زیبا آفرین
از جمله واژه هایی که در ادبیات فارسی نقش کلیدی دارد و کاربرد بسیار؛ ولی نتوان برای آن برابر نهاده ای یافت، کلمه رند و رندی باشد. به کسر را و سکون نون. شاید بتوان مصادیقی پیدا کرد که بتواند شمای کلی از آن به تصویر در آورد ولی خود آن برابرنهاده ای ندارد. لاابالی و لوطی و لمپن و ... شاید بعضا به جای رند به کار ببرند ولی نه. فکر نکنم قدرت بیان معنا و مفهوم رند را داشته باشد. گرچه من هرگز به شعبان بی مخ رند نخواهم گفت. یا کمتر کسی است که به عربده کشهای آخر عامل و میدان زابلی ها و چهارراه میدان بار و قهوه خانه عرب و... رند بگوید.
شاید خود رند بالاصاله واژه ای کردی باشد که به ادبیات فارسی راه پیدا کرده و رواج یافته است. در زبان کردی رند به کسر را و سکون نون یعنی خوب. می پرسد حال شما چطور است؟ در پاسخ می گوید: رنده! یعنی رند است. یعنی خوب است. یا به صورت پرسشی می گوید: احواله ته؟ رنده؟ حال شما چطور است؟ خوب است؟ در پاسخ می گوید: رنده. یعنی خوب است. هم به صورت سوالی می آید و هم به صورت اخباری. احواله ته رِنده؟ یعنی حال شما چطور است؟ برابر نهاده how are you?.
گاهی همین صفت یا قید خوب برای شخص به کار برده می شود. فلانی آدم رندی است. یعنی آدم خوبی است. به نظر می رسد بیشتر منظور عرف از "رند" زیرکی و باهوشی است تا شخصیت خاصی که مورد نظر عرفا است. در بین عرفا و در ادبیات رند معنای خاصی پیدا کرده و مصطلح شده است.
با تامل بر کلمه رند و در گوهره و معنای آن، معرفت و شناخت نهفته است. شاید این معنا را نویسنده غیاث اللغه به خوبی توانسته است بیان کند: منکری که انکار او از امور شرع از زیرکی باشد نه از جهل. آدم رند اگر هم چیزی را انکار می کند هوشمندانه و زیرکانه است نه از باب این که نمی داند.
به ضم "را" هم واژه رُند شایع است؛ یعنی سر راست. اعداد را که گرد می کنند می گویند رندش کن. رندش کردم. شاید همین ریشه به عرصه ادبیات و عرفان راه پیدا کرده است کسی که شفاف است؛ صریح است؛ رک و راست است و گاهی هوشمندانه و زیرکانه زیر میز می زند و کاسه و بشقاب می شکند و کافه را به هم می ریزد. این اعتقاد حافظ است نسبت به رندان:
راز درون پرده ز رندان مست پرس
کاین حال نیست زاهد عالی مقام را
فرق بین اهل سلوک و عرفان را با زاهد و عابد با تعبیر و اصطلاح رند بیان می کند که رند منظور همان سالک و عارف بالحق است. زاهد عالی مقام از نگاه حافظ آدمهای دو رو و پیچیده اند. آن چه می نمایند نیستند و آن چه می گویند خود عمل نمی کنند. ریاکارانی که ریاکاری برای آنها حرفه و شغل شده است و کمتر کسی متوجه ریاکاری آنها می شود.
رندان تشنه لب را آبی نمی دهد کس
گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت
این شعر حافظ در ادامه شعر مولوی است:
آب کم جو و تشنگی آور به دست
تا بجوشد آبت از بالا و پست
انسانهای تشنه حقیقت را کسی آبی نمی نوشاند. گویا کسی نیست که شان و منزلت اولیا را نیک بداند. در این شعر حافظ رندان را به مقام اولیا وصل می کند.
و خود او گویا می خواهد خیام را توصیف کند لذا چنین می گوید:
رندی دیدم نشسته بر خنگ زمین
نه کفر و نه اسلام و نه دنیا و نه دین
نه حق نه حقیقت نه شریعت نه یقین
اندر دو جهان کرا بود زهره این
رند را چنین توصیف می کند نه کافر کیش است و نه مسلمان آئین. نه به دنبال دنیا است تا چیزی به دست آورد و نه در پی فقه و شریعت تا دوزخ برهد و به بهشت راه بیابد. رند کسی است که به همه چیز نه می گوید. نه به حق و نه به حقیقت و نه به هر طریق و نه به طریقت و نه به شرع و شریعت نه به کلام و نه به فلسفه. زند کسی است که دارای جربزه است. شهامت نه گفتن را دارد. فردی مثل خیام که زیر همه چیز می زد. رند کسی است که چیزی ندارد که بخواهد از دست بدهد تا برای از دست دادن آن بترسد.
