جمشیدی خراسانی jamshidi khorasani

دین فلسفه عرفان

جمشیدی خراسانی jamshidi khorasani

دین فلسفه عرفان

با شما در باره دین، فلسفه و عرفان سخن می گوییم

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیام های کوتاه

۲۳۴ مطلب در تیر ۱۳۹۹ ثبت شده است

زیبا آفرین

تعریف فقه

تعریف فقه بیرون از چارچوب فقه است و ربطی به علم فقه ندارد. جزو مقدمات هشت گانه فقه است. اصطلاحا گفته می شود جزو فلسفه فقه است.

برای شناخت و نیل به تعریف فقه چند راه در پیش داریم:

بررسی عملکرد فقها

یکی آن که سراغ تاریخ برویم و بررسی کنیم که به چه کسانی فقیه می گفتند. به اعتبار فقیه بودنشان چه کارهایی انجام می دادند. در بین صحابه پیامبر کسی را فقیه نمی گفتند ولی در بین تابعین، افرادی بودند که به عنوان فقهای هفت گانه شناخته می شدند. در سال ۹۴ هجری قمری که سال درگذشت حضرت علی بن الحسین علیهما السلام است؛ در آن سال سعید بن مسیب و عروة بن زبیر از فقهاء سبعه و سعید بن جبیر و برخی دیگر از فقهاء مدینه در گذشتند. از آن پس دوره به دوره به علمای عارف به احکام اسلامی فقهاء اطلاق می‌شد.

تعالیم اسلامی به سه قسمت تقسیم می شود:

الف.  اعتقادات یا معارف، یعنی مسائل مربوط به مبدا و معاد و نبوت و وحی و ملائکه و امامت.

ب. اخلاقیات، مانند تقوا، عدالت، جود و سخا، شجاعت، صبر و رضا، استقامت و غیره.

ج. احکام و مسائل عملی، یعنی اموری که هدف آن‌ است که در خارج، فرد می خواهد عمل خاصی را انجام دهد، این عملی که می خواهد انجام بدهد چگونه باید باشد؟ و یا چگونه نباید باشد؟ از آن به قوانین و مقررات موضوعه نام برده اند.

علمای اسلام، کلمه فقه را در مورد قسم اخیر که احکام و مسائل عملی است اصطلاح کردند، چون در صدر اسلام  بیشتر مورد اینها مورد توجه بوده است در برابر متکلمان که عهده دار بخش دیگری از دین بودند و یا مفسران که آیات قرآن را تفسیر می کردند. یا قراء که هدفشان تلاوت درست قرآن بوده است.

تعریف فقها از فقه

شاید رایج ترین تعریف از فقه همان باشد که شهید در معالم بیان فرموده است: الْفِقْهُ هُوَ الْعِلْمُ بِالْاحْکامِ الشَّرعِیَّةِ الفَرْعِیَّةِ عَنْ ادِلَّتِهَا التَّفْصِیلِیَّةِ.[1]

انتخاب هر یک از این کلمه ها حساب شده برگزیده اند.

منظور از "علم" چیست؟ منظور قطع و یقین است یا ظن را هم شامل می شود؟ یقینا شامل شک نخواهد بود و دیگر نوبت به وهم نخواهد رسید.

منظور از احکام چیست. حکم چیزی است که بر موضوعی بار می شود. مثلا:

1- مایع است یا جامد؟

2- آب گرم است یا سرد است؟

3- آب شور است یا شیرین؟

4- آب رسانا است یا خیر؟

5- آب سنگین است یا سبک؟

6- آب راکد است یا جاری؟

7- آب پاک است یا نجس است؟

8- آب حلال است یا حرام؟

همه آن چه در بالا یاد آور شدیم احکام آب است. آیا در فقه از همه آنها بحث می شود؟ یقینا نه. فقط مورد هفتم و هشتم در فقه مورد بررسی قرار می گیرد. گرچه بر آب راکد و یا جاری احکام خاصی بار خواهد شد. در فقه موضوع راکد بودن و یا جاری بودن بحث نخواهد شد. بلکه اگر آب راکد باشد چه حکمی خواهد داشت؟ و اگر جاری بود چه حکمی خواهد داشت؟

  لذا قید الشرعیه را در تعریف آورده اند. سراغ هر حکمی نخواهند رفت فقط سراغ احکام شرعی خواهند رفت.

مثلا احکام شرعی در برابر احکام عقلی. یا احکام تجربی.

 

  

 

[1] - معالم الدین

  • حسن جمشیدی

گفتگو با حسن جمشیدی

پژوهشگر اللهیات و فلسفه

سیدصدرا میردامادی

 حسن جمشیدی از پژوهشگران فعال خراسانی در حوزه دین است که سابقه زیادی در مطالعات دین شناسی و تصحیح متون فلسفه و عرفان اسلامی دارد. از وی در های سال 86 و 87 تصحیح دو کتاب ابواب الهدی و مصباح الهدی مرحوم میرزا مهدی اصفهانی توسط نشر بوستان کتاب قم به چاپ رسید و کتاب مجموعه مصاحبه ها و مقالات حکمی از مرحوم استاد آشتیانی تحت عنوان در حکمت و معرفت به همت ایشان توسط نشر پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی به زیور طبع آراسته شد. وی 2 سال است که مشغول تصحیح چند جلد از آثار مرحوم آیت الله آقا شیخ مجتبی قزوینی است که گویا کار تصحیح آن را به پایان رسانده است.

. وی در حوزه های فقهی وکلامی نیز صاحب نظر است و دانش آموخته حوزه علمیه مشهد است. جمشیدی در فقه و اصول شاگرد حضرات آیات زنجانی، مرتضوی و چندین سال در درس خارج آیت العظمی زنجانی  حضور مستمر داشته است و دارای درجه اجتهاد است .در فلسفه و عرفان اسلامی شاگرد مرحوم استاد سید جلال الدین آشتیانی و آیت الله سید عزالدین زنجانی بوده است. وی چندین سال رئیس گروه فلسفه پژوهشکده اقبال جهاد دانشگاهی مشهد بود و به مطالعه وپژوهش در حوزه های فلسفه و دین اشتغال داشته وچندین کتاب و مقاله از وی در حوزه فلسفه و عرفان اسلامی به چاپ رسیده است.در یک روز بهاری در خلال کار ومراجعات روزانه ، میهمان دفتر کار ایشان در منزل شان شدیم وبا آغوش باز دعوت مارا برای مصاحبه در موضوع مبنا وکارکرد زیارت وتوسل دراسلام پذیرفتند.جمشیدی از جمله جانبازان دفاع مقدس می باشد که با اصرار فقط توانستیم بفهمیم که در عملیات کربلای 5 مجروح شده است . قطعا صحبت از دوران جهاد و دفاع مقدس با وی مجال مستقلی می طلبد.

 ازلحاظ درون دینی بر چه اساسی از آیات وروایات قرآنی وسنت اسلامی شیعی به ائمه متوسل می شویم وذوات آنها را زیارت می کنیم؟

ببینید یکی از ویژگیهائی که شیعه را با آن می شناسند در کنار رجعت ومهدویت و... توسل هست.ما قبل از تجزیه وتحلیل توسل به سراغ بقیه فرق ومذاهب اسلامی برویم ونگاه آنها را نسبت به توسل بررسی کنیم.از این رهیافت  می توان فهمید جریان توسل ما به ائمه از باب تعرف الاشیاء باضدادها که هر چیزی را باضدش بهتر می توان شناخت چه انعکاس بیرونی دارد .تلقی غیر شیعه وخصوصاً وهابی ها که بسیار هم بر روی این مسئله ما تجزیه وتحلیل کرده اند از اعتقاد ما شیعیان این است که در جهان هستی یک سلطنت وحکومت وجود دارد وخداوند حاکم وسلطان برجهان است، واین خداوند حاکم بر جهان برای اینکه ما بخواهیم  او را عبادت کنیم اعم ازنماز وروزه باید با لباس های تمیز اعمال عبادی را به جا بیاوریم.  لذا در عوام هم همین تلقی وجود دارد که شما وقتی پیش سلطان میروید باید با لباس تمیز ومرتب بروید پس نماز هم که می خواهید بخوانید باید با لباس تمیز ومرتب ادا شود .در ادامه این اعتقاد وجود دارد ما که می خواهیم پیش خدا برویم ممکن است خدا ما را نشناسد،در نتیجه نیاز به واسطه داریم. این تلقی است که دیگران نسبت به ما دارند حال اینکه این تلقی اشتباه هست یانه من معتقدم این تلقی آنها تلقی اشتباهی نیست یعنی از رفتارهای خود ما این برداشت را کرده اند. اجازه بدهید من این رفتارها را تحلیل کنم،ببینید مثلا اغلب ما به قصد سفر مکه از همه حلالیت می طلبیم ومعتقدیم این سفر مثل این هست که از  مادر دوباره متولد شده باشیم ولی انصاف این قضیه این است که وقتی ما مکه می رویم آیا مکه میرویم یا مدینه؟در اصل میرویم مدینه ودر مدینه هم بیشتر ما شیعیان بقیع را زیارت می کنیم تا حرم پیغمبراکرم(ص) حالا این امرآثار روحی دارد که چون بقیع  گنبد وبارگاه ندارد ولی حرم رسول الله(ص) گنبد وبارگاه دارد. و به نظر نمی توان مستقیما به پیشگاه خداوند رفت وگوئی باید از این کانالها و واسطه ها برای رفتن به پیشگاه خدا استفاده کرد.

چقدر از این رفتارهای ما مبتنی بر آموزه های دینی دراین زمینه است؟

ببینید وقتی می گوئیم آموزه های دینی مراد ما یا آموزه های دینی است که در متن دین وجود دارد یا آموزه های دینی است که عالمان دینی منتقل می کنن.در آموزه های دینی که در متن دین هست چنین چیزی نمی باشد.همچنین آموزه های دینی که عالمان دینی ترویج می کنند دو دسته اند:یکی آموزه های دینی که توسط عالمان واندیشمندان دینی که متاثر ازآموزه های اصیل دینی هستند از جمله مرحوم شهید مطهری،علامه طباطبائی وامام ترویج می شود که پشتوانه فرهنگی وعلمی شیعه محسوب می شوند دسته دیگر علمائی که بقول شهید مطهری چون منبع تغذیه شان مردم هستند لذا آموزهای ترویجی شان هم متاثر از عامه مردم است در روضه ها ومجالس می روند وبخش زیادی از آموزه های دینی از اینها انتقال می شود ومن بعنوان یک فرد دیندار آموزه های دینی ام را از امثال علامه طباطبائی یا شهید مطهری نمیگیرم و آموزه های دینی ام را از همین مجالس و منابر میگیرم ودیگر کاری هم ندارم که اینها در متون دینی وجود دارد یانه.

