصلهی بسیار دور و بالا، به اسلام به عنوان یک عام مجموعی داشته باشیم یک چیز به نظر میآید که همان یک چیز بیانگر کلیت و غایت دین است و آن اخلاق است. گوهرٍ دینٍ اسلام، در اخلاق نهفته است. بلکه گوهر دین اخلاق است.
7 - اخلاق به همان معنایی که همگان آن را فهم میکنند. همان باید ها و نبایدها. همان رفتارها و منش ها. همانی که آن را داوری ارزشی میکنیم و آن را خوب یا بد میدانیم. فرقی هم نمیکند که فردی باشد یا اجتماعی. اخلاق اخلاق است. و همگان ادراکی تا اندازهای نزدیک به هم از آن دارند و ما هم همان را منظور و مطلوب دین می دانیم که ما را توصیه می کنند به تزینوا باخلاق الله.
8 – منظومه ملاهادی را با دوست عزیزی(مرحوم دکترنوراللهیان) مدتها مباحثه می کردیم. بر سر اصالت وجود و ماهیت، او بر موضع اصالت الماهیهای پا میفرشد و انکار و جحد از طرفین. به ناگاه هر دو متوجه شدیم که بر سر اصالت این یا آن، اصالت خود را از بین بردهایم و خوی حیوانی پیدا کردهایم و اسارت را یافتهایم. فراوان اتفاق می افتد که در ضمن این جدلها و منازعات دچار غفلت میشویم و از یاد می بریم که دین برای چه آمده است؟
9 – کسانی که تجربه کار اجرائی دارند و به اقتضای کار ضرورت ایجاب میکرد که در جلسات شرکت کنند بهتر می دانند که بدون استثنا در همه جلسات مسائل حاشیهای و جانبی بیش از، و پیش از موضوع اصلی جلسات است. که بحثهای حاشیهای گفته میشود. و ما از آن تعبیر می کنیم به : زدن به جاده خاکی. در جلسهای که موضوع کاملا مشخص و روشنی دارد از یکساعت زمان شاید ده دقیقهاش هم بدان اختصاص نیابد.
10 – به جاده خاکی زدن فقط در جلسات تصمیم گیری نیست. بلکه در حوزه های بحثی و کاملا علمی و تخصصی هم وجود دارد. و در حوزه دین و معرفت دینی بیش از دیگر موارد. در درس و بحثها و نوشتهها علیرغم آن که نویسنده و یا گوینده برای خود حد و مرزی تعیین کرده، گویا قسم یاد کرده است که وارد قلمرو اصلی نشود. مثلا برای اثبات طهارت ماء البئر به صورت مفصل و کارشناسی به دسته بندی قناتها و چگونگی پیدایش آن و تبیین زندگی نامه راوی و انواع و اقسام آبها میپردازد که بعدهم اصل بحث از دست در می رود و معلوم هم نمیشود که در کجا هستیم. استاد ما مرحوم آیت الله شیخ صادق سعیدی (کاشمری) پیش از فرارسیدن ماه مبارک رمضان وعده کرد تا در ماه رمضان، استصحاب اصول را به بحث بگذاریم. من تعجب کردم مگر ممکن است در یک ماه چنین کار دشوار و طولانی؟ ایشان فرمود اگر از تکرار مکررات و حشو و زوائد بکاهیم یک دوره کامل از ابتدا تا انتهای استصحاب با طرح دیدگاههای محققین و تقسیم بندیهای آنها خواهیم داشت. و چنین اتفاقی هم افتاد. چون تلاش شد که در درس به جاده خاکی نزنیم.
11- در معاد بعضا اصرار دارند که مثلا این ادعا یا آن ادعا بر خلاف صریح ظهورات آیات و یا روایات است. باید توجه داشت که این هیچ ارزش علمی ندارد بلکه فقط یک تهدید جدی است. چون ملاک و معیاری برای تشخیص آن که کدام مصداق بارز ظهور یک آیه و یا روایت است نداریم. برای برخی از آنها گاه معانی متفاوت حتا از معصوم دیده می شود. یا عالمانی که یک آیه را در جلسات متعدد تفسیرهای متعدد داشتهاند. با عنایت به اینکه ما شاخصی برای بازشناسی آیات محکم از متشابه نداریم. نسبت به برخی آیات که محکم یا متشابه است اختلاف نظر وجود دارد. لذا اگر گفته می شود که این ادعا بر خلاف ظهورات آیات و روایات است، نباید هراسی به دل راه داد. چنانکه در مباحث فقهی فراوان استدلال می شود به حکم عقل که استاد ما می گفت اگر نقضی صورت بگیرد گویا از جرگه اهل خرد بیرون خواهیم شد. برای آیه شریفه و لکم فی رسول الله اسوه حسنه چند معنا می توان گرد آورد؟ و حال آن آیه باید محکم باشد نه متشابه. 12 – این که معاد جسمانی است یا روحانی؟ یا هر دو ؟ یا هیچکدام؟ بحث غیر دینی است. مربوط به حوزهی معرفت و مبتنی بر کاووش عقلی یا تجربی بشری. چون هیچ معنای متقن و روشنی نسبت به معاد از آیات و روایات ارائه نشده است. آیات و راوایات در مقام بیان کم و کیف آن هم نبودهاند و نیستند. به یکی گفتند روضهی راست بخوان. بر فراز منبر رفت و گفت: آقا ابی عبدالله با خانواده از مدینه خارج شد یقینا. به مکه هم آمد مسلما. از مکه پیش از اعمال بیرون رفت حتما. در جائی به نام نینوا یا کربلا او و جمعی از یارانش کشته شدند و بسیاری هم اسیر شدند قطعا. و از منبر پائین آمد. به یقین قیامت و برزخ و معادی هست. اما کم و کیف آن را خدا داند. و همهی آنچه گفته میشود احتمالات است. و گاه فرافکنی.
- ۰ نظر
- ۱۸ شهریور ۹۹ ، ۱۹:۰۱