این اوصاف رندان است:
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم
که در طریقت ما کافریست رنجیدن
به پیر میکده گفتم که چیست راه نجات؟
بخواست جام می و گفت: عیبپوشیدن
به میپرستی از آن نقش خود زدم برآب
که تا خراب کنم نقش خودپرستیدن
رند شاید بتوان گفت شعبان بی مخ یا شعبان استخوانی که هیچ ترس و واهمه در گوهر این بشر نبود. شاید برایش مصدق و شاه و کاشانی چندان فرقی نمی کرد.
می گویند در سفری که به سوریه داشت به وی گفتند اینجا چون اهل سنت است مراقب باش و رعایت کن. به ناگاه رفت وسط خیابان نزدیک محل اقامت و شروع کرد به اذان گفتن و اشهد ان امیر المومنین علیا ولی الله را چندین بار تکرار کرد. بقیه از چالش با اهل سنت ترس داشتند ولی او ترسی نداشت.
کاشانی را جمعی در خود گرفته بودند و می فشردند. برای نجات ایشان داد زد که خواهر آقا را...
وی همان رند است اما با کلاس کار خیلی پایین تر. حالا همین را ببرید و باسوادش کنید اهل سیر و سلوکش کنید. به تعبیر یکی از دوستان تئوریزه اش کنید و بدان مبانی نظری هم بدهید. کسی که رندی را به عنوان یک سبک از زندگی برگزیده است.
گفته اند رند کسی که ظاهرش بر ملامت است و باطنش بر سلامت. خداوند رحمت کند استاد ما حضرت آیت الله آسید عزالدین زنجانی را. نسبت به آقای آشتیانی می فرمود ایشان مثل خیلی ها شخصیتش بر عکس آن چیزی است که می نماید. به خیلی ها که نزدیک می شوید می بینید واقعا آنی که می نماید نیست بلکه نفرت انگیز است و آشتیانی کسی است که هرچه به او نزدیکتر می شوید می بینید اصلا با آن که دیده اید تفاوت از زمین تا آسمان دارد. با کسی آشنا می شوید که بسیار متواضع و خوش خلق و... آشتیانی را نه در اتاق رئیس دانشکده الهیات بلکه باید در آبدارخانه و نزدیک آبدارچی می دیدی. به نظر من آشتیانی را می شد گفت از همین دسته رندها است. چند نمونه خدمتتان عارض شوم.
بعد از نماز مغرب و عشا بود. با مُهر بازی می کردم. آشتیانی فرمود خیلی جالب استٍ قبله مسلمانان را از بیت المقدس به کعبه تغییر دادند اما نقش بیت المقدس هم چنان روی مهرها نشسته است و ما یک جور دیگری بیت المقدس را سجده می کنیم بلکه اظهار ارادتمان به بیت المقدس هم چنان پابرجا است.
و نیز بعد از نماز بود و استاد نشسته بود تا شاگردان جمع شوند و محفل انس صورت بگیرد. بعضا که نماز می خواندند بعد از نماز می ایستادند و سلام میدادند. ایشان فرمودند به ما گفتند که نماز بخوانید و نماز را رو به قبله بخوانید یعنی نماز را برای خدا بخوانید. توحید واقعی. اینها همین توحید را هم به هم ریختند. در خود نماز که سلام است و همان برای خروج از نماز کافی است. نمی دانم سلام دوم که ایستاده و به دو جهت سه بار سلام می دهند از سر چیست؟ از کجا آورده اند؟
از این موارد از ایشان زیاد دارم. در فرصتهایی عرض خواهم کرد. بیان این موارد به معنای تایید نظر ایشان نیست بلکه از آن رو است که بتوانیم با عمق معنای رندی رابطه بر قرار کنیم. با عنایت به این که می دانم که آشتیانی طعم عشق را هم چشیده بود. بر خلاف خیام که به نظر تجربه عاشقانه نداشته است.
آن چه گفته آمد گامی بود برای شناخت خیام
جمشیدی خراسانی