جمشیدی خراسانی jamshidi khorasani

دین فلسفه عرفان

جمشیدی خراسانی jamshidi khorasani

دین فلسفه عرفان

با شما در باره دین، فلسفه و عرفان سخن می گوییم

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیام های کوتاه

۲۳۴ مطلب در تیر ۱۳۹۹ ثبت شده است

در پی رهایی, [۰۶.۰۲.۱۹ ۱۵:۵۴]
[Forwarded from در پی رهایی]
زیبا آفرین
همسر گرامی ارشد تو الزهرا می خواند. دانشجوی پروازی بود. گاهی هم با قطار رفت و آمد می کرد. تو قطار یکی برای ایشان نقل کرد:
برای دفن پدرم رفتیم بیمارستان امام رضا تا جنازه را تحویل بگیریم. کمی آن سو تر زنی ماتم زده نشسته بود. نوجوانی که ۱۲ یا ۱۳ سال بیشتر نداشت اشک می ریخت. دل ماهم برایش سوخت. طفلک حتما کس و کارش را از دست داده است. ولی سرگرم جنازه خودمان بودیم.
جنازه پدر را تحویل گرفتیم. به غسالخانه بردیم. با کمی حق حساب، به کار سرعت بخشیدیم و کارمان جلو افتاد. جنازه را شستند. دور حرام هم طواف دادیم. نماز هم خواندند. جنازه را طی کاروان بسیار با شکوه به بهشت رضا بردیم. سر و ته کاروان معلوم نبود. از این که بابا را از دست داده بودم ناراحت بودم ولی از این که پدرم دارای چنین موقعیت و شکوهی است خوشحال می شدم.
جنازه به بهشت رضا رسبد. محل دفن معلوم بود. همه خویشاوندان و آشنایان جمع بودند. جای سوزن انداز نبود. گرد ماتم بر همه بهشت رضا پاشیده بود.
مامانم مثل ژاله باران اشک می ریخت و از بابام تعریف می کرد:
منزل نو مبارک!
تو چقدر پاک بودی!
تو چقدر عفیف بودی!
سرت رو بلند نمی کردی!
تو چقدر عزیز بودی!
مادرم در رثای پدرم نوحه سرایی می کرد.
آن سو تر، همان زن را که در بیمارستان بود دو باره دیدم که همچنان ماتم زده است و بچه اش هم اشک می ریزد...
با خودم گفتم شاید اینها کس و کاری ندارند. برای کمک و به خاک کردن جنازه، کمکشان کنیم... به نظرم رسید که واقعا کسی را هم نداشتند...
خودم که غرق مصیبت بودم ولی مصیبت سنگین این مادر و فرزند و بی کسی انها مصیبت خودم را به حاشیه رانده بود...
 سراغشان رفتم. تسلیت گفتم... کمی با مادر ماتم زدههم دردی کردیم. در آغوشم گرفت. هر دو به هم دلداری می دادیم و به خم تسلیت می گفتیم.
پرسیدم: مگر شما کس و کاری ندارید؟
گفتند: نه.
پرسیدم: کدام جنازه از شما است؟
اشاره کرد به جنازه پدر من...
پرسیدم: حتما نسبت دوری دارید؟
گفت: نه. به بچه اش اشاره کرد که هم چنان گریه می کرد و چشمهایش مثل کاسه خون شده بود و گفت: این پسر او است.
سرم گیج رفت. نفهمیدم چی شد. پرسیدم: چی؟ چکاره اش هست؟
سرش را پایین انداخت و هق هق کنان گفت پسرش.
پرسیدم: پس شما هم همسرش هستید؟
گفت: آره!
شگفت زده و هاج و واج پرسیدم: خانم اشتباه نمی کنید. جنازه را اشتباه نگرفتید؟
گفت: نه. من خانمش و این هم بچه اش هست. یک پسر جوان هم داریم که مسافرت است. به او خبر دادیم به  زودی خواهد آمد.
مصیبتها تمام شده بود و درگیر مصیبتی تازه شدیم. حادثهرعظمایی بود.
من اصرار داشتم که اشتباه می کنید.
گفت نه: شما سیمین خانم نیستید؟ اسم خواه شما هم سوسن جان و...
نشانی ها درست بود...
سراغ مادرم رفتم. مامانم غرق ماتم بود. خودش را به زمین و زمان می زد. جنازه را برده بودند لب گور.
مامانم اصرار داشت که خاکش نکنید. بگذارید تنها یار و یاورم را برای آخرین بار ببینم...
نزدیک مامان شدم. یواشکی در گوشش گفتم: مامان! آن خانم که آنجا نشسته و گریه می کند هووی شما است.
مامانم بی توجه به اطرافیان با یک نهیب تند و خشن برگشت و گفت: چی؟ هووی من. خجالت نمی کشی. سر خاک بابات شوخی می کنی... برگشت به ان خانم نگاهی انداخت و گفت: چی گفتی؟ مردیکه...
هرچی به دهانشرآمد مامان من نثار پدر خدا بیامرزم کرد.
حالا عمه ها و عموها و خاله و دایی ریختن تا مادر من را ارام کنند مگر ارام می شد. با اصرار می گفت: حق ندارید خاکش کنید. الهی آتش به گورت ببارد. الهی خورده مار و مور بشوی...
داشت حسابی آبرو ریزی می شد.
مادرم رفت تا هوویش را نیز به شوهرش الصاق کند. و هر دو را در یک گور دفن کنند... زنها مانع او شدند. نگذاشتند خیلی آبرو ریزی کند. نمی گذاشت پدرم را خاک کنند. بالاخره با وساطت اطرافیان، اجازه داد تا جسد بی جان پدرم را از معرکه به در ببرند تا  فکری برای این مصیبت عظمی بکنیم.
حسن جمشیدی خراسانی
https://t.me/joinchat/AAAAAFBiF0k6KfVKPnUFLQ
 

  • حسن جمشیدی

زیبا آفربن
در ازمنه قدیمه وضع و حال مثل این روزها بود. تقریبا خورد و خوراک به وفور نبود. مردم هم تعریفی از خط فقر نداشتند. نیاز و فقر سب شده بود که مردم نیاز خود را از اموال دیگران به نحوی برطرف کنند. مال خودشان و مردم نداشت. ضرورت اقتضا می کرد. فقط چند نفری بودند که وضع و حالشان نسبتا خوب بود. دستشان به دهانشان می رسید. مثل اربابهای نوزاد. بقیه وضع خوبی نداشتند.
پنج نفر از همشهری ما که گویا شعبه ای از لشوش حوزه علمیه قم بودند تصمیم می گیرند امشب را یک گوشت درست و حسابی به رگ بزنند.
قول و قرارها گذاشته می شود و شب با صورت پوشیده و قیافه راه زنان همان قطاع و الطریق سابق، عازم تیغ گرو بالا سر از کتاوا می شوند. گله نوزاد شب آنجا اطراق می کرد. پنج نفری به گله اربابی نوزاد می زنند و یک گوسفند چاق و چله را از گله می دزدند. سگ گله هم که انگار نه انگار. گویا چیز خورشان کرده بودند. یا دزدها را کاملا می شناختند و خودی می دانستند. چوپان هم خود را به خواب زده بود تا مشکلی پیش نیاید.
گروه به همراه گوسفند طرف رودخانه گلمکان و به دره انجیر می روند. آتش به پا می کنند تا گوسفند را به سیخ بکشند.
یکی کارد را در می آورد تا گوسفند را سر ببرد.
دیگری اعتراض می کند. هَی! مگر گبری؟ اول باید گوسفند را آب داد!
مشتی از چشمه، آب بر می دارند و به دهان گوسفند می مالند و عنوان شرب آب صدق می کند.
دونفر دست و پای گوسفند را گرفته بودند تا راحت تر سرش بریده شود.
همین که کارد را به گردن گوسفند می گذارد که ببرد، از آن طرف یکی داد می زند هی بی دین! مال خدا را داری حرام می کنی. گوسفند را باید رو به قبله و با بسم الله کشت.
کسی که کارد را روی گردن گوسفند گذاشته بود پرسید: جناب ملا اگر رو به قبله نباشد یا بسم الله نگویم چه اتفاقی می افتد.
با تعجب گفت: همین است دیگر. با احکام خدا که آشنا نیستید. اگر بسم الله نگویید و با رو به قبله نباشد مذبوحه حرام خواهد شد.
چهارنفری از خنده منفجر شدند. کسی که گوسفند را می خواست بکشد گفت: نه این که اصل مال حلال است؟ حالا می خواهیم با بسم الله و رو به قبله حلالش کنیم.
ملای گروه گفت: الان هم حرام خواهد بود و هم نجس. ولی اگر بسم الله بگویید و رو به قبله باشد لااقل نجس نخواهد بود.
گوسفند را کشتند و رو آتش قورمه اش کردند. همان اول نامردی نکردند و سهم چوپان را کنار گذاشتند.
حسن جمشیدی خراسانی.
https://t.me/joinchat/AAAAAFBiF0k6KfVKPnUFLQ

