جمشیدی خراسانی jamshidi khorasani

دین فلسفه عرفان

جمشیدی خراسانی jamshidi khorasani

دین فلسفه عرفان

با شما در باره دین، فلسفه و عرفان سخن می گوییم

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیام های کوتاه

۴۵ مطلب در آذر ۱۳۹۹ ثبت شده است

زیبا آفرین
دوستی داریم به نام آقای محمد حسین ساکت. ایشان از قضات پر سابقه است. دو تولیت آستان قدس را محاکمه کرده است. هم ولیان تولیت زمان شاه و هم حاج آقای طبسی بعد از پیروزی انقلاب را. اهل دقت و مطالعه و مشاوره است. اتفاقا ایشان برای پرونده حاج آقای طبسی به حقیر زنگ زد و مشورت کرد. صحبت از مالکیت قبر در حرم امام رضا(ع)بود. خادمهایی که در حرم به کار گرفته می شوند امتیازاتی دارند. از آن جمله در سال فلان مقدار گندم و ... نیز یک قبرجا است. بنده خدایی بعد از چند سال خادمی از حرم عذرش را خواسته بودند و ایشان هم در دادگاه شکایت کرد و قاضی پرونده هم جناب آقای ساکت حکم به نفع شاکی داد. چون قبر جزو حقوقی است که به فرد با عنوان خادمی تعلق می گیرد و از او سلب نمی شود. گیرم که عذرش را هم بخواهند این حق برگردانده نمی شود. همان اول به وی تعلق می گیرد. آقای ساکت حکم را صادر می کند و تمام می شود. اما مقامات مافوق در مراسمی بدون طی مراحل قانونی حکم را باطل می کنند. این از ویژگی های قدرت است. از این که آقای طبسی را محکوم کرده بود حکومت و قدرت، شاکی شد. چون فکر می کردند هرکجا که قدرت باشد حق هم همان جا است. و حال آن که هرکجا که قدرت باشد فساد دقیقا همان جا است. سیستمهای نظارتی در حکومتها برای از بین بردن فساد نیست بلکه برای کنترل فساد است. فساد در سیستمها از بین نمی رود بلکه ممکن است کمتر شود.
مجتهد اهل ورع کسی است که:
از پول و ثروت دوری می کند. نه این که متنفر است بلکه برای پول کار نمی کند. اگر پول به وی بدهید هم، اجیر و مزدور شما نخواهد شد. امام علی(ع) فرمود: بی رغبتی به دنیا، ثروت، تقوا و پارسایی سپر است.
از جاه و مقام دوری می کند. زمین و زمان را به هم نمی دوزد تا مردم به او رای بدهند. تا مردم توضیح المسائلش را بخرند.
تلاش نمی کند تا در فلان دستگاه منزلت و جایگاه برای خود ایجاد کند و صاحب منصب شود.
به دنبال ایجاد حیثیت اجتماعی برای خود نیست و نیز نباشد.
از شهرت پرهیز می کند. طوری نیست که بخواهد بین همه سرها او سرتر باشد.
از این که بخواهد محبوب دیگران باشد پرهیز می کند.
مساله برای او آبرویش نیست بلکه حیثیت اسلام و اعتقادات برایش مهم است. آقای بنی هاشمی استاد رساله و بخشهایی از فلسفه مت بودند. فرصت زیادی در محضر ایشان بودیم و بهره می بردیم. اصول فلسفه و روش رئالیسم علامه طباطبایی اثتصادنای شهید صدر را در محضر ایشان مباحثه می کردیم. یک روز ایشان فرمود در صف نماز که نماز را بسته ایم و میانه های هستیم یک مرتبه یادم آمد که ای دل غافل من وضو نگرفته ام. طبق روال معلوم که همیشه وضو دارم آمده ام به صف جماعت ایستاده ام. یک لحظه ماندم که چه کنم. نماز این عده را چه کنم؟ حیثیت و آبرو را چه کنم؟ یک لحظه برگشتم که این آقای پشت سر من امام جماعت است نماز را با ایشان تمام کنید من وضو بگیرم و برگردم. اصلای برای من مهم نبود که آنها چه فکر می کنند. مهم این بود که نماز جمعیت آسیب نبیند و نمازشان به گردن من نیفتد. ورع و تقوا یعنی این. البته اینها موارد ساده آن است. اهل ورع کسی است که با زبانش دیگران را نمی آزارد.
جمشیدی خراسانی
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg
  • حسن جمشیدی
زیبا آفرین
عرض کردیم که ما اجتهاد را برای عبادات می خواهیم. در بحثهای دیگر که باید طبق قوانین و مقررات عمل کرد. قاضی حکم را صادر می کند اگر بدان تن ندهید شما را مجبور خواهند کرد. مجازات خواهید شد. ولی در حوزه عبادات سخن از جبر و اکراه نیست؛ بلکه اختیار خود شما است. سراغ مجتهد که می روید این مجهتد باید عبادات شما را اصلاح کند. خودش باید شایستگی آن را داشته باشد. خودش اگر پاک نباشد چگونه می تواند پاک کننده باشد. اگر خودش گمراه باشد چگونه می تواند هدایتگر باشد. مَن تَوَرّع حَسُنت عِبادَتُه؛ هر که ورع را پیشه خود کند عبادتش نیکو می شود.
ورع چنان که بیان شد یک قدم جلو تر از ترک محرمات است. چه بسا اموری در شرع حرام نشده است ولی مجتهد از اقدام به آنها خودداری می کند. مثلا آقا وقت اضافی دارد در بنگاه های املاک و یا ماشین وقت می گذراند. حرام نیست ولی مردم نمی پسندند. کار پسندیده ای نیست. دون شان شما است. یکی از آقایان داشت وضو می گرفت از او فیلم می گرفتند. اعمال مستحبی وضو را انجام نداد. می فرمود چون اهانت به مردم است. من دربرابر چشم مردم آب در بینی کنم و فین کنم. یا در دهان آب کنم و بیرون بیندازم! این بد است. زشت است. این ها یعنی ورع. فالهما فجورها و تقویها. فجور را خداوند به انسان الهام کرده و نیز راه برون رفت از این فجور و پلشتی ها را هم الهام فرموده است.
چنان که بیان گردید در عمل برای احکام دینی چون فرد قدرت بر تحصیل اجتهاد ندارد یعنی وقت و فرصتش را ندارد پس باید مسائل شرعی خود از از یکی فرا بگیرد و آن مجتهد است. باید سراغ مجتهدی رفت که بیشتر خداترس و اهل ورع است. مجتهدی که -از قدرت به معنای سیاست و حکومت و نفوذ در تصمیمگیری ها- دوری می کند. چون قدرت مرکز فساد است. خود قدرت فساد آور است. نزدیک شدن فقیه به قدرت یعنی نزدیک شدن به مرکز فساد. سید محمد صادق قاضی طباطبایی نقل کرده است که امام خمینی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به قم رفتند و همسایه دیوار به دیوار علامه طباطبایی شدند. علاقه‌مندان امام برای دیدار با ایشان، گاهی اوقات از دیوار خانه علامه بالا می‌رفتند تا به خانه حضرت امام بروند و نا خواسته باعث آزار و اذیت علامه و خانواده ایشان می‌شدند. روزی برای دیدار با علامه به منزل ایشان رفتم. به همراه علامه برای دیدار با امام خمینی به منزل ایشان رفتیم. امام به شوخی به علامه فرمودند:
آقای طباطبایی! ما شما را خیلی اذیت می‌کنیم! شما باید به دادگاه بروید و علیه ما شکایت کنید!
علامه نیز در جوابِ شوخیِ امام فرمودند: دادگاه شما فایده‌ای ندارد، چون مسئولیت دادگاه‌ها با شما است، من باید به خدا شکایت کنم!(سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا)
گرچه اصل ماجرای به شوخی بوده است. ولی مرحوم علامه واقعیتی تلخ را بیان می فرماید: چون مسئولیت دادگاه ها باشما است. قاضی به جای عدل و انصاف به نفع حکومت حکم می کند. و عدل انصاف همان نظر قاضی می شود.
جمشیدی خراسانی
