جمشیدی خراسانی jamshidi khorasani

دین فلسفه عرفان

جمشیدی خراسانی jamshidi khorasani

دین فلسفه عرفان

با شما در باره دین، فلسفه و عرفان سخن می گوییم

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیام های کوتاه

۲۳۴ مطلب در تیر ۱۳۹۹ ثبت شده است


زیبا آفرین
اجازه بدهید در جمع عزیزان روحانی و هم سلک خودم سخنی دوستانه عارض شوم.
وقتی که از غرب می خواهیم سخن  بگوییم می رویم توی کوچه پس کوچه نیویورک و لندن و مونیخ و پاریس و توی بازار و محله های زندگی مردم. تازه بخش کارتن خواب آنها. بدبختی ها و بیچارگی های آنها را از لوله فاضلابهایشان بیرون می کشیم. وقتی از غرب سخن می گوییم منظورمان غرب ملموس و محسوس است. زندگی روز مره مردم. غرب یعنی زبان آمار و ارقام و عدد. و این برای همه ما ملموس و محسوس است.
اما وقتی که قرار است از اسلام سخن بگوییم سراغ متن قرآن و متن روایات می رویم. اسلام را از کافی و استبصار و تهذیب و من لایحضر می جوییم.
و نکته مهم ان است که آن غرب را با این اسلام مقایسه می کنیم. آیا فکر نمی کنید که سالها درگیر مغالطه هستیم و خود را فریب می دهیم. مقایسه امر عینی با امر آرمانی.
چرا برای تبیین اسلام سراغ امر  انتزاعی می رویم و برای برخورد با غرب سراغ واقعیت عینی.
به نظر من عمده مشکل این است که ما با واقعیت عینی در اسلام مواجه نیستیم. چون واقعیت عینی همین حکومتی است که در جمهوری اسلامی ایران و جمهوری اسلامی پاکستان و جمهوری اسلامی افغانستان و پادشاهی عربستان و... است. فقر و بیچارگی و بدبختی دنیای اسلام را با فقر و بدبختی و بیچارگی غرب مقایسه کنید.
لاافل تخصیص بودجه کشورهای اسلامی برای مقابله با کرونا را با تخصیص بودجه کشورهای غربی مقایسه کنید.
فکر کنم منطق را باید دو باره بخوانیم. یا بازخوانی کنیم‌.
در پناه حق.
حسن جمشیدی خراسانی
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg

  • حسن جمشیدی


زیبا آفرین

آرنیکا آمده پیش من که من می خوام بیدار بمونم.
می گم: بابا باید بخوابیم.
می گه حالا که قرنطینه است. هروقت دلمون بخواد می خوابیم...
آرنیکا می پرسه بابایی چرا خدا کرونا را آفرید؟ مگر نعمته که خدا بخواد به ما بده؟ منظورش چی بود؟
می گم: بابا! مگر کرونا رو خدا فرستاده؟
ارنیکا می گه: می گن چون ادما گناه کردن. خب اگه خدا بخواد تو همین دنیا پاداش بده، دیگه چه نیازی به گیامت. نوه من قاف را گاهی گاف می گه.
می گم بابا می دونی وقتی ترش می کنی یا بیمار می شی یا سرما خوردگی پیدا می کنی، چه اتفاقی می افته؟
می گه:  اره. بعضی چیزهایی که نباید بخوریم را می خوریم. خب یک کارایی می کنیم که نباید بکنیم. یا باید مراقبت بکنیم که نمی کنیم.
می گم بابا کرونا هم یک چنین بیماریه. از عدم مراقبت و کنترل ما آدما ایجاد شده و ربطی به خدا نداره
آرنیکا می گه: خب ادما باید بیشتر مراقبت بکنند. خفاش رو موچه خوار می خوره. مورچه خوار رو هم ادما. خب کرونا می گیرن دیگه. مراگبت کنن.
می گم بابا مشکل همین جا است. خیلی باید مراقب لقمه ای باشیم که می خوریم.
آرنیکا می گه پس چرا پای خدا رو به وسط می کشن. خدا چه نقشی این وسط داره؟
می گم بابا خدا گاهی نقش کالا را برای مغازه دارها بازی می کنه تا جنسشان جور باشه.
می گه: یعنی مثل فروشگاههای بزرگ که همه چیز توش هست. ادامه می ده: پس خدا براشون منبع درآمده.
می گم نه همیشه.‌گاهی به منزله پله های فراره...
آرنیکا زیر لب با خودش زمزمه می کنه خدا گاهی به منزله پله های فراره...
با تعجب می گه: یعنی از مسوولیتشان شانه خالی کنن؟ وظیفه شان را انجام ندن؟ پس این خدا رو خودشون آفریده اند. مثل اون خانمه کی بود که رو خداش پارچه انداخت.
می گم همسر عزیز مصر.
می گه: آره. همون که یوسف رو خیلی دوست داشت‌...
می گم اره بابا. ما دو تا خدا داریم
یکی خدایی که ماها را آفریده
یکی هم خدایی که اینها آفریده اند.
می گه بابا من فکر می کنم خدایی که اینها آفریده اند خیلی گوی تره. داره خدای اصلی رو از بازی حذف می کنه...
حسن جمشیدی خراسانی
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg

  • حسن جمشیدی


زیبا آفرین

خانواده ها این روزها نگران درس و بحث بچه های خود هستند و یقینا روی آموزش و پرورش فشار می آورند تا زودتر کلاسها راه بیفتد. البته طبیعی است که والدین آینده خود را در فرزندانشان می بینند. و تعطیلات آینده فرزندشان تیره و تار کرده است.
بنده به صراحت عرض می کنم بچه هایی که درگیر جریان کرونا هستند تماما نابغه های فردای ایرانند. نسلی کاملا بهره گرفته از تمامیت فکر خود.
توجه دارید که سیستمهای آموزشی برای بوعلی سیناها و مریم میرزاخانی ها و ... تدوین نشده است. اینها فراورده های بیرون سیستم هستند.
سیستم های اموزشی برای افراد متوسط به پایین طراحی شده است نه افراد حتی از متوسط به بالا. سیستم آموزشی به منزله امام جماعت است که باید رعایت حال اضعف مامومین را بکند. البته در سیستم آموزش و پرورش به جای اضعف، متوسط را لحاظ می کند.
ضمن اینکه اصلا سیستم اموزش و پرورش ما به گونه است که استعدادها در نطفه خفه می شود. چون ...
دلیل:
۱. اگر سیستم آموزش و پرورش ایران در روند پیشرفت کشور اندک اثری می داشت یقینا مدارس غیر انتفاعی شکل نمی گرفت.
۲. اگر سیستم آموزش و پرورش مفید و کار آمد تربیت می کرد، خود دولت سراغ طراحی سیستم تیزهوشان نمی رفت.
۳. اکر سیستم کارامد تربیت می کرد آقازاده ها به خارج کشور اعزام نمی شدند.
۴. اگر سیستم کارامد بود حتی برای افراد خاص سیستمهای خاص آموزشی موازی طراحی نمی کردند.
نفس بودن سیستم تیزهوشان در کنار سیستم موجود آموزش و پرورش و عزیمت فرزندان مدیران بالای نظام به خارج کشور و وجود سیستم آموزشی خاص، به معنای ناکارآمدی سیستم موجود آموزش و پرورش است.
ِتوصیه اکید من به خانواده های محترم ین است که نگران فرزندانشان نباشند.
تا زمانی که دست اندر کاران سلامت اعلان وضعیت سفید نکرده اند تحمل کنند و بچه ها را در منزل نگهدارند و مطمئن باشند ضرر که نمی کنند بهره بیشتری خواهند برد. بچه های پرتوان تر و کارآمدتری تحویل جامعه بدهند.
به نظر بنده نسل کنونی که درگیر مساله کرونا هستند خصوصا کودکان و نوجوانان و جوانان بهترین درسهای زندگی را می گیرند آن هم عملی. درگیرشدن با یک مقوله دردسرساز جهانی. این فرصت برای کمترکسانی در تاریخ بشر اتفاق می افتد.
به نظر می رسد نفس درگیر شدن فرزندان ما با کرونا افزون بر این که جامعه از رویکرد حق جمعی به رویکرد حق فردی ورود پیداخواهد کرد یقینا استعدادهای فرزندان در قرنطینه بیشتر شکوفا خواهد شد. خصوصا که این قرنطینه بیشتر خواسته خود ما است. نوعی انتخابی است تا حصر و حبس و... یقینا نسل شاهد قرنطینه، آینده درخشانی را برای ایران رقم خواهند زد من یقین دارم و تردید هم ندارم.
به سلامت فرزندانمان فکر کنیم تا درس و مشقشان.
خود همین نکته را نیز کرونا به ما آموخت.
ان شاء الله صحیح و سالم و شاهد شکوفایی استعدادهای درخشان فرزندان سرزمین ایران خود باشید.
حسن جمشیدی خراسانی
https://t.me/joinchat/AAAAAFh5234GQY9qEzYVSA

