جمشیدی خراسانی jamshidi khorasani

دین فلسفه عرفان

جمشیدی خراسانی jamshidi khorasani

دین فلسفه عرفان

با شما در باره دین، فلسفه و عرفان سخن می گوییم

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیام های کوتاه

۱۵ مطلب با موضوع «مباحث فقهی :: اجتهاد و تقلید» ثبت شده است

زیبا آفرین
نکته ششم- دیگر علوم هم این گونه است. یقینا طبقات اقتصادی در نوع نگاه افراد به واقعیتها و حقایق بی تاثیر نیست. حتی زن بودن و مرد بودن هم موثر است. یعنی جنسیت دخالت دارد. به نظر من حتی شهری بودن و دهاتی بودن مجتهد در استنباط احکام کاملا دخیل است. پایین شهربودن و بالای شهر بودن.
مساله مهم در فقه بحث مکلف است. نوع نگاه ها خیلی موثر است. شاید بعضا که در خانواده هایی زندگی کرده اند که تحت فشار بوده اند یا بیشتر مورد سخت گیری بوده اند سختگیرتر شده اند. یعنی فضای تربیتی در نوع گرایش و نگرش بی تاثیر نیست. علوم هر یک مجوعه ای از دانستنی ها است. و در شکل گیری معرفت علل و عوامل بسیاری دخیل است.  
خداوند رحمت کند آیت الله سعیدی کاشمری را که بارها می فرمود و تاکید داشت که مراقب باشید مردم خودشان در سختی و کلفت هستند شما در بیان احکام شرعی بر میزان سختی های آنها نیفزایید.
و نیز خداوند رحمت کند آیت الله زنجانی را که بارها تاکید می کرد که شریعتنا سهلة سمهه. شریعت ما یعنی همین فقه بسیار ساده و آسان است. قطعا این نوع نگاه با سختگیری نمی سازد.
فردی خدمت آیت الله سعیدی کاشمری رسید که من گوسفندی نذر کردم. الان نمی توانم به نذرم عمل کنم.
حاج آقای سعیدی پرسیدند: نذر شما که محقق شد؟
گفت: بلی
فرمود: خدا رو شکر. پس مشکلی نسبت به اصل نذر الان نیست. چیزی که به خاطر آن نذر کرده بودی به آن دست پیدا کردی؟
گفت: بله شکر خدا. الحمد لله.
حاج آقا گفت: شما هنگام نذر صیغه نذر هم خواندی؟
فرد پرسید: حاج آقا صیغه نذر دیگر چه صیغه ای است؟
حاج آقا فرمود: برو! نمی خواهد نذرت را ادا کنی! چون فاقد عقد بوده است.
فرد خوشحال شد و گفت: حالا صیغه نذر چگونه است؟
حاج آقا گفت: باشد هر وقت خواستی نذر کنی یادت می دهیم.
و فرد رفت.
یکی از دوستان گفت: چرا حاج آقا صیغه نذر را به ایشان یاد ندادید.
گفت بعضی چیزها را اگر به مردم یاد بدهید برای آنها درد سر می شود. اگر الان نذر کرده بود و صیغه نذر را هم اجرا کرده بود درگیر شرایط بد روحی و روانی می شد. طرف بلد نیست. باز مشکلی پیش می آید و پیش خودش نذر می کند. و بعد پیش من می آید و  من هم باز خواهم گفت که نذر بدون صیغه که وجوب ندارد. هم نذرش محقق شده و هم چیزی به گردنش نیست و هم احساس تجری و سرکشی نمی کند...
 این تفکر را بگذارید در برابر کسی که می گوید شبکه های مجازی مرکز فساد و فحشا است.
دو چرخه سواری حرام مسلم است.
کبوتر بازی از زنای با زن شوهر دار بدتر است.
و...
بالاخره اینها یک جاهایی درس خوانده اند ولی خاستگاههای اینها در نوع نگاهشان کاملا موثر است.
جمشیدی خراسانی
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg

  • حسن جمشیدی

زیبا آفرین
در این موارد نباید سراغ عقل و ادراکات عقلی رفت بلکه سراغ فهم عرفی. عرف مفهومش از جاری صرف جریان نیست بلکه یکی از ویژگی هایش جریان است. ویژگی دیگرش داشتن مبدا و منشا و مخزن است. و الا دو نفر که دو سر شیلنگ را گرفته اند کسی نمی گوید جوی آب را با خودتان جا به جا می کنید. مقداری آب در شیلنگ است. کسی به آن آب جاری نمی گوید. عرفی که ما با آن سر و کار داریم آب جاری را آبی می داند که داری مخزن است و از یک جایی به جای دیگر جریان دارد.  ممکن است این جریانش کم و باریک باشد ولی مهم این است که مخزن دارد. به گفته اقتصادی ها پشتوانه دارد. و جریان هم دارد.
خلاصه کلام اگر موضوع روشن است تشخیص موضوع با خود مکلف است. اگر موضوع مشخص نیست روشن شدن موضوع بر عهده عرف است. عرف می گویندآب جاری چیست؟ یا آب کر چیست؟ عرف هم که معنای خاص خودش را دارد. عهرف می گوید مجلس لهو چیست؟ عرف می گوید مجالس گناه چیست؟ عرف می گوید دیوار شهر کجا است(در نماز قصر و اتمام).    
نکته سوم- نسبت به علم فقه باید توجه داشت که فقه هم یک علم است مثل فیزیک و شیمی و جامعه شناسی و جغرافی و تاریخ و فلسفه و ریاضی و عرفان و... با این تفاوت که بعضی از اینها علوم تجربی اند و بعضی عقلی اند و بعضی کشفی و بعضی نقلی اند. البته بعضی از علوم ارزش و اعتبار بیشتری نسبت به علوم دیگر دارند. این اعتبارش به چه معنا است باید در محل خود از آن بحث کنیم.
هم چنان که در فلسفه علیرغم آن که برهانی و عقلی است ممکن است خطا صورت بگیرد در جامعه شناسی هم ممکن است این اشکال پیش بیاید. در همه علوم این گونه است. نهایت خطاها در علوم مختلف است. در ریاضی هیچ گاه قاعده خطا نمی شود ممکن است فرد در محاسبات خطا کند. در فلسفه هم این گونه است. فرد در مقدمات چه بسا خطا کند.
در فقه چون جزو علوم نقلی است مثل سایر علوم احتمال خطا فراوان است. البته همه علوم قواعد و قوانینی دارند که درصد خطا و اشتباه کاهش پیدا کند ولی به صفر نمی رسد. در فقه هم نیز این گونه است.
مثال می زنم. برای دسترسی به حکم شرعی باید به آیه قرآن استدلال بشود. و یا به روایت. تا دیروز فرد طی تحقیقاتی که به دست آورده بود فکر می کرد یکی از شاخصهای حل تعارض ادله مخالفت با اهل سنت است. لذا چون مثلا فلان حکم با اهل سنت مخالف است پس درست است. الان طی تحقیقاتی به این نتیجه رسیده است که ملاک صحت حکم موافقت با اهل سنت است. چون فقه شیعه تعلیقه بر اهل سنت است نه ردیه علیه اهل سنت. مرحوم بروجردی تلاش می کرد مسائل فقهی را در بستر و خاستگاه اصلیش که اهل سنت است بررسی کند. فقهای بزرگی چون شیخ طوسی و سید رضی و... با اهل سنت تعامل داشته اند و... در نتیجه چون این نظر با اهل سنت موافق است لذا سراغش می رود و از نظر سابق خودش دست می کشد.
یا مثلا به روایتی استناد می کند و بعد متوجه می شود که این روایت در وسائل مثلا غلط چاپ شده است یحرم غلط است لایحرم درست است. خود همین غلط تایپی و چاپی ممکن است کار دست مجتهد داده باشد.
بلی اشتباه امکان دارد. در همه علوم از آن جمله در فقه. و در این جهت فرقی با دیگر علوم ندارد.
نکته چهارم- این که فقه مقدس است. خب چون من عرفان خوانده ام اساتید بنده می گفتند عرفان اصل و اساس همه علوم است. چون موضوعش توحید و خداوند است. و نیز فلسفه هم که خوانده ام. اساتید بنده می گفتند فلسفه بن مایه و اساس علوم است. چون موضوعش وجود یا موجود است. آقای حجت هاشمی می فرمود اساس همه علوم برای شما طلبه ها ادبیات است. ادبیات بخوانید تا مثل فلانی بیسواد نباشید... یکی از دوستان علوم اجتماعی می گفت اصل همه علوم جامعه شناسی است. این نگاه افراد است. و هیچ کدام بردیگری برتری ندارد. ملاصدرا ابن سینا را تحقیر می کند که خودش را درگیر آزمایش ادرار مردم کرده است. خب این نگاه ملاصدرا است نسبت به علوم تجربی ابن سینا و حال آنکه در وضعیت فعلی اگر دانش تجربی نباشد فرصتی برای تعقل و فلسفه نخواهد بود.  
در نتیجه فقه هم مثل سایر علوم اشتباه و خطا دارد و در کتابهای فقهی نقد و اشکال آقایان به یک دیگر الی ما شاالله. که گاه نسبتهایی هم به هم می دهند. مثلا این حرف از اصاغر طلبه ها بعید است تا چه رسد به شما. یعنی شما به اندازه یک بچه طلبه متوجه نشدی...
نکته پنجم- فقه هیچ قداستی ندارد. هم چون سایر علوم است. ولی چون مواد مورد نظر در فقه آیات و روایات است لذا خود مردم هم نسبت به آیات و روایات حساسیت دارند. من دیده ام در بعضی از مراکز کتابهایشان را می گذارند و رویش می نشینند ولی همینها روی قرآن و یا روایات نمی نشینند. شرح لمعه و مکاسب را کسی نمی گذارد و رویش بنشیند. ارزش و اعتباری هم اگر هست به جهت روایات و آیات آن است نه به خاطر فقه بودن.
جمشیدی خراسانی
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg

  • حسن جمشیدی

زیبا آفرین
در ادامه بحث اجتهاد و تقلید جناب قندهاریون چنین پرسیده اند:
معمولاً این بحث مطرح است که فقه حکم موضوع را بیان می کند ولو آن که آن موضوع به ندرت اتفاق بیفتد، مثلا اگر لوله ای که به ضخامت سرنگ است اگر آبی را عبور دهد آب جاری می¬شود و لو آن که حجم آب یک (کر) نباشد! این درست است؟
مطرح شده که فقه علم بشری است و از خطا  مصون نیست، پس تقدس ندارد! برای همین نظرات فقها ملهم از شرایط بوم و اقلیمی است که در آن زندگی می¬کنند!
آیا این نظریات صحیح است؟
با سلام و ارادت
نکته اول- حکم همیشه روی موضوع مشخص و معین می رود. مثلا در کاباره ها و یا کلوپهای شبانه رقاصه ها می رقصند و آواز خوانها می خوانند. کسی تردید ندارد که این مراکز جای گناه است. مرکز فساد است. حتی خودشان هم این را می دانند. لذا کمتر اتفاق می افتد که همسر خود را ببرند. یعنی می دانند کاباره و کلوپ شبانه مصداق روشن مرکز فساد و گناه است.
حالا فرد سوال می کند: ترانه های افتخاری چه حکمی دارد؟ یا شنیدن ترانه های ...؟
اگر در همه این موارد می داند که از قبیل همان مراکز فساد و فحشا است در نتیجه حرام است ولی اگر نمی داند و یا شک دارد حکم حرمت شامل حال آن نمی شود. چون تردید دارد که ترانه های افتخاری و یا شجریان و... جزو آن ترانه ها هست یا نه. به بیان دیگر قطع و یقین دارد که در کاباره ها و کلوپها از این نوع ترانه ها خوانده نمی شود.
مثال دیگر: نماز خواندن در منزل خود و یا منزل پدری و یا مسجد مشکلی ندارد بلکه نماز در مسجد خصوصا اگر مسجد جامع باشد صواب بیشتری خواهد داشت. من در خیابان قدم می زدم که وقت نماز شد. همان نزدیک پارکی بود و یا یکی از موسسات... رفتم نماز بخوانم گفتند آقا احتمالا زمین اینجا غصبی است. یکی از شرایط درست بودن نماز غصبی نبودن مکان نماز است. و من الان متوجه شدم که زمین آن غصبی است. چون موضوع مشخص شده است نماز من دیگر اعتبار ندارد.
نماز باید درمکان غیر غصبی باشد.
و این مکان غصبی است.
پس نماز من شرط صحت را نخواهد داشت.
لذا می گویند موضوع کاملا باید روشن بشود تا یکی از احکام پنجگانه واجب و حرام و مستحب و مکروه و مباح بر آن بار بشود.
اگر من بدانم فلان شیشه آب یا سرکه و یا شربت عسل است خوردنش جایز است. اگر بدانم مشروبات الکلی است خوردن آن حرام است. و اگر شک داشتم که حکم آن فرق می کند.
پس ما با دو مقوله سر و کار داریم
یک- حکم
دو- موضوع
حکم باید از طرف شرع برای ما بیان بشود. یعنی حکمی که از طرف شارع بیان می شود کاملا شفاف و روشن است. ممکن نیست که در آن ابهام داشته باشد. گاه ممکن است شارع حکمش به گونه ای باشد که شما بین دو یا سه انتخاب مخیر باشید. لذا سراغ معصوم می رویم. و یا کسانی که به معصوم دسترسی دارند. این مطلب را به تفصیل در اجتهاد و تقلید توضیح دادیم.
اما موضوع باید از طرف خود مکلف روشن بشود. این که شیشه موجود در یخچال آب است یا مشروب به شارع و یا مجتهد ربطی ندارد. بلکه به خود شما مرتبط است. تشخیص موضوع؛ اما و اگرهای اطراف موضوع باید توسط خود مکلف روشن بشود.
می گویند شنیدن صدای زن که موجب مفسده بشود حرام است. اگر شما با شنیدن صدای زن حالی به حالی می شوید. گویا در کاباره و یا کلوپ شبانه حضور پیدا کرده اید قطعا و یقینا حرام است ولی اگر با شنیدن خواننده زن اشکتان هم در آمد و بیش از هر مداح و روضه خوان گریه کردید در نتیجه حرام نخواهد بود. تشخیص موضوع با خود شما است. با خود مکلف است.
نکته دوم- اما مثال مورد نظر که با لوله بسیار باریک مثل سرنگ آب جاری است یا نه؟
این موارد از قبیل تشخیص موضوع توسط خود مکلف نیست. باید رفت سراغ عرف. چون موضوع دقیقا روشن نیست. دقت فرمودید. می دانیم مجلس لهو چه مجلسی است. و می دانیم که این مجلس و یا این کنسرت از قبیل آن مجالس لهو و حرام نیست. ولی در جاهایی خود موضوع برای ما روشن نیست باید لز عرف کمک بگیریم.
آب جاری چه آبی است؟ آیا این آبی که با لوله باریک ده متری جا به جا می شود هم جاری است یا نه؟ دقت بفرمایید که اشکال در درک و فهم ما از آب جاری است. در جایی که موضوع روشن است حکم روی موضوع توسط مکلف بار می شود. ولی در جاهایی که موضوع روشن نیست. این که اگر آبی توسط یک سرنگ از مبدا به مقصد انتقال بیابد آیا جاری است یا نه؟ باید سراغ عرف رفت. عرف به چه آبی جاری می گوید. عرف که می گوییم یعنی عرفی که حداقلهای معرفت و شناخت را دارد.
برای تراز ما از شیلنگ استفاده می کنیم. مثلا پنجاه متر شیلنگ شفاف می گیریم و آن را پر آب می کنیم. لازم نیست سراغ سرنگ بروید همین شیلنگ های شفافی که برای آب کولر استفاده می شود. و بناها برای تراز از آن استفاده می کنند. آیا واقعا به آبی که در این شیلنگها وجود دارد کسی آن را جاری می گوید؟
جمشیدی خراسانی
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg

  • حسن جمشیدی

زیبا آفرین
    مسألة 71): المجتهد غیر العادل، أو مجهول الحال لا یجوز تقلیده و ان کان موثوقا به فی فتواه. و لکن فتاواه معتبرة لعمل نفسه. و کذا لا ینفذ حکمه و لا تصرفاته فی الأمور العامة، و لا ولایة له فی الأوقات و الوصایا و أموال القصر و الغیب.
مجتهدى که عادل نیست یا مجهول الحال است؛ تقلید از او جایز نیست اگر چه در فتاوى خود موثق باشد و لکن فتاوى او براى عمل خودش معتبر است؛ چنانچه حکم او در تصرفات او در امور عامه و ولایت او در اوقاف و وصایا و اموال صغار و غائبین نافذ نیست.
نکته ای که باید در عدالت مجتهد رعایت شود این است که این عدالت باید احراز شود. شما باید باور کنید که این آقای مجتهد؛ عادل هم هست یا نه؟ لذا از کسی که نمی شناسیم و چیزی در باره او نمی دانیم نمی شود تقلید کرد. یک مرتبه آقای مجتهد را کاملا می شناسیم و می دانیم که این آقای مجتهد فرد عادلی نیست.
و یک مرتبه اصلا وضعیتش برای ما روشن نیست. می دانیم که مجتهد است ولی نمی دانیم که عادل هم هست یا نه؟ عدالت را پیشتر به تفصیل بیان کردیم.   
بیان شد که از مجتهد جامع الشرائط می شود تقلید کرد. اگر کسی عادل نیست در نتیجه شرط تقلید از او را نداریم. نمی شود از او تقلید کرد. نمی شود به فتاوای او اعتماد کرد. گرچه خودش می تواند به فتاوایش عمل کند ولی برای دیگران عمل به این فتاوا جایز نیست. نظرات فقهی چنین مجتهدی برای من و شما نافذ نیست. چون فاقد عدالت است.
چنان که کرارا عرض کردیم درحوزه معاملات و قضا تقلید جایز نیست به بیان درست تر تقلید معنا ندارد چون باید طبق مقررات هر کشوری اقدام بشود. معاملات و قضا، حوزه و عرصه اعمال قانون است و دیدگاه مجتهد و مرجع من نافذ نیست. فقط تقلید در عرصه عبادات معنا می دهد. لذا در حوزه قضا و معاملات  چون بحث اجتهاد و تقلید بی معنا است سخن از عدالت و عدم عدالت مجتهد هم بی معنا است.
مسألة 72): الظن بکون فتوی المجتهد کذا لایکفی فی جواز العمل، الا إذا کان حاصلا من ظاهر لفظه شفاهاً، أو لفظ الناقل، أو من ألفاظه فی رسالته. و الحاصل: أن الظن لیس حجة إلا إذا کان حاصلا من ظواهر الألفاظ منه أو من الناقل.
ظن به فتوای مجتهد کافی برای عمل به فتوا نیست. مگر این که این ظن ناشی از بیان شفاهی مجتهد باشد و لفظ فتوا را دیگری نقل کرده باشد یا از الفاظ رساله اش بشود استفاده کرد. به بیان دیگر ظن حجت نیست مگر این که ناشی از الفاظ خودش و یا ناقل فتوا باشد.
نسبت به نظر مجتهد چند حالت می توانیم داشته باشیم:
یک مرتبه ما علم به فتوای مجتهد داریم.
و یک مرتبه نسبت به فتوای مجتهد تردید داریم.
و یک مرتبه نسبت به فتوای مجتهد ظن و یا گمان داریم.
نسبت به فتوای مجتهد باید علم داشته باشیم. ظن به فتوای مجتهد کافی نیست. دیگر نوبت به شک نمی رسد. شک که دیگر جای خود را دارد.
نسبت به ظن صاحب عروه توضیح  می دهد که در دو جا ظن به فتوای مجتهد نافذ است و می شود به ظن عمل کرد:
یکی جایی که این ظن ناشی از الفاظی باشد که خود مجتهد به کار برده و شما آن را از خودش شنیده اید و یا در رساله اش دیده اید. در این صورت عمل به ظن اشکال ندارد.
یکی هم جایی که ظن شما ناشی از نقل فتوای مجتهد توسط دیگری باشد. در این جا هم عمل به فتوا اشکالی ندارد.  
به بیان دیگر اگر شما علم ندارید و نتوانسته اید قطع پیدا کنید مشکل از ناحیه شما نبوده است. بلکه مشکل از ناحیه مجتهد و یا کسی است که نظر مجتهد را برای شما بیان کرده است. خلاصه اش این که بیان خود مجتهد به گونه است که نمی شود درست فهمید که نظرش چیست؟ در بیان و کلماتی که به ما رسیده است فتوای مجتهد خیلی شفاف و روشن نیست. مثلا دو  پهلو است. دارای ابهام است. در این موارد می توان به ظن عمل کرد. یعنی به آن احتمال قوی تری که داده می شود می توان اقدام کرد.
به حمد الله و المنه بحث اجتهاد و تقلید از کتاب عروه سید پایان پذیرفت. امید آن که در بحث دیگری از ابواب عبادات بتوانیم در محضر دوستان و عزیزان باشیم.  
الحمد لله و صل اللهم علی سیدنا محمد و آله الطاهرین
جمشیدی خراسانی
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg

  • حسن جمشیدی

زیبا آفرین
مسألة 70): لا یجوز للمقلد إجراء أصالة البراءة، أو الطهارة أو الاستصحاب فی الشبهات الحکمیة. و أما فی الشبهات الموضوعیة فیجوز بعد أن قلد مجتهده فی حجیتها. مثلا إذا شک فی أن عرق الجنب من الحرام نجس أم لا لیس له إجراء أصل الطهارة، لکن فی أن هذا الماء أو غیره لاقته النجاسة أم لا، یجوز له إجراؤها بعد أن قلد المجتهد فی جواز الإجراء.
براى مقلد اجرای اصالت برائت و اصالت طهارت و استصحاب در شبهات حکمیة جایز نیست و اما در شبهات موضوعیة جایز است به شرط آن که مجتهدش قائل به حجیت آنها باشد مثلا هر گاه شک کرد در عرق جنب از حرام که آیا نجس است یا نجس نیست نمى¬تواند در این جا اجرای اصل طهارت کند. لکن اگر شک کرد در آن که آیا به این آب مثلا نجاستى ملاقات کرد یا نه؟ جایز است که اجرای اصل طهارت کند بعد از آن که مجتهد او جایز بداند اجرای آن اصل را.
مرحوم سید بین شبهات حکمیه و شبهات موضوعیه فرق گذاشته است. شبهه حکمیه در جایی است که حکم شرعی برای مکلف روشن نیست. در شبهه موضوعیه حکم شرعی را می داند ولی نمی دانتد که آیا موضوعش همین است یا غیر از این است. یک مرتبه تشکیک در اصل حکم است که می شود شبهه حکمیه و یک مرتبه حکم روشن است ولی مصداق آن روشن نیست. شبهه موضوعیه یعنی روشن نبودن موضوع. می داند که غبار غلیظ روزه اش را باطل می کند یعنی تردیدی ندارد که چند چیز روزه اش را باطل می کند ولی نمی داند آیا دود قلیان یا دود سیگار روره اش را باطل می کند یا نه؟
در جایی که حکم روشن است ولی مصداق آن روشن نیست و مکلف دچار شک شده است محل اجرای برائت و یا اصالت الطهاره و دیگر اصول می باشد. و این اقدام از طرف مکلف غیر مجتهد هم بر می آید. چون کار خاصی ندارد. مثلا یک شیشه مایع در یخچال گذاشته اند نمی داند این شیشه مشروب است و حرام یا سرکه سفید است و حلال. این جا محل اجرای اصالت طهارت خواهد بود.
در جایی که شک در اصل حکم است از باب مثال:
فرد از رابطه نامشروع جنب شده است. و عرق هم می کند. نمی داند که عرق کسی که از راه حرام جنب شده است نجس است یا نجس نیست؟
یا می داند که خمر حرام است ولی نمی داند که خمر نجس هم هست یا نه؟ نسبت به نجاست خمر تردید دارد.
یا محلی که خون ریخته است و الان عین نجاست از بین رفته است آیا چون الان اثری از خون نیست پاک است یا نجس است؟
در این موارد که اصطلاحا شبهات حکمیه می گویند محل اجرای اصول است و این اصول را مجتهد بعد از تحقیق و فحص در ادله باید اجرا کند. چون باید در ادله شرعی تحقیق صورت بگیرد و اگر سندی و دلیلی برای روشن شدن حکم پیدا نکرد سراغ اصولی می رود که در صورت فقدان دلیل آن اصول قابلیت اجرایی پیدا می کند. بررسی ادله از پس مکلف غیر مجتهد بر نمی آید لذا باید مجتهد بدان مبادرت کند. کار کار اجتهادی است و کار مکلف عادی نیست. پس در عرصه شبهات حکمیه فقط مجتهد می تواند ورود پیدا کند.
یک وجه دیگر آن هم این است که در شبهات حکمیه خودش منجر به عمل نمی شود. فقط حوزه نظر است و شبهات موضوعیه بیان شد که هنگام اقدام و عمل اجرا این اصول جریان می یابد. اگر به این شیشه داخل یخچال کاری نداشته باشد که اصالت برائت یا اصالت طهارت که کار آمد نیست. مهم این است که می خواهد از آن استفاده کند. حالا محل اجرای اصول است. پس در نتیجه طبق همان قاعده که عرض شد اگر حوزه حوزه عمل باشد مقلد می تواند خودش این اصول را اجرا کند. و اگر حوزه عمل نباشد جایی برای تقلید نخواهد بود. بنا براین:
در جایی که حکم شرعی را می دانیم به آن عمل می کنیم.
در جایی که نسبت به حکم شرعی تردید داریم حوزه اقدام مجتهد است. از دست مکلف غیر مجتهد کاری بر نمی آید. باید مکلف غیر مجتهد از مجتهد بپرسد.
در جایی که حکم را می دانید و مصادیق آن هم برای او روشن است اقدام خواهد کرد.
در جایی که حکم را می داند و نسبت به مصادیق تردید دارد محل اجرای اصول است. و هر مکلفی خود می تواند مجری اصول باشد.   
جمشیدی خراسانی
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg

  • حسن جمشیدی

زیبا آفرین
مسألة 69): إذا تبدل رأی المجتهد هل یجب علیه إعلام المقلدین أم لا؟ فیه تفصیل: فإن کانت الفتوى السابقة موافقة للاحتیاط فالظاهر عدم الوجوب، وإن کانت مخالفة فالأحوط الإعلام، بل لا یخلو  عن قوة.
هر گاه راى مجتهدی برگشت آیا واجب است که مقلدین خود رابه آن آگاه کند یا نه؟ در آن تفصیل است به این صورت که اگر فتواى سابق او با احتیاط موافق است ظاهر آن است که اعلام آن واجب نباشد و اگر مخالف با احتیاط است احوط بلکه اقوى اعلام فتوای جدید است.
نسبت به فرمایش صاحب عروه باید عرض شود هیچ وجهی برای ابلاغ به کسانی که عمل کرده اند ندارد. چون دلیل بر اشتباه نیست. با تحقیق جدید به نظر جدید رسیده است. کسانی که به نظر سابق او هم عمل می کنند نیز مجزی است. البته نظر جدیدش را باید برای مقلدین خود بیان کند. اجتهاد و تقلید فلسفه اش برون رفت از عسر و حرج است. اگر خودش سبب عسر و حرج شود که بی نتیجه خواهد ماند. پیش از این هم به دستور العمل شرعی عمل کرده است بعد از این هم به همان دستور العمل شرعی عمل خواهد کرد. یقینل پیشرفتهای علمی بر فتاوا و نظرات مجتهد تاثیر گذار خواهد بود و مجتهد با مطالعات بیشتر به یافته های جدیدی خواهد رسید. در این تردیدی نیست ولی این یافته نباید برای مردم خود تبدیل به معضل و گره کور شود.  
جمشیدی خراسانی
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg

  • حسن جمشیدی

زیبا آفرین
مسألة 68): لایعتبر الأعلمیة فی ما أمره راجع إلى المجتهد، إلا فی التقلید، وأما الولایة على الأیتام والمجانین والأوقاف التی لا متولی لها، والوصایا التی لا وصی لها، ونحو ذلک، فلا یعتبر فیها الأعلمیة. نعم الأحوط فی القاضی أن یکون أعلم من فی ذلک البلد، أو فی غیره مما لا حرج فی الترافع إلیه.
معتبر نیست اعلمیت نسبت به چیزهایى که امرش راجع به مجتهد است مگر در تقلید و اما ولایت بر ایتام و دیوانگان و امور وقفی که متولى ندارد و وصیت نامه هایی که وصى ندارد و مانند آنها اعلمیت مجتهد اعتبار ندارد. بلى احوط در قاضى آن است که اعلم علما باشد چه شهر خودش و چه شعر غیر خودش و نیز هرجایی که برای مرافعه می توان به آن دیدار رفت.
امور ایتام و دیوانگان مربوط به حوزه سرپرستی دادگستری است و قاضی توسط قوه قضاییه منصوب می شود.
موقوفات هم در حوزه حکومت است و  تحت امر اداره اوقاف انجام وظیفه می کند. و در صورت بروز مشکلات توسط قوه قضاییه تعیین تکلیف می شود. لذا طرح شرط و شروط از طرف مجتهد تاثیری در سیستم قضایی ندارد. چه بسا تلقی دخالت در امور موقوفه نیز بشود. قوانین و مقررات آن نیز مدون و مشخص شده است.  
 قوانین و مقررات بر اساس تجربه به پیش می رود و نیازی به اجتهاد مجتهد ندارد. فقط بحث در تعیین مصادیق برای قوانین است. و اشراف کامل به قوانین توسط قاضی که باید حکم صادر کند.
در نتیجه دیگر جایی برای بحث اعلم یا اجتهاد مجتهد چنان که بیان شد نخواهد ماند. ضمن آخر قوه قضائیه باید مستقل باشد و کسی نتواند بر آن نفوذ کند حتی مجتهد. نفوذ حتی مجتهد به معنای عدم استقلال این قوه خواهد بود. لذا پرداختن مجتهد به غیر از حوزه عبادات؛ آب در هاون کوبیدن است. هیچ تاثیری بر روند اجرایی کشور نخواهد داشت مگر این که ایجاد اخلال کند. البته ثمره علمی دارد. می تواند نظرات در مراحل بعد و در تغییر و تحولات قوانین مورد توجه و استناد قرار بگیرد.
لذا بحث ولایت مجتهد بر اموال مجهول المالک و یتیم و سفیه و موقوفات بحث بی تمری است. چون معلوم نیست این ولایت را مجتهد از کجا آورده است. این امور در همه دنیا در ذیل قوه قضاییه و یا در همان حوزه حقوقی اداره می شود.
جمشیدی خراسانی
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg

  • حسن جمشیدی

زیبا آفرین
پس تقلید در کجا است؟
صاحب عروه می فرماید: تقلید در موضوعات مستنبطه شرعی مانند نماز و روزه است. در این موارد است که تقلید جریان می یابد.
موضوعات احکام شرعی دو گونه اند:
یک دسته آنهایی که مفهومش شرعی است و توسط خود شارع تاسیس شده است. که از آنها تعبیر می شود که احکام شرعی تاسیسی.
یک دسته احکامی که مفهوم شرعی است ولی توسط خود شارع تاسیس نشده است بلکه مفهوم شرعی عرفی و یا لغوی است.
احکامی که شرعی تاسیس شارع هستند خود بر دو دسته است:
دسته اول- مفاهیم شرعی که از آن تعبیر می شود به حقیقت شرعیه
دسته دوم- مفاهیم شرعی که از آن به حقیقت متشرعه یا غیر حقیقت شرعیه تعبیر می شود.
همه آن چه که بیان گردید بعضی به گونه ای است که مفهومش از حیث ذات و حدود کاملا واضح و روشن است. احتیاج به فحص و تحقیق و پژوهش ندارد. کسی لازم نیست روی آن کاری انجام بدهد. در همه این موارد نیازی به تقلید نیست چون کاملا واضح و روشن است. خود مفهوم شفاف و روشن است. حدود و ثغور آن هم روشن است. دیگر نیازی به توضیح دیگری ندارد. وجهی برای تقلید نمی ماند. نظر مجتهد در این موارد حجیت ندارد. نافذ نیست. در صورت فرقی بین مجتهد و مقلد نیست. همان اطلاعاتی که مجتهد دارد همان اطلاعات را مقلد هم دارد. چون خود فرد می داند. آدرس جایی را که می دانید از کسی نمی پرسید. هیچ شده است جایی را که مثل کف دست می دانید از کسی سوال بکنید.
مانند نماز و روزه و حج و اعتکاف کسی تردید ندارد که نمازهای یومیه واجب است.
کسی تردید ندارد که نماز صبح دو رکعت و نماز ظهر و عصر و عشا چهار رکعت و نماز مغرب سه رکعت است. اینها جزو ضروریات است. کسی در اینها تردیدی ندارد. ضروری است یعنی همه می دانند دیگر دلیل نمی خواهد.     
اما در جایی که ذات مساله روشن نیست. حدود آن هم روشن نیست. در این موارد نیاز به تقلید
است. تا هم خود مفهوم را بیان کند و هم ابعاد آن را.  در این موارد اگر تن به تقلید داده نشود باید به ناچار اجتهاد پیشه کرد. و این راه برای همه میسور نیست.
نسبت به عبادات که در اوائل بحث اجتهاد و تقلید مفصل عرض کردیم و ضمن بحث هم بارها عرض کردیم که حوزه اجتهاد و تقلید حوزه عبادات است. چون اینها تاسیسی است. اما حوزه معاملات و قضا چون امضایی است و تابع عرف و بنای عقلا است جایی برای تقلید نمی ماند. هم چنان که عرض کردیم در کشورها نسبت به حوزه معاملات و قضا قوانین خاص خود را دارند و حکم و فتوای مجتهد تاثیری در قانون نمی تواند داشته باشد. سیستم قضایی تابع مقررات و قوانین مصوبه است نه فتاوا و نظرات مندرجه در کتاب.
جمشیدی خراسانی
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg

  • حسن جمشیدی

زیبا آفرین
نفس پرداختن به این امور برای افراد عادی عسر و حرج است و هیچ دلیلی هم بر لزوم و وجوب آن نیست. عربها که می دانند و غیر عربها نمی توانند مثل عربها ادا کنند و لزومی هم ندارد که مثل عربها ادا کنند.  چون افراد عامی هیچ تصویری از معنای این کلمات ندارند. حالا شما بیایید و به اینها ادغام و اخفا و ... قبمبه سلمبه های تجوید را را بازگو کنید.  
4- در موضوعات مستنبطه عرفی و لغوی هم نمی شود تقلید کرد. در معانی لغات نمی شود گفت چون آقا خویی این گونه گفته است من مقلد ایشان هستم. یا می خواهید زمین را شخم بزنید بفرمایید من دیدم که آیت الله فلان بیل را این گونه در دستش گرفته بود. یا مثلا هنگام نگارش بفرمایید من دیدم آیت الله فلان با خود نویس شیفر یا سناتور می نوشت پس من هم باید با خود نویس بنویسم. تقاید در این موارد لزومی ندارد.   
5- در صِرف موضوعات هم نمی شود تقلید کرد. مکلف در یخچال را باز نی کند و شیشه مایع را بر می دارد نمی داند مشروب و یا سرکه سفید است. مثلا رفته است دبی وارد اتاق هتل شده است در یخچال را باز می کند تعدادی شیشه مایعات در آن قرار داده اند. نمی داند که چیست؟ بر اثر کرونا هم  بفرمایید حس بویایی اش را از دست داده است. جناب مجتهد از راه می رسد و می گوید: آقا این مشروب است. بهترین و کاملترین مصداق برای موضوع و عدم تقلید در آن رویت ماه در شب اول ماه شوال است. اغلب مردم یا نماینده می فرستند یا خودشان با دفاتر آیات عظام و علما اعلام و مجتهدان تماس می گیرند که آقا رویت شد یا نشد؟
آیا باید در رابطه با رویت ماه در اول شوال از مجتهد تقلید کرد؟ یقینا نه! چون مساله موضوع است نه حکم . می دانیم که مشروب حرام است. می دانیم که آب مباح است ولی نمی دانیم که این مایع مصداق و موضوع آب است یا مشروب. مجتهد نمی تواند ما را در تشخیص موضوع رهبری کند. یا دیدن ماه در آسمان جزو موضوعات است نه احکام. فقیه می گوید آخر ماه مبارک رمضان را باید روزع بگیرید. اول ماه شوال چون عید فطر است روز حرام است. و ملاک آخر رمضان و اول شوال؛ دیدن ماه است. خود ایشان که نمی تواند ماه را ببیند. ایشان هم برای کمک به مردم افرادی را می بیند تا بروند و مردم را کمک کنند تا چنان چه رویت شد خبر بدهند. ضمن این که تلاش برای رویت ماه اول شوال جزو اعمال مستحبی است. صوتاب هم دارد.
 دقت در این مساله خیلی به ما کمک می کند. تقلید از مجتهد در موضوعات جایز نیست و لو اعلم علما عالم هم باشد.
بلی از آن جهت که ایشان خبر دارد و عادل هم هست می شود خبرش را قبول کرد. چون این آقا بیشتر سفر کرده و اطلاعات خوبی هم از هتلهای کشورهای مختلف دارد از اطلاعات او و کارشناس بودن او می شود استفاده کرد. ولی در این حوزه تقلید نمی شود کرد. چون این جا بحث اعتماد است نه تقلید. چنان که در اخبار سیاسی هم افراد عامی ولی عادل این گونه است. چه بسا افراد عامی اطلاعات دقیق تر و بهتری از مجتهد در حوزه سیاست داشته باشند. کسانی که اخباررسانه ها را بیان می کنند کسی به آنها مقلد نمی گوید. البته گاهی بعضی برای تحقیر افراد نی گویند فلان مقلد فلان خبرگزاری است. که این عبارت همان مسخره کردن و تحقیر مسلمان مومن است. خلاف اخلاق است.
جمشیدی خراسانی
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg

  • حسن جمشیدی

زیبا آفرین
3- در مبادی و مقدمات استنباط هم نمی شود تقلید کرد:
یکم-  علم صرف
دوم- علم نحو
سوم- معانی بیان
چهارم- منطق
پنجم – علم کلام
ششم- علم لغت
هفتم و هشتم- درایه و رجال
اصطلاحا به این علوم علوم موضوعه گفته می شود یعنی حرف و حدیثهایش را در محل خودش می زنند و نتایج آن را به ابواب فقه می آورند و استفاده می کنند. در هیچ کدام از علوم بالا نمی شود از کسی تقلید کرد. اصلا بحث تقلید در این جاها مطرح نیست. من به دنبال معنای لغت می گردم. این معنا را در دهخدا یا المنجد و... پیدا می کنم. کسی نمی گوید شما مقلد دهخدا و یا معین و... هستید. استاد ما مرحوم آیت الله سعیدی کاشمری لغتنامه دهخدا را گویا کاملا حفظ بود. گاهی ایرادهایی هم می گرفت. نصاب الصبیان را که کاملا حفظ داشت و معانی را به استناد نصاب الصبیان بیان می فرمود. ایشان مقلد دهخدا و یا ابونصر فراهی که نبود.
در مقدمات و مبادی استنباط بعضی قائل به تفصیل شده اند بین استنباط حکم کلی و انطباق حکم و موضوع قائل به تفصیل شده اند.
بعضی گفته اند درست که در مرحله استنباط نمی شود تقلید کرد ولی در انطباق حکم و موضوع می شود تقلید کرد مانند اصلاح قرائت و اذکار نماز که علم لغت و ادبیات عرب در آن دخیل است می شود تقلید کرد که الفاظ را چگونه و از کجا ادا کند. تجوید جزو علوم بسیار سخت و پر کاربرد در قرائت نماز است. باید تقلید کند. یا عقود را که می خواهد انجام بدهد باید درست تلفظ کند و راهش این است که تقلید کند.
گرچه بعضی از اعاظم تقلید را جایز دانسته اند اما سخن در اصل وجوب خود اینها است. عقود و یا نماز و یا اعمال حج آن بخشهایی که ذکر و قرائت در آن باید باشد برای خود عربها که تجوید لازم نیست چون مادر زادی اینها را تلفظ می کنند و زبان و لهجه آنها برای ما شاخص است و برای غیر عرب چه اصراری است که باید حتما این الفاظ را عربی و طبق تجوید ادا کند. هیچ دلیلی برای وجوب ادای الفاظ از مخارج اصلی برای غیر عرب نداریم. حتی لزومی هم ندارد که مقلد متوجه معنای سوره و حمد باشد. شما به یک فرد چینی چگونه می خواهید مخرج صاد و ضاد و ذال را یاد بدهید. ضمن این که خود عربها حتی در این مورد اختلاف نظر دارند. بین مصر و جزیرة العرب اختلاف است.
در مدینه پشت سر حصری نماز خواندیم. رفیقی داشتم خدا رحمتش کند بر اثر کرونا درگذشت به جهت حفظ قرآن به مکه اعزام شده بود. هم کاروان ما بود. بعد از اتمام نماز گفت: حصری کلمه را بد ادا کرد! می خواهم برم و به او تذکر بدهم.
با هم جلو رفتیم وقتی به حصری گفت: شما این واژه را درست ادا نکردید!
حصری لبخندی زد و خدا حافظی کرد.
به این رفیق عرض کردم که عزیز من زبان اینها معیار است. ما باید طبق لهجه اینها الفاظ را ادا کنیم نه این که ما به اینها گیر بدهیم و غلطهایشان را هم بگیریم. آن هم قار قرآن رفردی هم چون حصری.
جمشیدی خراسانی
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg

  • حسن جمشیدی