جمشیدی خراسانی jamshidi khorasani

دین فلسفه عرفان

جمشیدی خراسانی jamshidi khorasani

دین فلسفه عرفان

با شما در باره دین، فلسفه و عرفان سخن می گوییم

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیام های کوتاه

۴۵ مطلب در آذر ۱۳۹۹ ثبت شده است

زیبا آفرین
مسألة 40): إذا علم أنه کان فی عباداته بلا تقلید مدة من الزمان، ولم یعلم مقداره، فإن علم بکیفیتها وموافقتها للواقع أو لفتوى المجتهد الذی یکون مکلفا بالرجوع إلیه فهو، وإلا فیقضی المقدار الذی یعلم معه بالبراءة على الأحوط، وإن کان لا یبعد جواز الاکتفاء بالقدر المتیقن.
هر گاه متوجه بشود که مدت زمانی از عباداتش را بدون تقلید انجام داده است. ولی مقدار آن را نمی داند. اگر متوجه شد که آن چه انجام داده است مطابق با واقع بود و یا مطابق با فتوای مجتهدی بود که باید به او رجوع و ازاو تقلید کند که کار تمام است. اگر موافق نبود بنا بر احوط به میزانی که احساس کند که اعمالش خراب شده است باید انجام بدهد. البته بعید هم نیست که به قدر متیقن بسنده کند.
تصویر سازی مساله
فردی که هفتاد و پنج سال عمر دارد و الان از صاحب عروه تقلید می کند. امروز شنید عباداتی که بدون تقلید بوده باید وضعیتش روشن شود که باطل است یا نه.
مکلف گرچه الان مقلد سید است ولی نمی داند از چند سال قبل مقلد دیشان شده است. یقینا سه سال است که مقلد سید است. ولی نمی داند از کی باید از صاحب عروه تقلید می کرد. و نیز نمی داند بلوغش کی بوده است.
چند مجهول در این جا وجود دارد:
1- از چه زمانی بالغ شده است؟
2- از چه زمانی از صاحب عروه تقلید را شروع کرده است؟
3- از چه زمانی باید از صاحب عروه تقلید می کرد که نکرده است؟
4- قبل از مرحوم سید در چه کسانی باید تقلید می کرده است؟
5- اعمالی که انجام داده است مطابق با نظر سید یا مجتهد قبل از سید بوده یا نه؟
اگر به یاد داشته باشید صاحب عروه اعلام کرد که اعمال انجام گرفته بدون تقلید باطل است. مرحوم سید اینجا تلاش می کند تا عمل مکلف را تصحیح کند. لذا می فرماید: اگر مطابق با فتوای مجتهد بود اعمالش درست است. ولی اگر اعمالش درست نبود؛ باید اعاده کند. نمی داند که دوره تکلیفش چند سال بوده است و نمی داند که از چه سالی از صاحب عروه تقلید کرده یا چند سال مقلد مجتهد پیش از صاحب عروه بوده است. معادله چند مجهوله است.
اگر اعمالش مطابق فوای مجتهدش بود که کار تمام است.
اگر بداند که چند سال اعمالش مخالف فتوای مجتهدش بوده است این هم طبق نظر صاحب عروه وضعش روشن است. باید اعمالش را اعاده کند.
اگر نمی داند که چند سال بوده است طبق نظر سید دو راه دارد:
یا به حداکثر بپردازد تا جایی که قطع پیدا کند که به تکلیفش عمل کرده است و برائت ذمه حاصل شده است. یعنی اگر پنجاه سال احتمال می دهد یک سال هم احتیاطا اضافه بخواند تا یقین کند که همه اعمالش طبق نظر مجتهدش انجام گرفته است. این از باب احتیاط است.
راه دوم این است که پیش خودش حساب و کتاب کند. چون مرد است مسلما شانزده سالگی بالغ شده است. الان هم که هفتاد و پنج سال سن دارد. قدر متیقن شش سال از مرحوم سید تقلید می کنم. آقای فلانی هم هفت سال. سیزده و هفت و شش را با هم جمع کند و از مجموع هفتاد و پنج سال کم کند و نتیجه هر چه شد همه آن اعمال را طبق نظر سید انجام دهد.
مرحوم حکیم می فرماید شاید منظور از قدر متیقن اعمالی که می داند واقعا باطل است را اعاده کند.
عنایت بفرمایید که بحث عبادات است. و مشکل فرد این است که از کسی تقلید نکرده است ولی اعمال را انجام داده است. فرق است بین کسی که اعمالش را انجام داده و کسی که اعمالش را انجام نداده است. صبح برخاسته و هوا خیلی سرد بوده است تیمم گرفته است. به جای جهر، اخفات خوانده است. در سفر نمازش را چه بسا کامل خوانده باشد. مهم این است که در مسائل عبادی قصد قربت از او صادر شده است و این اعمال را از باب تکلیف شرعی انجام داده است. در این صورت دیگر چیزی بر او نخواهد بود. لزومی به اعاده همه آنها هم نیست. لزوما نباید منطبق بر فتوای مجتهد معینی باشد. بلکه منطبق بر فتوای هر مجتهدی که بود کفایت می کند. این که بعضا گفته می شود مطابق با واقع باشد؛ باید روشن کرد که واقع نماز و روزه و حج چیست؟
عرض شد در اعمال عبادی واقعیتی وجود ندارد بلکه واقعیت این اعمال همان اعتبار شارع است. همان آیات و روایات و نظر مجتهد و دستور العملها است. پس اگر منطبق با نظر هر مجتهدی که بود واقع همان است. واقع همان نظر و فتوای مجتهد است. حالا هر کس که می خواهد باشد.
نکته قابل تامل در این مساله آن است که مرحوم صاحب عروه احکام اجتهاد و تقلید را منحصر به عبادات می کند و از اعمال غیر عبادی بحث نمی کند. این تایید مجددی است برادعای حقیر که اجتهاد در حوزه عبادات معنا می دهد. فتامل.
جمشیدی خراسانی
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg
  • حسن جمشیدی
زیبا آفرین
مسألة 39): إذا شک فی موت المجتهد، أو فی تبدل رأیه، أو عروض ما یوجب عدم جواز تقلیده، یجوز له البقاء إلى أن یتبین الحال.
هرگاه برای مکلف شک ایجاد بشود که مجتهدش فوت یا رأیش تغییر کرده و یا دچار بیماری شده است و نمی تواند از اوتقلید کند؛ تا زمانی که وضعیت مجتهدش روشن نشده است می تواند برهمان مرجع باقی بماند.
فوت و یا تغییر فتوا روشن است اما عارضی که دیگر نتوان از او تقلید کرد یعنی از دست دادن مشاعر و یا همان عقل یا کبر سن در حد و اندازه ای که دیگر چیزی متوجه نشود. به بیان دیگر زندگی غیر انسانی بلکه گیاهی دارد.
با توجه به فرض مساله، مرحوم سید می فرماید می تواند بر همان مجتهد باقی بماند. بقای بر او جایز است. پس لازمه این جواز این است که می تواند به دیگری هم رجوع کند. یعنی مخیر است بین بقای بر همان مجتهد مشکوک تا وضعیتش روشن شود و معلوم بشود که رایش عوض شده است و یا حال مجتهد بهبود پیدا کرده و فوت کرده است. در صورت اول و سوم مراجعه به مجتهد دیگری بکند. و اگر معلوم شد که رایش عوض شده است سراغ رای جدید برود.
اگر به یاد داشته باشید مفصل عارض شدیم که شخص مجتهد برای ما مهم نیست. چه زنده اش و چه مرده اش. مهم برای ما دستورات شرع است. این مجتهد هم و لو مشاعرش را از دست داده باشد؛ آن دستورات شرعی که قبلا بیان کرده در دسترس ما است و همانها حجت است. اگر رایش تغییر پیدا کرده است، می توانم سراغ رای جدیدش بروم و هم به همان رای قبلی اش اقدام کنم. مهم عمل و صدور قصد امتثال امر مولی در عبادایات است.
جمشیدی خراسانی
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg
  • حسن جمشیدی
زیبا آفرین
و اگر ملاک برای عدول، فتوای سید است؛ این تقلید از میت می شود. چون سید زنده نیست. و طبق نظر خود ایشان هم که نمی شود بدوا و برای این مساله از مجتهد میت تقلید کرد.
به نظر می رسد بعضی از این مسائل را اساطین فکر می کرده اند که برای ایشان روشن است برای ما هم روشن است. آقای صادق علمی نقل می کرد که مرحوم پدرم برای ما مکاسب که می خواند. بعضی جاها را می گفت برای من که کاملا روشن است یقینا ایشان فکر می کردند برای آقاصادق علمی هم روشن است.
بنا براین وجهی برای وجوب و یا احوط در عدول وجود ندارد. صرف همان اجتهاد کافی است. البته طبق مبنایی که در بالا عرض کردیم اگر چنان چه اهل ورع بیشتری است می تواند عدول کند و اشکالی هم نخواهد داشت. کلا رجوع از این مجتهد به مجتهد دیگر و حتی بررسی فتاوا و گزینش ساده ترین آنها اشکالی ایجاد نمی کند. مکلف می تواند برای خود مجتهد متعددی برگزیند. چون ملاک در تقلید عمل مکلف به دستورات مجتهد معین نیست بلکه ملاک عمل مکلف به دستور شارع است و مجتهد طریق الی الشارع است. نه این که خودش شارع باشد. فرق است بین شارع و طریق الی الشارع.
مسألة 38): إن کان الأعلم منحصرا فی شخصین، ولم یمکن التعیین، فإن أمکن الاحتیاط بین القولین فهو الأحوط، وإلا کان مخیرا بینهما.
اگر اعلمیت منحصر در دو مجتهد شد و مشخص کردن آن ممکن نبود پس اگر احتیاط ممکن است بین فتواهای دو اعلم عمل به احتیاط کند و الا هر کدام را که خواست انتخاب کند.
در همان آغاز بحث عرض کردیم که ما با سه عنوان مواجه نیستیم بلکه با دو عنوان مواجهیم: یکی مجتهد و دیگری غیر مجتهد. محتاط فرد سوم نخواهد بود؛ بلکه یا باید مجتهد باشد و یا غیر مجتهد. در نتیجه اگر مجتهد بود که خود می داند چه کند و اگر مقلد بود به مجتهد رجوع می کند و احتیاط برای مقلد بی معنا است. پس برای مقلد یا همان مکلفِ غیرمجتهد، یک راه برایش بیشتر نیست و آن انتخاب هر یک از مجتهدین است. فرقی نمی کند حتی اگر ده تا مجتهد هم باشد.
لازم به توضیح است ما صحبت از عدم تحقق اعلمیت کردیم. بعضی از فقها معتقد به وقوع آن هستند؛ ولی کشف آن را محال می دانند. گویا نظر مرحوم نجفی این گونه بوده است. عنایت بفرماید خب مرحوم خویی اعلم فقها بود. مرحوم امام خمینی اعلم فقها بود. بعضی نظرشان بر این بود که آقای منتظری اعلم فقها است. و بعضی هم نظرشان به مرحوم گلپایگانی بود. چندین نفر بودند که اینها در رده اعلم علما بودند. واقعا چه شاخص و ملاکی برای تشخیص اعلمیت در این بزرگان وجود داشت؟ راهی برای کشف نیست الا این که سراغ همان اجتهاد برویم و همان را شرط لازم بلکه کافی بدانیم و بسنده کنیم و مردم را دچار دردسر نکنیم. و به هرکه اقتدا کردند حجت بر آنها تمام خواهد شد. لذا بسیاری از این فروعات حذف خواهد شد.
مقلد باید به مجتهد رجوع کند. و مجتهد هم کسی است که احکام شرع را خصوصا در حوزه عبادات استنباط می کند. مقلد به هر مجتهدی برای هر مساله ای می تواند رجوع کند. مهم این است که عمل شرعی خودش را طبق دستور العمل و بروشورهای شرعی انجام بدهد. زنده بودن و یا مرده بودن مجتهد دخلی به دستور العمل ندارد.
جمشیدی خراسانی
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg
  • حسن جمشیدی

زیبا آفرین

مسألة 37): إذا قلد من لیس له أهلیة الفتوى، ثم التفت وجب علیه العدول، و حال الأعمال السابقة حال عمل الجاهل غیر المقلد. وکذا إذا قلد غیر الأعلم وجب على الأحوط العدول إلى الأعلم. و إذا قلد الأعلم، ثم صار بعد ذلک غیره أعلم، وجب العدول إلى الثانی على الأحوط.
هرگاه از کسی تقلید بکند و بعد متوجه بشود که اهلیت فتوا ندارد عدول از او واجب است. وضعیت اعمالی که انجام داده است هم چون کسی است که نمی داند و از کسی هم تقلید نکرده است. همچنین اگر از غیر اعلم تقلید می کرد؛ واجب احوط است که به اعلم عدول کند. اگر از اعلمی تقلید می کرد و بعد از آن دیگری اعلم از مجتهد او شد واجب است علی الاحوط به اعلم بعدی مراجعه کند.
اجازه بدهید مساله را تحلیل کنیم یا بیشتر تبیین و بازش کنیم:
من از عباس تقلید می کردم. بعد از مدتی فهمیدم که عباس اهل علم هست ولی مجتهد نیست. باید طبق نظر مرحوم سید از او عدول کنم. پس من در این جا مقلد سید صاحب عروه شده ام. مگر این که بگوییم تقلید از مجتهد واجب بوده است و تو از مجتهد تقلید نمی کرده ای و در این مساله لازم نیست که تو از کسی تقلید بکنی. بلکه این یک اصل عقلی و یا عقلایی است. در این صورت مراجعه شما به مجتهد طبق قاعده است نه طبق نظر سید و مساله حل خواهد شد.
البته مرحوم حکیم معتقد است که مکلف در حکم اجتهاد ابتدایی خواهد بود. چون تقلید گذشته اش اصلا تقلید نبوده است پس عدول از او و رجوع به دیگری نخواهد بود. با توجه به نظر مرحوم سید هم که می فرماید هم چون جاهل غیر مقلد است؛ تقریبا فرمایش مرحوم حکیم هم موید آن است.
باید توجه داشت که مکلف مدتها به فتواهای این آقا عمل کرده است؛ نمی شود او را مقلد ابتدائی دانست. گرچه تقلیدش تقلید از مجتهد نبوده است؛ ولی عالم به آن که نبوده که مجتهد نیست. بالاخره از یک جایی به ایشان القا شده است که مجتهد است. پس تقلید ابتدائی نخواهد بود. البته نظر خود را به تفصیل در بالا بیان کردیم. چون مهم صدور قصد قربت است. و انجام اعمال. همین کافی است.
پس مساله تقلیدش حل و فصل شد. از حالا به بعد سراغ مجتهد باید برود اما نسبت به اعمالی که طبق فتوای وی عمل کرده است چه خواهد شد؟ چون مجتهد که نبوده است؟ سید می فرماید نسبت به اعمالش حال کسی را دارد که بدون تقلید عمل کرده است.
طبق نظر سید باید سراغ مجتهد برود و اعمال گذشته اش را بررسی کند. اگر چنان چه طبق فنوای این مجتهد بود که فهو المطلوب و الا همه اعمال را باید دو باره انجام بدهد. مثال واضح و روشن آن افرادی که از حیدری تقلید می کردند طبق نظر آقای اراکی که وی را اصلا مجتهد نمی داند و یا فاسد و فاسق می داند؛ اعمال گذشته مقلدین ایشان چه خواهد شد؟ کسانی که حکم به فسق می دهند باید وضعیت مکلفین ایشان را هم روشن کنند.
عرض شد:
یکم- در مجموعه روایی شیعه نداریم جایی که فرد را حکم داده باشند که برو و همه اعمالت را از آغاز تا همین الان اعاده و تکرار کن و یا مجدد به جا بیاور.
دوم- تقصیر این بنده خدای مکلف چیست؟ او را به عنوان مجتهد معرفی کرده اند. همان عادل و یا همان عدلین او را معرفی کرده اند و حالا فهمیده اند که با توجه به رونق بازار اجتهاد او هم دکان خودش را باز کرده است بی آن که کالایش اصیل باشد. حالا متوجه شده اند که جنسهایش مثلا چینی نیست بلکه انگلیسی است. حالا که استفاده کرده اند متوجه می شوند که کالاهای او بدلی است. حالا به او خبر داده اند که او مجتهد نبوده است. نماینده واقعی شریعت نبوده است. اعمال گذشته او ربطی به مکلف ندارد. اعمالش تماما صحیح است.
سوم- مکلف تمام سعیش بر انجام تکلیف است و این فرد را هم حالا اعلام کرده اند که مجتهد نبوده است. دست از اعمال گذشته او باید برداشت. از حالا به بعدش را باید فکری کرد.
چهارم- نباید فرد را دچار عسر و حرج کرد. از اساس ادله عسر و حرج هم که شده تکلیف گذشته از او رفع خواهد شد.
پنجم- ضمن این که شک دارد که این اعمالی که انجام داده است درست است یا نه شک بعد از عمل است. اصاله الصحه شامل آن خواهد شد. و قاعده اشتغال شامل حال وی نخواهد شد چون تکلیفش را انجام داده است.
در ادامه مرحوم سید سراغ فرض دیگری می رود. از مجتهدی تقلید کرده و حالا احتیاط واجب آن است که سراغ اعلم برود. یا از اعلمی تقلید می کرده و حالا اعلم از او هم پیدا شده است. در هر دو صورت باید عدول کند به اعلم. این فرمایش سید بود.
دلیل رجوع به اعلم چیست؟ اگر بر اساس قاعده است که قاعده رجوع به عالم را ملاک می داند نه اعلم را. پس رجوع به عالم کافی است وجهی برای هیچ کدام از دو فرض برای عدول وجود ندارد.
جمشیدی خراسانی
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg
  • حسن جمشیدی

