شرح عروه اجتهاد و تقلید 21
زیبا آفرین
به نظر می رسد این نظریه پیشتر از عرفان به فقه انتقال یافته است که سالک باید متصل به عارف باشد تا از طریق او به حقایق برسد. ولی من مکلف کاری به حقایق ندارم. من می خواهم به تکلیف شرعی عمل کنم. من نیاز به پیر و مرشد ندارم. بلکه نیاز به رساله دارم. اگر خود شیخ صدوق نیست، من لا یحضره الفقیه که هست.
ضمنا رساله به من رسیده و من در گلمکان زندگی می کنم. این رساله برای من ملاک عمل است. فرق نمی کند که به هوش و یا بی هوش بود در رساله فرقی نمی کند. دقت بفرمایید برای سالک فرق می کند. سالک می خواهد از نفس گرم پیر و مراد خودش مدد بگیرد ولی من در فقه و فقاهت به نفس گرم فقیه کاری ندارم. من به توانایی علم او کار دارم که مجتهد هست یا نیست. اگر مجتهد است رساله او برای من می شود حجت. می خواهد از حالا به بعد زنده باشد یا مرده.
این که گفته می شود مسائل نو پیدا را باید بیان کند، گویا فقیه مدام در حال اختراع مسائل جدید است. نه. تا مساله جدید ایجاد بشود و بخواهند از فقیه بپرسند...
گفته می شود فقیه تبدل رای پیدا می کند. اولا این اتفاق خیلی نادر است. کمتر فقیهی است که برگردد و مطالعات خودش را بازخوانی و مجدد نظر دیگری ارائه کند. اگر هم اتفاق بیفتد در همه عمر مجتهد مگر نسبت به چند مساله این تبدل رای اتفاق می افتد؟ در فتاوای مجتهدشاید همه اش به بیست مورد هم نرسد که تبدل رای پیدا کرده است. واقعا باید زندگی شرعی مردم را دچار اختلال کرد به خاطر چند تبدل رای احتمالی.
در پایان وقتی که کسی بدون تقلید عملی را انجام داد که آن عمل مطابق نظر هر یک از فقها بود همان برایش حجت است. یقینا اگر کسی از شیخ طوسی و یا شیخ صدوق و یا شیخ انصاری تقلید کند عند الله دستش خالی از حجت نخواهد بود. پس تقلید ابتدائی از میت هم بلا اشکال است.
این فرد وجوهاتش را به چه کسی بدهد؟ مورد مصرف وجوهات مشخص است. همان رساله ای که دارد مورد مصرف وجوهات شرعی را هم مشخص کرده است. در بحث خمس بیان کرده ایم که خمس جزو عبادات است و خود فرد موظف است خمسش را بدهد. می تواند خمس را بدهد به هر کس که نیازمند است. و نیاز به مجوز از مجتهد ندارد. در خمس به تفصیل خواهیم گفت.
به نظر می رسد آقایان که چنین نظراتی داده اند توجه نفرموده اند که علوم انسانی تجربی غیر از علوم انسانی منقول است. اقتصاد و سیاست و جامعه شناسی و مردم شناسی و... واقعا با فقه فرق می کند. تا چه رسد با علوم طبیعی تجربی. گرچه به تازگی بعضا خواسته اند بفرمایند که فقه هم مسائل نو پیدا فراوان دارد فقه را هم در ردیف آی تی و برق و ... قرار دهند. به نظر می رسد توجه نکرده اند که علم فقه فقط به عمل مکلف می پردازد نه طراحی سیستم. طراحی سیستم و نگاه کلی کار عقل و فلسفه است. این فلسفه است که نظام سازی می کند نه فقه و فقاهت. فقیه کارش پرداختن به حل و فصل امور عملی مردم است. فقیه با مکلف بالغ عاقل گوشت و پوست و استخوان دار سر و کار دارد. نکته قابل تامل این است که در بین علوم، علم فقه و نیز عرفان است که به سیستم و نظام می پردازد و برای خود نظام ایجاد می کند. حتی بزرگانی چون کانت و پوپر و دکارت و حتی دورکیم و اسپنسر که فیلسوفان و جامعه شناسان بزرگی هستند برای خود دستگاه و حوزه قدرت طراحی نکردند چنان که در کشور ما هم مثلا سید جلال آشتیانی در فلسفه و یا امامی و گرجی و شهیدی هیچ کدام دفتر و دستک خاص نداشتند بلکه استاد دانشگاه بودند و کار علمی خودشان را انجام می دادند. ولی آیات عظام همچون مکارم شیرازی و یا وحید خراسانی و یا شبیری زنجانی و علوی گلپایگانی و... هر کدام در استانهای متعدد دفاتر نمایندگی دارند. و حال آن که مثلا مصباح یزدی به عنوان فیلسوف دفتر و نمایندگی ندارد. آقای جوادی آملی هم به لحاظ فلسفی نماینده ندارد. چون فلسفه نمایندگی بردار نیست. یا دکتر رفیع پور نماینده ندارد چون جامعه شناسی نماینده بردار نیست. اما فقها که دارای دفاتر متعدد هستند علت آن دو چیز می تواند باشد:
یکی آن که فلسفه و یا جامعه شناسی و یا هر یک از علوم آن گونه نیست که مبتلا به مردم باشد. فلسفه دغدغه افراد خاصی است. زیست شناسی و فیزیک و شیمی هم این گونه است. شاید خیلی متوجه نشده باشند مریم میرزاخانی ریاضی دان بزرگی بوده است. ولی فقه به گونه ای است که مردم با آن سر و کار دارند. هر مسلمان بالغ عاقل بالاخره نسبت به عباداتش با مجتهد سر و کار دارند. باید احکام خودش را از او بپرسد و یا از رساله او بهره ببرند.
یکی دیگر آن که فقه پشتوانه مالی دارد. مساله وجوهات تاثیر زیادی در نهاد فقه دارد. و اگر در تاریخ ایران گفته می شود نهاد پر قدرت دین باید گفت منظور از دین فقط فقه و فقاهت است و الا مفسران و متکلمان و فیلسوفان و رجالی ها که از چنین قدرتی برخوردار نبوده و نیستند.
جمشیدی خراسانی
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg
- ۹۹/۰۸/۲۸