شرح عروه، اجتهاد و تقلید 26
دوشنبه, ۳ آذر ۱۳۹۹، ۰۹:۰۲ ق.ظ
زیبا آفرین
مسألة 13): إذا کان هناک مجتهدان متساویان فی الفضیلة یتخیر بینهما إلا إذا کان أحدهما أورع فیختار الأورع.
اگر دو مجتهد بودند که هر دو در علم و فضلیت با هم برابر بودند مکلف می تواند یکی از آن دو را برگزیند. مگر آن که یکی اورع از دیگری باشد.
منظور از فضیلت همان علم فقه است. خبره در امور فقه هستند. مسائل فقهی در مشتشان است. یا همان اجتهاد که عرض شد.
منظور از اورع یعنی دوری از هرچیزی که بتواند آلوده کند. حتی احتمال آلودگی برود. مانندذ قدرت و حکومت و اشتهار و خودخواهی و خود پسندی و مال و منال و شوکت و...
ورع و تقوی تقریبا هم خانواده اند البته فرقهایی هم با هم دارند. ورع شامل حال تقوی می شود ولی تقوی شامل ورع نمی شود. بین آنها شاید عام و خاص مطلق باشد. دامنه ورع فراختر است. چون ورع مرحله بالاتری از تقوا است. خود تقوی به معنای دوری و پرهیز از گناه است. به نظر بهترین برابر نهاده تقوا همان پروا است. طرف بی پروا است. یعنی بی تقوا است. طرف با پروا است یعنی با تقوا است. اگر سراغ مردم بروید از پروا تعبیرهایی زیبایی دارند. فلانی سلطه ست. اصلا رعایت حال دیگران را نمی کند. هیچ پروایی ندارد. این به معنای شجاعت و رشادت نیست. به معنای نترس بودن نیست بلکه به معنای نهایت بی ادبی است. رعایت حال هیچ کسی را نمی کند. مبادا خدای ناکرده صابونش به لباس شما بخورد. کسانی که حیا دارند که در پیشگاه محترمی، دست به عمل زشت و ناپسندی نمی¬زنند. بچه¬ها در حال بازی هستند همین که مثلا پدر بزرگ و یا مادر بزرگ وارد می شوند بساط بازی را جمع می کند و خلاف ادب می دانند که در محضر پدر بزرگ و مادر بزرگ بازی کنند. خودشان را جمع و جور می کنند. در میهمانی ها دیده اید بعضا اگر هم بازی می کنند مراقبند تا اشتباهی چیزی از آنها سرنزند مبادا پیش دیگران سرزنش بشوند. صدایشان را پایین می آورند مبادا مزاحمتی برای دیگران ایجاد کنند. این حالت مراقبت و خویشتن داری و خود نگهداری از کارهای که به نظر زشت و بد می آید را تقوی می گویند.
تقوی فقط مشروب نخوردن که نیست. تقوی لگد نزدن به دیگران که نیست. مرحوم کاشف الغطا چگونه می خواهد کسی را بزند و که اگر او نزند متقی می¬شود. بنده خدا از همسرش کتک می خورد. به اندازه ای که دیگر شاگردانش دلشان به حالش سوحت. می گفت عرب است. قوی جسه است و من در برابر ایشان ضعیف و ناتوان هستم. از پس قدرت او بر نمی آیم. گاهی به جانم می افتد و حسابی هم می زند.
از مصادیق دیگر این که من ساندویج دستم بگیرم و توی خیابان بخورم و راه بروم. این را مردم نمی پسندند. تقوی اینها هم هست. تو خیابان بروم و مدام دستم به شاخه های درختها باشد و آنها را بشکنم. تقوی در اینها است.
ورع یک قدم بالاتر از تقوی است. الوَرَعُ اساسُ التّقوی؛ ورع بن مایه و اساس پرواداری است. کَثرَةُ التُّقی عُنوانُ وُفُورِ الوَرعِ؛ بسیاری تقوا، نشانِ بسیاریِ ورع است. هرچه فرد با پرواتر در نتیجه ورع بیشتری خواهد داشت.
مجتهد باید متوجه باشد که: اِنَّکم اِلی اَزوادِ التّقوی أحْوَجُ منکم الی اَزوادِ الدُنیا؛ شما به توشه تقوا بیش از توشه دنیا نیازمند هستید.
جمشیدی خراسانی
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg
مسألة 13): إذا کان هناک مجتهدان متساویان فی الفضیلة یتخیر بینهما إلا إذا کان أحدهما أورع فیختار الأورع.
اگر دو مجتهد بودند که هر دو در علم و فضلیت با هم برابر بودند مکلف می تواند یکی از آن دو را برگزیند. مگر آن که یکی اورع از دیگری باشد.
منظور از فضیلت همان علم فقه است. خبره در امور فقه هستند. مسائل فقهی در مشتشان است. یا همان اجتهاد که عرض شد.
منظور از اورع یعنی دوری از هرچیزی که بتواند آلوده کند. حتی احتمال آلودگی برود. مانندذ قدرت و حکومت و اشتهار و خودخواهی و خود پسندی و مال و منال و شوکت و...
ورع و تقوی تقریبا هم خانواده اند البته فرقهایی هم با هم دارند. ورع شامل حال تقوی می شود ولی تقوی شامل ورع نمی شود. بین آنها شاید عام و خاص مطلق باشد. دامنه ورع فراختر است. چون ورع مرحله بالاتری از تقوا است. خود تقوی به معنای دوری و پرهیز از گناه است. به نظر بهترین برابر نهاده تقوا همان پروا است. طرف بی پروا است. یعنی بی تقوا است. طرف با پروا است یعنی با تقوا است. اگر سراغ مردم بروید از پروا تعبیرهایی زیبایی دارند. فلانی سلطه ست. اصلا رعایت حال دیگران را نمی کند. هیچ پروایی ندارد. این به معنای شجاعت و رشادت نیست. به معنای نترس بودن نیست بلکه به معنای نهایت بی ادبی است. رعایت حال هیچ کسی را نمی کند. مبادا خدای ناکرده صابونش به لباس شما بخورد. کسانی که حیا دارند که در پیشگاه محترمی، دست به عمل زشت و ناپسندی نمی¬زنند. بچه¬ها در حال بازی هستند همین که مثلا پدر بزرگ و یا مادر بزرگ وارد می شوند بساط بازی را جمع می کند و خلاف ادب می دانند که در محضر پدر بزرگ و مادر بزرگ بازی کنند. خودشان را جمع و جور می کنند. در میهمانی ها دیده اید بعضا اگر هم بازی می کنند مراقبند تا اشتباهی چیزی از آنها سرنزند مبادا پیش دیگران سرزنش بشوند. صدایشان را پایین می آورند مبادا مزاحمتی برای دیگران ایجاد کنند. این حالت مراقبت و خویشتن داری و خود نگهداری از کارهای که به نظر زشت و بد می آید را تقوی می گویند.
تقوی فقط مشروب نخوردن که نیست. تقوی لگد نزدن به دیگران که نیست. مرحوم کاشف الغطا چگونه می خواهد کسی را بزند و که اگر او نزند متقی می¬شود. بنده خدا از همسرش کتک می خورد. به اندازه ای که دیگر شاگردانش دلشان به حالش سوحت. می گفت عرب است. قوی جسه است و من در برابر ایشان ضعیف و ناتوان هستم. از پس قدرت او بر نمی آیم. گاهی به جانم می افتد و حسابی هم می زند.
از مصادیق دیگر این که من ساندویج دستم بگیرم و توی خیابان بخورم و راه بروم. این را مردم نمی پسندند. تقوی اینها هم هست. تو خیابان بروم و مدام دستم به شاخه های درختها باشد و آنها را بشکنم. تقوی در اینها است.
ورع یک قدم بالاتر از تقوی است. الوَرَعُ اساسُ التّقوی؛ ورع بن مایه و اساس پرواداری است. کَثرَةُ التُّقی عُنوانُ وُفُورِ الوَرعِ؛ بسیاری تقوا، نشانِ بسیاریِ ورع است. هرچه فرد با پرواتر در نتیجه ورع بیشتری خواهد داشت.
مجتهد باید متوجه باشد که: اِنَّکم اِلی اَزوادِ التّقوی أحْوَجُ منکم الی اَزوادِ الدُنیا؛ شما به توشه تقوا بیش از توشه دنیا نیازمند هستید.
جمشیدی خراسانی
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg