شرح عروه، اجتهاد و تقلید 9
زیبا آفرین
مسألة 6): فی الضروریات لا حاجة إلى التقلید، کوجوب الصلاة و الصوم و نحوهما، و کذا فی الیقینیات إذا حصل له الیقین، و فی غیرهما یجب التقلید إن لم یکن مجتهدا إذا لم یمکن الاحتیاط، و إن أمکن تخیر بینه و بین التقلید.
در ضروریات شرعی نیازی به تقلید نیست هم چون وجوب نماز و وجوب روزه و مانند آن. و نیز نسبت به آن چه فرد یقین دارد هم نیاز به تقلید نخواهد بود. چون فرد خودش نسبت به آن که انجام می دهد قطع و یقین دارد. در غیر ضروریات و یقینیات اگر مجتهد نبود و احتیاط هم برایش امکان نداشت تقلید واجب است. و اگر چنان چه احتیاط امکان داشت می تواند بین احتیاط و تقلید یکی را انتخاب کند.
ضروریات یعنی چیزی که انکار و رد آن منجر به انکار نبوت بشود. مثل انکار وجوب نماز یا وجوب روزه و یا حجاب و... که اگر انکار اینها سبب انکار نبی نشود مشکلی ایجاد نمی شود.
در حوزه احکام شرعی ما سه حالت بیشتر نداریم:
الف- علم داریم
ب- شک داریم
ج- جهل یعنی هیچی نمی دانیم.
اگر جهل باشد که حکمی نخواهیم داشت. چون نمی دانیم که اصلا حکمی داریم یا نداریم در حقیقت جهل اگر از آن طرف دیگرش دیده شود خودش قطع و یقین است. اما نسبت به علم و جهل که وضعیت روشن است باید به آن عمل کرد. این علم هم می تواند در ضروریات باشد و هم در قطعیات. وقتی علم گفته می شود از دو حال خارج نیست یا علم قطعی و یقینی است فرقی نمی کند که این قطع و یقین روان شناختی باشد و یا این که قطع و یقین ناشی از ادله باشد. در عبادات هر دو نوع یقین قابل اعمال است.
به این مثال عنایت بفرمایید: خانمی مدعی بود که شوهرش همسر دیگری دارد. و قطع هم داشت. می¬گفت: مبالش را چک کردم. برادرم را فرستادم تا تعقیبش کنند. سه ماه مسافرت به دبی رفتیم تا از ته و توی کارش سر در بیاورم!!! ولی آدم زرنگی است. دم لای تله نمی دهد. من یقین دارم که زن دیگری دارد. می توانم دست روی قرآن بگذارم که زن دیگری دارد. این خانم یقین دارد بی آن که دلیلی بر آن داشته باشد. این را قطع و یقین روان شناختی می گویند. قطعی که علت دار نه دلیل. تا علت باشد قطع هم خواهد بود و اگر علت از بین برود معلول هم که قطع است از بین می رود. همین الان ترامپ در آمریکا مدعی است تقلب شده است و یقین دارد که تقلب شده است ولی دلیل ارائه نمی کند. این قطع روان شناختی است. قطع ناشی از علت. همان قطعی که در علم اصول گفته می شود که ناشی از پریدن کلاغ باشد.
و یک مرتبه قطع ما روان شناختی نیست بلکه قطع ناشی از دلیل است. ادله را بررسی می کنیم و قطع پیدا می کنیم. قطع داریم که مثلا اجزای نماز عبارت است از نیت و تکبیر و حمد و رکوع و سجود و تشهد و و... قطع داریم که اگر از قبله رو برگردانیم نمازمان باطل می شود.
فرقی نمی کنه که قطع ما علّی باشد یا دلّی یعنی فرق نمی کند که قطع ما ناشی از علت باشد و یا ناشی از دلیل در هر صورت این قطع و این یقین نافذ است. در این موارد تقلید معنا ندارد. چون شما قطع یقین دارید. در جایی که ظن داشته باشیم؛ خود این ظن هم نازل منزله قطع است. البته ظنی که ناشی از ادله شرعی باشد. به همین ظن عمل می کنیم. البته بحث ظن برای مجتهد مطرح است نه مقلد. به تفصیل در علم اصول از حجیت ظن بحث کرده ایم. پس ما می مانیم و مساله شک؛ همه بحث تقلید در عرصه شک است. آن هم در جایی که ما دسترسی به حکم واقعی نداریم. و ما ملزم به عمل به ظواهر هستیم. در مواردی که ما به حکم واقعی دسترسی نداریم و باید به ظواهر عمل کنیم و شک داریم. می دانیم که حکم داریم ولی نمی دانیم که حکم ما چیست؟ تقلید در جایی اتفاق می افتد که مکلف قطع و یا ظن به منزله قطع ندارد بلکه شک دارد.
صاحب عروه می فرماید غیر از ضروریات و یقینیات اگر احتیاط ممکن نباشد و مکلف مجتهد هم نباشد باید احتیاط کند. و اگر احتیاط ممکن باشد فرد بین انتخاب احتیاط و تقلید مخیر است. هم می تواند احتیاط کند و هم می تواند از مجتهد تقلید کند.
عرض شد که احتیاط برای مجتهد معنا دارد. مجتهد است که می تواند محتاط باشد. و مقلد به فتوا مراجعه خواهد کرد. مکلف برای تکلیف به عمل شرعی خودش یا باید مجتهد باشد و یا مقلد. برای عملذ به احتیاط هم یا باید مجتهد باشد و یا از مجتهدی در احتیاط تقلید کند.
جمشیدی خراسانی
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg