زیبا آفرین
در این موارد نباید سراغ عقل و ادراکات عقلی رفت بلکه سراغ فهم عرفی. عرف مفهومش از جاری صرف جریان نیست بلکه یکی از ویژگی هایش جریان است. ویژگی دیگرش داشتن مبدا و منشا و مخزن است. و الا دو نفر که دو سر شیلنگ را گرفته اند کسی نمی گوید جوی آب را با خودتان جا به جا می کنید. مقداری آب در شیلنگ است. کسی به آن آب جاری نمی گوید. عرفی که ما با آن سر و کار داریم آب جاری را آبی می داند که داری مخزن است و از یک جایی به جای دیگر جریان دارد. ممکن است این جریانش کم و باریک باشد ولی مهم این است که مخزن دارد. به گفته اقتصادی ها پشتوانه دارد. و جریان هم دارد.
خلاصه کلام اگر موضوع روشن است تشخیص موضوع با خود مکلف است. اگر موضوع مشخص نیست روشن شدن موضوع بر عهده عرف است. عرف می گویندآب جاری چیست؟ یا آب کر چیست؟ عرف هم که معنای خاص خودش را دارد. عهرف می گوید مجلس لهو چیست؟ عرف می گوید مجالس گناه چیست؟ عرف می گوید دیوار شهر کجا است(در نماز قصر و اتمام).
نکته سوم- نسبت به علم فقه باید توجه داشت که فقه هم یک علم است مثل فیزیک و شیمی و جامعه شناسی و جغرافی و تاریخ و فلسفه و ریاضی و عرفان و... با این تفاوت که بعضی از اینها علوم تجربی اند و بعضی عقلی اند و بعضی کشفی و بعضی نقلی اند. البته بعضی از علوم ارزش و اعتبار بیشتری نسبت به علوم دیگر دارند. این اعتبارش به چه معنا است باید در محل خود از آن بحث کنیم.
هم چنان که در فلسفه علیرغم آن که برهانی و عقلی است ممکن است خطا صورت بگیرد در جامعه شناسی هم ممکن است این اشکال پیش بیاید. در همه علوم این گونه است. نهایت خطاها در علوم مختلف است. در ریاضی هیچ گاه قاعده خطا نمی شود ممکن است فرد در محاسبات خطا کند. در فلسفه هم این گونه است. فرد در مقدمات چه بسا خطا کند.
در فقه چون جزو علوم نقلی است مثل سایر علوم احتمال خطا فراوان است. البته همه علوم قواعد و قوانینی دارند که درصد خطا و اشتباه کاهش پیدا کند ولی به صفر نمی رسد. در فقه هم نیز این گونه است.
مثال می زنم. برای دسترسی به حکم شرعی باید به آیه قرآن استدلال بشود. و یا به روایت. تا دیروز فرد طی تحقیقاتی که به دست آورده بود فکر می کرد یکی از شاخصهای حل تعارض ادله مخالفت با اهل سنت است. لذا چون مثلا فلان حکم با اهل سنت مخالف است پس درست است. الان طی تحقیقاتی به این نتیجه رسیده است که ملاک صحت حکم موافقت با اهل سنت است. چون فقه شیعه تعلیقه بر اهل سنت است نه ردیه علیه اهل سنت. مرحوم بروجردی تلاش می کرد مسائل فقهی را در بستر و خاستگاه اصلیش که اهل سنت است بررسی کند. فقهای بزرگی چون شیخ طوسی و سید رضی و... با اهل سنت تعامل داشته اند و... در نتیجه چون این نظر با اهل سنت موافق است لذا سراغش می رود و از نظر سابق خودش دست می کشد.
یا مثلا به روایتی استناد می کند و بعد متوجه می شود که این روایت در وسائل مثلا غلط چاپ شده است یحرم غلط است لایحرم درست است. خود همین غلط تایپی و چاپی ممکن است کار دست مجتهد داده باشد.
بلی اشتباه امکان دارد. در همه علوم از آن جمله در فقه. و در این جهت فرقی با دیگر علوم ندارد.
نکته چهارم- این که فقه مقدس است. خب چون من عرفان خوانده ام اساتید بنده می گفتند عرفان اصل و اساس همه علوم است. چون موضوعش توحید و خداوند است. و نیز فلسفه هم که خوانده ام. اساتید بنده می گفتند فلسفه بن مایه و اساس علوم است. چون موضوعش وجود یا موجود است. آقای حجت هاشمی می فرمود اساس همه علوم برای شما طلبه ها ادبیات است. ادبیات بخوانید تا مثل فلانی بیسواد نباشید... یکی از دوستان علوم اجتماعی می گفت اصل همه علوم جامعه شناسی است. این نگاه افراد است. و هیچ کدام بردیگری برتری ندارد. ملاصدرا ابن سینا را تحقیر می کند که خودش را درگیر آزمایش ادرار مردم کرده است. خب این نگاه ملاصدرا است نسبت به علوم تجربی ابن سینا و حال آنکه در وضعیت فعلی اگر دانش تجربی نباشد فرصتی برای تعقل و فلسفه نخواهد بود.
در نتیجه فقه هم مثل سایر علوم اشتباه و خطا دارد و در کتابهای فقهی نقد و اشکال آقایان به یک دیگر الی ما شاالله. که گاه نسبتهایی هم به هم می دهند. مثلا این حرف از اصاغر طلبه ها بعید است تا چه رسد به شما. یعنی شما به اندازه یک بچه طلبه متوجه نشدی...
نکته پنجم- فقه هیچ قداستی ندارد. هم چون سایر علوم است. ولی چون مواد مورد نظر در فقه آیات و روایات است لذا خود مردم هم نسبت به آیات و روایات حساسیت دارند. من دیده ام در بعضی از مراکز کتابهایشان را می گذارند و رویش می نشینند ولی همینها روی قرآن و یا روایات نمی نشینند. شرح لمعه و مکاسب را کسی نمی گذارد و رویش بنشیند. ارزش و اعتباری هم اگر هست به جهت روایات و آیات آن است نه به خاطر فقه بودن.
جمشیدی خراسانی
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg
- ۰ نظر
- ۲۲ ارديبهشت ۰۰ ، ۰۱:۳۲