جمشیدی خراسانی jamshidi khorasani

دین فلسفه عرفان

جمشیدی خراسانی jamshidi khorasani

دین فلسفه عرفان

با شما در باره دین، فلسفه و عرفان سخن می گوییم

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیام های کوتاه

۱۴۹ مطلب با موضوع «مباحث فقهی» ثبت شده است

زیبا آفرین

رشوه

محقق اردبیلی ره می گوید: رشوه در اصطلاح فقهی، مقدار مالی است که برای حکم (به حق یا باطل) به قاضی داده می شود و محقق نراقی(ره) می گوید: رشوه مالی است که قاضی از یکی از دو طرف دعوی یا از هر دو یا از غیر می گیرد تا علیه طرف دیگر حکم صادر کند. این دو بزرگوار تقریبا رشوه را یک جور معنا کرده اند الا این که یکی از موضع دهنده رشوه و دیگری از موضع گیرنده رشوه آن را تعریف کرده است.

رشوه ممکن است برای تغییر در حکم باشد. رشوه ممکن است برای تاثیر در حکم باشد. رشوه ممکن است برای تسریع در چیزی باشد. در اصل رشوه تضییع حق دیگری نهفته است.

رشوه درآمد یا جا به جایی پولی است که در برابر آن کار خاصی انجام نمی گیرد بلکه کار بر خلاف ضوابط یا وضعیت موجود انجام می گیرد.

مثلا رشوه داده می شود تا کارش تسریع بشود.

یا رشوه می دهد تا پرونده اش عقب بیفتد.

در رشوه مهم تاثیری است که نفس پول در سیستم می گذارد. اگر کسی مثلا یک میلیون تومان می گیرد تا پاسخ استعلام از شهرداری یا دارایی و یا اداره ثبت را سریعتر جواب بدهد. عملا سیستم را دچار آفت می کند. کارها را به عقب می اندازد تا به این پول برسد.

در رشوه عنوان هدیه یا حق تسریع و... معنا ندارد. این ها صرفا تغییر در عنوان است نسبت به اصل حکم تاثیری نخواهد داشت. این نوع کنش در حوزه اقتصاد، فساد را گسترش می دهد. انگیزه کار را از بین می برد. تعهد و مسولیت افراد را از بین می برد.

مثلا در دارایی و یا تامین اجتماعی یا شهرداری کسانی هستند که راهکارهایی می دانند که شما ده میلیون تومان را به دو میلیون تومان می رسانید. و دو میلیون تومان که به فرد داده می شود همان اثر ده میلیون تومان را دارد. این همان رشوه است. بیمه گیرنده و یا ممیزی دارایی و... همه اینها به منزله همان قاضی هستند و برای شما حکم صادر کرده اند. و شما پولی می دهید تا این حکم تغییر پیدا کند یا حجا به جا شود. در شهرداری نیز همین وضعیت را دارد. افرادی هستند که با دریافت مبلغی در میزان طلب شهرداری دست کاری صورت می گیرد.

نظری آقای خامنه ای:

یکى از آشنایان ما در یک اداره‌ى دولتى مسؤلیت مدیریتى دارد (رئیس حسابدارى‌) بطورى که ارباب رجوع براى حل کارهایش به نظر مساعد او احتیاج دارد. برخى اوقات براى او هدایایى مى‌آورند مثلاً در اواخر سال برایش سررسیدهاى تبلیغاتى مى‌آورند (البته برخى اوقات مشاهده مى‌شود مثلاً وسط صفحات همان سالنامه‌ها چک پول‌هایى هم هست که آنها را به صاحبانش عودت مى‌دهد و آن افراد هم ادعا مى‌کنند که فقط هدیه داده‌اند نه مثلاً رشوه و...) و او هم از همان هدایا به ما مى‌دهد. با توجه به اینکه آن شخص اهل رشوه گرفتن هم نیست آیا استفاده از این هدایا براى ما جایز است؟

ج- اگر این هدایا منجرّ به تبعیض در انجام خدمات ادارى به مشتریان شود و در نهایت باعث فساد و از بین رفتن حقوق دیگران گردد، مشتریان نباید آن هدایا را به کارمندان بدهند و کارمندان هم حق گرفتن آنها را ندارند؛ هدیه در محیط کار و از جانب ارباب رجوع یکى از خطرناکترین چیزها است.

به نظر می رسد وجود رشوه بیانگر عمق فساد در سیستم مدیریتی است. وجود رشود مثل درد در بدن انسان است. مثل سرو صدا در یک دستگاه است. معلول است باید علت را برطرف کرد. به جای پرداختن به رشوه گیر و رشوه دهنده باید علت آن را برطرف کنند.

  • حسن جمشیدی

ربا

ربا در لغت به معنای زیادی است و در اصطلاح فقهی زیادی بر اصل مال از همان جنس یا مثل آن است، همانند زیادی بر مقدار قرض به خاطر مدّت، یا دادن یک ریال و یک تومان در مقابل دو ریال و دو تومان.

جهت حل مشکل اطرافیان خودمان و دوستان نزدیک اقدام به تاسیس صندوق قرض الحسنه کردیم. مقداری پول خودم گذاشتم و مقداری از پدرم گرفتیم و مقداری هم از دایی و ... همه اینها تبدیل به یک آورده ای شد که می شد با آن گره های کوچک اقتصادی نزدیکان را گشود. دوستان دیگری هم پول گذاشتند تا وام دریافت کنند. همین روند تقریبا می رفت تا صندوق سر و سامانی بگیرد. غرض مساعدت مالی به اطرافیان در حد کم بود. مثلا صد هزار تومان یا صد و پنجاه هزار تومان. چون تعداد افراد به گونه ای شد که دفتر چهل برگی و شیوه سنتی جواب نمی داد. نرم افزار نصب شد و قرار شد از یکی از صندوقهای قرض الحسنه بیاید و روش ثبت و ضبط و حساب و کتاب را آموزش بدهد.

بعد از چندی مسوول صندوق از اوضاع صندوق راضی بود و تقریبا از در آمد صندوق هم راضی تر. علت را پرسیدم. مسوول صندوق ابزار داشت خوب بود این بنده خدا از صندوق قرض الحسنه آمد و روشهای خوبی یاد داد.

پرسیدم: مثلا؟

اظهار داشت: ما پولی که می دهیم مثلا صد هزار تومان بابت برگشت یک ساله آن، چهار هزار تومان برای هزینه های جاری و اوراق می گیریم. اگر همین پول شش ماهه برگردد ما دو تا چهار هزار تومان خواهیم گرفت. اگر تبدیل به سه ماه بشود ما در طی سال چهار تا چهار هزارتومان خواهیم گرفت. در نتیجه درآمد خود صندوق افزایش خواهد افتاد. و ما کم کم نیازمان از پول اعضا کاهش پیدا می کند. خود صندوق سرمایه مستقل خواهد داشت.

به ذهنم آمد که صندوق قرض الحسنه از شکل و صورت گره گشایی در آمده و تبدیل به شغل و منبع پر در آمد شده است. و سود دهی آنها از کار تولیدی و کشاورزی هم به مراتب بیشتر شده است. حتی دست نزول خورهای ده خودمان را که بدون مدرک پول می دادند را هم از پشت بسته اند. پول خود افراد را به خودشان بدهند و تازه سود هم بگیرند.

یکی این مساله مرا رنج می داد و مساله دیگر داد و فریادهای گوش خراش مراجع عظام بود که پیش از بهمن ماه 1357 رسما و علنا فتوا می دادند که دریافت سود بانکی و دادن پول به بانک بابت وام و... همه اینها حرام است. گاه تعبیرهای خیلی زننده هم به کار برده می شد مثل هم خوابگی با محارم و...

نمی دانم در بهمن 57 چه اتفاقی افتاد که همان سود بانکی به یک باره حلال شد. یعنی زمان این قدر موثر است که بتواند حکم شرع را تغییر بدهد.

البته نظر خودم بر این است که حکومت و حاکمیت فرق می کند. ممکن است یک عملی در دولت سید محمد خاتمی و میر حسین موسوی بدتر از زنای محصنه باشد و همان عمل در دولت احمدی نژاد ده برابر حج واجب، حسنه ثبت و ضبط بشود. و همه گناهان گذشته و آینده را پاک کند. نقش رئیس دولت در شرعی بودن یا شرعی نبودن بعید نیست که اثر داشته باشد.

در همان بانک ملی که حقیر در معیت والد گرامی در سال 51 حساب باز کرده ام به جهت حرام بودن سود بانکی هیچ سودی دریافت نکرده و نمی کردیم. از همان بانک پس از پیروزی انقلاب، علاوه بر دریافت سود، برای افزایش و راه های افزایش سود با رئیس شعبه به رایزنی می پرداختیم. البته آن قدر طرح و روشهای گوناگون آمد که اصل ماجرا در این وسط گم شد. مضاربه و مساقات و مشارکت مدنی و فروش اقساطی ... مشارکت کوتاه مدت و مشارکت بلند مدت و مشارکت میان مدت و...

چند سال قبل به بنیاد مستضعفان یا همان امور ایثارگران امروزی اعلام کردم که من مبلغی بدهکار هستم. همه این بدهی ها را یک جا پرداخت کنید تا من بتوانم ماهیانه مبلغی به شما بدهم. یعنی خرید دین. دقیقا بعد از یک سال از یکی از شعب بانک ملی تماس گرفتند که برای اخذ وام مراجعه بفرمایید. و بنده رفتم. اسناد و مدارک را پیش روی من گذاشتند که مثلا یک میلیون پانصد هزار تومان وام خود اشتغالی برای شما در نظر گرفته ایم. این مدارک را امضا کنید. خدمت مسول اعتبارات عرض می کردم خب با این وام خود اشتغالی من باید چکار کنم؟

ایشان فرمودند: شما می توانید اقدام به شغل بکنید. مثلا بافندگی یا کارگاه بزنید و...

عرض کردم: برادر من! من کارمند رسمی دولت هستم. حقوق بگیر هستم. چگونه وام خود اشتغالی به من تعلق می گیرد...

این هم درخواست من و پاسخ مرتبط با آن پس از یک سال توسط یک نهاد انقلابی و یک دستگاه اقتصادی اسلامی.

واقعا با تغییر صورت قضیه، ماهیت آن هم عوض خواهد شد؟ چیز دیگری خواهد شد؟

یادم می آید به قول آرنیکا (نوه گرامی) آن دوره های قدیم قدیم که تازه از غارها بیرون آمده بودیم یک کبریت می گذاشتند روی هزار تومان و بعد از مدتی هزار و پانصد تومان می گرفتند. سیستم موجود بانکی و تعاونی های اعتبار و فروشگاههای اسلامی، روی هر نزول خواری را سفید کرده است. واقعا آنها پیش بانکها خجالت زده اند. احساس می کنند در مقابل عملکرد وحشتناک بانکها چه کمک شایانی به مردم می کرده اند. در قرآن کریم نسبت به شگرد عده ای که راه را برای آمدن ماهی می بستند و روز بعد مکاهی ها را می گرفتند این روش را نکوهش می کند و از این عمل بازشان می دارد. همین عمل زشت با قرار دادن یک کبریت یا یک بسته سیگار و... شکل و شمایل دیگری پیدا می کرد.  

فتوای آیت الله شبیری زنجانی: آیا حقوق و مزایای کارمندان بانک که متصدی معامله‌های ربوی هستند، اشکال دارد؟

اگر متصدی فعل حرامی همچون اخذ ربا و جریمه دیر کرد و ... شوند یا سبب قریب آن باشند، حقوقشان حرام است. (تابناک، کد خبر: ۷۴۸۹۴۷ تاریخ انتشار: ۳۰ آبان ۱۳۹۶ -)

آیت‌الله جوادی آملی در پاسخ به پرسش فوق فرموده اند: حقوق کارمندان بانک‌هایِ ربوی، حرام است.(همان)

فتوای فوق به معنای این است که عمل ربا در بانک عملا اتفاق می افتد. آن چه هم اکنون در بانکها اتفاق می افتد تحت عنوان بانکداری بدون ربا فقط یک بازی است بازی با کلمات. درصدهایی که محاسبه می کنند پدر جد نزولخوارهای گذشته جرات نمی کردند بگیرند و اینها ذیل نام شریف اسلام می گیرند.

با توجه به این مبنا که عمل ربوی است طبیعی برای گیرنده و دهنده اشکال شرعی دارد مگر از باب ضرورت که مساله دیگری است.

نهایت سوال مورد نظر این است که فعل کارمندهای بانک چرا حرام باشد؟

شاید وجه آن از باب مقدمه حرام باشد. یا ابزار و وسایل فعل حرام. از باب تسبیب.

  • حسن جمشیدی

زیبا آفرین

در فتاوا و نیز نظر فقها در آثار فقهی ایشان تصریح شده است به حرمت رو به قبله و پشت به قبله در هنگام بول و غایط. و این نظر شیوع دارد هم شهرت بدان نظر دارد و هم اجماع و روایات متعددی که در وسائل الشیعه بیان شده است.

با توجه به روایات موجود؛ پس نه شهرت و نه اجماع، ثمره ای نخواهد داشت. یعنی نوبت به شهرت و اجماع نمی رسد. و اگر اجماعی هم باشد استنادی خواهد بود و غیر قابل اعتنا.

روایات این باب بعضا ضعیف است. به نظر می رسد نفس شهرت مانع تامل فقها بر این روایات شده است. روایات این باب دال بر بی حرمتی و یا حرمت شکنی کعبه و قبله است. به نظر نمی رسد الان چنین اقدامی دلالت بر حرمت شکنی بکند. روایات نهایت چیزی که شاید بشود از آن بهره برد کراهت است نه حرمت. که کراهت هم استفاده شاید نشود. و همین هم نیز قابل تامل است. لذا وجهی برای بیان نظر مبنی برحرمت رو به قبله و یا پشت به قبله هنگام بول و غایط وجود ندارد. لذا در معماری راحت می توانند طبق خواست و سلیقه خود اقدام کنند.

  • حسن جمشیدی

در روستای ما یعنی چنار بیشتر افراد با هم قوم و خویش هستند. یا از ناحیه مادری و یا از ناحیه پدری. پهار یا پنج نفر به اتفاق خانواده از طرف جلگه به این منطقه آمده و مستقر شده اند. البته منظورم چنار دور جدید است والا در گورستان چنار قبوری است متعلق به قرن چهارم و پنجم.

وقتی یکی از همشهری ها فوت می کند به همه خبر می دهند. به ما نیز خبر دادند که خانم فلانی فوت کرد. به اتفاق نزدیکان به چنار رفتیم تا در مراسم دفت ایشان حضور داشته باشیم.

شوهر ایشان خیلی اشک می ریخت و گریه می کرد. بی تابی می کرد. نمی خو.رد که فیلم در می آورد و نقش بازی می کند. معلوم بود که زندگی عاشقانه ای داشته که از هم پاشیده است.

سر مزار بودیم که جنازه را آوردند و کنار قبر گذاشتند. یکی یکی دخترها و پسرها می آمدند تا جنازه را ببینند. البته بیگانه ها و نامحرمها را از جنازه دور کردند. همین که شوهر ماتم زده و غم دیده سراغ جنازه آمد تا آخرین وداع را بکند سر و صدا و شیون که وای نامحرم است. و من مات و مبهوت از این حکمی که به شرع نسبت می دادند. 

از پدرم سوال کردم که چنین حکمی را اینها از کجا آورده اند. اشاره کرد که سکوت کن. حکم خدا را می شود تغییر داد ولی اعتقادات مردم را به این راحتی نه. این حکم شرعی نیست./ این مردم باور دارند که با مرگ زن شوهرش با او نامحرم می شود.

از پدرم پرسیدم پس نباید به شوهر ارث یدهند؟

کفت: مردم دیگر روی این مسائل فکر نمی کنند تا ارتباطات آن را کشف کنند. معتقدند که با مردن، زن و شوهر نا محرم می شوند روی تبعات آن فکر نمی کنند.

 

 

  • حسن جمشیدی

زیبا آفرین

در مسجد قبا امام جماعت جانشین بودم. یعنی هرگاه که حاج آقای رفاعی مشکلی برایش پیش می آمد به من زنگ می زد و من برای اقامه جماعت به مسجد می رفتم. مدت تقریبا طولانی هم بود. گاهی به اقتضای زمان و مکان و موقعیت روایتی و حدیثی هم می خواندم. پس چندی دیگر تماس گرفته نشد. و فرمودند که دیگری در فرصتهایی که حاج آقای رفاعی نمی رسد به جای ایشان می آید.  خیلی خوشحال شدم. واقعا خوشحال شدم. چون باید استنبای می بودم. تا که زنگ می زدند از هر کجایی خودم را به مسجد برسانم.

بعدا حاج آقا به من فرمودند بعضی از مامومین اعتراض کرده اند که کف دست راست ایشان به زمین نمی چسبد. و حال آن که کف دست نمازگزار باید به زمین بچسبد.

خیلی مردم حواسشان جمع است و خیلی هم دقیق هستند. موقع نماز بیش و پیش از آن که متوجه خدا باشند متوجه امام جماعت و اطرافیان هستند که اعمال را درست انجام می دهند یا خیر.

  • حسن جمشیدی


زیبا آفرین

یکی از دوستان جانباز که یک پایش از زیر زانو قطع شده بود نقل می کرد که تو حرم داشتم وضو می گرفتم. وضو که تمام شد مسح سر کردم و پای راست و به راه افتادم...
یکی جلو آمد و گفت: آقا این پا را مسح نکشیدید؟
پرسیدم: مگر شما مراقب وضوی من بودین؟ شما واقعا دیدید که من یک پایم را مسح نکشیدم؟
گفت: آره. من قطع دارم که شما این پایتان را مسح نکردید. وضویتان باطل است. و نماز هم باطل خواهد بود...
خنده ای کردم و گفتم: خیلی سخت نگیرید. خدا ارحم الراحمین است. خداوند قبول کند ان شاالله.
چاره ای نداشتم جز این که بگویم برادر من پای من از زانو قطع شده است. یعنی یک پا من کم دارم.
فکر کردم مساله فیصله پیدا کرد. گفت خب پای مصنوعی که داری. روی آن مسح کن...
نگاهی به او انداختم و گفتم: فکر نمی کنید بعد از مجروحیت من مسائل خودم را تلاش کردم که یاد بگیرم. از این جهت من تخصصی مسائل شرعی خودم را بلد هستم.
آقا واقعا این موارد از باب امر به معروف است یا دخالت در کار دیگران.
تا بعد.
 

  • حسن جمشیدی

 

زیبا آفرین

در حرم مشغول نماز بودم. بعد از نماز یکی از باب امر به معروف و نهی از منکر به حقیر تذکر داد: می دانی که در نماز کف دست باید به زمین بچسبد؟ شما کف دستتان به زمین نمی چسبید. نمازتان باطل است.
خواستم یک جوری سر و ته قضیه را به هم بیاورم، خندیدم و گفتم: خدا خیلی سختگیر نیست. ارحم الراحمین است. قبول می کند.
بنده خدا اصرار داشت که باید حتما کف دستت به زمین بچسبد...
برتیش توضیح دادم که دست من مشکل حرکتی دارد. در شرایط عادی لازم نیست که یقین پیدا کنید که کف دست به زمین حتما چسبیده. بلکه همین که احتمال بدهید که چسبیده کافی است. دستها که باز باشد با توجه به عضلانی بودن کف دست، به زمین می چسبد. لازم نیست خیلی حواستان به کف دست و زانو و پیشانی متمرکز بشود...
بنده خدا هنوز اصرار داشت و پیشنهاد جالبی کرد. هنگام نماز یک دستمال به دستتان بگیرید.
به ایشان عرض کردم: برادر من، کف دست باید به زمین اصابت کند یا به پارچه؟
گفت: من چون وظیفه ام هست که از باب امر به معروف و نهی از منکر باید تذکر می دادم تذکر دادم. همه نمازهای شما باطل است.
لبخندی زدم و گفتم: می دانید دین از کی دچار آفت شد؟
پرسید: از کی؟
گفتم: از زمانی که افراد کم سواد وارد عرصه دین شدند. برادر من کی گفته که امر به معروف بر تو واجب است. تو اول برو مسائل دینی را باد بگیر و بعد توصیه به دیگران بکن.
تا بعد
 

  • حسن جمشیدی


زیبا آفرین
پدرم یک عبا داشت. گاهی روی شانه می انداخت و با آن نماز می خواند. این استفاده شاذ و نادر بود. مادرم اعتراض کرد که اگر از عبا استفاده نمی کنی، آن را در مسجد بگذار تا نماز گذاران از آن استفاده کنند.
پدرم عبا را به مسجد برد و سر میخی همان جلو در گذاشت. و مردم کم و بیش از آن برای اقامه نماز استفاده می کردند.
بعد از مدتی، پدرم می گوید هوس کردم نمازم را با عبا بخوانم. به مسجد رفتم و همان عبا را برداشتم و شروع به نماز کردم. بعد از نماز خواستم که عبا را سر میخ بگذارم یکی از برادران بسیج آمد جلو و تذکر داد که آقا شما که روحانی نیستی، انداختن عبا بر روی دوش کراهت دارد. نباید از عبا استفاده کنی!
پدرم می گوید خیلی به من برخورد. و از این بدتر فتاوای نسنجیده و فکر نشده بود.
پدرم می گوید: نگاهی به ایشان انداختم و گفتم می دانی که عبا لباس عبادت نیست. بلکه گاه لباس بلکه تبختر و تفاخر هم هست. خیلی از اربابها نه برای نماز که برای دیدار با رعیت عبا بر دوش می انداختند. معلوم نیست که عبا ریشه اسلامی داشته باشد. البته بعدها در دوره خلفا لباس رسمی دانشمندان اسلامی شد...
پدرم می گوید: با ناراحتی تمام، عبا را زیر بغلم دادم و از مسجد بیرون آمدم و دیگر پایم را به آن مسجد نگذاشتم...
شما را به خدا، خیلی مواظب باشید. فتواهای هوایی ندهید...
کم توی مملکت افراد بیسواد و کم سواد نیستند که نسبت به هر چیزی فتوا صادر می کنند...
لااقل نمی توانید جاذب باشید و مردم را به دین دعوت کنید، مردم را از دین زده نکنید.
تا بعد خدا نگهدار
حسن جمشیدی خراسانی
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg

  • حسن جمشیدی

بررسی دیدگاه آیت الله علوی گرگانی در خصوص منع ورود زنان به ورزشگاه ها / حسن جمشیدی خراسانی

با سلام و ارادت خدمت عزیزان و سروران اجله از علما و فقها و ادبا و عرفا و نخبا و فضلا اگر صلاح بدانند نظر حضرت آیت الله علوی گرگانی را در رابطه با ورود بانوان به ورزش و ورزشگاه بررسی کنیم.
حضرت آیت الله علوی گلپایگانی انجام حتی زمینه حضور زنان در ورزشگاه را منع می کنند. و صریحا به دولت توصیه می کنند: باید حتما جلوی این کار گرفته شود.
یقینا این ممانعت از باب کراهت نیست. چون وجهی ندارد به جهت کراهت چیزی، مردم را از اقدام به آن بازداریم. مثلا آب را در شب ایستاده خوردن کراهت دارد. آیا کسی جلو این عمل را می گیرد. یا خوردن پنیر کراهت دارد تا به حال ندیده و نشنسده ایم که رسما و علنا بخواهند که کسی پنیر نخورد بلکه در رسانه ها انواع پنیر را تبلیغ می کنند. پس یقینا از باب کراهت ورود بانوان نیست که اگر ورودشان کراهت هم داشته باشد باید وجه و دلیل آن ذکر شود.
به نظر می رسد نظر ایشان بر حرمت است. چون با حرمت ورود زنان به ورزشگاه است که شاید بتوان مانع ورود آنها شد. ضمن این که فعل حرام یک چیز و پیشگیری از حرام امر دیگری است.

دقت شود: ۱)- مشروب حرام است. ۲)- خوردن مشروب حرام است. ۳)- خرید و فروش مشروب حرام است. ۴)- پیشگیری از خرید و فروش مشروب واجب است.

باید هر چهار گزاره مورد بررسی قرار بگیرد و از لا به لای ادله حرمت آنها اثبات شود. با اثبات هر یک از موارد بالا حکم به مورد بعدی تسری پیدا نمی کند بلکه باید حرمت و یا حلیت هر کدام مستقلا بررسی و اثبات بشود.
برفرض که ثابت بشود ورود خانمها به ورزشگاه حرام است. اگر کسی بخواهد ممانعت بکند باید ثابت بشود که بازداشتن این خانمها از ورود به ورزشگاه واجب است. وجوب بازداشتن بانوان از ورود به ورزشگاه سبب می شود که بانوان را از ورود به ورزشگاه باز بدارند. و این وجوب بازدارندگی حکم عینی است بر عهده دولت یا کفایی است و بر عهده مومنین اهل همان شهر یا همه اهل ایمان و…
کنکاشی که حقیر کردم در لا به لای صحبت ایشان دلیل این حرمت چنین بیان شده است چنان که می فرماید:
« اگر در کشور جمهوری اسلامی که این همه شهید دارد و این همه خون ریخته شده، خدای نخواسته این بساط پیش آید ،دیگر جامعه را نمی شود کنترل کرد، چون در جامعه همه گونه افرادی وجود دارد و خدای نخواسته اگر راه بانوان به ورزشگاه ها بازشود بواسطه شرایط ایجاد شده چقدر گرفتاری پیش می آید؟»
منظور معظم له از این بساط حضور بانوان به مراکز ورزشی است. منظور ایشان این است که اگر بانوان به ورزشگاه حضور بیابند دیگر نمی شود جامعه را کنترل کرد. پس عمده دلیل معظم له برای پیشگیری از ورود بانوان کنترل جامعه است. از باب این که:

 ۱- کنترل جامعه واجب است.

۲- حضور بانوان در ورزشگاه حرام است.

۳- اقدام به حرمت آنها سبب تجری می شود.۴

- تجری بانوان با حضور در ورزشگاه سبب از هم پاشیدگی جامعه می شود.

۵- پیشگیری از هم پاشیدگی جامعه واجب است.

۶- از هم پاشیدگی با کنترل اجتماعی محقق می شود.
پس در نتیجه باید کنترل اجتماعی توسط مردم یا دولت که البته ایشان وظیفه دولت می داند باید محقق شود، به نظر می رسد عمده دلیل ایشان برای همه حرمتها چیزی است که در ادامه سخنان خود تصریح کرده است:
«اگر خانم ها ورزش می خواهند، باید مکانی جداگانه برای آنها درست کنند و کسی صدای آنها را نشنود و بدنشان را نیز نبیند و خانم ها نیز بدن مرد نامحرم را نبینند. چون آدمیزاد مرکز غرایز است و غریزه برخی از افراد زود تحریک می شود».
در فرمایشات معظم له چند نکته بیان شده است:

۱- اگر خانمها ورزش می خواهند باید مکانی برای آنها درست بشود.

۲- مکان مورد نظر باید چند ویژگی داشته باشد:

الف- صدای زن را کسی نشنود.

ب- بدن زن را نامحرم نبیند.

ج- زن هم بدن نامحرم را نبیند.

 ۳- آدمیزاد مرکز غرایز است.

 ۴- غرایز فراز و نشیب دارد. شدت و ضعف دارد.

۵_ بعضی زود تحریک می شوند.

به نظر می رسد تمام دلیل حضرت آیت الله علوی گرگانی مورد چهارم و پنجم است که آدمیزاد تحریک می شود و بعضی زودتر تحریک می شوند.
بنابراین ورود ورود بانوان به ورزشگاه اگر دیده بشوند سبب تحریک مردها می شوند. و بعضی از مردها زودتر تحریک می شوند. پس عمده دلیل حرمت ورود زنان به ورزشگاه تحریک مردان است.
باید بررسی شود:
۱- آیا واقعا ورود بانوان به ورزشگاه سبب تحریک می شود؟آیا ورود بانوان به مسجد و حرم و بازار و رستوران و فست فود و سینما و حتی خیابان و دانشگاه و بیمارستان و پارک و … سبب تحریک نمی شود؟آیا در ورزشگاه خصوصیتی است که سبب تحریک می شود که این خصوصیت در مثلا سینما و رستوران و حرم و مسجد و … نیست؟

۲- بعد از پذیرش مطلب نخست که چون ورود زنان، سبب تحریک مردان می شود. باید از آمدن آنها جلوگیری کرد.
با توجه به آن چه گذشت عمده دلیل آیت الله علوی گرگانی برای ممانعت زنان از ورود به ورزشگاه تحریک پذیری مردان از بدن زنان و تحریک گری حضور زنان در میادین ورزشی است.

باید بررسی شود آیا تحریک پذیری مردان از زنان می تواند دلیل حرمت چیزی شود یا خود مردان باید فکری به حال خود بکنند. مثلا اگر در باغ وحش یا در جنگل و یا در روستا، حیوانات کاری بکنند که سبب تحریک مردانی شود که شاهد و ناظر هستند باید باغ وحش را بست یا جنگل را غرق کرد یا آن که مردان را از این معرکه دور کنند. البته در بحث حجاب بانوان نیز بعضا از باب تحریک مردان حکم وجوب حجاب برای زنان را صادر کرده اند.

  • حسن جمشیدی