این تلقی ایجاد شده که تو اگر ائمه را داشته باشی همه چی را داری ولی از آن طرف را نمیگن که اگر خدا را داشتی همه چیز را داشتی که چون صد آمد نود هم پیش ماست.

س:به نظر شما محور اصلی اعتقاد ما در توسل به امامان چیست وآیا توسل هدف است یا وسیله؟

من باید برای پاسخ این سئوال مقدمه ای را عرض کنم.ببینید قرآن برای این آمده است تا نگاه ها را تغییر دهد واین در بستر جامعه عرب جاهلی آن دوره عرضه شد تا نگاه ها را عوض کند وبرای عرب جاهلی افق دیگری از نگاه را دردور واطراف خودش ترسیم کرد ومعتقدم اسلام کاری که کرد جهان بینی ونگاه به هستی را تغییر داد. تمامی تلاش پیامبر این بود که دین وتوحید را جا بیندازد ولذا برخلاف ادیان پیشین مثلا کلیمی ها بر این اساسند که افراد را به سمت موسی می خوانند ومسیحی ها، افراد را به سمت عیسی می خوانند وهمینطور در بودیسم وزرتشت ، در اسلام افراد را به سمت محمد نمی خوانند واین از ویژگی خاص اسلام است علیرغم اینکه عده ای تلاش کردند که آن چهره ی بودائی ،زرتشتی ، مسیحی وکلیمی را به اسلام وارد کنند اما این امر محقق نشد.

لذا محور اساسی آموزه های دین دعوت مردم به سمت خدا است وخداوند نه سلطان نه شاه نه رئیس جمهور وامثال اینها نیست. نباید خدا را بیرون از خود جست برخلاف اعتقادی که در ادیان دیگر وجود دارد که باید خدا را بیرون از خودت بجوئی در اسلام لازم نیست که به سمتی بدوی تا به خدا برسی خدا در درون خودت است واز درون خودت به راحتی می توانی با خدا ارتباط برقرار کنی واتفاقا ارتباط برقرار کردن با خدا راحت تر از ارتباط برقرا رکردن با پدر یا مادر است چون خدا به ما از خود ما نزدیکتر است.وخداوند فقط توجه می خواهد ورابطه وفاصله بین ما وخدا صرفا توجه وغفلت است و در زمانی که ما دچار غفلت هستیم دقیقا مثل حرکت خون در جریان بدن است که چنانچه بخشی از عروق مسدود بشوند به هرحال در نقاط دیگر بدن خون در حال جریان است ودر غفلت ما هم به همین صورت است که رابطه مان باخدا قطع نیست بلکه ما متوجه اونیستیم ولی او متوجه ماست وارتباط یکسویه از آنطرف است. به محض توجه ما به خدا ارتباط معنوی ما باز برقرار می شود. لازم نیست برای رفتن بسوی خدا دنبال جائی بگردیم که به آن واسطه این ارتباط شکل بگیردلذا در نگاه اسلامی خدا نه مکان دارد ونه زمان وفقط توجه دراین رابطه تعیین کننده است،یعنی غفلت اصطلاحا انسان را از خدا دور می کند و درواقع ارتباط  از این طرف قطع می شود وتوجه هم این ارتباط را برقرار می کند بنابراین مراد از ذکر در الا بذکرالله تطمئن القلوب همین توجه است.لذا پیغمبر آمده است تا ما را به سمت خدا رهنمون کند وائمه همه آمده اند تا ما را به خدا برسانند وهر کدامشان یک راهند برای رفتن به سوی خدا ومثل فانوس دریائی هستن که راه را نشان می دهد،یک فانوس دریائی برای این نیست که ما خودمون را برسونیم به اون یا خودمون یا بچسبونیم به اون بلکه فانوس دریائی یک نشانه ونماد برای شناخت راه است بنابراین ائمه پیشواها ی ما هستند،واین اشتباه است که ائمه ما را بکشانند به سمت خودشان چرا که در نهایت می شود همان تلقی مسیحیان وکلیمی ها بودیسم  ومارکسیسم که انسان را به سمت خودشان می کشانند وائمه هیچ وقت این کار را نکرده اند.

زیارت وتوسل علاوه برجنبه ای که اشاره کردید که راهی است برای رسیدن به اصل هستی یعنی خدا، وائمه هم آمده اند تا ما را به این منبع اصلی برسانند چه اثر درونی وکارکرد روانی دارد؟

ببینید ما انسانها چند نیاز اساسی داریم،یکی از اینها نیاز به امنیت است که توسط دولت تامین می شود،نیاز به آسایش که در بعد رفاه مادی و در تامین معاش زندگی حاصل می شود وخودمان به دست می آوریم و نیاز به آرامش. نیاز های دیگری مثل نیاز به دوست داشتن و محبت هم داریم ولی اینها نیاز های اساسی زندگی اند که در پرتو اینها نیاز های دیگر هم امکان عملی برآورده شدن می یابند.

با توجه به اینکه پایه واساس دین خداوند است ما نیاز به آرامش داریم وخیلی از جاها این آرامش را به انسان می دهد.من معتقدم هر جا که این آرامش داده می شود به جزآرامش های کاذب و زود گذرمثل این قرص های روان گردان وغیره همه آنچه به انسانها آرامش می دهند از جنس دین اند مثلا عشق یک مقوله ی کاملا دینی است ومنظور هم عشق واقعی است. اگرچه خیلی وقتها عشق نیست وهوا وهوس است که بعضی ها به اشتباه به آن اسم عشق می گذارند.مثلا پسری به دختری می گوید من عاشقت هستم ولی اون پسر مثل یک نگهبان نسبت به آن دختر می باشد تا به محض اینکه هر کس به او نگاه کند به طرف حمله می کند. عشق آن است که وقتی زلیخا متوجه می شود که تمام زنهائی هم که یوسف را دیدند مات ومبهوت او شدند یک آرامش واطمینان به عشقش پیدا می کند وهیچ زمان چشم آن زنها را در نمی آورد بلکه آنها را موردعتاب قرار می دهد که چرا من را مورد سرزنش قرار می دهید در حالیکه خودتان دستانتان را از دیدن یوسف بریدید، این را عشق واقعی می گویند.

حالا با توجه به اینکه در نگاه دینی عشق مبنای آرامش است هر جائی که به انسان آرامش بدهد یک ریشه ی دینی دارد ولذا وقتی می گویند اینجا متعلق به امام رضا است این تقدس ناشی از عشق ،همان آرامش را می آورد وخیلی جاها مانند معبد ومسجد وکلیسا آرامش آور است وفرقی هم نمی کند. هر کدام از ائمه می خواهند یک ارزش وفضیلتی را به مردم بدهند وآن کارکرد روانی زیارت همین نیاز ورسیدن به آرامش است. من فکر می کنم بنیان واساس دین اخلاقیات است،فقه هم ناظر بر تنظیم امور دنیوی است وبخش عبادات فقه هم نگاه مذهبی وشریعت است . اهل تسنن یک طور نماز می خوانند وشیعه طور دیگر وهدف عبادات هم بردن ورهنمون کردن به سمت اخلاق وبازداشتن از رذائل است چرا که قرآن تاکید می کند که ان الصلوه تنهی عن الفحشاءوالمنکرو نماز و مجموع عبادات برای مومنین باید کارکرد اخلاقی داشته باشند. پیامبر(ص) می فرمایند من برای تکمیل وبه اتمام رساندن ارزش های اخلاقی مبعوث شدم وحتی قرآن در مورد روزه هم می گوید که برای این است که تقوا پیدا کنید ودارای فضیلت اخلاقی شوید وروزه هم کارکرد اخلاقی دارد،حج هم کارکرد اخلاقی دارد وهیچکدام از اعمال دینی ما کارکرد غیراخلاقی ندارد وکارکرد اخلاقی که از رهیافت اخلاق ما را به آرامش می رساند مثلا مقوله اخلاقی گذشت در مواجهه با یک عمل اشتباه سر زده از یک فرد به انسان اقناع درونی وآرامش می دهد یا مثلا دروغ گفتن برای انسان عذاب وجدان میاورد واضطراب وفشار روحی میاورد ولی راست گوئی به آدم آرامش میدهد واینجا اصلا فرد نگران نیست ودر مجموع اخلاق یک آرامش درونی در انسان ایجاد می کند.

پس یعنی این آرامش در پرتو ارتباط با ائمه شکل می گیرد؟

بله چون ائمه از آن جهت که مصداق کامل اخلاقند برای رسیدن به خدا به ما آرامش می دهند ولذا از این جهت ما اصطلاح توسل را بکار می گیریم و می گوئیم ائمه وسیله وچراغ راه کامل هستند.ائمه همانطور که عرض شد مظهر ومصداق کامل انسانیت واخلاقند وبهترین الگو هستند واگر می گوئیم توسل به ائمه مرادمان توسل به انسانهای کاملی است که به واسطه این توسل دست ما را هم بگیرند تا ما هم به کمال برسیم نه اینکه دست ما  را بگیرند تا از چاله های زندگی ما را بگذرانند بلکه ما خودمان باید راه را برویم. این بزرگواران چون راه را بلدند دست ما را می گیرند و راه را کوتاهتر می کنند ودر واقع سختی راه را بر ما هموارتر می کنند.

 در هیچکدام از فرق اسلامی متعدد خبری نداریم مبنی براینکه  از حضرت علی (ع)دروغی نقل شده باشد ولذا تمام فرق اسلامی بر این مطلب توافق دارند که ائمه مصداق کامل اخلاق وفضیلت بودند وهیچ خبری دال بر خلاف این امر وجود ندارد.واهل تسنن که سراغ مثلا امام صادق یا امام باقر میروند این بزرگواران را افراد وارسته وشایسته ای میدانند.واین حدیث پیامبر از خود اهل تسنن است که راستگوترین مردم  بعد از پیامبر حضرت علی است. یا درمورد امام صادق(درود خدا بر او) اگر اهل تسنن با دیدگاه فقهی اش نسبتی ندارند ولی از لحاظ اخلاقی او را بسیار فرد شایسته ای میدانند و هیچکدام از عرفای اهل تسنن هیچ موقع امیرالمومنین وامام حسین و امام صادق(علیهم السلام) را کنار نمی گذارند وهمواره این بزرگواران را نماد انسان کامل میدانند.

با تمام این تفاصیل شما جایگاه فعلی و رائج توسل در میان شیعیان را چگونه می بینید؟

 ببینید بعضی ها از توسل برداشت غلط می کنند یعنی طرف بچه دار نمی شود واز امام رضا بچه حاجت میکند درحالیکه خود امام رضا یک پسر بیشتر نداشت. اینها نیامدند که بچه بدهند گرچه ممکن است این کار را هم بکنند ومشکلی را حل کنند.ببینید مثلا در زمان خود ائمه هدی(صلوات الله علیهم اجمعین) بیشتر مردم به محضر این بزرگواران میرفتند تا این مظاهر اخلاق آنها را نصیحت اخلاقی کنند وپند واندرز بدهند البته بودندخیلی افرادی هم که برای طرح مسائل علمی وفقهی پیش ائمه میرفتند چون ائمه عالم اصلی شریعت بودند ولی غالباً برای اندرز اخلاقی بود وتمام قرآن هم اخلاق است به همین نسبتی که عرض شد چون قرآن نه کتاب فلسفه است نه کتاب تاریخ است ونه کتاب فیزیک وشیمی است ولی بطور قاطع قرآن کتاب اخلاق است .

 

 

  • حسن جمشیدی

زیبا آفرین

حکم عبادات در قطبین

سید محمدکاظم طباطبایی یزدی: ایشان نخستین فقیهی بشمار می رود که به این موضوع پرداخته است. و برای تعیین تکلیف نماز و روزه در مناطق قطبی چهار تکلیف احتمالی را مطرح می نماید:

الف)- ملاک، سایر مناطقی است که شب و روز متعارفی دارند؛

ب)- تکلیف نماز و روزه ساقط است؛

ج)- روزه ساقط است و در مورد نماز هم در تمامی ماههایی که روز است تنها نماز یک روز و در تمامی ماههایی که  شب است تنها نماز یک شب واجب است؛

د)- ملاک وطن سابق است ـ اگر وطن سابقی داشته باشد

ایشان از میان این احتمالهای چهارگانه، احتمال دوم و سوم(سقوط تکلیف و وجوب آن تنها در یک روز و یک شب در طول سال)را بعید دانسته و احتمال اول و آخر را نزدیک به ذهن اعلام می کند.

مکارم شیرازی: کسانى که در قطب جنوب­ و یا قطب شمال هستند که چند ماه شب و چند ماه روز است، باید با یکى از مناطقى که شب و روز آن جا معتدل است، اوقات صبح و ظهر و مغرب را تطبیق دهند . بر اساس آن، نماز هاى روزانه خود را بخوانند و ماه مبارک رمضان را روزه بگیرند، مثلاً از طریق رادیو و ­ساعت با ساعات ایران یا عربستان یا عراق تنظیم کنند و بر اساس آن نماز و روزه را انجام دهند.[1]

به گزارش خبرگزاری بین المللی ایکنا به نقل از روزنامه گاردین «The Guardia»، حکم امساک و افطار روزه‌داران در مناطقی از دنیا همچون قطب شمال و بخش‌هایی از آلاسکا و فنلاند که خورشید برای مدت زمان خاصی در تابستان غروب نمی‌کند و یا این که تا نیمه شب در آسمان پیداست، از سوی مجمع فقهای مسلمان آمریکا صادر شد.

این مجمع با صدور فتوایی اعلام کرد: آن دسته از مسلمانانی که در شمالی‌ترین مناطق آلاسکا زندگی می‌کنند و خورشید در آن مناطق در ایام رمضان طلوع و غروب نمی‌کند، می‌توانند جهت جهت تعیین زمان اذان صبح، مغرب و افطار از اوقات شرعی دیگر مناطق این کشور که روز از شب قابل تفکیک است، تبعیت کنند.

همچنین مرکز اسلامی شمال نروژ فتوایی را صادر کرده است که به مسلمانان محلی این اختیار را می‌دهد، در نقاطی از این کشور که مدت زمان روزه‌داری در آن متجاوز از ۲۰ ساعت می‌شود، از اوقات شرعی مکه در ماه مبارک رمضان پیروی کنند.

گفتنی است، مسلمانان ریکجا ویک و سیدنی به ترتیب طولانی‌ترین و کوتاهترین مدت زمان روزه‌داری را در ایام ماه مبارک رمضان امسال تجربه می‌کنند.

در رمضان امسال ریکجاویک واقع در ایسلند، رکورد طولانی‌ترین زمان روزه‌داری را در شبانه‌روز به خود اختصاص می‌دهد. این میزان در آغاز ماه مبارک حدود ۲۱ ساعت و ۵۷ دقیقه بود که از ساعت ۲:۰۳ آغاز و تا نیمه شب (۲۴:۰۰) ادامه داشت. اما کوتاهترین زمان روزه‌داری متعلق به مسلمانان سیدنی در استرالیا است که در شروع ماه رمضان ۱۱ ساعت و ۲۴ دقیقه اعلام شده است. هنگام اذان صبح در این شهر در روز اول ماه صیام ساعت ۵:۲۹ و اذان مغرب ۱۶:۵۳ گزارش شده است.

امام خمینی (ره): نماز ظهر و عصر در شب صحیح نیست، اگرچه برظهر افق های ما منطبق باشد و روزه در قسمتی از روز یا شب صحیح نیست، اگرچه بمقدار روز ما باشد. [2]

بیان ایشان در تحریر الوسیله، به معنای آن است در این دارد که در تمام سال که در قطب یک شبانه روز است، پنج نماز(هفده رکعت) بیشتر واجب نیست و روزه نیز در ماه رمضان در آنجا ساقط است.

حضرت آیت الله سیستانی : احتیاط واجب این است که ملاحظه کند نزدیکترین جاهایی که شب و روز آن 24 ساعت است. نمازهای پنجگانه را بر حسب اوقات آن به نیت قربه مطلقه بخواند. اما در مورد روزه اگر می تواند باید در ماه رمضان به جایی برود که بتواند روزه بگیرد و اگر در ماه رمضان نمی تواند بعد از ماه مبارک رمضان در جای دیگر قضای آن را انجام دهد و اگر هیچ کدام برای او ممکن نیست نه در ماه رمضان و نه در غیر ماه رمضان به جای روزه بر او فدیه (کفاره عذر) واجب می‌شود.[3]

حضرت آیت الله ناصر مکارم شیرازی: شماره رکعت‌های نماز در مناطقى که خورشید غروب نمى ‏کند، یا طول روز بسیار زیاد و خارج از متعارف مناطق مختلف دنیاست و یا قطب شمال و قطب جنوب فرق نمی کند فقط از نظر وقت باید اوقات نماز را با مناطق معتدله مقایسه و تعیین نمایند. یعنى اگر در مناطق معتدله (روى همان خطّ نصف‏ النهار) روزها در آن موقع 14 ساعت است و شبها 10 ساعت، به همان صورت نماز و روزه خود را تنظیم کنند؛ شرح بیشتر درباره این موضوع را در کتاب «معراج، شقّ ‏القمر، عبادت در قطبین» نوشته‏ ایم.

می‌توانند براى نماز و روزه، بلاد و شهرهاى متعارفه که شب و روز آنها تقریبا مساوى است (مثل مکه و مدینه) ملاک قرار دهند یعنى نماز ظهر و عصر را با آنها بخوانند و شش ساعت بعد نماز مغرب و عشاء را بخوانند و یازده ساعت بعد نماز صبح را بخوانند و روزه را هم به همین ملاک بگیرند. اگر مسافر است مى‏توانند ملاک را وطن و شهر خود قرار دهند مثلاً اگر از تهران رفته‏اند (از طریق رادیو) با اذان ظهر تهران نماز ظهر و عصر را بخوانند و همچنین با اذان‏هاى دیگر وقت نماز صبح و مغرب و عشاء را تشخیص دهند و عمل کنند.[4]

حضرت آیت الله جعفر سبحانی : چنانچه مکلفى در مکانى زندگى کند که 6 ماه از سال، روز و 6 ماه دیگر آن شب باشد، و یا سه ماه از سال روز و 9 ماه دیگر آن شب باشد و... بعید نیست که ملاک در نماز و روزه این فرد، سرزمینهاى متعارف و واقع شده میان دوقطب باشد و این فرد مخیر باشد که براى نماز و روزه هایش یکى از سرزمینهاى میانى را مبنا قرار دهد. اما احتمال سقوط نماز و روزه نسبت به این فرد بعید است، همچنان که احتمال سقوط روزه و وجوب نماز تنها یک روز و یک شب، بعید به نظر مى‌رسد.[5]

حضرت آیت الله فاضل لنکرانی(ره): اگر مسافر است مى‏توانند ملاک را وطن و شهر خود قرار دهد مثلاً اگر از تهران رفته‏اند (از طریق رادیو) با اذان ظهر تهران نماز ظهر و عصر را بخوانند و همچنین با اذان‏هاى دیگر وقت نماز صبح و مغرب و عشاء را تشخیص دهند و عمل کنند..[6]

حضرت آیت الله سید محسن حکیم: احتمال سقوط نماز و روزه در این مناطق با ادله شرعی سازگارتر می نماید، هرچند که این احتمال خارج از موضوع است وی در جای دیگر می نویسد: احتمال سوم (از وجوب نماز یک روز و یک شب در طول سال)با ادله بیشتر موافق می نماید.[7]

حضرت آیت الله سیدابوالقاسم خوئی(ره): در صورتی که ناچار از سکونت در آنجا باشد روزه بطور ادا ساقط و قضای آن واجب نمی شود هرچند احتیاط آن است که نماز و روزه را در هر 24ساعت بجای آورد، زیرا که ترک آن سزاوار نیست.[8]

حضرت آیت الله سیدمحمدحسین فضل الله(ره): در مناطقی که شب و روز آنها چند روز و یا چند ماه طول می کشد، مکلف باید نمازهای پنجگانه را در هر 24ساعت بجای آورد و اختیار دارد که آنها را هرگونه و هر وقت که می خواهد انجام دهد، یا اینکه نزدیک ترین مناطق دارای شب و روز معمولی را معیار اوقات نماز خود قرار دهد، هرچند دومی بهتر است.[9]

 

این که گفته می شود احکام شرعی بر افراد بار می شود و ساقط نمی شود ادعای بدون دلیل است. احکام به صورت مطلق بار نمی شود. زن با مرد فرق می کند. شرط همه اینها مکلف است.

 

 

 

[1] - آیت الله مکارم ، استفتائات ، ج1 ، ص 85 ، س 277 .

[2] - تحریرالوسیله، ج 2،ص 638

[3] - منهاج الصالحین، آیت الله سیستانی، ج 1، ص 469 ، مساله 88

[4] - استفتائات جدید، ج‏2، ص: 73

[5] - مجله فقه اهل بیت، شماره30، تابستان1381،ص57 ـ 50، مقاله: نماز و روزه در قطب

[6] - جامع‏المسائل آیت‏الله فاضل، ج 1، ص 77

[7] - مستمسک العروه الوثقی، سیدمحسن طباطبایی حکیم ج 8، ص 480

[8] - کتاب الصوم، السید الخویی، ص 145

[9] - المسائل الفقهیه، سیدمحمدحسین فضل الله، چاپ اول، بیروت، 1415ق، 190، مساله533.

  • حسن جمشیدی

زیبا آفرین

رشوه

محقق اردبیلی ره می گوید: رشوه در اصطلاح فقهی، مقدار مالی است که برای حکم (به حق یا باطل) به قاضی داده می شود و محقق نراقی(ره) می گوید: رشوه مالی است که قاضی از یکی از دو طرف دعوی یا از هر دو یا از غیر می گیرد تا علیه طرف دیگر حکم صادر کند. این دو بزرگوار تقریبا رشوه را یک جور معنا کرده اند الا این که یکی از موضع دهنده رشوه و دیگری از موضع گیرنده رشوه آن را تعریف کرده است.

رشوه ممکن است برای تغییر در حکم باشد. رشوه ممکن است برای تاثیر در حکم باشد. رشوه ممکن است برای تسریع در چیزی باشد. در اصل رشوه تضییع حق دیگری نهفته است.

رشوه درآمد یا جا به جایی پولی است که در برابر آن کار خاصی انجام نمی گیرد بلکه کار بر خلاف ضوابط یا وضعیت موجود انجام می گیرد.

مثلا رشوه داده می شود تا کارش تسریع بشود.

یا رشوه می دهد تا پرونده اش عقب بیفتد.

در رشوه مهم تاثیری است که نفس پول در سیستم می گذارد. اگر کسی مثلا یک میلیون تومان می گیرد تا پاسخ استعلام از شهرداری یا دارایی و یا اداره ثبت را سریعتر جواب بدهد. عملا سیستم را دچار آفت می کند. کارها را به عقب می اندازد تا به این پول برسد.

در رشوه عنوان هدیه یا حق تسریع و... معنا ندارد. این ها صرفا تغییر در عنوان است نسبت به اصل حکم تاثیری نخواهد داشت. این نوع کنش در حوزه اقتصاد، فساد را گسترش می دهد. انگیزه کار را از بین می برد. تعهد و مسولیت افراد را از بین می برد.

مثلا در دارایی و یا تامین اجتماعی یا شهرداری کسانی هستند که راهکارهایی می دانند که شما ده میلیون تومان را به دو میلیون تومان می رسانید. و دو میلیون تومان که به فرد داده می شود همان اثر ده میلیون تومان را دارد. این همان رشوه است. بیمه گیرنده و یا ممیزی دارایی و... همه اینها به منزله همان قاضی هستند و برای شما حکم صادر کرده اند. و شما پولی می دهید تا این حکم تغییر پیدا کند یا حجا به جا شود. در شهرداری نیز همین وضعیت را دارد. افرادی هستند که با دریافت مبلغی در میزان طلب شهرداری دست کاری صورت می گیرد.

نظری آقای خامنه ای:

یکى از آشنایان ما در یک اداره‌ى دولتى مسؤلیت مدیریتى دارد (رئیس حسابدارى‌) بطورى که ارباب رجوع براى حل کارهایش به نظر مساعد او احتیاج دارد. برخى اوقات براى او هدایایى مى‌آورند مثلاً در اواخر سال برایش سررسیدهاى تبلیغاتى مى‌آورند (البته برخى اوقات مشاهده مى‌شود مثلاً وسط صفحات همان سالنامه‌ها چک پول‌هایى هم هست که آنها را به صاحبانش عودت مى‌دهد و آن افراد هم ادعا مى‌کنند که فقط هدیه داده‌اند نه مثلاً رشوه و...) و او هم از همان هدایا به ما مى‌دهد. با توجه به اینکه آن شخص اهل رشوه گرفتن هم نیست آیا استفاده از این هدایا براى ما جایز است؟

ج- اگر این هدایا منجرّ به تبعیض در انجام خدمات ادارى به مشتریان شود و در نهایت باعث فساد و از بین رفتن حقوق دیگران گردد، مشتریان نباید آن هدایا را به کارمندان بدهند و کارمندان هم حق گرفتن آنها را ندارند؛ هدیه در محیط کار و از جانب ارباب رجوع یکى از خطرناکترین چیزها است.

به نظر می رسد وجود رشوه بیانگر عمق فساد در سیستم مدیریتی است. وجود رشود مثل درد در بدن انسان است. مثل سرو صدا در یک دستگاه است. معلول است باید علت را برطرف کرد. به جای پرداختن به رشوه گیر و رشوه دهنده باید علت آن را برطرف کنند.

  • حسن جمشیدی

ربا

ربا در لغت به معنای زیادی است و در اصطلاح فقهی زیادی بر اصل مال از همان جنس یا مثل آن است، همانند زیادی بر مقدار قرض به خاطر مدّت، یا دادن یک ریال و یک تومان در مقابل دو ریال و دو تومان.

جهت حل مشکل اطرافیان خودمان و دوستان نزدیک اقدام به تاسیس صندوق قرض الحسنه کردیم. مقداری پول خودم گذاشتم و مقداری از پدرم گرفتیم و مقداری هم از دایی و ... همه اینها تبدیل به یک آورده ای شد که می شد با آن گره های کوچک اقتصادی نزدیکان را گشود. دوستان دیگری هم پول گذاشتند تا وام دریافت کنند. همین روند تقریبا می رفت تا صندوق سر و سامانی بگیرد. غرض مساعدت مالی به اطرافیان در حد کم بود. مثلا صد هزار تومان یا صد و پنجاه هزار تومان. چون تعداد افراد به گونه ای شد که دفتر چهل برگی و شیوه سنتی جواب نمی داد. نرم افزار نصب شد و قرار شد از یکی از صندوقهای قرض الحسنه بیاید و روش ثبت و ضبط و حساب و کتاب را آموزش بدهد.

بعد از چندی مسوول صندوق از اوضاع صندوق راضی بود و تقریبا از در آمد صندوق هم راضی تر. علت را پرسیدم. مسوول صندوق ابزار داشت خوب بود این بنده خدا از صندوق قرض الحسنه آمد و روشهای خوبی یاد داد.

پرسیدم: مثلا؟

اظهار داشت: ما پولی که می دهیم مثلا صد هزار تومان بابت برگشت یک ساله آن، چهار هزار تومان برای هزینه های جاری و اوراق می گیریم. اگر همین پول شش ماهه برگردد ما دو تا چهار هزار تومان خواهیم گرفت. اگر تبدیل به سه ماه بشود ما در طی سال چهار تا چهار هزارتومان خواهیم گرفت. در نتیجه درآمد خود صندوق افزایش خواهد افتاد. و ما کم کم نیازمان از پول اعضا کاهش پیدا می کند. خود صندوق سرمایه مستقل خواهد داشت.

به ذهنم آمد که صندوق قرض الحسنه از شکل و صورت گره گشایی در آمده و تبدیل به شغل و منبع پر در آمد شده است. و سود دهی آنها از کار تولیدی و کشاورزی هم به مراتب بیشتر شده است. حتی دست نزول خورهای ده خودمان را که بدون مدرک پول می دادند را هم از پشت بسته اند. پول خود افراد را به خودشان بدهند و تازه سود هم بگیرند.

یکی این مساله مرا رنج می داد و مساله دیگر داد و فریادهای گوش خراش مراجع عظام بود که پیش از بهمن ماه 1357 رسما و علنا فتوا می دادند که دریافت سود بانکی و دادن پول به بانک بابت وام و... همه اینها حرام است. گاه تعبیرهای خیلی زننده هم به کار برده می شد مثل هم خوابگی با محارم و...

نمی دانم در بهمن 57 چه اتفاقی افتاد که همان سود بانکی به یک باره حلال شد. یعنی زمان این قدر موثر است که بتواند حکم شرع را تغییر بدهد.

البته نظر خودم بر این است که حکومت و حاکمیت فرق می کند. ممکن است یک عملی در دولت سید محمد خاتمی و میر حسین موسوی بدتر از زنای محصنه باشد و همان عمل در دولت احمدی نژاد ده برابر حج واجب، حسنه ثبت و ضبط بشود. و همه گناهان گذشته و آینده را پاک کند. نقش رئیس دولت در شرعی بودن یا شرعی نبودن بعید نیست که اثر داشته باشد.

در همان بانک ملی که حقیر در معیت والد گرامی در سال 51 حساب باز کرده ام به جهت حرام بودن سود بانکی هیچ سودی دریافت نکرده و نمی کردیم. از همان بانک پس از پیروزی انقلاب، علاوه بر دریافت سود، برای افزایش و راه های افزایش سود با رئیس شعبه به رایزنی می پرداختیم. البته آن قدر طرح و روشهای گوناگون آمد که اصل ماجرا در این وسط گم شد. مضاربه و مساقات و مشارکت مدنی و فروش اقساطی ... مشارکت کوتاه مدت و مشارکت بلند مدت و مشارکت میان مدت و...

چند سال قبل به بنیاد مستضعفان یا همان امور ایثارگران امروزی اعلام کردم که من مبلغی بدهکار هستم. همه این بدهی ها را یک جا پرداخت کنید تا من بتوانم ماهیانه مبلغی به شما بدهم. یعنی خرید دین. دقیقا بعد از یک سال از یکی از شعب بانک ملی تماس گرفتند که برای اخذ وام مراجعه بفرمایید. و بنده رفتم. اسناد و مدارک را پیش روی من گذاشتند که مثلا یک میلیون پانصد هزار تومان وام خود اشتغالی برای شما در نظر گرفته ایم. این مدارک را امضا کنید. خدمت مسول اعتبارات عرض می کردم خب با این وام خود اشتغالی من باید چکار کنم؟

ایشان فرمودند: شما می توانید اقدام به شغل بکنید. مثلا بافندگی یا کارگاه بزنید و...

عرض کردم: برادر من! من کارمند رسمی دولت هستم. حقوق بگیر هستم. چگونه وام خود اشتغالی به من تعلق می گیرد...

این هم درخواست من و پاسخ مرتبط با آن پس از یک سال توسط یک نهاد انقلابی و یک دستگاه اقتصادی اسلامی.

واقعا با تغییر صورت قضیه، ماهیت آن هم عوض خواهد شد؟ چیز دیگری خواهد شد؟

یادم می آید به قول آرنیکا (نوه گرامی) آن دوره های قدیم قدیم که تازه از غارها بیرون آمده بودیم یک کبریت می گذاشتند روی هزار تومان و بعد از مدتی هزار و پانصد تومان می گرفتند. سیستم موجود بانکی و تعاونی های اعتبار و فروشگاههای اسلامی، روی هر نزول خواری را سفید کرده است. واقعا آنها پیش بانکها خجالت زده اند. احساس می کنند در مقابل عملکرد وحشتناک بانکها چه کمک شایانی به مردم می کرده اند. در قرآن کریم نسبت به شگرد عده ای که راه را برای آمدن ماهی می بستند و روز بعد مکاهی ها را می گرفتند این روش را نکوهش می کند و از این عمل بازشان می دارد. همین عمل زشت با قرار دادن یک کبریت یا یک بسته سیگار و... شکل و شمایل دیگری پیدا می کرد.  

فتوای آیت الله شبیری زنجانی: آیا حقوق و مزایای کارمندان بانک که متصدی معامله‌های ربوی هستند، اشکال دارد؟

اگر متصدی فعل حرامی همچون اخذ ربا و جریمه دیر کرد و ... شوند یا سبب قریب آن باشند، حقوقشان حرام است. (تابناک، کد خبر: ۷۴۸۹۴۷ تاریخ انتشار: ۳۰ آبان ۱۳۹۶ -)

آیت‌الله جوادی آملی در پاسخ به پرسش فوق فرموده اند: حقوق کارمندان بانک‌هایِ ربوی، حرام است.(همان)

فتوای فوق به معنای این است که عمل ربا در بانک عملا اتفاق می افتد. آن چه هم اکنون در بانکها اتفاق می افتد تحت عنوان بانکداری بدون ربا فقط یک بازی است بازی با کلمات. درصدهایی که محاسبه می کنند پدر جد نزولخوارهای گذشته جرات نمی کردند بگیرند و اینها ذیل نام شریف اسلام می گیرند.

با توجه به این مبنا که عمل ربوی است طبیعی برای گیرنده و دهنده اشکال شرعی دارد مگر از باب ضرورت که مساله دیگری است.

نهایت سوال مورد نظر این است که فعل کارمندهای بانک چرا حرام باشد؟

شاید وجه آن از باب مقدمه حرام باشد. یا ابزار و وسایل فعل حرام. از باب تسبیب.

  • حسن جمشیدی

زیبا آفرین

چند همسری

با سلام و ارادت خدمت دوستان. وارد بحث و گفتگو از مقوله ای شده اند که اگر نگویم تمام بلکه اساسی ترین مساله تقیه در فضای کنونی و مهمترین آن است. و آن عنوان چند همسری است.

از جمله پرسشها بلکه مساله هایی است که نمی توان به راحتی بدان پاسخ داد. اگر بگوییم لایجوز؛ علما و فقها به جنگ بر خواهند خواست و با برهان قاطع مقاومت خواهند کرد. و اگر بگوییم یجوز؛ نزدیکتر فرد به ما یعنی بانوی خانه یا آفتابه اسید کنج توالت خواهد گذاشت و یا شبانه مرگ موش به خورد ما خواهد داد و یا با بالش خفه خواهد کرد. و یا قیمه خواهد کرد و به خورد نزدیکانمان خواهد داد. در هر دو صورت ایمنی نخواهیم داشت. لذا باید تقیه پیشه کرد.

اما جدای از فضای آلوده ای که ایجاد شده است که در حقیقت به نکته ای فرهنگی اشاره کردم اینک بپردازیم به واشکافی اصل تعدد همسر و نظر فقهی بی توجه به فضای ایجاد شده.

نمی دانم چرا تا سخن از تعدد همسر می شود سراغ آقایان رفته و اجازه دو یا سه همسر به آنها داده می شود یا داده نمی شود و گویا اصلا خانمها از مقوله چند همسری بیرون هستند. به بیان دیگر وقتی می گویند چند همسری گویا لفظ همسر انصراف داد به خانم که آقا می تواند دو یا سه یا چهار همسر دائم و چند همسر موقتی محرنامه و زیر زمینی داشته باشد. این انصراف بدون وجه است. هیچ وجهی برای این انصراف نیست و انصراف هم دلیل تخصیص حکم نمی شود. در تبت اگر سخن از چند همسری به میان بیاید چند چند شوهری.

اگر قرار است به معضل اجتماعی اندیشیده شود باید به این مقوله هم توجه کرد. هم چنان که یک مرد را یک زن شاید پاسخگو نباشد یک زن را چه بسا یک مرد پاسخگو نباشد. هم اینک زنانی هستند که رکود بیش از 150 و 160 رابطه را مرد را زده اند...

علت این که این بحث را بیان کردم آن است که بعضی ازدواج را امر فطری دانسته اند. و این که مرد دو و یا چند همسر بگیرد را منطبق با فطرت دانسته اند. و حال آن که در منطقه تبت هستند کسانی که دو یا سه یا چهار و حتی پنج شوهر دارند و به خوبی هر پنج شوهر را اداره می کنند. و شاید فکر کنیم متعلق به طبقه عقب افتاده بوده باشند خیر. با خانمی که مصاحبه می کردند و یکی از شبکه ها پخش می کرد همسر چهارم یا پنجم خانم دانشجوی دانشگاه بود. برای تحصیل به یکی از شهرهای چین سفر کرده بود تا پس از اتمام تحصیل برگردد.

و اگر به گذشته ایران نیز مراجعه شود بخشهای از ایران گفته می شود ناحیه طوس چند شوهری باب بوده است. پس هم به لحاظ تاریخی و هم به استناد گزارشهای محلی و منطقه ای چند همسری هم اینک نیز مرسوم است.

و نکته ای که نباید غافل شد در بسیاری از کشورها شاید چند همسری برای بانوان از نظر عرف پذیرفته نشود ولی هستند خانمهایی که ضمن حفظ رابطه با شوهر با دیگری نیز ارتباط دارند. سخن در درستی یا نادرستی آن نیست. بلکه واقعیتی که نمی توان آن را نادیده انگاشت.

لذا به نظر من مساله چند همسری را خیلی ساده نگریم.

بدانیم که خود مساله از اهمیت ویژه ای برخوردار است. فیلمهایی که بر اساس زندگی متفکران و اندیشمندان ساخته می شود گاه پرده کنار می رود و واقعیتها از پس پرده بیرون می افتد. می بینیم که خانم با دو و یا سه نفر ارتباط داشته و دارد. اسم این را من نمی دانم چه بگذارم. من به عنوان یک پژوهشگر این واقعیتها را می بینم. برای من اینها گزارش شده است و مستند هم هست. نمی توان به راحتی اسم و عنوان تجاوز و یا خیانت به آنها داد. بعضا مطلعند. خبر دارند. پیشنهاد می کنم دوستان دو زندگی نامه ویل و امیل را بخوانند. امیل از رابطه خودش با استادش در حضور ویل می گوید. و نیز از رابطه خودش فکر کنم با سارتر آن هم در ماشین و با حضور برادرش. و مهم تر این که اینها را امیل با حضور ویل بیان می کند.

لذا برای من وقتی گفته می شود پدیده چند همسری اول باید موضوع مشخص شود که چند همسری نسبت به آقا یا خانم.

اگر دقت کرده باشید تا بدینجا در بگراند و پس طمینه تبیین مساله به نکته فرهنگی نیز اشاره کردم. در تبت چند شوهری باب است. در گذشته ایران گویا در اطراف توس چند شوهر باب بوده است که از آن به دور زن سالاری یا زن شاهی یاد می شود. مساله ازدواج و رابطه زن و مرد از نوع خاص آن یک امر فرهنگی است. و الا در همه جوامع زنها با مردها انواع روابط را داشته اند و مهم رابطه خاصی است که از آن به رابطه زناشویی یاد می شود. در فقه از آن تحت باب نکاح سخن می گویند و در جامعه شناسی در ذیل خانواده...

به نظر می رسد رابطه چند بانویی یا چند شوهری را باید در ذیل فرهنگ جامعه مورد بررسی قرار داد.

می گویند تعدد همسر در قرآن آمده است. خب نماز جمعه هم در قرآن آمده است. مگر همه فقها در نماز جمعه شرکت می کنند. بودن مساله ای در قرآن به معنای همسویی آن با نظر ما لزوما نخواهد بود. لباید بررسی کرد که به چه معنا است.