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg
  • حسن جمشیدی
زیبا آفرین
مسألة 13): إذا کان هناک مجتهدان متساویان فی الفضیلة یتخیر بینهما إلا إذا کان أحدهما أورع فیختار الأورع.
اگر دو مجتهد بودند که هر دو در علم و فضلیت با هم برابر بودند مکلف می تواند یکی از آن دو را برگزیند. مگر آن که یکی اورع از دیگری باشد.
منظور از فضیلت همان علم فقه است. خبره در امور فقه هستند. مسائل فقهی در مشتشان است. یا همان اجتهاد که عرض شد.
منظور از اورع یعنی دوری از هرچیزی که بتواند آلوده کند. حتی احتمال آلودگی برود. مانندذ قدرت و حکومت و اشتهار و خودخواهی و خود پسندی و مال و منال و شوکت و...
ورع و تقوی تقریبا هم خانواده اند البته فرقهایی هم با هم دارند. ورع شامل حال تقوی می شود ولی تقوی شامل ورع نمی شود. بین آنها شاید عام و خاص مطلق باشد. دامنه ورع فراختر است. چون ورع مرحله بالاتری از تقوا است. خود تقوی به معنای دوری و پرهیز از گناه است. به نظر بهترین برابر نهاده تقوا همان پروا است. طرف بی پروا است. یعنی بی تقوا است. طرف با پروا است یعنی با تقوا است. اگر سراغ مردم بروید از پروا تعبیرهایی زیبایی دارند. فلانی سلطه ست. اصلا رعایت حال دیگران را نمی کند. هیچ پروایی ندارد. این به معنای شجاعت و رشادت نیست. به معنای نترس بودن نیست بلکه به معنای نهایت بی ادبی است. رعایت حال هیچ کسی را نمی کند. مبادا خدای ناکرده صابونش به لباس شما بخورد. کسانی که حیا دارند که در پیشگاه محترمی، دست به عمل زشت و ناپسندی نمی¬زنند. بچه¬ها در حال بازی هستند همین که مثلا پدر بزرگ و یا مادر بزرگ وارد می شوند بساط بازی را جمع می کند و خلاف ادب می دانند که در محضر پدر بزرگ و مادر بزرگ بازی کنند. خودشان را جمع و جور می کنند. در میهمانی ها دیده اید بعضا اگر هم بازی می کنند مراقبند تا اشتباهی چیزی از آنها سرنزند مبادا پیش دیگران سرزنش بشوند. صدایشان را پایین می آورند مبادا مزاحمتی برای دیگران ایجاد کنند. این حالت مراقبت و خویشتن داری و خود نگهداری از کارهای که به نظر زشت و بد می آید را تقوی می گویند.
تقوی فقط مشروب نخوردن که نیست. تقوی لگد نزدن به دیگران که نیست. مرحوم کاشف الغطا چگونه می خواهد کسی را بزند و که اگر او نزند متقی می¬شود. بنده خدا از همسرش کتک می خورد. به اندازه ای که دیگر شاگردانش دلشان به حالش سوحت. می گفت عرب است. قوی جسه است و من در برابر ایشان ضعیف و ناتوان هستم. از پس قدرت او بر نمی آیم. گاهی به جانم می افتد و حسابی هم می زند.
از مصادیق دیگر این که من ساندویج دستم بگیرم و توی خیابان بخورم و راه بروم. این را مردم نمی پسندند. تقوی اینها هم هست. تو خیابان بروم و مدام دستم به شاخه های درختها باشد و آنها را بشکنم. تقوی در اینها است.
ورع یک قدم بالاتر از تقوی است. الوَرَعُ اساسُ التّقوی؛ ورع بن مایه و اساس پرواداری است. کَثرَةُ التُّقی عُنوانُ وُفُورِ الوَرعِ؛ بسیاری تقوا، نشانِ بسیاریِ ورع است. هرچه فرد با پرواتر در نتیجه ورع بیشتری خواهد داشت.
مجتهد باید متوجه باشد که: اِنَّکم اِلی اَزوادِ التّقوی أحْوَجُ منکم الی اَزوادِ الدُنیا؛ شما به توشه تقوا بیش از توشه دنیا نیازمند هستید.
جمشیدی خراسانی
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg

 

  • حسن جمشیدی
زیبا آفرین
مسألة 12: یجب تقلید الأعلم مع الإمکان على الأحوط. ویجب الفحص عنه.
در صورت امکان تقلید از اعلم واجب است. و فحص از وجود اعلم هم واجب است.
اجازه بدهید مساله را روشن کنیم. اجتهاد که از آن تعبیر می شود به ملکه غیر از تخصص است. اگر فردی در دانشگاه آکسفورد فقه بخواند. نه فقط در مقطع پی اچ دی؛ بلکه اگر کارشناسی و ارشد و دکترای او همه اش فقط فقه باشد؛ به نظر شما وی چه خواهد بود؟ چه خواهد شد؟ یا فردی در دانشکده الهیات مشهد، هم لیسانس و هم فوق لیسانس و هم دکترایش را در گرایش فقه گرفته باشد آیا چنین فردی مجتهد است؟ یا نه؟ به نظر نمی رسد کسی او را مجتهد بداند! ولو سفرهای متعدد مطالعاتی هم به آن ور آب داشته باشد. هر چه باشد او متخصص است نه فقیه! لذا خود فرد هم ادعای فقاهت هم نمی کند. می گوید که دکترای فقه دارم و نمی گوید فقیه هستم و یا نمی گوید مجتهد هستم. فارغ التحصیل فقه و فقاهت از آکسفورد، هرگز مدعی رساله و توضیح المسائل نخواهد شد. چون اینها کارشناس و متخصص تربیت می کنند نه مجتهد. و خود این افراد هم چنین ادعایی ندارند. حتی مجتهدین مسلم حوزه وقتی که وارد دانشگاه شده اند از این اجتهاد دست شسته اند مانند ابوالقاسم گرجی و یا سید جعفر شهیدی و یا سید جلال آشتیانی و یا...
کسی که در سیستم حوزه درس خوانده است و به اجتهاد می رسد نه این که کارشناس یا متخصص می شود بلکه ویژگی فقه این است که فرد می تواند مسائلی را استنباط کند. با طی کردن مراحل و مقدمات استنباط احکام شرعی او می تواند از اصول، فروع را حل و فصل کند. این ویژگی در جامعه شناسی و یا سیاست و یا تاریخ و یا جغرافی نیست. جنس فقه با اینها فرق می کند. این ملکه که ما از آن به عنوان اجتهاد یاد می کنیم وقتی که اتفاق افتاد و ایجاد شد فرد می شود مجتهد. می تواند مسائل را حل و فصل کند. این ملکه اجتهاد یا هست و یا نیست. سخن از بود و نبود است نه سخن از کم و زیاد است. لذا چیزی به نام اعلم وجود خارجی ندارد. اجتهاد محقق شد کار تمام است. لذا این که بعضی هم قائل به تجزی هستند نیز بی معنا است. وقتی اجتهاد محقق شد اولا تقلید بر خود او جایز نیست. چون خودش به احکام دسترسی دارد. و ثانیا می تواند یافته های خودش را به دیگران بدهد و در فهرست کسانی قرار بگیرد که در اموری شرعی یا همان فقه می توانند دستگیر دیگران باشند. پس اگر اعلم وجود خارجی نداشته باشد و صرفا تقلید از مجتهد باید باشد دیگر فحص و تحقیق هم معنایی نخواهد داشت.
جمشیدی خراسانی
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg
  • حسن جمشیدی
زیبا آفرین
شرح عروه
اجتهاد و تقلید24
بسیاری از مسائلی که در توضیح المسائل بیان شده است برای ما جزو یقینیات است و بیان شد که تقلید ندارد. مثل اجزای نماز و شرایط نماز و ...
بسیاری از مسائل هم که در رساله بیان شده است جزو ضروریات است اینها هم نیاز به تقلید ندارد مانند دو رکعت بودن نماز صبح و رکعات نمازهای یومیه یا نمازهای نافله و یا نمازهای واجب و نیز اصل روزه ماه رمضان و... بعضی فکر می کنند توضیح المسائل مثل جدول ضرب یا دائره المعارف باید مدام دست فرد باشد. یا مثل دیگشنری و لغت نامه. نه! هر وقت لازم شد سراغ رساله روند. چه تعهدی من دارم که حتما باید تا زنده هستم از آقای مجتهدی که زنده است تقلید بکنم؟ نه. سراغ دیگری می¬روم. سراغ مرحوم تبریزی می روم. سراغ شیخ انصاری می روم. چه اشکالی دارد. سختی و سستی آن با خود من مقلد است نه با محقق یزدی. ملاک عمل به دستور الهی است و من فکر می کنم این دستور الهی در جواهر الکلام توسط مرحوم نجفی به بهترین شکل بیان شده است. چرا چنین کاری نکنم. وقتی که من یقین دارم شیخ نجفی صاحب جواهر بخش فقهی دین را چون چشیده همان را اتخاذ می کنم. الا این که می بینم جاهایی دریافت درستی از مساله ندارد. من که می فهم موضوع چیست؟ من که می فهمم حکم چیست. متوجه می شوم که ایشان جاهایی چه بسا فتوایش درست نباشد. سراغ دیگری می روم. اصلا درست است ولی نظر آن آقا برای من بهتر از نظر ایشان است. درست اصلا ملاک پسند و ناپسندی دل من است. همه دین برای همین دل است آخر. نمی توانید که شما چیزی بر دل من تحمیل کنید. دوست داشتن و علاقه مند شدن و تعلق خاطر داشتن با ضرب چمبه که نمی شود. لذا هیچ مشکلی پیش نخواهد آمد. نه صرقا تغییر و تبدیل مجتهد بلکه در ابواب متعدد و در مسائل مختلف می شود از مجتهد تقلید کرد. در بحث اعلم روشن خواهیم کرد که اعلم معنا ندارد و محقق هم نمی شود. لذا بحث اعلمیت را باید وانهاد. البته اورعیت را بعضی گفته اند که درک و دریافت آن چندان ساده نیست. ولی به نظر من ارزش مند است. خب در ورع و تقوای شیخ انصای کمتر کسی شاید تردید روا بدارد و یا شیخ صدوق و مفید و توسی و...
جمشیدی خراسانی
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg
  • حسن جمشیدی