  • حسن جمشیدی

زیبا آفرین
بسیاری از تلقی‌ها در مورد انتظار اشتباه است
فاطمه طالبیان
 ایسنا/خراسان رضوی یک پژوهشگر حوزه دین و فلسفه با بیان این که بسیاری از تلقی‌ها از انتظار غلط است، گفت: این تعبیر که جامعه باید گناه کند تا امام زمان(عج) ظهور کند تفکر غلطی است. این موضوعات به جای اینکه سبب ظهور شود، جامعه را نابود می‌کند. ضمنا این فقط گناه نیست بلکه تباهی، فساد و فحشا، دامن زدن به بی بندوباری و اقداماتی علیه دین و شریعت است.
حسن جمشیدی خراسانی در گفت‌وگو با ایسنا در پاسخ به این سوال که آیا ما به عنوان یک جامعه اسلامی تصویر درستی از یک جامعه معتقد به آموزه‌های مهدویت به جهان ارائه داده‌ایم یا خیر، ابراز عقیده کرد: جامعه نمی‌تواند تصویری برای آینده خود ارائه کند چه رسد به تصویری از آموزه‌های مهدویت که جزء مقوله‌هایی است که چندان برایش روشن نیست زیرا ما آموزه‌های مهدوی مشخصی نداریم.
وی افزود: ما هیچ تصویری از زمان ظهور در دست نداریم. ما زمانی می‌توانیم طرح، الگو و ایده بدهیم که از زمان ظهور اطلاع داشته‌باشیم.
وی اضافه کرد: ما نسبت به زندگی بشر در دوره ظهور، نیاز بشر و امکاناتی که در آن دوران در اختیار بشر قرار خواهد گرفت، آشنایی نداریم؛ لذا هر طرح و برنامه‌ای که برای آن دوران ارائه شود، به نوعی آب در هاون کوبیدن است.
این پژوهشگر حوزه دین و فلسفه تصریح کرد: مشکل امروز ما، مشکل این زمانی است؛ یعنی هم‌اکنون رخ داده است. در این دوران به مردم ستم می‌شود، حقوق مردم تضییع می‌شود، مردم با فقر و گرسنگی دست و پنجه نرم می کنند و به آنتی‌ویروس نیازمند هستند و باید خود به فکر راه چاره برای حل این مشکلات باشند.
جمشیدی خراسانی ابراز عقیده کرد: زمانی که از جامعه مهدویت سخن می‌گوییم، منظور ما یک جامعه آرمانی است که مردم باید به آن برسند. زمانی که صحبت از جامعه مهدویت می‌شود، منظور ما مردم است و نمی‌توان مردم را در هاله‌ای از ابهام نگه داشت؛ یعنی مردم غیر از فلاسفه، علما، اندیشمندان و متفکران هستند. بنابراین برای اینکه مردم به چیزی اعتقاد پیدا کنند باید به صورت شفاف با آنان سخن گفت. چون باید باورهای منجر به عمل را برای آنها بیان کرد و باید کاری انجام بدهند.
وی ادامه داد: ماهیت آن موضوعی که بخواهیم به مردم اعلام کنیم باید مشخص باشد؛ به عنوان مثال مردم به یک درخت باور دارند که حاجت آنان را برآورده می‌کند، مردم به یک دیوار دل می‌بندند و از آن حاجت خود را می‌گیرند. زیرا مملوس و محسوس است و می‌توانند آن را مشاهده کنند.
این پژوهشگر فلسفه گفت: زمانی که از جامعه مهدوی سخن به میان می‌آید باید برای مردم توضیح داد که منظور چه جامعه‌ای است و چه اتفاقی قرار است در این جامعه رخ دهد. ما نمی‌توانیم مردم را به سمت موضوعی هدایت کنیم که اساسا معنای آن برای خود ما حتی روشن نیست، چه رسد که بخواهیم برای مردم مطرح بسازیم.
وی افزود: این موضوع باید روشن شود که امام زمان(عج) پس از ظهور قرار است چه کاری انجام دهند که بشر قادر به انجام آن نیست و ایشان باید به عنوان انسان کامل انجام بدهند؟ چه اتفاقی در جامعه بشری رخ نداده که باید منتظر ظهور امام زمان(عج) باشند تا ایشان آن کار را انجام دهد؟
جمشیدی خراسانی در خصوص ویژگی‌های یک جامعه دارای فرهنگ انتظار تصریح کرد: به عقیده من این مساله ناشی از یک خطای برداشت است. افراد خودشان زحمت نمی‌کشند، خودشان کاری نمی‌کنند، خودشان تلاش نمی‌کنند و می‌خواهند که از جیب دیگری استفاده کنند تا امام زمان(عج) بیاید و برای آنها کاری کند. منتظر هستند تا دیگری برای آنان کاری انجام دهد که خطا است، کاملا خطا است‌. دقیقا شبیه قوم موسی(ع) شده‌ایم که گویی امام زمان(عج) را فرستاده‌ایم تا برای ما رفاه و آسایش به ارمغال بیاورد. این موضوع که کاری انجام ندهیم زیرا دیگری پس از ما قرار است بیاید و آن کار را انجام دهد، خطاست.
این پژوهشگر فلسفه گفت: انسان‌ها براساس توانایی‌های خود باید تلاش کنند و زحمت بکشند. ما منتظر یک جامعه آرمانی هستیم که امام زمان(عج) قرار است آن را ایجاد کند پس در این میان وظیفه مردم، عقلا، تفکر و اندیشه چیست؟ یعنی بقیه موارد بی‌خاصیت هستند و ما هرچه نیاز داریم باید صبر کنیم تا امام زمان(عج) ظهور کند تا آن اتفاقات رخ دهد؟ این تفکر غلطی است.
جمشیدی مطرح کرد: من معتقدم که تلقی از انتظار غلط است. تلقی درست آن این است که ما باید تلاش‌ها و زحمات خود را داشته باشیم و واقعیت این است که ما هیچ زمان به مطلوب خود نمی‌رسیم.
وی ابراز عقیده کرد: اگر ما برنامه‌ای تنظیم کنیم و تا 50 درصد محقق شود به این معناست که برنامه موفق بوده و اگر این درصد به 100 نزدیک شود نشان‌دهنده آرمانی بودن برنامه شماست ولی اگر برنامه‌ای 60 درصد محقق شود، تکلیف 40 درصد دیگر چیست؟ من معتقدم که با صبر، تلاش و عنایت الهی این 40 درصد دیگر نیز محقق خواهد شد و خود بشر باید گره‌های خود را حل

کند.
این پژوهشگر فلسفه ابراز عقیده کرد: من تعبیر جامعه امام زمانی را تعبیر غلطی می‌دانم زیرا امام زمان(عج) وجود دارد. مگر همین الان امام زمان(عج) وجود ندارد؟ امام زمان(عج) در حال حاضر وجود دارد اما ما قادر به دیدن ایشان نیستیم اما جامعه امام زمانی وجود ندارد. این که ما چشم به راه باشیم تا بخش‌هایی از آرمان‌های ما که تحقق پیدا نکرده را امام زمان با ظهور خود محقق کند، تلاش‌های ابتری است و این تفکر در حوزه دینی بی‌معنا و سخن بیهوده‌ای است.
جمشیدی بیان کرد: من نمی‌گویم امام زمان(عج) وجود ندارد؛ اما معتقدم که چنین تلقی‌ای اشتباه است. اتفاقا حضور دارد اما ظهور ندارد. امام زمان(عج) مردم را به استفاده از عقل راهنمایی می‌کنند. بنابراین مردم باید در کارهای خود از عقل و تفکر خود استفاده کنند؛ نه اینکه آن را مانند قرآن که صرفا در طاقچه خاک می‌خورد، بی‌استفاده نگه دارند.
وی افزود: برخی معتقدند که باید یک گرفتاری بسیار عجیب و غریب ایجاد شود تا امام زمان(عج) ظهور پیدا کند و آنان را نجات دهد که تعبیر اشتباهی است. مردم باید با عقلانیت خود فکر کنند و مشکلات خود را برطرف کنند.
جمشیدی خراسانی بیان کرد: زمان ظهور امام زمان(عج) مشخص نیست و در هاله‌ای از ابهام قرار دارد. بنابراین زشت است که ما به مردم بگوییم ظهور نزدیک است و پس از اشتیاق مردم و گرایش به سمت دین، یک مرتبه اعلام می‌شود که امام زمان(عج) ظهور نمی‌کند. زیرا جامعه گناه کرده است.
وی ابراز عقیده کرد: من معتقدم که این تفکر اسرائیلی و بیشتر از جانب یهودیت القا شده تا تفکر شیعه را بی‌خاصیت جلوه دهد و به نظر من این موضوع یا از جانب یهودی‌ها و یا از جانب شیعه‌هایی است که اندیشه یهودی دارند که افراد را مشتاق به ظهور می‌کنند. به عنوان مثال در قرن هفتم دوره‌ای شایع شده که امام زمان (عج) ظهور می‌کند و سپس اعلام کردند که لغو شده. همچنین در دوره صفویه نیز این موضوع مطرح شد و سپس آن را انکار کردند در حال حاضر نیز این اندیشه در حال رواج است.
این پژوهشگر حوزه دین و فلسفه گفت: هیچ‌کس از زمان ظهور مطلع نیست؛ بلکه به ما گفته می‌شود که چنان کنید زیرا فردا ظهور می‌کند البته این بدان معنا نیست که فردا ظهور خواهد کرد و در گفته‌ها نیز مطرح می‌شود که مانند آن کس عمل کن که گمان می‌برد هرگز نمی‌میرد و مانند آن کس زندگی کن که می ترسد فردا بمیرد.
انتهای پیام

  • حسن جمشیدی

زیبا آفرین

انگشت بیقرار
هرکجا که در برابر نظریه و یا ادعایی، به جای توضیح و یا پرسش و یا رد آن، انگ و برچسب زده می شود. و یا صدایشان را بلند می کنند. و یا خشونت به کار می رود چه زبانی و چه فیزیکی ویا به تندی و عصبانیت پاسخ داده می شود.  و یا گوینده را سرکوب می کنند. و به مراجع قضایی احضار می کنند. و یا زندان و حبس می اندازند. و یا کلا کار از حوزه اندیشه و برخورد متطقی و معفول بیرون می رود و  کار به دست قدرت و سیاست می افتد باید بدانیم تصور طرف مقابل از این اشکال یا مساله ای که بیان کرده اید گره کور است و از پس باز کردن آن بر نمی آید. مهم نیست مساله اش از چه نوع باشد. عصمت انبیا باشد؟ یا حکومت نبی اکرم باشد؟ یا ولایت مطلقه فقیه باشد؟ یا بیان ریشه اختلاس در رده بالای نظام باشد؟ یا ایجاد طبقه حاکم در برابر مردم باشد و یا دو قطبی شدن جامعه باشد و یا داروی کوید ۱۹ باشد و ... ورود قدرت و سیاست به جای پاسخ درست و منطقی گواه بر صحت آن نظریه و فقدان دلیل طرف مقابل و منکر است.چون هیچ دلیل قانع کننده ای ندارند از قدرت استفاده می کند. اگر دلیل قانع کننده می داشتند نیازی به استفاده از زور نبود.
نفس استفاده از اهرم زور به معنای این است که یا اصلا دلیل ندارند و یا خود می دانند که دلیلشان قانع کننده نیست. و الا کسی برای رد نظریه فلاسفه که دو به علاوه دو چهار نمی شود بلکه دو به علاوه دو همان دو بعلاوه دو می شود کسی نه عصبانی می شود و نه صدایش بلند می کند و نه طرف را از نان خوردن می اندازد و نه برخورد قهر آمیز می کند.
یک نفر تاکنون ابن سینا را به جهت کتاب قانونش از دین بیرون و با او را محکوم نکرد. یکی پورسینا را به خاطر طبیعیاتش رد و نقد نکرد و انگ و برچشب نزد. به خاطر کتاب منطقش هیچ تهمت و افترایی به او زده نشد و کسی او را خدشه نکرد. بیشتر علمای دین آنجا که بحث از معاد جسمانی و روحانی شد و نظر عالمانه خود را بیان کرد، گویا ابن سینا انگشن در لانه زنبور کرد. تهاجم همگانی علیه او شروع شد چون دلیل عقلی در برابر دلیل عقلی او نداشتند. چون اصلا دلیل نداشتند لذا زبان به تندی گشودند. و الا با یک نظریه باید اقدام علمی کرد نه اقدام عملی.
باید فضای علمی کشور علمی بماند. و حکومت باید یاد بگیرد به اشکالها و نطریه ها پاسخهای عالمانه بدهد.
زندانها تنها نمایش فساد و فحشا در جامعه نیست بلکه به معنای ناکارآمدی حکومت و سیستم است. زبانهای تیز و تند سیاست و قدرت را از حوزه اندیشه دور کنید. بدانید که هیچ اتفاقی نخواهد افتاد.
 باید یاد گرفت کار را به کاردانش سپرد. باور کنیم به سود کشور است. هرکس کار خودش را بکند. نباید سیاست و قدرت انگشتش را در هر سوراخی فرو کند‌. باید یاد بگیریم دچار سندروم انگشت بیقرار نشویم.
جریان کرونا بهترین تجربه برای دولتمردان و حکومتیان کشور را در اختیار ما گذاشت.
اگر به توصیه های عالمانه در همان آغاز عمل می شد یقینا دچار بحران کنونی نمی شدیم و خسارات غیرقابل جبران بر مردم تحمیل نمی شد و اینک مستاصل برای سیر کردن شکم و پیشگیری از اعتراضات احتمالی گرسنگان،  خود دست به عملیات انتحاری نمی زدیم. یقینا برای باز شدن یک گره فقط یک راه وجود ندارد بلکه راه های گوناگونی پیش روی ما است.
حسن جمشیدی خراسانی
https://t.me/joinchat/AAAAAFh5234GQY9qEzYVSA

  • حسن جمشیدی

 
پسرم از من سوالی پرسید امشب که حضرت محمد قبل از مسلمان شدن مسیحی بوده ؟ اگرمسیحی نبوده چه دینی داشته است؟ یعنی تا قبل از وحی و رویت جبرییل آیا مسیحی بوده است؟
یا یهودی و یا کافر و بی دین بوده؟ حال به نظر شما حضرت محمد قبل از اسلام مسیحی بوده و یا دین دیگری داشته و یا بی دین بوده است ؟
پاسخ:
بعضا فکر می کنندکه ادیان رایج از دیرباز یهودی و مسیحی بوده اند و حال آن که ادیان دیگری هم بوده و قران هم بعضا به آن اشاره فرموده است. جزیزه العرب و به خصوص مکه تنها یهودی یا مسیحی و یا کافر نبودند. بلکه کسانی بودند که همه ساله به مکه می آمدند واعمال حج انجام می دادند. و کسانی کلید دار کعبه بودند. گاه اینها مشرک بودند و گاه مشرک نبودند.
هم چنان که در اهواز الان گروهی هستند که به آنها مندانی یا مندائیان و یا صبی گفته می شود و پیروان حضرت یحیی هستند و کتاب هم دارند و جزو ادیان ابراهیمی شمرده می شوند.
در مکه گروهی بودند که به آنها حنیف یا حنفی گفته می شد. یکتا پرست بودند. جایی دیده نشده که مثلا عبدالله پدر پیامبر بتی را پرستیده باشد. یا ابوطالب و یا حتی خدیجه و نیز عمویش هرچه بود کسی ندیده که خدیجه به کلیسا یا کنیسه رفته باشند یا در منزل بت داشته باشند‌. اینها به احتمال زیاد همان حنیف بودند.
سوال؛
حنیف از طرف چه کسی آورده شده بود ؟ پیامبر خاصی داشت و یا اینکه نه ؟ و الان اگر ما هیچ دینی را تبعیت نکنیم و رسوم و آداب و شریعت آن را عمل ننماییم اما آنها را فقط قبول داشته باشیم ولی خدا را بپرستیم مورد قبول است؟
پاسخ:
مکه غیر از مدینه بود. در مدینه مسیحی و یهودی زیاد بودند. قبایل اوس و خزرج و... اما در مکه بیشتر بت پرستها بودند و نیز برجاماندگاه پیروان حضرت ابراهیم که به اینها حنیف می گفتند. خدا پرست بودند. در منابع تاریخی هم هست که پیامبر در غار حرا مشغول عبادت بود. یعنی پیش از آن که به رسالت مبعوث بشود نیز یکتا پرست بوده است.
باور به شریعت غیر از عمل به اجکام شریعت است. بسیاری از شرق شناسان باور دارند که اسلام یکی از ادیان الهی و آسمانی است ولی بدان عامل نیستند. پس باید بین این دو فرق گذاشت.
البته دین ذو مراتب است. طوری نیست که اگر نماز خواند و روزه نگرفت پس او کافر است. یا روزه گرفت و مشروب هم خورد. اینها منافاتی ندارد. طرف مسلمان است مال مردم هم می خورد و یا آدم هم می کشد. در عرصه دین هرچه به اعمال دینی بیشتر عمل شود آثار بیشتری در پی دارد. ضمنا دین غیر از دینی است که کاسبان شریعت و تاجران طریقت و حامیان قدرت ارایه می کنند.
گوهر دین اخلاق است و اخلاق با حکومت ناسازگار است. لذا حاکمان بیشتر در پی بعد حماسی دین هستند تا بعد اصلی دین. امام حسین کربلا با امام حسین ارائه در اسناد متفاوت است. بعضا بیشتر به دنبال شاهنامه اند تا دیوان حافظ و مثنوی مولوی و صحیفه سجادیه.   
حسن جمشیدی خراسانی