زیبا آفرین

مسألة 36): فتوى المجتهد تعلم بأحد أمور: الأول: أن یسمع منه شفاها. الثانی: أن یخبر بها عدلان. الثالث: إخبار عدل واحد، بل یکفی إخبار شخص موثق یوجب قوله الاطمئنان وإن لم یکن عادلا. الرابع: الوجدان فی رسالته، ولا بد أن تکون مأمونة من الغلط.
فتوای مجتهد را به چند طریق می توان به دست آورد: یکم- شنیدن فتوا. دوم- خبر دادن دو عادل. سوم- خبر دادن یک عادل؛ بلکه خبر دادن فرد قابل وثوق که موجب اطمینان بشود هم کافی است؛ اگر چه عادل نباشد. چهارم- دیدن مساله در توضیح المسائل؛ البته در صورتی که عاری از غلط باشد.
سخن از دسترسی به فتوای مجتهد است. مرحوم سید در عروه چهار راه برای دسترسی به فتوای مجتهد بیان فرموده است:
یکم- شنیدن از خود مجتهد. این که خود مجتهد نظر و فتوایش را نسبت به مساله مورد نظر بگوید و مکلف هم آن را بشنود. این بهترین راه است. البته این راه بیشتر به درد کسانی می خورد که با مجتهد مانوسند و به او دسترسی دارند.
دوم- اعلان دو عادل؛ این که دو نفر عادل فتوای مجتهد را بیان کنند. دو نفر عادل باید کسی باشد که شهره به عدالت داشته باشند. اول مشهور باشند که عادل هستند و شما هم به عدالت آنها باور پیدا کرده باشید و یا دیگران آن دو را به عدالت می شناسند.
سوم- اعلان یکنفر عادل؛ حتی اگر یک نفر عادل فتوای مجتهد را بیان کند همان کافی است.
باید توجه داشت که بالاخره دو تا عادل باید اعلان کند یا یک عادل؟ نمی شود که یا دو تا عادل و یا یک عادل. این دو در عرض هم هستند. یا باید دو تا عادل را ملاک قرار داد و یا یک عادل را. کاش مرحوم محقق یزدی دو تا عادل را بر می داشت و بیان می فرمود که راه وصول به فتوای مجتهد سه تا است نه چهارتا. اگر ادله دال بر دو تا عادل است باید به همان عمل کرد و اگر ادله کفایت نمی کند بلکه با یک عادل هم می شود به فتوای مجتهد رسید پس چه وجهی برای دو تا عادل خواهد بود.
مرحوم محقق یزدی در ادامه از همین هم عقب نشینی می کند و می فرماید: حتی اگر فرد مورد اعتمادی فتوای مجتهد را به شما برساند کافی است.
پس بنا براین یا باید از خود مجتهد بشنوید یا یک فرد قابل اعتمادی فتوای مجتهد را به شما برساند. پس دیگر نیازی به نظر عادل نیست چه یک نفر و چه دو نفر. همین که شما به فرد اعتماد بکنید که واقعا فتوای مجتهد را به شما ابلاغ می کند کافی است. فرد صادقی است. فرد امانتداری است. دلیلی ندارد که بخواهد سوء استفاده بکند. از بیشتر اهل علم می شود پرسید که من نظر فلان مجتهد را می خواهم. گرچه الان ارتباط تلفنی و یا اینترنت و ایمیل و... مساله را خیلی راحت کرده است.
چهارم- توضیح المسائل مجتهد؛ یکی از راههای رایج دسترسی به فتوای مجتهد توضیح المسائل است که تقریبا برای بیشتر مردم این زمینه فراهم است. مکلف سراغ توضیح المسائل مجتهد خود برود و آن را به دست بیاورد. البته اعتماد بکند که توضیح المسائل خود مجتهد است. گرچه سوء استفاده در این امور خیلی کم است. کسی نیست که پیدا بشود و توضیح المسائل را جعل کند. ولی خب در هر صورت باید دقت صورت بگیرد.
بنا براین برای دسترسی به فتوای مجتهد یا شنیدن از خود او و یا شنیدن از فرد قابل اعتماد و یا مراجعه به توضیح المسائل او است. البته سایتها و شبکه های مجازی نیز در حکم مراجعه به رساله و یا افراد مورد وثوق خواهد بود.
جمشیدی خراسانی
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg

 

 
  • حسن جمشیدی
زیبا آفرین
مسألة 35): إذا قلد شخصا بتخیل أنه زید، فبان عمروا، فإن کانا متساویین فی الفضیلة ولم یکن على وجه التقلید صح، و إلا فمشکل.
اگر از شخصی تقلید کرد و پنداشت که او زید است. بعد روشن شد که نه. او عمرو است. اگر هر دو در فضیلت و علم مساوی هستند؛ از هر کدام که بخواهد می تواند تقلید کند. چون هیچ کدام بر دیگری برتری ندارند. اعمالش صحیح است و اگر بین آنها فرق بود؛ مشکل است که اعمالشان درست باشد.
عنایت بفرمایید صاحب عروه وضعیت طرف را نسبت به عدول و عدم عدول روشن نمی کند. فقط نسبت به اعمالش توضیح می دهد که اعمالش صحیح است یا صحیح نیست. اما این که من بر زید بمانم و حال آن که من دنبال عمرو بوده¬ام. یا از زید سراغ عمرو بروم این را صاحب عروه روشن نمی کند. ابهام دارد.
من قرار بوده است از عمرو تقلید کنم. سراغ زید رفتم و از او تقلید کردم به خیال این که همان عمرو است. الان که تابلو زده اند می بینم ایشان آقای زید است. محقق یزدی می فرماید اگر این دو با هم مساوی هستند؛ اعمال شما چون منطبق با فتوای مجتهد است پس صحیح است. نسبت به ادامه تقلید چه؟
ضمنا من قرار بود که من از عمرو تقلید کنم؛ حالا روشن شد که این آقا عمرو نیست بلکه زید است.
این فتوا با مبانی خود صاحب عروه نمی سازد. چون ایشان صریح می فرمایند باید مجتهد تعیین بشود. من باید از مجتهد معین تقلید کنم. در این مساله از مبنای سابق خودشان رفع ید می کنند. و الان تعیین مجتهد صورت نگرفته است. آنی که من تقلید می کنیم کسی نیست که باید تقلید کنم. و آنی که باید تقلید کنم کسی نیست که الان تقلید می کنم. آن چه واقع شده است توقع ما نبود و آن چه توقع ما بود واقع نشد. من از کسی که نمی خواستم، در عمل تقلید کردم؛ چگونه فتوا به صحت اعمال داده اند؟ البته طبق مبانی خودشان؟ صد البته با آن چه که ما عرض کردیم فرقی نمی کند. گرچه عملش صحیح است حتی می تواند سراغ عمرو برود و از وی هم تقلید کند. یک جورایی باید گفت اصل بر عمل به شریعت حقه است. و هر یک از این اعاظم طریقی به آن حقیقت هستند. به هر نوری که پناه ببرید شما را به حقیقت رهنمون می سازد ان شاء الله.
جمشیدی خراسانی
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg

 

 
  • حسن جمشیدی
زیبا آفرین
مسألة 34): إذا قلد من یقول: بحرمة العدول حتى إلى الأعلم، ثم وجد أعلم من ذلک المجتهد؛ فالأحوط العدول إلى ذلک الأعلم وإن قال الأول بعدم جوازه.
اگر مکلف از مجتهدی تقلید می کند که رجوع به مجتهد دیگر را حتی اگر اعلم هم باسشد حرام می¬داند؛ اگر متوجه شد که دیگری اعلم است. احوط رجوع به مجتهد اعلم است. اگر چه مجتهد خودش چنین اجازه ای را ندهد.
اجازه بدهید تا مساله را تبیین کنیم.
من مقلد حسین هستم. حسین فتوا داده است که به هیچ وجه رجوع به مجتهد دیگر یعنی حسن و عباس جایز نیست. حتی اگر مجتهد دیگر اعلم باشد.
پس از تحقیق و تفحص روشن شد که حسن اعلم از حسین است. تکلیف من مکلف چیست؟ مجتهد خودم می گوید حق رجوع ندارید. و مرحوم سید می فرماید احوط این است که شما به مجتهد اعلم رجوع کنید و لو مجتهد خودت آن را جایز نمی داند.
دقت بفرمایید که مرحوم سید فتوا می دهد که بهتر آن است که شما از این مجتهد به مجتهد اعلم مهاجرت کنید. آیا این خودش تقلید از میت نیست؟ یعنی تقلید از مرحوم محقق یزدی؟ تقلید از کسی که تا به حال هم از او تقلید نکرده ایم؟ مرحوم محقق یزدی متوفی هشتم اردیبهشت 1298 ه.ق؛ یعنی بیش از صد سال قبل در گذشته است و من باید از ایشان تقلید کنم که در صورت بودن اعلم از مجتهد خودم به مجتهد اعلم رجوع کنم. دقت فرمودید. این همان نکته ای است که حقیر بیش از این؛ اصرار داشت. فرقی بین زنده و مرده مجتهد نیست. خود صاحب عروه هم فتوا می دهد به من که از این مجتهد به مجتهد دیگری رجوع کنم البته اگر اعلم پیدا شد.
به نظر می رسد رجوع اشکالی نخواهد داشت ولو طبق فتوای مجتهد مرده. البته به تفصیل عرض کردیم که خود این مساله جزو فقهی نیست تا بخواهید تقلید کنید. بلکه به دابا عقل یا بنای عقلا است.
تکلیف من چیست: باید طبق فتوای خود حسن بر حسن بمانم و یا طبق فتوای مرحوم صاحب عروه از حسن به حسین رجوع کنم؟
ممکن است گفته شود منظور از صاحب عروه فتوایش در زمان حیات خودش هست نه بعد از فوتش.
یکم- درست! پاسخ شما را می پذیریم.
دوم- مجتهد نسبت به این مساله که از چه کسی تقلید بکند یا نکند حق دخالت ندارد. چون خود این مساله فقهی نیست تا به دنبال ادله بود؛ بلکه عقلی است. از باب رجوع جاهل به عالم است. لذا نمی شود سراغ فتوای مجتهد رفت برای مراجعه به فتوای مجتهد دیگر. این دور خواهد بود.
سوم- اشکال مراجعه به دو یا سه مجتهد در یک زمان هنوز در جای خود باقی است که ما بیشتر و پیشتر توضیح دادیم.
جمشیدی خراسانی
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg

 

 
  • حسن جمشیدی
زیبا آفرین
نسبت به ساحت قدس ائمه علیهم السلام هم این گونه است. گرچه روایات زیادی از امام صادق و امام باقر علیمها السلام در دست ما است ولی کسی ادعا نمی کند و نمی تواند هم ادعا کند که مثلا علم امام باقر و امام صادق از مثلا امام جواد و یا امام حسن عسکری بیشتر است. آن چه از شرع برای ما نیاز است اینها به یک اندازه به آن منبع و مخزن دسترسی دارند. برای ما مهم همان چیزهایی است که از ایشان به دست ما رسیده است. علم اینها و درجه بندی علمی ایشان اصلا مهم نیست. در نتیجه کسی نمی گوید امام علی(ع) عالمتر از امام باقر و یا امام صادق است. الا این که حضرت امیر پدر همه ایشان است. و مهمتر آن که همه اینها به یک اندازه به آن سوی عالم و به عالم حقایق دسترسی دارند. بر لب یک حوض نشسته اند و از یک شریعه آب گوارای معرفت می نوشند.
علیرغم همه اینها بعضا وقتی که به مجتهدین می رسند و به بیان دیگر به برون دادهای ائمه که می خواهیم دسترسی پیدا کنیم؛ تامل می کنیم و به دنبال تفاوتهای علمی آنها می گردیم. و حال آن که باید به دنبال هر چه بیشتر تاثیر پذیری از دین را در آنها ببینیم. هر چه بیشتر با تواتر و هر چه بیشتر بی تفاوت تر از دنیا و هر چه بیشتر موحدتر و.. به دنبال این ویژگی ها باید بگردی. کارکرد دین هم همین است که افراد بیشتر متخلق بشوند تا متعلم و معلم. و اهمیت متعلم و معلم هم باز در همان حوزه اخلاق است. مهم نیست که چه کسی با سوادتر از دیگری است. مهم این است که چه کسی پاکتر از دیگری است. چه کسی کم مساله دارتر از دیگری است. چه کسی خداترس تر از دیگری است. همین شاخصهای دینی را در حوزه اجتهاد به کار باید گرفت...
جمشیدی خراسانی
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg
 
