زیبا آفرین
الطلب والارادة
بسم الله الرحمن الرحیم.
الحمد لله رب العالمین. و الصلوات و السلام علی محمد و آله الطاهرین
با سلام و عرض ادب خدمت دوستان و سروران عزیز. در این صفحه بحث اصول فقه بر اساس مباحث مرحوم حاج شیخ محمد حسین اصفهانی از نهایت الدرایه خواهد بود. امید که دوستان در تبیین و تحلیل مسایل ما را یاری فرمایند.
و من الله التوفیق و علیه التکلان
متن کفایه: أن الحق کما علیه أهله - وفاقاً للمعتزلة و خلافاً للاشاعرة - و اتحاد الطلب و الإرادة، بمعنى أن لفظیهما موضوعان بإزاء مفهوم واحد و ما بإزاء أحدهما فی الخارج یکون بإزاء الآخر، و الطلب المنشأ بلفظه أو بغیره عین الإرادة الإنشائیة، و بالجملة هما متحدان مفهوماً و إنشاء و خارجاً، لا أن الطلب الإنشائی الذی هو المنصرف إلیه إطلاقه - کما عرفت - متحد مع الإرادة الحقیقیة التی ینصرف إلیها إطلاقها أیضاً.
نخست لازم است:
1- ظاهر کلام مرحوم آخوند بیان شود یعنی مدعای آخوند بیان شود.
2- فرمایش مرحوم آخوند تبیین شود.
3- دلیل آخوند بر بیان خودش نیز بیان شود.
4- سراغ فرمایش مرحوم حاج شیخ خواهیم رفت.
بیان مرحوم آخوند:
در مساله طلب و اراده مرحوم آخوند یک ادعای اصلی دارند که در ضمن آن چند ادعای دیگر را بیان می فرمایند:
1- طلب و اراده گرچه دو لفظ جدای از هم می باشند ولی در حقیقت مترادفند. دولفظی هستند که بر یک معنا دلالت دارند. ای یگانگی معنایی بین طلب و اراده در مراحل مختلف تحقق یافته است:
الف – در عالم مفهوم
یعنی موضوع له لفظ طلب و اراده یک چیز است. چه طلب بگویید و چه اراده یک مفهوم به ذهن انتقال پیدا می کند. طلب و اراده حاکی از یک معنا است.
ب- در عالم واقع
شما چه طلب بکنید و چه اراده بکنید در حقیقت بعد از شوق موکدی که اتفاق بیفتد؛ این شوق موکد بستر و زمینه است بلکه تاکید می کند که ماموربه در خارج از ذهن انجام بگیرد. این شوق موکد نفسانی که وجود حقیقی ماهیت اراده است در وجود حقیقی ماهیت طلب نیز هست.
ج- در عالم وجود انشایی
وقتی که از طرف مولی امری صادر می شود. مثلا قدموا لانفسکم.[1] _ برای قدموا چند معنا بیان شده است. از آن جمله پیش فرستادن برای قیامت و نیز مقدم داشتن بانو بر خود در روابط زناشویی. تفسیر دوم مورد نظر بوده است_.
پرسشی داشتم جناب استاد جمشیدی! لطفا بفرمایید( قدموا لانفسکم) با (قدموا علی انفسکم) از جهت معنایی چه تفاوتی دارد؟ به گمان من حضرتعالی معنای دومی را به اولی سرایت داده اید.
برای آیه شریفه خصوصا قدموا لانفسکم چند تفسیر بیان شده است بعضی به معنای بسم الله گفتن دانسته اند. و بعضی به معنا دعا و درخواست و بعضی به معنای پیش فرستادن خیرات که باز خود خیرات چه می تواند باشد که شاید مصداق بارز ان اولاد بدانند و... استاد ما ایت الله شیخ صادق سعیدی کاشمری می فرمود شاید بتوان معنای دیگری هم اراده کرد که به معنای مقدم داشتن همسر باشد. البته به عنوان یک تفسیر. در ایات دیگر من خیر امده است. با توجه به انها این ایه نیز می تواند پیش فرستادن اعمال نیک و خیر باشد به عنوان ذخیره اخرت. ولی می تواند این تفسیر نیز باشد که همسران را بر خود مقدم بدارید.
