جمشیدی خراسانی jamshidi khorasani

دین فلسفه عرفان

جمشیدی خراسانی jamshidi khorasani

دین فلسفه عرفان

با شما در باره دین، فلسفه و عرفان سخن می گوییم

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیام های کوتاه

۴۵ مطلب در آذر ۱۳۹۹ ثبت شده است

زیبا آفرین
باید گفت هر نظری که ارائه می شود چون مبتنی بر ادله است خود همین نظر می شود واقع. و هر کس که به این نظر دست پیدا یافت و عمل کرد مجزی خواهد بود. شریعت واقعیتی غیر از این ندارد. الا این که تاثیراتش همان است که باید انتظار داشت. وقتی که سخن از واقع می کنیم دقت داشته باشید واقعیت احکام شرعی وجود خارجی محسوس و ملموس نیست بلکه واقعیت به اقتضای اثری است که دارد. و این نظرات تماما دارای اثر هستند. به بیان دیگر اگر شما اصل شریعت را به معنای تابش نور بگیرید که توسط پیامبر بیان و توسط ائمه علیهم السلام تبیین و تشریح شده است و دیدگاه های مجتهدان را به عنوان منشورهایی بدانید که از این مرکز نور به سمت ما می تاباند. هر منشوری نورانیت خود را دارد و ما را به مرکز نور متصل می کند. چرا در اتصال این مرکز تردید روا بداریم تا افراد دچار مشکل بشوند. قصد قربت وجود دارد. بستر برای عمل به شرع هم وجود دارد و مردم هم راحت تر خواهند بود و اصل حاکم بر همه اینها که شریعتنا سهلة سمهه وجود دارد. نباید مسائلی که به این سادگی و راحتی توسط پیامبر و اولیای الهی بیان شده است برای مردم سخت و دشوار کرد. مگر مردم می خواهند فلسفه اشراق بخوانند که درگیر استقسات بشوند؟ مکلفین می خواهند اعمال عبادی خودشان را انجام بدهند اعمالی که هیچ پیچیدگی خاصی ندارد. و ما هم باید تلاش کنیم که پیچیدگی هایی که توسط بعضی ایجاد شده و تبدیل به کلاف سر در گم شده است را باز کنیم تا مردم از سر درگمی رهلایی بیابند.
مهم این است که شما به قصد شرعیت انجام بدهید. اگر نماز جمعه واجب است بروثید و نماز بخوانید پاداش اخروی آن را خوهید داشت و به تکلیفتان عمل کرده اید و کسی هم که معتقد است نماز جمعه در عصر غیب جایز نیست او نیز به قصد قربت ترک کرده است. او نیز عمل شرعی انجام داده است. به نظر می رسد اگر چنین شرایط سهل الوصول فراهم شود تجری از احکام شرع به مراتب کاهش خواهد یافت.
جمشیدی خراسانی
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg

  • حسن جمشیدی

زیبا آفرین
مسألة 31: إذا تبدل رأی المجتهد لا یجوز للمقلد البقاء على رأیه الأول.
اگر چنان چه مجتهد نظرش نسبت به مساله ای تغییر پیدا کرد برای مقلد جایز نیست که بر همان نظر اول باقی بماند.
به اصل مبنا عنایت بفرمایید: اگر از مجتهدی تقلید کردیم و آن مجتهد نظرش بر این بود که نماز جمعه واجب است. و پس از تحقیقات مجدد و بازنگری ادله به این نتیجه رسید که اقامه نماز جمعه در عصر غیبت جایز نیست. با توجه به تبدل رای مجتهد واقع امر که تغییر پیدا نخواهد کرد؛ چون واقعیتی ورای این فتوا و نظر که وجود ندارد. تا دیروز فتوای ایشان چیزی و امروز چیز دیگری است. این فرد است که نظرش تغییر پیدا کرده است. حالا اگر تغییر نظر مجتهد به مقلد نرسید و مقلد طبق نظر سابق عمل کرد چه اشکالی پیش خواهد آمد. عنایت بفرماید مهم این است که این مقلد به نظر مجتهدی عمل کرده است و این مجتهد نظرش تغییر پیدا کرده و مقلد به همان نظر سابق باقی مانده است. و تغییر نظر مجتهد به مقلد نرسیده است. پس مقلدین این آقا دو دسته خواهند شد. دسته ای که فتوای جدید به دستشان نرسیده و بر فتوای قدیم عمل می کند و فتوای جدیدی که مقلدین به دستشان رسیده و به آن عمل می کنند. ما هستیم و همین نظرات. نظراتی که مبتنی بر ادله است. دقت بفرمایید هم مقلدین بر نظر سابق، عملشان درست است چون هنوز به نظر جدید نرسیده اند و هم مقلدین نظر جدید عملشان درست است چون به فتوای جدید دست پیدا کرده اند.
بنده عرض می کنم که نظر قبلی این آقای مجتهد آیا مشروع بود یا نا مشروع؟
یقینا نظر ایشان مبتنی بر ادله بوده است و نظر ایشان همان نظر شرع بوده است.
و الان که نظر ایشان تغییر پیدا کرد، شرع که تغییر پیدا نکرده است. نظر ایشان از نسبت به یک مساله شرعی تغییر پیدا کرده است. پس چه اشکالی دارد که حتی اگر مجتهد هم تبدل رای پیدا کرد فرد مقلد بر همان نظر قبل باقی بماند. مهم این است که بر اساس یک نظر و یک فتوا مشغول عمل است. مجتهد نظرش تغییر پیدا کرده است. شارع که نظرش تغییر پیدا نکرده است.
اجازه بدهید با یک مثال به پیش برویم. دستگاههایی بود که ما به داخل آن نگاه می کردیم و مدینه و کربلا و کاظمین و خیلی جاهای دیگر را می دیدیم. البته به آن شهر فرنگ می گفتند ولی در حقیقت شهرهای مذهبی را به ما نشان می دادند. ما از روزنه ای به آن چه داخل آن دستگاه می گذشت نگاه ی کردیم. بفرمایید داخل این دستگاه آیات و روایات است. ما از روزنه های مختلفی می توانیم به داخل این سیستم و شهر فرنگ نگاه کنیم. چون بعضی از چیزها را ما نمی فهمیم لذا دلیلی ندارد که از روزنه نگاه کنیم. دیگران نگاه می کنند و برای ما می آیند و تعریف می کنند. مانند خیلی از فیلمهایی که ندیده ایم و کسی که دیده است بیاید و برای ما تعریف کند. فیلم همان متن است. و مجتهد هم همان راوی متن است که فیلم را کاملا دیده و الان برای ما بیان می کند. چه مشکلی پیش خواهد آمد که ما یکی از این نظرات را بپذیریم. آیا لزومی دارد به همراه پیشرفت و یا تبدل رای مجتهد؛ ما هم مدام اعمال و رفتارمان را تغییر بدهیم. آقای مجتهد نقش یک راهنما را داشته اند تا دست ما را بگیرند و به سر چشمه برسانند. و ما رسیده ایم. حالا چرا باید برگردیم و از راه دیگری به این سر چشمه برسیم. البته اگر کسی تمایلی داشت و یا دوست داشت مشکلی ندارد. ولی اگر تمایلی نداشت نمی شود به او گفت از این به بعد عمل تو درست نیست.
می گویند یکی از آقایان وقتی که درس می داد می فرمود این نظری که الان می دهم حاق واقع است. و بعد از بررسی های بیشتر؛ نظرش تغییر پیدا می کرد سر درس می فرمود: نظر من الان این است و این هم حاق واقع است. طلبه ها به شوخی و طنز می گفتند: حاج آقا! واقع تغییر پیدا می کند؟ یا واقع جدیدی ایجاد می شود؟ چون هر نظری و لو مخالف نظر قبلی هم که باشد، حاق واقع است...
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg

  • حسن جمشیدی

زیبا آفرین
مسألة 30: إذا علم أن الفعل الفلانی لیس حراما، ولم یعلم أنه واجب أو مباح أو مستحب أو مکروه، یجوز له أن یأتی به، لاحتمال کونه مطلوبا وبرجاء الثواب، وإذا علم أنه لیس بواجب، ولم یعلم أنه حرام أو مکروه أو مباح، له أن یترکه لاحتمال کونه مبغوضا.
اگر مکلفی بداند که فلان عمل حرام نیست ولی نمی داند که واجب است یا مباح است یا مستحب و یا مکروه. جایز است که بدان مبادرت بورزد. چون ممکن است که آن عمل مطلوب مولا باشد و مکلف به عنوان رجائا و به قصد ثواب بیاورد. اگر چنان چه بداند که فلان عمل واجب نیست ولی مکلف نمی داند که حرام است یا مکروه است و یا مباح، مکلف می تواند این عمل را ترک کند، از آن جهت که احتمال می دهد که شاید مبغوض مولا باشد.
با توجه به دیدگاه مرحوم محقق یزدی، اگر مکلف عملی را که بداند حرام نیست انجام بدهد و یا بداند که واجب نیست و انجام ندهد در این دو صورت اشکالی نخواهد داشت. چون امکان قصد قربت می تواند داشته باشد. در صورت عدم حرمت می تواند به قصد مطلوبیت انجام بدهد و یا به قصد مبغوضیت آن را ترک کند. نکته کلیدی در فتوای مرحوم سید آن است که فرد فقط می داند که واجب نیست و یا می داند که حرام نیست.
اگر به یاد داشته باشید عرض شد که اگر مکلف بدون تقلید عملی را انجام داد و آن عمل منطبق با نظر مجتهدی که بعد انتخاب می کند و یا مجتهد زمان عمل نباشد آن عمل باطل است. ملاک مرحوم محقق یزدی انطباق و عدم انطباق با فتوای مجتهدش بود. در نتیجه نسبت به دو فرض مرحوم سید اگر مجتهد نظرش مستحب بود و یا مکروه و یا حتی مباح مهم این است که طبق فتوای مجتهدش اقدام نکرده است و ایشان در مساله قبل تاکید کرد که در مستحب و مکروه و مباح هم باید تقاید کرد. در نیجه طبق مبنای محقق یزدی باید عملش باطل باشد و حال آن که ایشان نسبت به وی می فرماید عملش درست است.
توضیح آن که مرحوم سید در مساله 29 فرمود چنان که در واجب و حرام تقلید واجب است در مستحب و مکروه و مباح هم واجب است که تقلید بکند در نتیجه با همین مبنای مرحوم سید فتوای ایشان در مساله 30 سازگار نیست. چون می داند که واجب نیست. یا می داند که حرام نیست. ولی نمی داند که فتوای مجتهدش چیست. پس طبق مبانی سید باید عملش باطل باشد. عنایت داشته باشید که فتوا درست است ولی با چارچوبه مبانی ایشان که در بالاتر بیان گردید نمی سازد ولی اگر بفرماید ملاک و میزان التزام عملی به دستورات شرع است و مجتهد هم یکی از راههای دستیابی به شرع است. مهم دسترسی به شریعت است فرد و شخص آن چندان مهم نیست در نتیجه مشکل حل و فصل می شود.
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg

  • حسن جمشیدی

زیبا آفرین
مسألة 29: کما یجب التقلید فی الواجبات والمحرمات یجب فی المستحبات والمکروهات والمباحات بل یجب تعلم حکم کل فعل. یصدر منه، سواء کان من العبادات أو المعاملات أو العادیات.
هم چنان که تقلید در واجبات و محرمات واجب است نیز تقلید در مستحبات و مکروهات و مباحات هم واجب است. بلکه واجب است تقلید هر حکم فعلی را که می خواهد انجام بدهد. و یا هر کاری که می خواهد از او صادر بشود چه در عرصه عبادات و چه در عرصه معاملات باشد و یا حتی در امور عادی خودش که می خواهد انجام بیابد.
هر کاری که فرد بخواهد انجام بدهد مهم نیست که چه کاری باشد هر کاری که بخواهد و یا می تواند انجام بدهد بیرون از یکی از این پنج حکم نمی تواند باشد:
یا باید این کار انجام بگیرد می شود واجب.
یا نباید انجام بگیرد که می شود حرام.
یا بهتر است که انجام بگیرد می شود مستحب.
یا بهتر است که انجام نگیرد می شود مکروه.
یا مهم نیست که انجام بگیرد یا نگیرد که مباح خواهد بود.
فرد مکلف باید در همه این موارد یا مجتهد باشد و یا مقلد. اگر مجتهد نیست باید از مجتهد تقلید بکند.
مجدد نکته ای را خدمت دوستان عرض کنم: قبل هم عرض کردیم من می دانم که تکلیفی از جانب شرع برای من آمده و بر گردن من افتاده است. و اجمالا هم می دانم که چیست. چون یقین دارم. می دانم نماز صبح دو رکعت است. نماز ظهر چهار رکعت است. حتی یقین به ارکان آن هم دارد. می دانم که روزه ماه رمضان واجب است و... من به این ها یقین دارم. باید به همین ها بر اساس یقین خودم عمل کنم. این امر عقلی است. و نیز بنای عقلا هم موید آن است. این مجتهد نمی تواند تقلید کند چون این مسایل را رفته و خودش کشف کرده است یا بهتر بگوییم استنباط کرده است. پس وجوب تقلی مقلد و عدم تقلید مجتهد، امر عقلی است. واجبش واجبش عقلی است. و آن هم از باب مقدمه واجب. و الا خودش فی نفسه که ارزش ذاتی ندارد. من هیچ گاه کره ماه نخواهم رفت. دانستن چگونگی نماز در کره ماه بر من چه لزومی دارد. مجتهد هم لزومی ندارد که حتما فتوا بدهد. مگر از او بپرسند و بخواهد به پرسشگر پاسخ بدهد. پس وجوب وجوب عقلی و عقلایی شد. نه وجوب شرعی. البته روایاتی در این باب نقل شده است که در صورت تصحیح سند آنها، این روایات را باید موید بگیرید بلکه ارشاد به همان حکم عقلی و یا عقلایی. پس نسبت به احکامی که باید انجام بدهد و یا نباید انجام بدهد فرد یا باید مجتهد باشد و یا مقلد. اما نسبت به احکامی که الزامی بر انجام و یا ترک آن نیست تقلید و عدم تقلید وجهی ندارد.
باید عرض شود در عرصه واجبات و محرمات درست است. باید تقلید کرد و نوع تقلید را هم عرض کردیم. از هر مجتهدی می شود تقلید کرد. اما این که خود عمل مستحب است. و یا خود عمل مکروه است. یا اصلا خود عمل مباح است یعنی انجام دادن و ندادن آن بالسویه است. در این صورت تقلید چه وجهی پیدا می کند؟ خود این اعمال که الزامی ندارند چگونه شما می خواهد لزوم تقلید را بر مکلف بار کنید. واجب و حرام الزام آور است. فعلا با شما هم نظر می شویم. ولی اعمال مباح و یا مستحب و یا مکروه که خودشان الزام آور نیستند. می توانید انجام بدهید و می توانید ترک کنید چگونه می شود که تقلید در خود اینها بر شما واجب بشود. بنابراین حکم تقلید در واجب و حرام طبق همان نظراتی است که تا کنون عرض کردیم. از هر مجتهدی که دارای شرایط باشد می توانید تقلید کنید و هر مساله ای را می توانید از هر مجتهدی بگیرید. این نسبت به واجبات و محرمات از عبادات. در مستحبات و مکروهات و مباحات تقلید لازم نیست.
جمشیدی خراسانی
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg

  • حسن جمشیدی

زیبا آفرین
مسألة 28: یجب تعلم مسائل الشک والسهو بالمقدار الذی هو محل الابتلاء غالبا، نعم لو اطمأن من نفسه أنه لا یبتلی بالشک والسهو صح عمله و إن لم یحصل العلم بأحکامهما.
فراگیری مسائل شک و سهو واجب است البته به آن میزان که مبتلا به فرد است. بلی اگر چنان چه مطمئن باشد که دچار سهو و شک نمی شود لازم نیست که آنها را فرا بگیرد.
در عبادات بخشی وجود دارد به عنوان شکیات و سهویات که اگر در خود عمل و یا اجزا و شرایط عمل دچار شک و یا سهو گردید چه حکمی خواهد داشت؟ اینها را باید فرا بگیرد. اینها هم جزو همان احکامی است که باید فرد مکلف یاد بگیرد. یا لااقل اگر وسط نماز شک کرد بداند که تکلیفش چیست؟ کجا می شود نمازش را بشکند؟ کجا نمی شود نمازش را بشکند یعنی شکستن نماز حرام است؟ در چه نمازهایی شک جایز نیست؟ اصلا چه نوع شکهایی داریم؟ یک مرتبه شک در رکعات است و یک مرتبه شک در ارکان نماز است و یکی مرتبه شک در اجزاء نماز است. یک مرتبه شک در شرایط نماز است. طرف نماز خوانده و الان یادش آمده که وضو داشته یا نداشته است؟ این مسائل را در شکیات به طور تفصیل عرض خواهیم کرد ولی فرد باید قبل از اقدام به نماز اینها را بلد باشد. مگر این که بداند که فرد شکاکی نیست. در این صورت وضعش معلوم است. حالا اگر یک وقتی با ده درصد مثلا دچار شک شد خب یک فکری آنجا به حال خودش خواهد کرد. اینها بیشتر توصیه است.
لازم است توجه کافی و وافی داشته باشیم که عبادات تنها انجام تکلیف شرعی ما نیست. مثال بزنم. گاهی ما قرار بود که به منزل کسی برویم و احوالی بپرسیم. می گفتند زنگ بزنیم اگر هستند برویم. این همه راه نرویم و نباشند. می گفتیم خب ما می رویم و زنگ می زنیم اگر نبودند ما وظیفه خودمان را انجام داده ایم. غرض بازدید بوده و یا دیدن بوده و ایشان تشریف نداشتند. در حقیقت دنبال بهانه هم می گشتیم. عنایت بفرمایید عبادت تنها ادای تکلیف و وظیفه نیست بلکه آثاری هم در خود ما دارد و این آثار باید هویدا بشود. نمی شود گفت رفتیم و کسی در خانه نبود. در خانه خدا همیشه باز است نهایت باید این اعمال درست انجام بگیرد. باید تلاش کرد که این دیدارها با خداوند با کمترین شکل و مساله اتفاق بیفتد. عبادت بیانگر رابطه ما با خدا است.
جمشیدی خراسانی

  • حسن جمشیدی

زیبا آفرین
مسألة: 27 یجب على المکلف العلم بأجزاء العبادات و شرائطها و موانعها و مقدماتها، و لو لم¬یعلمها لکن علم إجمالا أن عمله واجد لجمیع الأجزاء والشرائط وفاقد للموانع صح وإن لم یعلمها تفصیلا.
بر مکلف واجب است علم به اجزاء عبادات و شرایط عبادات و موانع عبادات و مقدمات عبادات. اگر به این امور علم تفصیلی نداشت بلکه علم اجمالی داشت و عملی که انجام داد دارای همه اجزا و شرایط مورد نظر بود و فاقد همه آن موانع بود که نباید باشد، عبادتش صحیح است. اگر چه به آنها علم تفصیلی هم نداشته باشد.
از این مساله مرحوم سید فهمیده می شود که صاحب عروه معتقد است که اجتهاد و تقلید در حوزه عبادات است نه معاملات و قضاوت. چون می فرماید علم به اجزای عبادات داشته باشد. و مساله اش عبادات است نه معاملات و قضا.
مرحوم سید می فرماید مکلف باید در حوزه عبادات عالم به احکام وضعی آنها باشد یعنی به چهار چیز علم داشته باشد:
یکم – مقدمات عبادات مثلا برای نماز باید وضو گرفت. اینها را مقدمات می گویند. آب هم باید پاک باشد. لازم است در حوزه عبادات به مقدمات عبادات علم داشت. یعنی باید دانست. کارهایی که پیش از ورود به عبادات انجام بگیرد. چه نماز و چه روزه و چه حج و چه اعتکاف و... مثلا برای نماز قبله را بداند که کدام طرف است. آیا وقت نماز داخل شده است یا نه؟
دوم- اجزاء عبادات یعنی آن چه که در کنار هم قرار می گیرد و نماز را می سازد جز می گویند. مانند نیت و تکبیرة الاحرام و حمد و سوره و رکوع و سجود و قیام و تشهد و سلام و طمانیه در نماز. باید اجزاء نماز را دانست بعضی اجزای رئیسه هستند یعنی مهمتر هستند و بعضی از اجزا به از نظر اهمیت به دسته اول نمی رسد. اجزای رئیسه را اگر انجام ندهید و لو سهوا، نماز باطل خواهد بود ولی اجزای غیر رئیسه اگر سهوا از یادتان رفت مشکلی ایجاد نمی کند. در حالت انجام عمل شرعی باید تمامی اجزاء را بیاورد. نماز گذار باید اینها را بداند.
سوم- شرائط عبادات مثلا لباس نماز گزار باید پاک باشد و یا داخل وقت باشد و یا طهارت نماز گزار و... شرایط یعنی چیزهیی که بیرون از اجزا ولی همراه با اجزا است.
چهارم- موانع یعنی چیزهایی که از انجام عمل واجب پیشگیری کند. مثلا لباسش نجس نباشد. مکان نمازگزار غصبی باشد.
مکلف قبل از اقدام به عمل شرعی خود باید این مسائل را فرا بگیرد. در گذشته رسم بوده است که بعضی از مغازه داران قبل از اقدام به شروع کاسبی اجمالا فقه تجارت را پیش اهل علم درس می گرفتند. ددختر خانمها و یا آقا پسرها قبل از رسیدن به سن بلوغ مسائل شرعی خودشان را یواش یولش یاد می گرفتند. چنان که مرحوم عسکر اولادی که تاجر هم بود خود مکاسب را درس می داد. یا بعضی از اساتید حوزه پیش از ورود به ماه مبارک رمضان طی جلساتی مسائل ماه مبارک رمضان را برای افراد بازگو می کردند. مرحوم سید می فرماید اگر چنان چه فرد همه اعمال و اجزا و شرائط عبادی را به جا بیآورد ولی بدان علم تفصیلی نداشت مشکلی ایجاد نمی کند.
البته بیان کردیم که نفس عمل مکلف باید انطباق با شرع داشته باشد و این مهم است.
هر یک از اعمال عبادی به منزله یک بسته است. یا بفرمایید یک مجموعه یا دستگاه است. نماز، روزه، حج، اعتکاف، و... این دستگاه هر کدام دستور العمل دارد. به تعبیر بهتر یک بروشور دارد باید این بروشور را بلد بود. باید این بروشور را دانست. اگر خودتان می دانید که چه بهتر اگر نمی دانید باید سراغ کسی بروید که می داند. ممکن است مکلف بداند که اجمالا هر نمازی بروشور و دستور العملی داشته باشد ولی از ریز آن خبر نداشته باشد. خب باید برود و ریز دستور العمل را یاد بگیرد و بخواند. مهم نیست از کجا و از کی می گیرد. فقط باید به آن اعتماد داشته باشد که دستور العمل تقلبی نباشد یا جعلی نباشد.
جمشیدی خراسانی
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg

  • حسن جمشیدی

زیبا آفرین
مسألة 26): إذا قلد من یحرم البقاء على تقلید المیت فمات، و قلد من یجوز البقاء، له أن یبقى على تقلید الأول فی جمیع المسائل إلا مسألة حرمة البقاء.
هر گاه از مجتهدی تقلید کرد که بقا بر میت را حرام می داند و وی فوت کرد بعد از فوت او سراغ مجتهدی رفت که بقا بر میت را جایز می داند؛ بر اساس فتوای مجتهد دوم می تواند بر همه فتاوای مجتهد اول باقی بماند الا همان مساله بقای بر میت.
مرحوم سید می خواهد بفرماید اصل، تقلید از مجتهد زنده است. اگر مجتهد فعلی شما اجازه داد؛ می شود از مجتهد مرده تقلید کرد و الا جایز نیست. و آن هم فقط تقلید از یک مساله و آن هم مساله وجوب تقلید از مجتهد زنده است.
لازم است مجدد توضیح داده شود که
یکم- ما مکلف هستیم.
دوم- مکلف باید به دستورات شرع عمل کند.
سوم- دستورات شرع توسط پیامبر بیان شده است.
چهارم- دستورات شرع توسط ائمه توضیح داده شده است.
طبق بنداول همه مسلمانان مکلف به عمل و الزام عملی به دستورات شرع هستند. این دستورات ممکن است توسط پیامبر بیان بشود یا حضرت امیر. زنده بودن و یا فوت ایشان دخیل در مساله نیست. چون اگر قید حیات بوده باشد تا زمان حضور نبی اکرم(ع) نوبت به حضرت امیر(ع) نمی رسد وتا امامت حسن بن علی علیهما السلام است نوبت به امام حسین یا امام سجاد علیهما السلام نمی رسد. عنایت بفرمایید که اینها تبیین کننده شریعت محمدی هستند. اهل سنت سراغ صحابه و تابعین می روند و شیعه سراغ ائمه(ع) و از نظر شیعه ائمه(ع) حجت خداوند می باشند.
آیات الاحکام تماما متشابه است. تشابه این آیات را ائمه(ع) تبیین می کنند. کیفیت نماز و کیفیت روزه و کیفیت حج را بیان می کنند. و ما باید به آن چه که ایشان بیان می فرمایند دسترسی داشته باشیم.
افرادی این توانایی را دارند تا بروند و فرا بگیرند و از سرچشمه، بهره ببرند. به اینها مجتهد می گوییم. و بعضی هم این توانایی را ندارند که از سرچشمه بهره ببرند. لذا باید از کسانی که به سرچشمه راه برده اند استفاده کنند.
شریعت یعنی همه آن چه که چهارده معصوم(ع) در حوزه احکام شرع بیان فرموده اند و الا در رابطه با عقاید که این مسائل عقلی است. و اگر هم ائمه بیان فرموده باشد ارشاد به حکم عقل است. نفس پرستش خداوند عقلی است ولی این که چگونه خداوند را بپرستیم شرعی است. ضمنا عرض کردیم که اصل روزه و اصل نماز جزو امور ضروری است. در وجوب نماز و روزه از کسب تقلید نمی کنیم. بلکه در چگونگی اقامه نماز باید تقلید کنیم. این که خدا وجود دارد و ما باید مومن به خدا باشیم اینها عقلی است. این که خدا را چگونه بپرستیم. این را باید برای ما توضیح بدهند. البته توضیح بیشتری ضمن مسائل آینده عرض خواهیم کرد.
مرحوم سید تمام مسائل شرعی را دو قسم کرده است:
همه مسائل شرعی که مثلا در توضیح المسائل و یا استفتائات بیان شده است غیر از مساله تقلید از مجتهد.
مساله خاص تقلید از مجتهد.
یعنی اگر برفرض چهار هزار مساله داریم. چهار صد و نود و نه مساله یک طرف و یک مساله هم طرف دیگر. در همین یک مساله وضعیت تقلید روشن می شود. مجتهد می گوید باید از مجتهد زنده تقلید کرد در نتیجه نمی شود از مجتهد مرده تقلید کرد. یا مجتهد می گوید می شود از مجتهد مرده هم تقلید کرد. که با اجازه این مجتهد فرد سراغ مجتهد مرده خودش می تواند برود.
ما عرض کردیم که این یک مساله تقلیدی نیست بلکه عقلی یا عقلایی است. چیزی شبیه مسائل اعتقادی است. در این مساله نمی شود تقلید کرد. بلکه تحقیقی است. و نیز عرض کردیم که فرقی بین مجتهد زنده و مرده نیست. چون ملاک دسترسی ما به دستور العملهای شرعی است. ما باید بتوانیم به بروشورها دسترسی پیدا کنیم. فرقی نمی کند که این بروشورها و یا دستور العمل ها را مجتهد زنده نوشته باشد و یا مجتهد مرده. مهم عمل ما به آنها است. ملاک تقلید هم عمل به همین دستور العملها است.
جمشیدی خراسانی
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg

  • حسن جمشیدی

زیبا آفرین
مسألة 25: إذا قلد من لم یکن جامعا، ومضى علیه برهة من الزمان کان کمن لم یقلد أصلا، فحاله حال الجاهل القاصر أو المقصر.
هر گاه مکلفی از مجتهدی که جامع نبود تقلید کرد و بعد از مدتی متوجه آن شد؛ مانند کسی است که هرگز تقلید نکرده است. حکم جاهل قاصر و مقصر را خواهد داشت.
اگر چنان چه از مجتهدی تقلید کرد و بعد از مدتی متوجه شد که این مجتهد مجتهد مطلق نبوده، بلکه مجتهد متجزی است. مرحوم سید معتقد است در این صورت هم چون کسی است که اصلا تقلید نکرده است. باید سراغ مجتهد جدید برود و اعمال گذشته اش را یکی یکی با مجتهد جدید مقایسه کند. اگر منطبق با نظرات او بود که هیچ و الا باید اعاده کند.
پیش از این نظر خود را به تفصیل عرض کردیم که مجتهد مجتهد است تجزی و اعلمیت هیچ کدام در اجتهاد معنا ندارد. لذا ثمره ای هم بر این مسائل بار نخواهد شد. ممکن است با شرط عدالت نشود از مجتهدی تقلید کرد ولی اطلاق چنان که بیان شد جزو شرایط نمی تواند باشد. چون عرض شد که متجزی و اعلمیت با مفهومی که از احتهاد عرض کردیم سازگار نخواهد بود. حالا ممکن است یکی صلات را چند بار درس داده است تسلط بیشتری دارد و دیگری مثلا خمس را چند بار درس داده است. تسلط غیر از اجتهاد و قدرت استنباط است. قدرت استنباط محقق شده است.
فرد مکلف هم که اعمالش را انجام داده است و فهمید که مجتهد مطلق نبوده است مشکلی پیش نخواهد آمد. حتی اگر بفهمد که مجتهد هم نبوده است باز هم مشکلی پیش نخواهد آمد. چون قصد قربت از او صادر شده است. و اعمالش را کمال و تمام انجام داده است و عرض شد که وجهی برای اعاده اعمال وجود ندارد.
جمشیدی خراسانی
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg

  • حسن جمشیدی

زیبا آفرین
سألة 24: إذا عرض للمجتهد ما یوجب فقده للشرائط یجب على المقلد العدول إلى غیره.
اگر بر مجتهد عارضه ای ایجاد شد که شرایط تقلید از او از بین رفت؛ مقلد واجب است که از او به دیگری عدول کند.
برای اجتهاد و تقلید از مجتهد شرایطی بیان شد. سید تصریح می کند که اگر هر یک از شرایط از بین رفت در نتیجه، تقلید از وی جایز نیست. مثلا ثابت شد که حرام زاده است یا ثابت شد که از عدالت خارج شده است یا فوت کرد و یا زوال عقل پیدا کرد و ... با هر یک از اینها تقلید از او جایز نیست.
به نظر می رسد باید بین شرایط فرق گذاشت. زنده بودن یا اعلمیت چندان نقش و تاثیری ندارد. از آن میان ایمان مهم است. اگر چنان چه مجتهدی ایمان خودش را از دست بدهد یقینا نمی توان از او تقلید کرد. و عدالت نیز این گونه است.
البته مهم این است که این مقوله ها را چه کسی می تواند اثبات کند. چگونه می شود احراز کرد که از عدالت خارج شده است. مثلا نسبت به سید کمال حیدری، آقای محسن اراکی رسما بیانیه داد و ایشان را بدعت گزار و دروغگو و فاسق و شیاد و دجال نامید.
خب سید کمال حیدری چه وضعی باید پیدا کند؟ باید مقلدین سید کمال حیدری از ایشان دست بردارند و سراغ مجتهد دیگری بروند؟ وضعیت خود محسن اراکی چه خواهد شد؟
به نظر می رسد به جهت اتهامی که به یک مجتهد زده است خود فرد عدالتش مورد سوال قرار می گیرد. چرا چنین موضعگیری علیه مجتهد آن هم از طرف مجتهدی صورت گرفته است؟  واقعا انگیزه همان دفاع از دین بوده است؟ چرا باید فکر کرد که من بهتر می فهمم و من بهتر می توانم از دین دفاع کنم و فلانی علیه دین اقدام می کند؟ چگونه می شود فهمید که سید کمال حیدری علیه دین اقدام می کند.  
و نیز بیانیه رسمی آقای محمد یزدی علیه سید کمال حیدری که هم اجتهاد ایشان را مورد مناقشه قرار می دهد و هم عدالت ایشان را و نیز تا اندازه ایمان ایشان را خدشه دار تلقی کرده و او را منحرف و گمراه دانسته است. البته همین رفتار را آقای محمد یزدی نسبت به آقای حسینعلی منتظری و شیخ یوسف صانعی و سید محمد کاظم شریعتمداری داشت.
بنده در مقام دفاع از کسی نیستم. ولی از آن طرف کوبیدن مجتهدی را هم درست نمی دانم. به نظر من اورعیت ملاک مهم و اساسی است. و حب الدنیا راس کل خطیئه که اهل علم نیز از این آفت مصون نیستند. حسادت در عرصه های علمی آفتی است که هم چون آتش به دامن هر کس که بیفتد همه چیز را خواهد سوزاند.
چون این اقدامات از جانب ارگانهای دولتی و سیاسی انجام گرفت قطعا و یقینا آن چه از ناحیه این ارگانهای دولتی و حکومتی به فرد داده شود با سلب آنها از ناحیه قدرت و حکومت یقینا از بین خواهد رفت. اما با عنایت به این که اجتهاد یک ملکه است و این ملکه در فرد ایجاد می شود و مورد رجوع مردم قرار می گیرد و کسی فرد را به این منصب نصب نمی کند لذا عزل آن هم ممکن نیست.
با توجه به توضیحاتی که داده شد که مقام اجتهاد فاقد سیستم و نظام است و نباید مجتهد را با رئیس حوزه و یا با حاکم شرع و یا با امام جمعه اشتباه گرفت. چون مجتهد، فاقد سیستم است لذا سیستمی هم نمی تواند او را تایید یا تکذیب کند که با تایید او چنین موقعیتی ایجاد بشود. دقت شود ممکن است قدرتها از فرد بهره گیری کند. بهره گیری قدرت و سیاست از مجتهد فرق می کند با این که خود فرد متمایل به قدرت باشد. لذا همه مجتهدان مجذوب قدرت و در حوزه قدرت، نسبت به مقوله عدالت حداقل باید احتیاط صورت بگیرد. آنها جزو اهل علم خواهند بود. خداوند منان نفس ما را از حسد و حقد و کینه بر حذر بدارد. استاد ما مرحوم آیت الله آسید عزالدین زنجانی ی فرمود: بعضی از جاها واقعا باید از خدا کمک خواست و خدا باید کمک بکند. ایاک نعبد و ایاک نستعین.
جمشیدی خراسانی
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg

  • حسن جمشیدی

زیبا آفرین
هوای نفس یعنی به جای آن که چشمش به گنبد و بارگاه نجف اشرف و کربلای معلا و حرم امام رضا باشد تمام نگاهش به مرکز قدرت و سیاست است.
4- مطیع دستورات حضرت حق باشد. از کس دیگری دستور نمی گیرد. سفارت آمریکا و انگلیس به او خط نمی دهند.
به بیان دیگر بنده موحد واقعی باشد. بر مردم است که از چنین فردی پیرو کنند. خودشان را به شکل و شمایل او در بیاورند. او را الگو و مدل اعمال خودشان قرار بدهند.
جالب است که در ذیل روایت می فرماید کمی از فقهای شیعه این ویژگی ها را دارند. بیشتر فاقد این ویژگی ها هستند. همین اتفاقهایی که الان افتاده است خود گواه بر درستی همین مساله است. دعوا بر سر چی؟ هیچی؟  
مصداق بارز عدالت
صادق باشد. بارزترین صفتی که مردم با آن سر و کار دارند و مردم می¬بینند. مردم خیلی قرآن یا روایات را نمی فهمند. مردم خیلی دسترسی به ائمه ندارند. ائمه را فقط در همان حد و اندازه می شناسند که در کتابهای درسی خوانده اند و یا در روضه ها شنیده اند. اسلام و قرآن را در عمل و رفتار شما فقها می بینند. شما تجسم عینی قرآن و اسلام هستید.
امین باشد؛ مردم جزیرة العرب پیامبر را پیش از اسلام به عنوان امین می دانستند و می شناختند. امین مردم بود. مردم این رامی دیدند. لذا به او اعتماد کردند. از یک طرف راستگو بود و دروغ نمی گفت  از طرف دیگر امین بود و خیانت نمی کرد.
طماع نباشد و از همه مهمتر این که فقیه و مجتهد نباید اهل طمع باشد. در دایره المعارف تشیع چنین آمده است: «دانشمندانِ علمِ اخلاق، طمع را از رذایل اخلاقی فرض کرده اند که تثبیت آن در نفس و خُلق انسان به بیماری مهلکی تبدیل خواهد شد که دنیای انسان را در مقابل آخرت فراخ تر می کند و ارزش معنوی آخرت را از میان می بَرَد، طمع در اخلاق، موجبِ رذایل سهمگین دیگری برای انسان نیز می گردد. رذایلی که طمع، موجب ظهور  آنها می باشد عبارتند از: 1- حرص، 2- حسد، 3- کبر»
بوی کبر و بوی حرص و بوی آز
در سخن گفتن بیاید چون پیاز(مولوی)
می شود به راحتی فهمید که کدام مجتهد از دهانش بوی پیاز بلند است.
هر که را باشد طمع، الکن شود
با طمع کی چشم و دل روشن شود؟(مولوی)
در روایت امام حسن عسکری تصریح فرموده بود که هم چون فقهای یهود نباشند.
وَلَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلى‌ حَیاةٍ وَ مِنَ الَّذِینَ أَشْرَکوا یوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ یعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ وَ ما هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذابِ أَنْ یعَمَّرَ وَ اللَّهُ بَصِیرٌ بِما یعْمَلُونَ
علامه طباطبایی در تفسیر آیه شریفه می گوید: آیه مورد بحث از حرص شدید آنها به مادیات چنین سخن مى‌گوید: "تو آنها را حریص¬ترین مردم بر زندگى مى‌بینى" حتى حریص¬تر از مشرکان در اندوختن مال و ثروت، حریص در قبضه کردن دنیا، حریص در انحصار طلبى، آنها حتى از مشرکان که طبعا مى‌بایست در جمع‌آورى اموال از همه حریصتر باشند و از هر راه بدست آورند باکى نداشته باشند حریصترند. آنچنان علاقه به دنیا دارند که هر یک از آنها دوست دارد هزار سال عمر کند. براى جمع ثروت بیشتر یا به خاطر ترس از مجازات! آرى هر یک تمناى عمر هزار ساله دارد" ولى این عمر طولانى او را از عذاب خداوند باز نخواهد داشت و اگر گمان کنند که خداوند از اعمالشان آگاه نیست، اشتباه مى‌کنند خداوند نسبت به اعمال آنها بصیر و بینا است.
أَکْثَرُ مَصَارِعِ الْعُقُولِ تَحْتَ بُرُوقِ الْمَطَامِع.
بیشتر قربانگاه عقلها در پرتو طمعها است. (نهج البلاغه صبحی صالح ص 507 ، ح 219. غررالحکم و دررالکلم ح 6750)
الطَّمَعُ رِقٌّ مُؤَبَّدٌ؛
طمع ورزى ، بردگیِ همیشگى است. (نهج البلاغه صبحی صالح ص 501 ، ح 180)
امام سجاد(ع) الْخَیْرَ کُلَّهُ قَدِ اجْتَمَعَ فِی قَطْعِ الطَّمَعِ عَمَّا فِی أَیْدِی النَّاس‏.
تمامیِ خیر و خوبی در بریدن طمع و چشم نداشتن به آنچه که در دستان مردم جمع شده، است( کافی ط-الاسلامیه ج 2 ، ص 148 ، ح 3)

در اجتهاد باید بین مرجعیت و موقعیت علمی فرق گذاشت. درس خارج تلاشی است برای این که فرد ثابت بکند که توانایی استنباط مسائل دینی و شرعی را دارد. خودش نوعی وزن کشی است. فرد می تواند در همین هم قصد و نیتش را صرفا بیان نظرات خودش بداند نه از باب وزن کشی و به رخ دیگران کشیدن و اثبات توانمندی های خودش. می گویند آ شیخ علی آقا فلسفی جزو اولین کسانی بود که از آقای خویی حکم اجتهاد گرفت و کسی هم آن را ندید.
جمشیدی خراسانی

https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg

  • حسن جمشیدی