  • حسن جمشیدی

زیبا آفرین
رویت هلال
با آرزوی قبولی طاعات و عبادات؛
بعضی از مراجع دیدن هلال ماه با دوربین و تلسکوپ را قبول دارند و بعضی از آیات عظام فقط دیدن ماه با چشم عادی و غیر مسلح را معتبر می‌دانند.
مسأله رؤیت هلال هم تقلیدی است و هم غیر تقلیدی. باید در مبانی (همچون اعتبار چشم مسلح یا غیر مسلح و منطقه جغرافیایی...) تقلید کرد و تابع فتوای مرجع تقلید خود بود، ولی اگر مثلا مرجع‌تان فقط چشم غیر مسلح را  رؤیت یا ملاک می‌داند و برای او رؤیت با چشم غیر مسلح ثابت نشده ولی برای شما ثابت شده، می‌توانید ماه رمضان را تمام‌شده تلقی کنید. چون برای شما پایان ماه رمضان قطعی است.
تاکنون به جز آیات عظام سیستانی و شبیری زنجانی، بقیه مراجع برجسته نجف و قم روز جمعه ۲۵ خرداد را در عراق و ایران عید فطر اعلام کرده‌اند.
آقایان سیستانی و شبیری رؤیت هلال ماه را مشروط به دیدن با چشم غیر مسلح و نیز وحدت افق می‌دانند و از همین رو دیدن ماه با تلسکوپ یا دیده شدن آن در مناطق دیگر جهان را که ساعتی از شب را با ایران و عراق مشترکند، در ثبوت رؤیت هلال در عراق یا ایران مؤثر و معتبر نمی‌دانند.
۱. بعضا معتقدند بین اسمان مشهد و فردوسی و چناران فرق است. لذا بعید نیست که مشهد مثلا اول ماه و فردوسی و چناران آخر ماه باشد. مثلا چناران اخر ماه و گلمکان ما اول ماه باشد. لذا دوستانی که تاکید می کنند در مناطق مختلف ایران ماه دیده شده است ناشی از همین عقیده است. و الا در هرکجا که ببینند کافی است و مساله تمام است.
 و حال آن که به نظر می رسد یک ماه  بیشتر در اسمان نباشد. هرکجا که در افق ما چه مشهد و چه فردوسی و چه چناران و چه گلمکان و حتی اگر افغانستان و پاکستان و عربستان و مصر هم دیده شد همه ما در یک افق قرار می گیریم بر خلاف امریکا و کانادا و ... مثلا. لذا دیدن ماه در هر کجای نیمه کره اگر اتفاق افتاد کار تمام است. این مساله فقهی نیست بلکه ستاره شناسی است. و برای ما دیده شدن و یا بودن ماه در اسمان مهم است.
۲. دوستان و عزیزان عنایت داشته باشند گاه با تامل بر روایات بسیاری از حقایق دیگر پرده بر می دارد ولی متاسفانه مورد توجه قرار نمی گیرد.
گرچه در ادله دیدن ماه بعضا قید رویت امده اما باید توجه داشت که دیدن ماه فرع بر بودن ماه است. ماه در اسمان بودن به صورت خاص که بیانگر اول یا پنجم و یا دهم است. نهایت رویت و دیدن ماه فرع بر بودن ماه در اسمان است و ماه همیشه خدا هست. حالا در فصل زمستان که همیشه اسمان ابری و بارانی است و ماه دیده نمی شود و ما یقین داریم که الان قرص قمر بالای سر ما است و در افق نور می پراکند ایا مشکلی پیش می آید. ماه هست ولی ابرها حجاب بین ما و ماه شده اند. ماه از بین نمی رود الا این که وضع و حال خاصی پیدا می کند. به اقتضای ان وضع و حال خاص و قرار گرفتنش بین زمین و خورشید اول و دوم و سوم و... شکل می گیرد. مهم صرف بودن ماه نیست بلکه بودن ماه در اسمان در جای خاص است. دیدن ما کاشف از ان است که در آن جای خاص هست. و ندیدن ما ملاک نمی شود که پس نیست.
۳. وقتی سخن از دیدن ماه می شود دنباله ان قید مسلح و غیر مسلح را می افزایند. منظور از غیر مسلح یعنی چشم بدون ابزار و مسلح یعنی چشم با ابزار. خب حقیر بر بام می روم تا ماه را ببینم. اگر عینکم باشد شاید ماه را ببینم ولی اگر عینکم نباشد چیزی را نخواهم دید. عینک من به اشیای اطراف، هستی نمی بخشد. انها را ایجاد نمی کند بلکه انها را برای من قابل دیدن می کند. چیزی که نیست را نمی آفریند. ان چه که هست را می نمایاند.
دوربین هم دقیقا همین کار را می کند. دوربین ماه که خلق نمی کند. بلکه ماه را به ما نشان می دهد. در جریان جنگ با دوربین تانک و دشمن را مشاهده می کردیم. اگر دوربین نبود دشمن دیده نمی شدند. نقش دوربین چه خواهد بود. اگر دشمن را با دوربین ببینید دشمن نیست؟ حتما باید دشمن نزدیک بشود تا بدون دوربین دیده بشوند.
۴. اقایان فقهای عظام در رابطه با موارد این چنین که احکام شرعی قایم بر روشن بودن و اثبات موضوعی است که خود ان موضوع فقهی نیست بلکه غیر فقهی است راه حل ساده و روشن داده اند. چند مثال بزنم.
خانم می گوید من از فلان اقا باردار شده ام. حکم فقهی اش این است که بچه در رحم این خانم به جهت نسبتش با ان اقا
فرزند او خواهد بود
با پدر و مادرش محرم خواهند شد.
با برادر و خواهرش محرم خواهند شد.
جزو ورثه او خواهد بود.
اگر این اقا بمیرد پدرش قیم او خواهد بود و دهها اثر دیگر شرعی و فقهی.
اقای فقیه که نمی تواند بفهمد که خانم راست می گوید یا نه. فقیه به اقتضای قواعد فقه قادر به کشف حامله بودن و نبودن زن نیست. اگر مامایی پس از معاینه گفت حامله است پس موضوع برای اثبات احکام شرعی اماده است. و اگر گفت حامله نیست پس احکام شرعی مانند ارث و
و نفقه و محرم بودن نسبت به این خانم و بچه ای که نیست بدون موضوع می شود. به قول ما منتفی به انتفای موضوع می شود. بچه ای نیست که دیگر حرفش را بزنیم.
مساله ماه و رویت آن مساله علمی است. یک پدیده است. نهایت بخشی از احکام شرعی چه واجبات و چه محرمات مبتنی بر این پدیده است. پدیده ماه و خورشید در احکامی مثل نماز و روزه و حج و... موثر است. اگر ثابت شد ماه ذی الحجه است عازم حج می شوند. این را کی باید تشخیص بدهد؟ حوزه احکام شرع بر عهده فقیه است ولی این که امروز پنجم یا ششم یا دهم ذی الحجه است کار فقیه نیست بلکه کار خود شما است.
لذا اثبات موضوع احکامی مثل نماز و روزه و حج که روشن شدن اول ماه و وسط ماه و اخر ماه و... می باشد این را بر عهده کارشناسان فن باید گذاشت.
حامله بودن زن را ماما تشخیص می دهد.
آب داشتن چاه را مقنی تشخیص می دهد.
وجود و عدم وجود بیماری را پزشک تشخیص می دهد.
بودن یا نبودن ماه و خورشید و در کجا بودن ان را کارشناس فن یعنی ستاره شناس تشخیص می دهد.
البته این یک راه است.
۵. راه دیگر اثبات پدیده ها قطع و یقین خود شما یا هر مکلف است. اگر کسی قطع دارد که امروز جمعه است اگر زمین و آسمان هم بگویند شنبه است قطع او از بین نمی رود.‌ اگر شما یقین دارید که امروز اخر ماه است همه مراجع عظام هم بگویند اول ماه است فرمایشات انها محترم ولی برای شما کاربردی ندارد. چون یقین و قطع دارید. مگر این که به هر علتی قطع و یقین شما دچار خلل و اسیب بشود. در این صورت دیگر قطع و یقین نخواهد بود.
۶. یک راه حل سومی هم شرع برای من و شما گذاشته است. و آن اعتماد به دیگران است. درست که در جامعه دزد و شیاد و نان به نرخ روز خور و دین فروش هست ولی آدمهای خوب و مومن و متدین هم هستند. به اینها اعتماد کنیم. اصلا اساس زندگی بر اعتماد به این افراد است. حالا یکی نه، دو تا. یعتی لا اقل به دو نفرشان اعتماد کنیم. حتی دزدها هم بعد از دزدی به خودشان اعتماد می کنند. اموال را به یکی از همین دزدها می دهند تا از معرکه فرار کند تا بعد تقسیم کنند. بعد ما به اهل ایمان نمی توانیم اعتماد کنیم. اصلا مبنای بحث قول دو نفر عادل همین است. یا یک عادل مرد و دو عادل زن که بشود فضای تکیه به دیگری و زندگی در کنار دیگران فراهم تر شود.  لذا در تعبیرات دینی و فقهی بلاد اسلامی داریم.  گوشتی که در بازار اسلامی فروخته می شود دیگر نرو زیر و بالایش را در بیاور که اقا حلال است یا حرام. بازار مسلمانها است.
نسبت به ماه رمضان واقعا این که می گویند ماه دیده شده چه مسلحانه و چه غیر مسلحانه نمی شود به اینها اعتماد کرد. حالا آقای شبیری زنجانی اعتماد نمی کند مشکل خود ایشان است. اگر آیت الله سیستاتی اعتماد نمی کند مشکل خود ایشان است من و شما چرا. به ما ربطی پیدا نمی کند.
۷ . و نکته آخر، اقایان صریح نگفته اند امروز اول یا آخر ماه نیست بلکه گفته اند چون باید ماه برای ما با چشم غیر مسلح ثابت بشود برای ما ثابت نشده است. لذا ما امروز را روزه می گیریم. خدا خیرتان بدهد. ما قطع و یقین داریم که امروز اول ماه است. این همه امکانات و تجهیزات ثابت کرده اند که امروز اول ماه است. ما قطع و یقین داریم که امروز عید فطر است. ما به همان دستگاهی اعتماد می کنیم که اگر وارد رگ های قلب ما بشود دریچه های قلب ما را باز می کند. ما به همان دستگاهی اعتماد می کنیم که اگر وارد مری و معده و ... بشود دقیقا عیب و ایراد بدن ما را می گوید. حالا با همین دستگاه به اسمان نگاه گی کنند و از ماه و ... می گویند. آن هم نه یک نفر نه دو نفر بلکه الا ماشا الله که می گویند در جاهای مختلف دیده شده است.
۸. وسواس را کنار بگذارید. دامنه وسواس فقط طهارت و نجاست نیست بلکه می تواند به این امور هم تسری بیابد. به سیستمهای علمی برای تشخیص موضوعات اعتماد کنید. همین راهگشا خواهد بود.
خداوند بندگی از ما می خواهد. او گفته روزه بگیرید و گرفتیم. گفته است بخورید و می خوریم. بندگی را برای او اثبات کنیم همراه با خلوص نیت. و او خود راه را می نمایاند.
سودای میان تهی ز سر بیرون کن
از ناز بکاه و بر نیاز افزون کن
استاد تو عشق است چو آن جا برسی
او خود به زبان حال گوید چون کن
پایان
https://t.me/joinchat/AAAAAFBiF0k6KfVKPnUFLQ