این همه روایات در سطح شهرها زده می شود که هرکس سه نماز جمعه را ترک کند منافق است. من لااقل ندیدم از مراجع عظام کسی در نماز جمعه شرکت کند. البته مردم شرکت می کنند. احکام دیگری هم در قرآن وجود دارد که شاید فکر کنیم متروک واقع شده است. پس صرف بودن یک مساله در قرآن به معنای حتمیت آن نیست.

اما این که چند همسری در قرآن مطرح است یقینا بیانگر حکم کلی و ثابت برای نیست. چون اصل همسر و ازدواج مساله اجتماعی است. و در فقه هم نه به عنوان عبادات بلکه به عنوان معاملات بیان می شود که امضایی است نه تاسیسی. یعنی مسائل نکاح یا ازدواج جزو مسائل اجتماعی و امضایی است. و مسائل اجتماعی و امضایی تابعی از زمان و مکان است. اصل ثابت نیست. لذا نمی توانید از نظام اجتماعی اسلام سخن بگویید که این مهم را در تحقیقی که با دکتر غلامرضا صدیق اورعی و جناب آقای فضایلی انجام دادیم و پژوهشهای سیما چاپ و منتشر کرد به تفصیل سخن گفته ایم. نظام اجتماعی اسلامی نداریم و نمی توانیم داشته باشیم اما نظم اجتماعی داریم. مساله چند بانویی یا چند شوهر مقوله اجتماعی است و تابعی از فرهنگ جامعه است و این مساله متعلق به همان مردم همان ناحیه است. که چند شوهر بینشان باب بوده و هست.

مساله پوشش یا حجاب هم کذلک ایضا

لذا یک مقوله فرهنگی را از یک ظرف زمانی نمی توانیم جدا کنیم و در ظرف زمانی دیگر و در فرهنگ دیگری جا سازیش کنیم..

واقعا اگر اروپایی ها همین الان بخواهند مسلمان شوند اصل اساسی آنها این است که بپذیرند که هر مرد حد اقل دوتا زن داشته باشد؟ واقعا این گونه است؟ مثلا هر چینی که بخو.اهد ایمان بیاورد اول برود سه تا زن بگیرد و بعد ایمان بیاورد؟ این مساله فرهنگی است. مسائل فرهنگی را باید در ظرفیت فرهنگ خودش بررسی کنیم.

سلام علیکم، عجبا که بر سر یافتن یک شوهر  غوغاست در میهن ما و شما فارغ از  حکم دین و فطرت و عقل از چند شوهری! سخن می کنید. مساله، خود بکگراندش را یافته

برای مردم ما و نیز اروپا حل شده است. البته برای بخشی از کشورهای های عربی هنوز سنت گذشته پاربرجا است.

این که هر مرد چهار تا زن بگیرد عقلی است؟

این که هر مرد چهارتا زن بگیرد فطری است؟

این که هر مرد چهارتا زن بگیرد دینی است؟

لطفا عقل را توضیح بدهید که چیست؟ چکگونه دلیلی است. واقعا من نمی فهمم منظور از عقل چیست. عقل همان است که در فلسفه از آن سخن می گوییم.

نه والله ولی جواز آن حکم قرآن است با شرایط البته که کمتر حاصل میشود. این که زن جز یک شوهر نشاید حکم عقل است شاید.

عقل همان است که در احکام شرعی به کار می برید..

به تفصیل در اصول پرداخته ایم که عقل حکم نمی کند بلکه درک می کند. بین حکم و درک فرق بسیار است. فراجع الی محله.

کلما حکم به العقل را ه کنیم که با شرع موازی دانسته آقا

چه

باید روشن بشود که این قاعده است یا نیست؟ معنای آن چیست؟ اگر کار عقل درک باشد بنیان قاعده بر آب است.

این قاعده در بررسی حکم عقل در رسایل و نیز کفایه به تفصیل بحث شده است. اگر همین الان بزنید کاربرد عقل در فقه شیعه از حقیر چند مقاله خواهید دید که تلاش کرده ام تا معنای عقل را در بیاورم...

 

چنان گفته می شود کل ما حکم به العقل که گویا از بدیهیات سخن گفته می شود. خیر اول باید این گزاره را تبیین مفهومی کنیم که چی می خواهد بگوید....

و اگر ادعای قاعده بر خلاف واقع باشد نمی دانم چه اصراری بر تمسک به قاعده خلاف عقل.

معنای فزذن هم این چنین است. من خواهشم از دوستان پژوهشگر ابن است که این مفاهیم را بدیهی نپندارند. سالها قبل مقاله ای در مفهوم فطرت در مجله اندیشه حوزه به چاپ رسانده ایم. بررسی کرده ایم که فطرت چیست؟

زمان میخواهم تا بخوانم و زان پس به بحث نشینیم.

نمی شود از دلیل عقل و دلیل فطرت بگوییم ولی متوجه معنای آن نباشیم.

تمام سرایر را خط به خط مطالعه کرده ام در پی دلیل عقل.

تمام آثار فقهی شیخ طوسی را خط به خط مطالعه کرده ام برای دلیل عقل.

فارغ از معانی عقل و کاربرد آن در فهم سریعت و...، چیزی که مسلم است اینست که چندهمسری برای مردان جواز شرعی است ولی برای زنان، اینگونه نیست. 

این امر را نمی شود منکر شد.

و نیز محقق حلی و نیز شیخ انصاری و...

اگر بنا باشد دانسته های قبلی را شخم بزنیم زمانی بیشتر می طلبد

من جرات نمی کنم به این راحتی نظر بدهم. چون بعضی از آقایان فقها حتی نسبت به جواز آن هم حرف دارند.

کدام فقها؟؟لطفا نام ببرید

خب بگردید. ماشاالله اینترت که در دسترس است. می شود گشت.

احتمالا برخی فقهای... اهل سنت منظورتانست

بنده خدایی سر کلاس جامع المقدمات رفت و دید سخت است. سیوطی رفت دید سخت تر است. سر کلاس لمعه رفت دید از قبل سخت تر است. خلاصه سر درس خارج رفت. استاد مساله را تفصیلا بیان کرده بود و در حال جمع بندی بود گفت الغرض با غسل جمعه می شود نماز خواند. گفت احسنت. این درس است. این نتیجه می دهد.

مساله ازدواج بخشی از فرهنگ است.

شما نمی توانید عریان از فرهنگ آن را بررسی کنید حتی در فقه.

ممنون میشم اسم فقهای مذکورراعنوان کنید

آقای فرامرز رفیع پور نقل می کرد در آلمان به مقوله چند بانویی بعضا اعتراض می شد. چون تحصیل کرده آنجا بودم و آشنا به فرهنگ و تاریخ آلمان، بررسی اجتماعی کردم که بعد از جنگ چقدر از خانمها بی شوهر شدند و چند همسری این معضل اجتماعی را حل و فصل می کرد.

بعضا تعدد همسر را برای مرد جزو ضروریات دین می دانند و حتی شرط تک همسری در عقد را موجب بطلان عقد می دانند. این که چند همسری جزو ضروریات دین است به چه دلیل؟ چرا نباید در اصل جواز آن بحث کرد؟ تا نوبت به ضرورت آن برسد. دلیل آقایان شاید می گویم شاید کامل نباشد.

گفته می شود تعدد بانو برای مرد به حکم آیه و یا آیات جواز است.

می گوییم آیات را بررسی کنیم ببینیم آیا می شود استدلال کرد یا نه؟ شاید استدلال به آیه قابل مناقشه باشد. اشکال داشته باشد. البته اگر بخواهیم با روش شناسی پژوهشی به پیش برویم و در غیر این صورت خب توضیح المسایل آقایان که در دسترس است...

در آغاز گفتگو گفتم از دو سو باید تقیه کرد نه صرفا از جانب بانوان محترم بلکه از سوی فقهای عالی مقام هم باید تقیه کرد. بانوان هم قبل از همه همسر خودم و از آن شاید سختگیرانه تر خواهر و مادر خودم و نیز پدر و مادره بنده اند که مخالفند. در بحث از و اضربوهن این نکته را عرض کردم که چرا مسائل را این قدر قطعی و مسلم بیان می کنند و حال آن  در مساله جای حرف و سخن هست. چرا فکر می کنیم آن چه گفته اند و یا گفته می شود وحی منزل است؟ خیر محل گفتگو و بررسی است.

یک مقاله ای نوشتم و چاپ شده در باب طهارت خمر؛ بنده خدایی می گفت تو را خدا حلیت آن را هم ثابت کن.. عزیزان من. ما تابع دلیل هستیم. حق نداریم بدون دلیل چیزی را حلال و یا چیزی را حرام کنیم. حتی کراهت چیزی باید دلیل خاص داشته باشد نه این چون حرام نشد پس کراهت. یا چون واجب نشد پس مستحب. دوستان اشاره کردند به حکم قرآنی و بنده صراحتا به آیات دیگر اشاره کردم که نسبت به آن بی تفاوتند. صرف تلاوت یک آیه که بحث را تمام نمی کند این تازه اول کلام است. جدای از حروف مقطعه تردیدی ندارم که تمام آیات الاحکام جزو متشابهات قرآن است. به راحتی نمی توان به آیه استدلال کرد. من دارم کنکاش می کنم این که آقایان می گویند جواز این را از کجا آورده اند.

تقریبا گفتنی ها گفته شد.

چند همسری مقوله ای کاملا فرهنگی است.

و نیز مقوله چند همسری مقوله اجتماعی است.

مقوله های فرهنگی و اجتماعی را نمی توان به همه جوامع تعمیم داد.

از سوی دیگر ادله در برابر آن فراوان داریم. به بیان دیگر برای تعدد زوجات باید واقعا دلیل آورد. البته بحث ضرورت دینی و... بحث دیگری است.

علی بن ابی طالب تا حضرت زهرا بود. و پیامبر تا خدیجه بود زن دیگری نگرفتند چرا؟ بعد از این دو بزرگوار زنهای متعدد گرفتند چرا؟

آیا برای یک زن داشتن باید دلیل موجه آورد؟ یا برای چند همسر داشتن؟

در طول تاریخ بعضی از انبیا همسر نداشتند مانند عیسی و یحیی و نیز حضرت مریم که مادر حضرت عیسی است و ازدواج نکرد. و بعضی از انبیا هم تک همسر بودند. و در آیه شریفه از پیامبری یاد می کند که سیدا و حصورا... دوستان کنکاشی پیرامون همین آیه داشته باشند. این مدح پیامبر است یا ذم ایشان.

