برای خیلی مهربان بودن باید زن مهربان بود
زیبا آفرین
حاج خانم، گاهی سردردهای شدیدی می گیرد. این بیماری که به میگرن شهرت دارد فکر نکنم از آفتهای شوهر باشد. ولی برای شوهر آفت زا است. هنگامی که سردردش می گیرد باید خانه را تاریکخانه کرد. برقها خاموش. پرده ها کشیده... سرش را با شالی یا روسری چیزی محکم باید بست. از شدت درد گاه دچار تهوع می شود و...
من هم که مثل پزشکها از بس با بیمار مانوس بوده اند با این بیماری انس گرفته بلکه عادت کرده ایم.
یک شب دیدم حاج خانم به خودش می پیچد. بلند می شود. دراز می کشد. راه می رود. می نشیند...
سرم را از روی بالشت برداشتم و گقتم: چی شده؟
گفت: هیچی! سرم درد می کنه. میگرنه گرفته!
گفتم: خب قرص بخور...
فکر کردم چون سرش درد می کنه پس حواسش نیست که برود و از یخچال قرص بردارد. به لحاظ نظری کمکش کردم تا برود و قرص بردارد. یعنی راهنمایی اش کردم. هدایتش کردم از نوع هدایت الطریق. نه ایصال الی المطلوب.
با عصبانیت گفت: خوب شد که یادم دادی. نه که عقل خودم نمی کشید...
و من خوابیدم...
مدتی از این ماجرا گذشت... نیمه های شب بود. لرز مرا گرفت. به تعبیر مادرم فراشا. به شدت به خودم می لرزیدم. دندانهایم به هم می خورد. لحاف را رویم کشیدم. جواب نمی داد... دندانهایم مثل چکش برقی به هم می خورد. به ناچار حاج خانم را بیدار کردم.
گفت: چی شده؟
هم چنان که دندانم به هم می خورد و مثل بید می لرزیدم و تخت هم همنوا با من می لرزید گفتم: تب لرز دارم.
گفت: خب برو قرص بخور!..
لحاف رو سرش کشید تا بخوابد...
و من هم زیر لحاف می لرزیدم و به کار گذشته خودم فکر می کردم. واقعا چیزی که عوض داره گلایه نداره. با همان دست که بدهی با همان دست هم خواهی گرفت.
گفتم شاید با این فکرها بشود از فکر تب و لرز فاصله گرفت...
احساس کردم دارم گرم می شم...
لحاف را کنار زدم دیدم بنده خدا لحاف روی من انداخته بخاری رو هم روشن کرده یک لیوان شیر هم گرم کرده با قرص، کنار تخت نشسته...
تشکر کردم. خندید و گفت: خواستم قصاص کنم. ولی دیدم خودم بیشتر باید زجر بکشم. مگر خوابم می برد. برات شیر و آب گرم آوردم. پاشو قرص بخور... دیدم دو سه تا بطری آب گرم کرده و زیر لحاف گداشته تا گرم بشوم...
بهش گفتم: فرد باید زن باشد تا بتواند خیلی مهربان باشد.
خندید و گفت: تو اگر همین زبان را نداشتی چی داشتی؟
گفتم حتما خدا نعمت دیگری به من می داد. حالا فقط همین زبان را به من داده است.
حسن جمشیدی خراسانی
https://t.me/joinchat/AAAAAFBiF0k6KfVKPnUFLQ
- ۹۹/۰۴/۲۰