  • حسن جمشیدی

زیبا آفرین
در رثای گفتگو
در صفحات مجازی آن اوائل که به راه افتاده بود. تو هر صفحه ای از هر دری می شد سخن گفت. کار با یاهو مسینجر و بعضی از صفحات چتهای داخلی شروع شد و با وایبر به اوج رسید. تجربه فیس بوک هم بد نبود. هر چه بود بعد هم به تلگرام رسیدیم.
در تلگرام گرچه بعضی صفحات وجود دارد که از هر دری می شود سخن گفت ولی صفحاتی هم نیز هست که در آنها به مسائل خاص و تخصصی نگاه می شود. مثلا کاشت زعفران، گردو و بادام، عرفان، فلسفه، جامعه شناسی و...
در صفحات تخصصی یقینا طراحان اولیه صفحه فرصت و مجالی را خواسته اند ایجاد کنند تا افراد به بیان ایده های خود بپردازند یا تحلیلهایی گاه ارائه شود. حرفهای جدیدی بشنود و...
گاه در صفحات تخصصی دیده می شود که گویا این افراد از پیش خدا آمده اند و علم ماکان و ما یکون در نزد آنها است. یکی می گوید در مثلا کاشت زعفران می این کار را کرده ام و خوب جواب داده است. از هر طرف به سویش حمله ور می شوند و آن قدر نیش و کنایه می گویند که مجبور شود طرف یا سکوت کند یا عطایش را به لقایش ببخشد. بی خدا حافظی صفحه را ترک کند. عزیز من این آقا تجربه شخصی خودش را برای شما بیان می کند. دیگری تجربه خودش را در صنعت گردو بیان می کند. این ارزش مند است. به تجربه هایی که بیان می شود به عنوان دستاورد تامل بشود. پیشرفت از همین جاها اتفاق می افتد. طرف می گوید من زعفرلن گلخانه ای کاشته ام محصول خوبی داشت. می شود کار کرد. از هر دری آن قدر نیش و قلمبه بارش می کنند که شاید زعفران کاری را هم رها کند.
این اتفاق در علوم انسانی بدتر و شدیرتر است. سرکار خانمی پس از مدتی تحقیق می گوید ایه شریفه که به عنوان اثبات حجاب و وجوب ان تمسک می شود دلالت ندارد. ان قدر به او حرفهای چارواداری می گویند که آدم خجالت می کشد که لگوید علوم انسانی ان هم الهیات خوانده است. راحت بد و بیراه می گویند. راحت اهانت می کنند. راحت قلمبه و لچیار بار افراد می کنند. اصلا گوش نمی دهند. و جالب این که طرف حاصل تحقیقات را می گوید. یعنی حرف جدید. افراد به همان سخنان نخ نما شده مدام استناد می کنند.
در بحثی تحت عنوان و اضربوهن که زن را می شود زد یا نه، پیشنهاد شد که یکی از معنای ضرب زدن است معنای دیگری هم دارد. بنده خدا را چنان زیر مشت و لگد کلمات له کردند که با ضربه فنی تهمت از بالای رینگ به پایین پرتابش کردند.
به نظر می رسد هنوز نیاموخته ایم که فضای مجازی مثل تلگرام یا فیس بوک یا هر صفحه دیگر، برای ما، تاتی تاتی کردن و آموختن فوت و فن دنیای مدرن است. فراگیری شیوه گفتگو.
بعضا فضای مجازی را به حقیقی بدل کرده و اجازه حرف زدن هم به دیگری نمی دهند. هرچند حرف او تازه و راهگشا باشد‌.
گاهی بعضا تو حرف، روشنفکر بازی در می آوزند. تو میدان عمل که قرار می گیرند شبیعه معدن زغال سنگ می شوند. دریغ از ذره ای نور و روشنایی در آنها. مجال فکر به دیگران نمی دهند تا آوای خوش رهایی را بشنویم. تا راهی به رهایی بیابیم.
به یاد داشته باشیم کسی که ان قلت می کند لزوما کسی نیست که نفهمیده باشد. بلکه کسی است که فهمیده ولی نسبت به آن اشکال دارد. دلیل ندارد که شما همه حرفهایی که او دیده را دو باره بازگویی کنید. خداوند رحمت کند مرحوم آیت الله سعیدی کاشمری را بارها تذکر می داد که به قولهای قیل در فقه و اصول توجه کنید. از کنار آن به سادگی نگذرید. گاه این قیلها سخنان بزرگانی است که تحت شرایطی به حاشیه رانده شده اند.
صبحی صالح افزون بر نهج البلاغه یک کتاب هم در باره قرآن دارد. به نام پژوهش هایی در باره قرآن و وحی. این کتاب توسط محمد مجتهد شبستری خیلی سالها قبل ترجمه شد. در یک پارگراف کوتاهی به عنوان قول قیل و ضعیف به تبعیت از قاموس کتاب مقدس به بیان معنای وحی می پردازد که کشف است. همین قول ضعیف حاشیه ای بعدها توسط مترجم همین کتاب به عنوان یک نظریه شاخص و قابل توجه به عالم قرآن پژوهان و اصحاب فکر و اندیشه ارائه می شود.