  • حسن جمشیدی


زیبا آفرین
ضرورت بازنگری قلمرو فقه (۱)
جناب آقای فاضل لنکرانی فرموده اند مرگ فقه به معنای دین است. یقینا فقه بخشی از زندگی و لازمه  آن  است ولی همه بایستگی های زندگی را فقه تامین نمی کند. چنان که پزشکی نیز لازمه زندگی ما است ولی همه نیازهای ما صرفا در پزشکی نیست. بعضی از دوستان جامعه شناس، همان تاثیری که بعضا برای فقه باور دارند، این عزیزان برای جامعه شناسی باور دارند. و نیز دوستان اقتصاد همین رویکرد را نسبت به علم خود می پسندند.
باید توجه داشت که مسلمان تا پیش از امام صادق و امام باقر علیهم السلام هم نماز می خواند و هم روزه می گرفت و به اعمال دینی پای بند بود و بسیاری از آثار فقهی متاخر در آن دوره نبود. و بعد هم که روایات، در رساله ها به عنوان اصل گرد آوری شد نیز هم اسلام بود و مسلمانی. یقینا تا پیش از تدوین صحاح سته و کتب اربعه هم دین بود و هم مسلمانی. و هم مردم به شریعت پای بند بودند ولی یقینا فقه به معنای امروزی آن وجود نداشت.
در بستر تاریخی خود مجموعه های روایی و کتب فقه شکل یافت و صورت علم به خود گرفت. چنان که کتابهای اصولی و فقهی در بسترهای تاریخی نگارش یافتند و در ادامه حیات خود،  دچار تحول و تغییر شدند. یقینا بین آثار عقل گرایانی چون ابنا جنید و عقیل و نسل محدثانی چون صدوق و محققانی چون مفید و طوسی فرق بسیاری است. تحول و تطور تاریخی و بسط مسائل را به روشنی بین آثار صدوق و ابن ادریس می توان دید.
در فقه سخن گفتن از کشیدن چند دلو برای طهارت چاه سخن بی معنایی است چون اعتصام آن با پیشرفت علوم طبیعی ثابت شده است.
پس ضرورت دارد که در مسائل فقه تلاش جدی صورت بگیرد و نیز بحث برده و کنیز و آزاد کردن آن در برابر کفاره و... موضوعش از بین رفته است. پس طرح انها در فقه سر بی صاحب تراشیدن است...
یک زمانی فلسفه اس و اساس زندگی بشر بود. فیلسوفانی چون سقراط و افلاطون و ارسطو عهده دار همه امور زندگی بشر بودند از ذ عالم ذر تا ذ ذرت. جریان دادگاه ها و وکالت ایده آلیستها و بعد هم فلاسفه گویا این واقعیت است که حتی بر حقوق و مسائل قضایی اشراف و سلطه داشتند.
 یواش یواش بخشی از فلسفه را که طبیعیات بود جدا کردند و دادند به علوم مختلف.
ریاضی هم خودش مستقل شد و... تفریبا فلسفه شد وجود شناسی یا الهیات به معنای اعم. حتی الهیات به معنای اخص را هم بعضا جزو مسایل فلسفه ندانند.
بنابراین فلسفه با آن هیمنه و سیطره برای خودش قلمروی ساخت تحت عنوان وجود شناسی.
فقه چیزی شبیه فلسفه بود از مهد تا لحد با بشر کار داشت.
به نظر می رسد بخشهایی از فقه که اصطلاحا معاملات به معنای اعم گفته می شود و نیز قضا وضعیتی شبیه طبیعیات فلسفه پیدا کرده است. حوزه و عرصه خاص خود را دارد. عملا این قسمتها از فقه کنده شده است.
فقه باید خودش را به سامان کند برای همان بخشهای باقی مانده که در اصل فقه هم همین مباحث است و مباحث معاملات و قضا بر فقه تحمیل شده بود.
می شود در این باره بیشتر سخن گفت.
نفس همین که محققین از اصولین و فقها  احکام را به تاسیسی و امضایی تقسیم کردند در حقیقت تن در دادن به همین واقعیت بود. فقه حوزه اش امور تاسیسی و عبادی است. امور امضایی را مردم و بنای عقلا خود رتق و فتق خواهند کرد. و دانشکده ها با پرداختن به حقوق دقیقا به همان چیزی می پردازند که ما در معاملات و قضا از آن سخن می گوییم ولی آنها خیلی عالمانه تر  به آن می پردازند زیرا که حقوق هم چون علوم دیگر در حوزه علوم تجربی قرار می گیرد و با تحولات و تطورات نیز می تواند تغییر بیابد
چنان که در سیستم بانکداری به اصطلاح اسلامی همان بهره که پیش از انقلاب حرام موکد بود پس از انقلاب اسلامی حلال شد بلکه ضرورت هم یافت و خود علما و حوزویان و نهادهای انقلابی مبادرت به تاسیس سیستمهای مالی کردند و ادله حرمت ربا عملا بی موضوع شد.
یا به اقتضای پیامدهای بعد از جنگ قیمومت اب و جد به ام وانهاده شد.
چنان که هم اکنون به اقتضای فربهی بیش از حد دولت و هزینه های سرسام آور آن، مالیات از در آمد و فروش و ارزش افزوده  اخذ می شود. حتی از منازل خالی مردم و نیز از تاخیرات بدهی، به دارایی و بانکها و شهرداری ها مردم باید وجوهی پرداخت کنند. اینها مقوله هایی نیست که بشود با شریعت به زور گره شان زد.
ادامه دارد

ضرورت بازنگری قلمرو فقه (۲)

به نظر می رسد عزیران به جای اولویت بخشی به اخلاق که گوهر و اساس دین است بیشتر متوجه فقه شده اند که خصوصا معاملات و قضا بخش حاشیه ای دین است نه اصلی آن. پیامبر اکرم پیش از آن که پیامبر باشد تاجر بود، پس تجارت می تواند بی ارتباط با دین باشد. ایشان در مکه پیامبر خدا بود ولی حاکم نبود پس می تواند حکومت بی ارتباط با دین باشد. رسول اکرم به مقام رسالت مبعوث گردید به نظر می رسد تجارت را وا نهاد پس رسالت نمی تواند خیلی با تجارت سازگار باشد.
البته جناب فاضل لنکرانی گویا متوجه اصل ماجراشده اند و خود در پایان پیام خود به اساس فقه که همان عبادات است پرداخته و از طلاب محترم خواسته است متوجه آن باشند. این پیشنهاد معقول و مطلوبی است و حق نیز
همین است که حوزه عبادات را حوزویان جدی تر بگیرند که نیز از ارکان دین است.
کسی با فقه مخالف نیست. ولی یقینا عقلا از سلطه شریعت بر همه امور به حدی که بخواهند عقلانیت را له کند و یا عقلا را کنار برند یقینا مخالفند. شریعت باید قلمرو خاص خودش را بیابد چنان که همه امور نیز این گونه است.
قدرت برای همگان شیرین و هوس نواز است و فقها از این آسیب در امان نخواهد بود، چنان که زعامت خود قدرت زا است لذا تصریح کرده اند که صائنا لنفسه و مخالفا علی هواه باشد. به خصوص که هم اینک فقاهت به دام سیاست گرفتار آمده و بر اسب سرکش قدرت سوار است. و حوزویان بیشتر دین را در شکل و شمایل سیاست و قدرت می بینند تا معنویت و تقوا و اخلاق. یقینا به سود دنیوی بعضی خواهد بود ولی خسران عظیمی از چنین رویکردی بر پیکیره دین وارد شده و نیز خواهد شد.
حوزویان به عرصه واقعی خود که حوزه عبادات است بیشتر بپردازند و عمیق تر کار کنند ولی اخلاق را نیز جدی تر بگیرند که اخلاق مقدم بر فقه است. و نیز شایسته است خود حوزویان  قدمهای اساسی برای پالایش فقه از غیر فقه را جدی تر بگیرند و اقدام کنند و الا با عمل انجام شده رو به رو خواهند شد. چنان که کرونا دقیقا همین فضا را بر حوزه های علمیه تحمیل کرد علی رغم مخالفتهای شدیدی که از داخل حوزه صورت گرفت و هنوز هم ادامه دارد.
و من یتق الله یجعل له مخرجا
جمشیدی خراسانی
۱۳۹۹/۲/۳۰
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg

  • حسن جمشیدی

زیبا آفرین
لهو الحدیث
(وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَیَتَّخِذَهَا هُزُوًا ۚ أُولَٰئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ مُهِینٌ لقمان ایه ۶
در ایات قبل به ویژگی محسنین پرداخت و در این ایه و بعدی به ویژگی کسانی که در برابر محسنین دکان باز کرده و لهو حدیث می کنند.
نسبت به لهو حدیث مفصل بحث شده است و مصادیق زیادی برای ان بیان شده است. مکارم شیرازی در بیان معنای لهو الحدیث اظهار داده است:
بعضى از مردم، سخنان بیهوده خرید و فروش مى کنند
 هرگونه سخن یا آهنگ سرگرم کننده و غفلت زا هم چون
غنا
الحان
 آهنگ هاى شهوت انگیز و هوس آلود
یا سخنانى که نه از طریق آهنگ، بلکه از طریق محتوا انسان را به بیهودگى و فساد، بکشاند.
و یا از هر دو طریق،
همچون تصنیف ها و اشعار عاشقانه.
و یا مانند داستان هاى خرافى و اساطیری.
و یا سخنان سخریه آمیزى،
علامه طباطبایی می فرماید: لهو به معناى هر چیزى است که آدمى را از مهمش باز بدارد، و لهو الحدیث آن سخنى است که آدمى را از حق منصرف نموده و به خود مشغول سازد، مانند:
 حکایات خرافى،
و داستانهایى که آدمى را به فساد و فجور مى کشاند،
و یا از قبیل سرگرمى به شعر و موسیقى و مزمار و سایر آلات لهو.
یشتری یعنی خرید و فروش. جزو کلمات مشترک است. هنه به خریدار هم به فروشنده گفته می شود. شرا یعنی خرید و فروش.
عده ای لهو الحدیث را خرید و فروش می کنند. برای چی؟ در ادامه فلسفه و یا علت ان را بیان می فرماید: لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ
قصد غرض آنها گمراه کردن از روی ندانی و نااگاهی است. بدین معنا که شاید متوجه نباشند که چه می کنند ولی واقعا مردم را گمراه می گنند. از راه درست و راست باز می دارند.
علامه می گوید:  مقتضاى سیاق این است که مراد از (سبیل الله ) قرآن کریم، و معارف حق و صحیح، از اعتقادات، و دستور العملها، و به خصوص داستانهاى انبیاء، و امم گذشته بوده باشد، چون لهو الحدیث و خرافات ساخته و پرداخته فکر انسانها است که  دست به دست گشته، در درجه اول معارض با این داستانهاى حق و صحیح است، و در درجه دوم بنیان سایر معارف حق و صحیح را در انظار مردم سست و منهدم مى سازد. موید این معنا جمله بعدى است که مى فرماید: (و یتخذها هزوا)، یعنى حدیث را مسخره مى کند، و همین باعث وهن هر حدیثى مى شود، و سبب مى گردد مردم احادیث واقعى را نیز به سخریه بگیرند.
در ادامه علامه می فرماید:
پس همان طور که گفتیم مراد از (سبیل الله )، قرآن است، بدان جهت که مشتمل بر قصص و معارف است، و گویا مراد کسى که خریدار لهو الحدیث است این است که مردم را از قرآن منصرف و گمراه کند، و قرآن را به سخریه بگیرد به این که به مردم بگوید این نیز حدیثى است مانند آن احادیث، و اساطیرى است چون آن اساطیر. انتهی.
در نتیجه منظور از لهو الحدیث افسانه و داستان سرایی است. کسانی که با داستان سرایی در برابر ایات قران دکان بازکرده بودند.
لذا از این ایه شاید به راحتی نشود معنا و مفهوم غنا را استفاده کرد. مگر این که بگوییم‌محتوای غنا که همان اشعاری است که خوانده می شود و... که شاید حمل لهو الحدیث بر آن کمی دشوار باشد. صدر و ذیل ایه دلالت دارد به همان داستان سرایی و افسانه گویی.
حسن جمشیدی خراسانی
https://t.me/joinchat/AAAAAFBiF0k6KfVKPnUFLQ

  • حسن جمشیدی

زیبا آفرین

 