تا کار نکرده و مطالعه نکرده ایم سریع مسائل حل و فصل می شود ولی وقتی وارد تحقیق شدیم نظر دادن خیلی راحت نیست. واقعا الان خیلی راحت به جوانی نمی گویم برو ازدواج کن. ازدواج این است و آن... چون مفهوم ازدواج با نگاه ویتگنشتاینی با مفهوم ازدواج در گذشته فرق می کرد. الان من از ازدواج یک چیز دیگه می فهمم.

این واژه ها زمان را و مکان را و تاریخ را نیز با خود حمل می کنند. یعنی زنان تبتی البته آن منطقه خاص نمیر شود گفت خلاف عقل عمل می کنند. یا خلاف فطرت انسانی خود.

اشکال: با مبنایی که از کلام شما بر می آید یا ظاهرا باید منکر جهانی بودن اسلام باشیم و یا حلال محمد حلال الی یوم القیامه و.. را قبول نکنیم!! وقتی پیامبر و اهل بیت به کرات و در شرایط مختلف و علماء در اعصار مختلف عمل و حکم به جواز تعدد زوجات دارند اصل جواز قطعی کشف می شود. یعنی سیره معصومین(ع). و اگر کسی بخواهد بگویید موضوع عوض شده حکم هم عوض می شود باید ثابت کند، و تردید اولیه هرگز حرف علمی و خدشه محسوب نمی شود. قبول می کنم اگر شرایط اجتماعی و فرهنگی فراهم نباشد یا علیه باشد تاکتیک و حکم ثانوی و بر اساس مصلحت و ایجاد استعداد در مخاطب حکم تغییر می کند ولی این مسئله حکم اولی را تغییر نمی دهد.

شما لطفا آیات ازدواج پیامبر با همسر پسر خوانده اش را مورد مطالعه قرار بدهید تا بدانید خدا برای اعلام جواز یک حکم که خود پیامبر هم تمایلی به آن ندارد دلیل می آورد و یک پیش فرض دارد که خداوند عمل پیامبر را مجوز عملکرد بقیه مسلمان می داند از جمله برای ازدواج.

پاسخ: آموزش و شرایط اقلیمی می تواند یک عملی را برای آن جامعه راجح کند ولی وقوع آن کار دلیل بر عقلانی بودن نیست. بت پرستی جمعیت زیادی از جهان که بسیاری از پیامبران برای مقابله با آنها آمده اند دلیل بر عقلانی بودن رفتار بت پرستان نیست. در بحث حجیت اثبات کرده ایم که ما تابع سنت هستیم. و سنت هم یعنی قول معصوم. بین قول معصوم و فعل معصوم فرق است. و قول معصوم هم یعنی ما صدر عن المعصوم. اما فعل معصوم به تفصیل بحث شده است که آیا دال بر وجوب می کند و یا جواز و یا هیچ کدام؟ استنباط کرده اند که فعل معصوم دال بر حرمت نمی کند. چون معصوم مرتکب فعل حرام نمی شود اما اثبات جواز می کند؟ محققین ان قلت می کنند که عمل معصوم برای ما مکشوف بلکه روشن نیست. پیامبر گفته می شود نزدیک به نه زن داشت آیا این عمل پیامبر برای هر مسلمان قابل استناد است؟ به حکم همان عمل معصوم تا کجا و چگونه از چنین اقدامی پیشگیری می کنیم. ما احکام خاص پیامبر داریم... اما ازدواج امر رایجی است. پیامبر خود مولود ازدواج است. ازدواج پیامبر یک مساله و تعدد همسران پیامبر مساله دیگری است.

دقت شود یک قاعده داریم که ازدواج اقوام و ملل تابع سنتهای خود آنها است....

مسلمانان بروند و ازدواج کنند. بروند زن بگیرند. حتی می شود زن پسر خوانده را بگیرد ولی نه این که بروید و چند تا بگیرید. از آیه استفاده نمی شود. شاید امر عقیب حذر باشد. افراد می رفتند و یک گروه زن می گرفتند. آیه شریفه آمد و آنها را محدود کرد. باید بر آیه شریفه که اشاره فرمودید تامل بیشتری کرد.

اشکال: ازدواج پیامبر به بیش از ۴ تا از اختصاصات پیامبر است!!! به حکم همان عمل معصوم تا کجا و چگونه از چنین اقدامی پیشگیری می کنیم. ما احکام خاص پیامبر داریم... اما ازدواج امر رایجی است. پیامبر خود مولود ازدواج است. مگر آیه و روایت و قول معصوم بر تعدد زوجات نداریم که تشکیک در فعل معصوم می کنید و نیز تشکیک در حجیت آن می کنید؟؟

شما ادله قوی و محکمه پسند برای رد حکم مشهور اقامه بفرمایید

پاسخ: بررسی ادله به معنای تشکیک در ادله نیست. اول ببینیم ادله میزان دلالتش تا چه حد است. ما که هنوز سراغ روایات نرفته ایم تا بفهمیم چه دلالتی دارد. هنوز آیه را واکاوی نکرده ایم تا دلالت آن روشن شود. شما ضمن استدلالی بیان فرمودید که پیامبر چند همسر داشت. عرض کردم یحتمل که جزو اختصاصات نبی باشد. یحتمل. این جای احتمال را باز گذاشتم که انسداد باب علم صورت نگیرد. و خود دچار دگماتیسم نشویم.

دوست عزیز و گرامی احتمال بدهید که این حقیر لمعه را خوانده ام. شرح لمعه را خوانده ایم. و شرح لمعه کتاب نکاحش را پیش دو کس خوانده ام. هم مدرس افغانی و هم واعظ طبسی. و احتمال بدهید که نکاح جواهر را خوانده باشم. لااقل این دروس را پاس کرده باشیم. من که هنوز رد نکرده ام که دلیل محکمه پسند بدهم. اول بگذارید ادله بررسی شود.

و عرض کردم که تا قبل از شیخ توسی دلیل قوی در فقه در باره وجوب و لزوم چند همسری و ضرورت دینی بودن آن بیان نشده است. احتمالا اولین کسی که در باب تعدد زوجات دلیل اقامه کرده شیخ طوسی فقیه بزرگ شیعی است.. حتی شیخ طوسی تا جایی که به یاد دارم دلالت آیه نسا را برای چند بانویی کافی نمی داند.

اشکال: به نظربنده نیز  باید نام فقهایی که در این امر ورود کرده اند را بفرمایید، این مسأله کوچکی نیست بار بزرگی را جناب جمشیدی، بر دوش فقها انداخته آید اگر براستی به ادله ای هر چند کوچک رسیده آید باید بفرمایید اما برای ما به غیر از عقل، سنت هم دلیل است چرا در بین  همسران ائمه چند شوهری رواج نداشت در تاریخ یک نمونه از زمان ائمه بیاورید که در مقابل این امر سکوت کرده باشند، به نظر باید تمام ادله را بررسی کرد سپس در مطلبی از اسلام مایه گذاشت.

پاسخ:

یکم- پیش از این عرض کردم دلیل عقل را باید توضیح بدهند دوستان. یعنمی چه که خلاف عقل است یا عقلی است؟ ایا معنا و مفهوم روشنی از دلیل عقل وجود دارد. می شود آن را بیان کرد. این را توضیح بدهند دوستان. شما که می گویید دلیل عقل، تو ذهن من برهان می آید. و در فقه دلیل عقل یعنی اصول عملیه و الا ما دلیل عقلی در فقه نداریم. و مرحوم شهید صدر فرموده اند در فقه حتی یک مساله نداریم که فقها فقط به دلیل عقل استنباط کرده باشند در فقه سخن از حکم مکلف است. مصداق حکم مکلف امر جزیی است. و برهان و دلیل عقل برای امور کلی است. و امور کلی استثنا بردار نیست.

دوم- کی حقیر از چند شوهری دفاع کردم. چند شوهری غیر از چند همسری است. گفتم چند همسری واژه ای است که دارای ابهام است و روشن نیست. بگویید چند زنی چند بانویی و... کو برگردین و من حکم به جواز چند شوهری دادم. گفتم شما که می فرمایید چند همسری دلیلش عقلی است. یا چند همسری دلیلش فطری است! من می گویم با این فرهنگ رایج در منطقه تبت چه می کنید. این هم هست. فرهنگ مردم هم هست. و علت هم دارد. با این چه می کنید؟ خوب است که قایل هنوز در قید حیات است. و متنش حاضر. من از چند همسر دفاع نکردم. گفتم مفهوم چند همسری منحصر در زن نمی تواند باشد.

پیام بنده  باید در حول دو سوال مطرح میگردید اگر سو تفاهمی رخ داد عذر میخواهم :

1.در خواست نام فقهایی که تعدد زوج را جایز نمی دانند؟

2_ در پیام مذکور شما به مسیله ی چند شوهری اشاره فرمودید که گاهی زن نیاز به ازدواج متعدد دارد قبول فرمایید که این شبهه مطرح و بی جواب ماند و سپس مباحث قبل روند خود را طی کرد لذا ذهن خواننده را درگیر میکرد و پاسخ های بعدی با اثبات چند شوهری در کشورهای گوناگون ذهن را از بحث اصلی دور نمود،  البته به نظر این مسأله چند شوهری  امر مهمی است و باید بیشتر تحلیل گردد به این جهت برای بنده سوال پیش آمد که این امر که در اسلام  حرمت صد در صد دارد و از طرفی هم  عدم رضایت برخی از زنان از یک همسر در مجامع قانونی مطرح میگردد ، چگونه می توان به غیر از ادله دینی به این امر پاسخ داد ؟ آیا نظر کفویت جنسی و روانی می­تواند پاسخ مناسبی باشد؟

من جرات نمی کنم به این راحتی نظر بدهم. چون بعضی از آقایان فقها حتی نسبت به جواز آن هم حرف دارند.

ظاهرا ازاین پیام، جواز چندشوهری استنباط شده که مورد نظر فرستنده پیام نبوده. اگرچنین است بفرماید

دقیقا بنده هم چنین برداشتی داشتم که آن پیام مطرح گردید

این پیام اختلاف فقها در جواز تعدد زوجات را مطرح کرده است که البته معلوم نشد کدام فقیه در عدم جواز حرف دارد.