اما این که فرمودید علی انفسکم در معنا و مفهومش زیان و ضرر لحاظ شده است. علی انفسکم یعنی مقدم داشتن به گونه ای که به زیان شما و علیه شما است. و حال ان که لانفسکم مفدم داشتن حتی با لحاظ متافع و سود خود است بی ان که ضرر و زیانی نسبت به شوهر بوده باشد. بلکه له شوهر است. به نفع اوست. کامیابی و لذت بیشتری برای او خواهد بود.
و لو علی انفسکم نیز می تواند به عنوان شاهد باشد. البته فقط به عنوان یک گعنا و تفسیر بود. نه اصرار بر درستی و تمام بودن آن. تقریبا قابل دفاع هم هست ولی شاید تام و تمام نباشد. ولی شاهد مثال در بحث اصول کفس فعل امر بود.
طلب انشایی در ارتباط با روابط زناشویی مورد نظر است. مولی می خواهد که همسر را بر خود مقدم بدارید. و نیز می توان مدعی شد که اراده انشائیه متعلق به روابط زناشویی است. اراده انشائی مولی به این تعلق گرفته است که شما همسرتان را در روابط زناشویی بر خود مقدم بدارید.
د- در عالم وجود ذهنی به فرموده مرحوم مشکینی در حاشیه کفایه
در وجود ذهنی هم ماهیت اراده و طلب یک چیز است. شما اگر ماهیت اراده را تصور کردید و به آن هستی دادید این هستی دادن در ظرف ذهن هم مفهوم ذهنی اراده است و هم مفهوم ذهنی طلب.
با توجه به آن چه بیان شد مرحوم آخوند اصرار دارد که طلب و اراده مترادفند. به یک معنا می باشند. این تمام سخن مرحوم آخوند است.
اشکال: اگر اینها مترادف هستند پس در نتیجه همیشه و همه جا می توان هر کدام را به جای دیگری به کار برد.
پاسخ: مرحوم آخوند می فرماید مترادف بودن یعنی همین. الا این که در یک جا این دو با هم فرق می کنند. شاید به جهت همین فرق هم باشد که دو تا لفظ جعل شده است.
وقتی که شما کلمه اراده را به کار می برید این کلمه انصراف دارد به وجود حقیقی اراده که همان شوق موکدی بود که بیان شد. ولی وقتی که طلب را به کار می برید طلب انصراف دارد به طلب انشایی. طلب انشایی غیر از اراده وجود حقیقی است. اما انصراف اشکالی ایجاد نمی کند. منافاتی با مترادف بودن ندارد. انسان و بشر مترادفند ولی انسان انصراف دارد به افرادی که دارای فضایل نفسانی بیشتری هستند و بشر انصراف دارد به افرادی که بیشتر خو و خصلت حیوانی دارند. و این انصراف مانع از مترادف بودن نیست. در معنا و واقعیت و حقیقت و مفهوم این دو تغایری ایجاد نمی کند.
مرحوم آخوند برای این که به مخالفین ثابت کند که در این نظر متفرد نیست معتزله را هم همراه خود می کند. گرچه اشاعره با این نظر ناسازگارند و مخالفند. اعتراض نکنید و نگویید مگر می شود که طلب و اراده به یک معنا باشد. بلی می شود. چنان که معتزله هم همین نظر را دارند. یعنی مرحوم آخوند توجه دارد که بحث کلامی است ولی ریشه نزاع را لغوی می کند.
پس باید نسبت به نظر آخوند چند مرحله بحث را دنبال کرد:
واقعا طلب و اراده لغتا به یک معنا و مترادف است.
این دیدگاه واقعا با دیدگاه معتزله سازگار است یا خیر؟
دقت شود که مرحوم آخوند تاکید دارد بر دلالت دو لفظ بر یک معنا. همان معنایی که اراده بر آن دلالت دارد طلب هم بر همان دلالت دارد. این تمام ادعای آخوند است.
ریشه یابی و بررسی تحلیلی سخنان مرحوم آخوند.
اگر دقت شده باشد اصل بحث کلامی است. بحث طلب و اراده در حوزه جبر و اختیار و صفات ذات و افعال مطرح می شود. و در ضمن بحث کلام معرکه آراء است.
مرحوم آخوند نزاع را برگردانده است که دلالت لغوی طلب و اراده. یعنی بحث را از حوزه کلام انتقال داده است به علم لغت. چون مرحوم آخوند تاکید دارد که طلب و اراده یک معنا بیشتر ندارد. باید رفت سراغ علم لغت و بحث را در عرصه علم لغت پی گرفت.
[1] - بقره آیه 223
- ۰ نظر
- ۱۵ تیر ۹۹ ، ۰۹:۱۵