حاج خانم، گاهی سردردهای شدیدی می گیرد. این بیماری که به میگرن شهرت دارد فکر نکنم از آفتهای شوهر باشد. ولی برای شوهر آفت زا است. هنگامی که سردردش می گیرد باید خانه را تاریکخانه کرد. برقها خاموش. پرده ها کشیده... سرش را با شالی یا روسری  چیزی محکم باید بست. از شدت درد گاه دچار تهوع می شود و...
من هم که مثل پزشکها از بس با بیمار مانوس بوده اند با این بیماری انس گرفته بلکه عادت کرده ایم.
یک شب دیدم حاج خانم به خودش می پیچد. بلند می شود. دراز می کشد. راه می رود. می نشیند...
سرم را از روی بالشت برداشتم و گقتم: چی شده؟
گفت: هیچی! سرم درد می کنه. میگرنه گرفته!
گفتم: خب قرص بخور...
فکر کردم چون سرش درد می کنه پس حواسش نیست که برود و از یخچال قرص بردارد. به لحاظ نظری کمکش کردم تا برود و قرص بردارد. یعنی راهنمایی اش کردم. هدایتش کردم از نوع هدایت الطریق. نه ایصال الی المطلوب.
با عصبانیت گفت: خوب شد که یادم دادی. نه که عقل خودم نمی کشید...
و من خوابیدم...
مدتی از این ماجرا گذشت... نیمه های شب بود. لرز مرا گرفت. به تعبیر مادرم فراشا. به شدت به خودم می لرزیدم. دندانهایم به هم می خورد. لحاف را رویم کشیدم. جواب نمی داد... دندانهایم مثل چکش برقی به هم می خورد. به ناچار حاج خانم را بیدار کردم.
گفت: چی شده؟
هم چنان که دندانم به هم می خورد و مثل بید می لرزیدم و تخت هم همنوا با من می لرزید گفتم: تب لرز دارم.
گفت: خب برو قرص بخور!..
لحاف رو سرش کشید تا بخوابد...
و من هم زیر لحاف می لرزیدم و به کار گذشته خودم فکر می کردم. واقعا چیزی که عوض داره گلایه نداره. با همان دست که بدهی با همان دست هم خواهی گرفت.
گفتم شاید با این فکرها بشود از فکر تب و لرز فاصله گرفت...
احساس کردم دارم گرم می شم...
لحاف را کنار زدم دیدم بنده خدا لحاف روی من انداخته بخاری رو هم روشن کرده یک لیوان شیر هم گرم کرده با قرص، کنار تخت نشسته...
تشکر کردم. خندید و گفت: خواستم قصاص کنم. ولی دیدم خودم بیشتر باید زجر بکشم. مگر خوابم می برد. برات شیر و آب گرم آوردم. پاشو قرص بخور... دیدم دو سه تا بطری آب گرم کرده و زیر لحاف گداشته تا گرم بشوم...
بهش گفتم: فرد باید زن باشد تا بتواند خیلی مهربان باشد.
خندید و گفت: تو اگر همین زبان را نداشتی چی داشتی؟
گفتم حتما خدا نعمت دیگری به من می داد. حالا فقط همین زبان را به من داده است.
حسن جمشیدی خراسانی
https://t.me/joinchat/AAAAAFBiF0k6KfVKPnUFLQ

  • حسن جمشیدی

زیبا آفرین
اخلاق بی اثر
استادی که سرد و گرم روزگار کشیده و در کبر سن دست از دنیا شسته و به راز و نیاز مشغول بود هر از چندی با ماشین ضد گلوله بنز و با چند محافظ به مدرسه می آمد تا درس اخلاق بدهد. طلبه ها را از دنیا به سمت و سوی آخرت سوق دهد.
پیش از ورود به مدرس کفش نعلین زرد او را که برق می زد یکی از خدام مدرسه بر می داشت و عصای منبت کاری شده و و نگین دارش را خادم دیگری بر می داشت.
طلبه ها را از سر خیر خواهی تذکراتی می داد و درس  اخلاق می گفت.   چنان که امروز نیز راه و رسم کلاس و جلسات اخلاق در حوزه ها نیز چنین است.
استاد آهی کشید و گفت:
ببینید فرزندان من! الان روز و روزگار شما خوش است. شهریه ای دارید و درفترچه بیمه ای و مدرسه ای و‌... زمانی که ما درس می خواندیم و طلبه بودیم شهریه که نداشتیم. نان خالی می خوردیم. کتاب از این و آن قرض می گرفتیم. زندگی بسیار سختی داشتیم...
یکی از طلبه ها از گوشه مدرس گفت: شیخنا الاستاذ! به نظر می رسد زمانه برای شما تغییر پیدا کرده است و ما هنوز وضعیت سابق شما را داریم ولی شما وضعیت عادی حتی مردم را هم ندارید. نعلین شما سر به فلک می کشد.
عبای شما قیمتش نجومی است.
هر انگشتر شما جهزیه ای برای یک طلبه است.
تسبیح شما چند بدهکار را از زندان نجات می دهد.
همان ماشین جلو در شما، خانه چند طلبه است.
و...
استاد نفسی راحت کشید و به کرسی تدریس تکیه کرد و گفت: اینها نعم الهی است که ارزانی داشته است. لان شکرتم لازیدنکم.
... یادش به خیر اگر علی بن ابی طالب از بدی دنیا می گفت واقعا ان را سه طلاقه کرده بود. اگر از بی ارزشی قدرت و حکومت می گفت، نشان داد که برایش مهم نیست ولی ما علیه دنیایی می گوییم که شش دسته به ان چسبیده و دو ترکه به سویش می تازیم و علیه حکومتی سخن می گوییم که زیر پای این و آن می زنیم تا خود بدان دست بیابیم. این دیگر اخلاق نیست. دو رویی است که برای ما عادی شده است.
حسن جمشیدی خراسانی

https://t.me/joinchat/AAAAAFBiF0k6KfVKPnUFLQ

  • حسن جمشیدی