  • حسن جمشیدی
زیبا آفرین
مسألة 33: إذا کان هناک مجتهدان متساویان فی العلم کان للمقلد تقلید أیهما شاء، ویجوز التبعیض فی المسائل، وإذا کان أحدهما أرجح من الآخر فی العدالة أو الورع أو نحو ذلک فالأولى بل الأحوط اختیاره.
هرگاه دو تا مجتهد بودند که در وزن کشی علمی هم وزن بودند. مقلدین هر کدام را که بخواهند می توانند به عنوان مجتهد برگزینند. و حتی می توانند نسبت به مسائل اقدام به تبعیض کنند. بعضی را از یکی و بعضی را از دیگری بگیرند. و اگر یکی از آنها بر دیگری از نظر عدالت و ورع برتری داشت بهتر بلکه با احتیاط سازگارتر آن است که سراغ عادلتر و با ورع تر بروند.
فکر کنم همه آن چه که تا به این جا؛ تلاش کردیم که بر کرسی بنشانیم و ثابت کنیم؛ مرحوم سید در یک جمله به زیبایی بیان فرمود.
اگر دو تا مجتهد بودند که هر دو با هم مساوی بودند. هیچ کدام بر دیگری امتیازی نداشتند. مقلد از هر کدام که بخواهد می تواند تقلید کند. چه سراغ الف برود و چه سراغ ب.
در ادامه مرحوم سید می فرماید: حتی می شود مسائل مبتلا به خودش را تقسیم کند. بعضی از مسائلش را از یکی و بعض دیگر را از دیگری تقلید کرد. پس می تواند برای مسائل شرعی سراغ دو تا مجتهد برود.
حالا اگر سه مجتهد بود که هر سه هم با هم هم سطح و هم وزن بودند. در این صورت چه باید کرد؟ یا اگر چهار مجتهد هم سطح بود چه؟ اگر پنج یا شش مجتهد وجود داشت چه؟ و همه هم با هم مساوی باشند؟ و هیچ کدام هم باجی به هم نمی دهند. و بر دیگری امتیازی ندارند. از نظر علمی با هم در یک تراز علمی قرار می گریند. فرد می تواند مثلا پنج هزار مساله عبادی را از این پنج یا شش و یا هفت مرجع اتخاذ کند. مرحوم سید تصریح می کند که می شود تبعبض ایجاد کرد. تبعیض در مسائل شرعی یعنی بعضی از مسائل را از یکی و بعضی از مشائل را از دیگری تقلید کرد.
این تبعیض حتی می تواند در ابواب باشد؛ مثلا:
نماز را از شبیری زنجانی تقلید کند.
و روزه را از سید محمد زنجانی تقلید کند.
و حج را از وحید خراسانی تقلید کند.
و اعتکاف را از سید علی سیستانی تقلید کند.
این یک نوع تبعیض است.
و هم می تواند این تبعیض را بین تمام مسائل ایجاد کند. در اعتکاف یکسری مسائل را از این مجتهد و یک سری را از مجتهد دیگری بگیرد و... یا حتی مسائل یک نماز را از چند مجتهد بگیرد.
نسبت به اختلاف بین علما مرحوم سید شاخص عمده و تعیین کننده را اعلمیت می داند. هر مجتهد که اعلم بود حق تقدم با او است. نکته مهم و اساسی این است که هیچ گاه بین انبیا مقایسه نشده است که بعضا صاحب کتابند و بعضی بدون کتاب. آنها که دارای کتابند مقدم بر دیگران پیامبران نیستند. و هیچ فرقی بین موسی و یوسف نمی باشد. و یا هیچ فرقی بین ابراهیم و عیسی نمی گذاریم. چون پیامبرند. کسی نمی گوید یوسف تعبیر خواب می دانست و یا مثلا ابراهیم نمی دانست. پس این پیامبر بر پیامبر دیگر برتری دارد. نکته مهم این است که پیامبران به عالم غیب ارتباط دارند و مهم تر این که پیام الهی را اتخاذ کرده و به ما می رسانند. یقینا هرچه جلوتر می آییم با توجه به رشد علمی بشر وضعیت پیامبران هم به همان اندازه فرق می کند؛ ولی برای ما فرقی بین آنها نخواهد بود. ممکن است یکی به ابراهیم خیلی علاقه داشته باشد و دیگری از یوسف بیشتر خوشش بیاید و یا دیگری از عیسی؛ مهم این است که همه اینها در یک رده از نبوت دیده می شوند. بعضی پیغمبر و بعضی پیفمبرتر نیستند.
جمشیدی خراسانی
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg
  • حسن جمشیدی
زیبا آفرین
مسألة 32: إذا عدل المجتهد عن الفتوى إلى التوقف والتردد یجب على المقلد الاحتیاط، أو العدول إلى الأعلم بعد ذلک المجتهد.
اگر مجتهدی تبدل رای پیدا کند. و در نظر جدیدش دچار توقف و یا تردید شد؛ مقلد وی باید احتیاط کند. یا به مجتهد اعلم در مرتبه بعد از این مجتهد رجوع کند.
این مساله هم در ادامه مساله قبل است. اگر مجتهد تبدل رای پیدا کرد نهایت به رای جدیدی رسید؛ بلکه نسبت به رای قبلی خودش تردید کرد. یا کلا نظرش را پس گرفت و قائل به توقف شد. یعنی بفرماید که من نظری ندارم. مرحوم سید می فرماید: مقلد باید احتیاط کند.
بر چه اساسی باید احتیاط کرد. این نظر مجتهد دیگری است که بر مقلد مجتهد دیگری حکم را القا می کند که تو در این مساله که آقا دچار تردید شده است باید سراغ احتیاط بروی و احتیاط نظر مجتهد خودش که نیست بلکه نظر شما است. یعنی نظر مجتهد دیگری است. پس در حقیقت همان یک فرد در عین این که مقلد مجتهد خاص است مقلد شما هم هست. یک مقلد با دو مرجع تقلید. البته در ادامه می فرماید: اگر نخواست که احتیاط بکند سراغ مجتهد اعلم دیگری برود که در رتبه بعدی قرار دارد. پس در حقیقت و عملا با سه مجتهد رو به رو خواهد شد. مجتهد خودش. مجتهدی که می گوید یا باید احتیاط کنید و یا باید سراغ مجتهد دیگری بروید. و اگر احتیاط نخواست بکند باید سراغ مجتهد دیگری برود. این مجتهد دیگر می شود مجتهد سوم.
اگر درست تحلیل بکنیم عمق ذهنیت مرحوم صاحب عروه این اصست که باید به شرع مقدس دست پیدا کنیم. الا این که در بیان آن دچار مشکل می شوند. ما در همین یک مساله باید با دو و یا سه مجتهد پیوند داشته باشیم. چه اشکالی دارد که این قید و بندهای زنده بودن و اعلم بودن و را به فقه بار کرده ایم و پیچیده اش کرده ایم را باز کنیم و از دست و پای فقه جدا بسازیم. اگر اینها را باز کنیم به مراتب شرایط بهتری خواهند داشت. در احکام شرعی و عبادیخود باید از مجتهد تقلید کنیم. و هر مساله را از هر مجتهدی می شود تقلید کرد. چه مجتهد زنده باشد و چه مرده. البته مجتهد هرچه با تقواتر و اهل ورع بیشتر چه بهتر.
جمشیدی خراسانی
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg
  • حسن جمشیدی