نباید در برابر هر نظر جدید که ارائه می شود با انگهای
تو نمی فهمی
تو متوجه نمی شوی
با اصول مسلم می خواهی مخالفت کنی.
با خدا و پیامبر در افتاده ای.
و...
به مخالفت برخاست. طرف را با همه درگیرهای کاری و فرصتهای محدود به گروه دعوت می کنند تا بیاید و صرفا گوش باشد. هر حرفی که می زند با انگ تو نمی فهمی یا تو متوجه نمی شوی یا تو در جریان نیستی به کنج فرستاده می شود و درخت اندیشه را از ریشه می خشکانند. در بارهدحجاب دوستی نکته را مطرح می کند حجیت آیه و یا روایتی را ناتمام می داند به شخصیت فرد پرداخته و او را تحلیل روان شناختی می کنند که حتما طالب فساد و فحشا و‌... است. یک زمانی فیلمهای مخملباف را که نقد می زدند عمده اشکال فیلمهای مخملباف را صیغه ای بودن ننه اش می دانستند.
خب اگر می بینید که در جمع شما است یا در این گروه تخصصی است پس لااقل یکی از شما و هم سطح شما است. این لااقل ماجرا است. چیزی شبیه نامزدهای انتخاباتی است. از ده ها فاکتور می گذرند. تمامی زوایای زندگی اش را مورد سوال قرار می دهند و از چند جا استعلام می گیرند. بعد از این که از فیلتر شورای نگهبان به عنوان افراد متقی و پاکدامن و محبوب عندالله معرفی که شدند تازه می گویند مواظب باشید که فریب نخورید و به مهره های اجانب رای ندهید. مگر می شود تایید شده توسط شورای نگهبان فرد مزدور و خائن هم باشد...
در گروههای تخصصی نیز این روال طی می شود. افراد از فاکتورهای متعدد می گذرند. توسط اعضا تایید می شوند. همین که وارد شدند، موج حمله و اعتراض به مطالبش شروع می شود.
به یاد پیره زنهای محله خودمان می افتم که گاه عصبانی می شدند. به سینه هاشان می زدند که الهی تیر غیب به جگرت بخورد. و جالب بود که بچه خودشان را نفرین می کردند‌...
باید این فرهنگ و این نوع واکنش را در عرصه گفتگوها وانهاد. و از آن فاصله گرفت. تمام حقیقت پیش هیچ کس نیست. و بخشی از حقیقت هم معلوم نیست پیش من یا شما باشد. اجازه بدهید تا در زیر زد و خورد اندیشه ها، پری روی حقیقت، گیسوان افتاده بر چهره را کنار بزند و گوشه چشمی نیز نظر به ما کند و شاید هم حجاب پاره کند و رخ بنماید.
یعنی نظر دیگری را تحمل کنیم.
باور کنیم که همه حقیقت پیش من بلکه ما نیست.
احتمال بدهیم آن کس که سخن می گوید هرکه می خواهد باشد، سخنش ارزش شنیدن دارد. خصوصا در حوزه های علوم انسانی که هر نکته و مطلبران می تواند اموزنده باشد. مرحوم نایینی که معالم درس می داده است از طلبه ها می خواهد که درس را بنویسند و جزوه ارائه کنند. طلبه ها جزوه را که به نرحوم نایینی می دادند ایشان جزوه ها را کامل می خوانده است. به ایشان می گویند حضرت آقا این جزوه ها ماحصل درس خود شما است. دیگر خواندن ندارد. می فرماید در هر رساله و جزوه ای نورانیت خاصی است...
در هر نکته و مطلبی که دوستان و عزیزان می نگارند نورانیت خاصی است. باید قدر آن را دانست. با سعه صدر و تحمل بالا بدان گوش فرا داد.
رب اشرح لی صدری.
حسن جمشیدی خراسانی
https://t.me/joinchat/AAAAAFBiF0k6KfVKPnUFLQ

  • حسن جمشیدی

  

زیبا آفرین

خیلی خسته بودم. همیشه زنگ آخر را به زور می کشیدم. به منزل که رسیدم، بی رمق، رو تخت افتادم. گفتم یکی دوتا چای بیاورند شاید به حال بیام.
خانم فرمودند: چی شده، حتما کوه کندی؟
دخترم آمد و گفت: حتما کلاس داشتی؟
گفتم اره. خیلی خسته می شم.
دخترم خنده ای کرد و گفت: ببین ما چی می کشیم‌!
خودم را جا به جا کردم و با تعجب پرسیدم: مگه چی می کشین؟ پدر معلم در میاد، شما خسته می شین!
دخترم هم چنان که سینی چای را می گذاشت گفت: شما که فقط حرف می زنین این قدر خسته می شین، حالا ببین ما که به حرفهای خسته کننده شما معلمها گوش می کنیم چقدر خسته می شیم.
خیلی باورم نمی شد که گوش کردن از صحبت کردن خسته کننده تر باشد تا امشب پی به عمق حرفهای دخترم بردم...

آبادی ما امشب روضه بود. من را هم دعوت کرده بودند. هرکس را هم که می خواستم می توانستم دعوت کنم. من هم رفتم...
نماز مغرب و عشا را خواندیم و نخواندیم، بوقهای بلندگو را رو به راه کردند. از بلندگوها می شد فهمید که مداح از بیرون دعوت کرده اند‌. البته نه از مداحهای چند میلیون تومانی. از همین مداحهای حاشیه شهر.
 تقریبا ساعت شش بود و نبود شروع به خواندن کرد. به مناسبت رحلت امام حسن و پیامبر و امام رضا از هرکدام مرثیه ای می خواند و بعد می رفت روضه بعدی. و هم چنان دور می زد. و ماها را از مدینه به مشهد و کربلا و بقیع می برد. بعد هم زیارت توسل خواند‌. هنوز تمام نشده بلند شدند تا سینه بزنند. دو نفر دیگر به کمک مداح اصلی امد. هرکدام یک مرثیه را با تمامی بندهایش می خواند و میکروفون را به نفر بعدی می داد. او که خسته می شد باز نفر بعدی..‌‌.
نه مداح حرفه بود و نه سینه زنها.‌ گاه عادی می خواند و گاه ثلاث. خودش هم حالیش نبود که ثلاث می خواند. سینه زنها هم یک نواخت سینه می زدند. کم کم سینه زنها صدایشان در نمی امدند. جواب نمی دادند. بی حالتر سینه می زدند. ولی این بی حالی را مداح ها متوجه نبودند.
نوحه خوان، خسته که می شد،  میکروفون را به نفر بعدی می داد ولی سینه زنها نمی توانستند چنین کاری بکنند. نفری بعدی نبود تا به جای انها سینه بزند. من هم دیگه نای برایم نمانده بود. همان یک دست هم دیگر بالا و پایین نمی رفت. شانه ها به شدت درد گرفت. نشستم. لحظاتی بعد پاها هم به در آمد. زانوها نه جمع می شد و نه می شد بازش کرد. حسابی کلافه شده بودم.
بچه تر که بودیم مداحها یک اداب و آیینی داشتند. لااقل مقداری رمق برای سینه زنها می گذاشتند تا سالم به منزل برسند ولی این مداحهای ناشی تاطرف را بی حال و بی رمق از پا در نیاورند دست بردار نیستند.
به یاد حرف دخترم افتادم: اونا که گوش می دن خیلی خسته تر می شن تا اونایی که حرف می زنن.
۱۳۹۷/۸/۱۵
حسن جمشیدی خراسانی

https://t.me/joinchat/AAAAADwymMmxVnqgDLbBQg

  • حسن جمشیدی

فقهای اعصار مختلف به دلیل داشتن تخصص در حوزه های مختلف چون فقه ، کلام، تفسیر، فلسفه و امثال آن در استفادهاز واژه عقل در متون فقهی معانی مختلفی را مد نظر قرار داده اند. از این رو هر واژه بکار رفته در متون تألیفی ایشان ممکناست معانی خاصی داشته باشد که دقت در آن برای درک متن بویژه در آثار متقدمین بسیار با اهمیت است. بنابر این دراین پژوهش ضمن ارائه مفاهیم بکار رفته از عقل در این متن ها تلاش شده است، مرزهای این مفاهیم تبیین گردد تا دراستفاده بهتر از متون بکار آید. بنابراین در این پژوهش معنای عقل در لغت مورد بررسی قرار گرفته است. مفهوم آن درمتون قران و روایات و نیز فضای عمومی صدر اسلام نیز تبیین شده است. مفهوم عقل در علم کلام نیز مورد توجه قرارگرفته است. بررسی مفهوم عقل در متون فقهی نیز که هدف اصلی مقاله بوده است نشان می دهد عقل به عقل همگانی وبدیهی، عقل تجربی و عقل نظری قابل تقسیم است. همچنین در فقه عقل در چهار مورد بکار رفته است که عبارتند از:عقل به عنوان محور تکلیف، به عنوان ابزار شناخت، به عنوان منبع استنباط و به عنوان ارزیابی افعال واشیاء با ملاک حسنو قبح. فقها گاه عقل را در اصول عملیه به کار برده اند. و تفاوت مفهوم عقل با دلیل عقل، سیره عقلا و سیره متشرعه نیزمرزهای مفهومی آن را بیشتر مشخص کرده است.

  • حسن جمشیدی

برای شناخت نقش دلیل عقل در استنباط احکام شرعی در سیرۀ نظری و عملی شیخ انصاری (ره) بررسی متون فقهی استدلالی و اصولی وی بر اساس روش تحلیل محتوا انجام شده ‌است. نتیجۀ تحقیق نشان می‌دهد او عقل را به‌عنوان رسول باطنی مطرح و حجیت آن را به این دلیل می‌پذیرد. وی به استقلال عقل در حکم باور دارد و قبح برخی محرمات شرعی را به‌دلیل عقل مستقل مستند می‌کند. وی نیز اعلام می‌دارد که دلیل عقل قطعی در تعارض با نص مقدم است و در مقام تعارض امارات، انتخاب اقوی به‌دلیل عقل است، در استدلال به عمومات عقل یاری‌کنندۀ دلیل شرع خواهد بود. وی عقل را حاکم به اجتناب از محرمات شرعی و در مواردی درک حکم شرع را به عقل می‌داند و بیان می‌کند که در مواردی تکلیف خطاب شرعی به‌دلیل عقلی ساقط می‌شود. او وجوب تحصیل موافقت با حکم شارع را به‌دلیل عقلی اثبات می‌کند. در مواردی استصحاب را دلیلی عقلی می‌داند و مقدمات آن را به‌صورت قضیۀ عقلی به اثبات می‌رساند. شیخ انصاری دلیل عقل را مؤسس برخی قواعد کلی دانسته است.

  • حسن جمشیدی
  • حسن جمشیدی
  • حسن جمشیدی
  • حسن جمشیدی