چکیده بحث توسط یکی از دوستان:

آنچه از نوشتار حاصل می‌شود این است که:

یکم- امر ازدواج و چند‌همسری امری فرهنگی است نه عقلی، نه فطری و نه دینی.

دوم- عقلی نیست چون اگر عقلی باشد، باید همة مردان و زنان در تمام اعصار تاریخی و همة جوامع فعلی این حکم را بپذیرند و نقیضی برای آن وجود نداشته باشد. و چون نقضهای بسیاری هم از ناحیة مردان (چند همسری) و هم از ناحیة زنان (چند شوهری) در تاریخ از آن سراغ داریم پس عقلی نیست.

سوم- همین دلیل برای فطری نبودن چند همسری هم قابل استفاده است که نقض تاریخی چند‌ همسری و چندشوهری نشان می‌دهد که فطری نیز نیست. ضمن آن که طی مقاله ای در مجله اندیشه حوزه به تبیین مفهوم فطرت پرداخته ایم.  

اما ادله دینی به نظر کامل نیست و آیة نساء را باید با پاره‌ای دیگر از آیات به طور نظام‌مند دید و نظر داد.

چهارم- به نظر آیات قرآن اثبات کنندة جواز چند همسری نمی‌تواند باشد. و به همین دلیل است که تا قبل از شیخ طوسی کسی ادله‌ای برای جواز آن ارائه نکرده است و برای نخستین بار ایشان به دنبال مدلل و مستدل کردن امر جواز چندهمسری بودند.

پنجم - دوستان دقت کنند خدای ناکرده در یک مباحثة علمی و طلبگی نسبت ناروا به کسی ندهند. دلیلی ندارد که کسی که معتقد به وجود نماز جمعه است متشرع و کسی که معتقد به حرمت نماز جمعه است غیر متشرع است.

ششم- برخلاف روال مرسوم گفته می شود اولویت از آن ازدواج است و حال آن که ایه شریفه و سیدا و حصورا دال بر امتیاز بی همسری بر باهمسری است. به عنوان یک امتیاز برای پیامبر خدا بیان شده است. ان الله یبشرک بیحیى مصدقا بکلمة من الله و سیدا و حصورا و نبیا من الصالحین. در مقام بیان ویژگی های حضرت یحیی است. من کمتر جایی دیده ام که به این آیه استدلال فقهی بشود با توجه به قیاس اولویت تجرد تقدم بر نکاح دارد اگر حصور را به معنای تجرد بگیریم

ششم- افزون برآن گرچه از نظر فقهی و علمی بسیاری از علما بل قاطبه فتوی به تعدد داده اند ولی خود عامل بدان نبوده اند. حقیر کمتر اساتید خودم را می شناسم که بانوان متعدد داشته بودند. در بین اساتید متعدد فقط یکی چند همسر داشت که همه هم غیرباکره بودند که استاد ما با انها ازدواج کرد. یعنی ایشان شوهر مثلا دوم بود... عمل و سیره بسیاری از علمای ایران برخلاف مثلا علمای نجف یا کربلا و کلا فقهای عرب است که آنها چند بانویی هستند و ایشان تک بانویی. مثال بارز ان علامه طباطبایی و امام خمینی و ... و حتی شیخ انصاری که یک همسر داشت و همان نیز به اندازه یک حهان شیخ را گویا اذیت می کرد چنان که من شنیده ام و گفته اند. به نظر من سیره رایج خود آقایان علما بهترین گواه بر چنین امر مهمی است. از اساتید ما مرحوم آیت الله علم الهدی اسید ابراهیم و مرحوم آیت الله فلسفی و مرحوم آیت الله سعیدی کاشمری و ایت الله شیخ باقر ساعدی همه تک بانویی بودند. البته تا جایی که من خبر دارم. پنهانی اش را که نمی دانم.

حقیر نفی ضرورت نمی کند. الا این که دوستان را توجه می دهم که خیلی مساله را بدیهی نینگارند بلکه معونه بیشتری می برای اثباتش می­خواهد.

در بین معاصرین اقای موسوی بجنوردی مخالف چند بانو است.

 

  • حسن جمشیدی

زیبا آفرین

در فتاوا و نیز نظر فقها در آثار فقهی ایشان تصریح شده است به حرمت رو به قبله و پشت به قبله در هنگام بول و غایط. و این نظر شیوع دارد هم شهرت بدان نظر دارد و هم اجماع و روایات متعددی که در وسائل الشیعه بیان شده است.

با توجه به روایات موجود؛ پس نه شهرت و نه اجماع، ثمره ای نخواهد داشت. یعنی نوبت به شهرت و اجماع نمی رسد. و اگر اجماعی هم باشد استنادی خواهد بود و غیر قابل اعتنا.

روایات این باب بعضا ضعیف است. به نظر می رسد نفس شهرت مانع تامل فقها بر این روایات شده است. روایات این باب دال بر بی حرمتی و یا حرمت شکنی کعبه و قبله است. به نظر نمی رسد الان چنین اقدامی دلالت بر حرمت شکنی بکند. روایات نهایت چیزی که شاید بشود از آن بهره برد کراهت است نه حرمت. که کراهت هم استفاده شاید نشود. و همین هم نیز قابل تامل است. لذا وجهی برای بیان نظر مبنی برحرمت رو به قبله و یا پشت به قبله هنگام بول و غایط وجود ندارد. لذا در معماری راحت می توانند طبق خواست و سلیقه خود اقدام کنند.

  • حسن جمشیدی

در روستای ما یعنی چنار بیشتر افراد با هم قوم و خویش هستند. یا از ناحیه مادری و یا از ناحیه پدری. پهار یا پنج نفر به اتفاق خانواده از طرف جلگه به این منطقه آمده و مستقر شده اند. البته منظورم چنار دور جدید است والا در گورستان چنار قبوری است متعلق به قرن چهارم و پنجم.

وقتی یکی از همشهری ها فوت می کند به همه خبر می دهند. به ما نیز خبر دادند که خانم فلانی فوت کرد. به اتفاق نزدیکان به چنار رفتیم تا در مراسم دفت ایشان حضور داشته باشیم.

شوهر ایشان خیلی اشک می ریخت و گریه می کرد. بی تابی می کرد. نمی خو.رد که فیلم در می آورد و نقش بازی می کند. معلوم بود که زندگی عاشقانه ای داشته که از هم پاشیده است.

سر مزار بودیم که جنازه را آوردند و کنار قبر گذاشتند. یکی یکی دخترها و پسرها می آمدند تا جنازه را ببینند. البته بیگانه ها و نامحرمها را از جنازه دور کردند. همین که شوهر ماتم زده و غم دیده سراغ جنازه آمد تا آخرین وداع را بکند سر و صدا و شیون که وای نامحرم است. و من مات و مبهوت از این حکمی که به شرع نسبت می دادند. 

از پدرم سوال کردم که چنین حکمی را اینها از کجا آورده اند. اشاره کرد که سکوت کن. حکم خدا را می شود تغییر داد ولی اعتقادات مردم را به این راحتی نه. این حکم شرعی نیست./ این مردم باور دارند که با مرگ زن شوهرش با او نامحرم می شود.

از پدرم پرسیدم پس نباید به شوهر ارث یدهند؟

کفت: مردم دیگر روی این مسائل فکر نمی کنند تا ارتباطات آن را کشف کنند. معتقدند که با مردن، زن و شوهر نا محرم می شوند روی تبعات آن فکر نمی کنند.

 

 

  • حسن جمشیدی

زیبا آفرین

در مسجد قبا امام جماعت جانشین بودم. یعنی هرگاه که حاج آقای رفاعی مشکلی برایش پیش می آمد به من زنگ می زد و من برای اقامه جماعت به مسجد می رفتم. مدت تقریبا طولانی هم بود. گاهی به اقتضای زمان و مکان و موقعیت روایتی و حدیثی هم می خواندم. پس چندی دیگر تماس گرفته نشد. و فرمودند که دیگری در فرصتهایی که حاج آقای رفاعی نمی رسد به جای ایشان می آید.  خیلی خوشحال شدم. واقعا خوشحال شدم. چون باید استنبای می بودم. تا که زنگ می زدند از هر کجایی خودم را به مسجد برسانم.

بعدا حاج آقا به من فرمودند بعضی از مامومین اعتراض کرده اند که کف دست راست ایشان به زمین نمی چسبد. و حال آن که کف دست نمازگزار باید به زمین بچسبد.

خیلی مردم حواسشان جمع است و خیلی هم دقیق هستند. موقع نماز بیش و پیش از آن که متوجه خدا باشند متوجه امام جماعت و اطرافیان هستند که اعمال را درست انجام می دهند یا خیر.

  • حسن جمشیدی


زیبا آفرین

یکی از دوستان جانباز که یک پایش از زیر زانو قطع شده بود نقل می کرد که تو حرم داشتم وضو می گرفتم. وضو که تمام شد مسح سر کردم و پای راست و به راه افتادم...
یکی جلو آمد و گفت: آقا این پا را مسح نکشیدید؟
پرسیدم: مگر شما مراقب وضوی من بودین؟ شما واقعا دیدید که من یک پایم را مسح نکشیدم؟
گفت: آره. من قطع دارم که شما این پایتان را مسح نکردید. وضویتان باطل است. و نماز هم باطل خواهد بود...
خنده ای کردم و گفتم: خیلی سخت نگیرید. خدا ارحم الراحمین است. خداوند قبول کند ان شاالله.
چاره ای نداشتم جز این که بگویم برادر من پای من از زانو قطع شده است. یعنی یک پا من کم دارم.
فکر کردم مساله فیصله پیدا کرد. گفت خب پای مصنوعی که داری. روی آن مسح کن...
نگاهی به او انداختم و گفتم: فکر نمی کنید بعد از مجروحیت من مسائل خودم را تلاش کردم که یاد بگیرم. از این جهت من تخصصی مسائل شرعی خودم را بلد هستم.
آقا واقعا این موارد از باب امر به معروف است یا دخالت در کار دیگران.
تا بعد.
 

  • حسن جمشیدی