158- و کیف لا یکون مرادا له و هو أوجده. فکیف یوجد المختار ما لا یرید. لا راد لأمره و لا مُعَقِّبَ لِحُکْمِهِ.
چگونه خداوند متعال نتواند مراد و مطلوب همه موجودات باشد و حال آن که خود او آنها را ایجاد کرده است. پس اگر خداوند آنها را ایجاد کرده است موجودات خداوند را مراد خود قرار می دهند. و در پی او خواهند بود. چگونه ممکن است فاعل مختار چیزی را بیافریند و آن را اراده نکرده باشد. فاعل مختار که هر کاری را بخواهد انجام می دهد و نخواهد انجام نمی دهد پس باید پیشتر اراده اش محقق بشود تا فعل انجام بگیرد. کسی و یا چیزی نیست و نخواهد بود که امر الهی را فرو بگذارد و اتیان نکند. و هیچ موجودی هم نیست که بتواند حکم الهی را فرو بگذارد و انجام ندهد. یعنی امر و حکم الهی حتمی است و باید محقق بشود. نسبت به حکم خداوند آن گونه نیست که کسی بخواهد مانع بشود و جلوگیری کند. امر و حکم و اراده جزو تعبیرات کلیدی این بحث است باید دقت بیشتری عزیزان روا بداند.
159- یؤتی الملک من یشاء و ینزع الملک ممن یشاء و یعز من یشاء و یذل من یشاء: و یُضِلُّ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ ما شاء کان و ما لم یشأ أن یکون لم یکن.
خداوند اگر به کسی چیزی بخواهد بدهد می دهد. منظور از ملک حکمرانی و سلطنت است. و چنان چه خداوند بخواهد از کسی حکومت را بستاند به راحتی از او می ستاند. چنان چه خداوند بخواهد عزت می دهد و چنان چه بخواهد عزت را می ستاند. هم عزت و هم ذلت در ید و قدرت خداوند است. یکی مدارج عالی عرفان مقام رضا است. سالک همان را می خواهد که مطلوب حضرت حق است. و همه امور را از جانب حق می بیند و می داند. چنان که در ثرآن کریم می فرماید هدایت و گمراهی از جانب خداوند است. خداوند هرچه را بخواهد می شود و هر چه را که نخواهد نمی شود.
160- لو اجتمع الخلائق کلهم على أن یریدوا شیئا لم یرد اللّه تعالى أن یریدوه ما أرادوه. أو یفعلوا شیئا لم یرد اللّه تعالى إیجاده و أرادوه عند ما أراد منهم أن یریدوه ما فعلوه و لا استطاعوا على ذلک و لا أقدرهم علیه.
در ادامه مساله اراده شیخ اعظم توضیح بیشتری بیان می فرماید. اگر همه خلائق دست به دست هم بدهند و همه هم قدرتشان را یکی کنند و اراده کنند که اتفاقی بیفتد و آن اتفاق اراده خداوند نباشد باید دانست که آن اتفاق نمی افتد. علت اللعل همه اتفاقها خداوند است و تعلق اراده خداوند به آن. اگر همه موجودات عالم اراده کنند که چیزی انجام بگیرد ولی خداوند اراده اش بر این باشد که چنین چیزی ایجاد نشود و آن ایجاد نخواهد شد. آن کار صورت نخواهد گرفت. اگر بر فرض هم اراده بکنند که انجام بدهند نمی توانند آن کار انجام نمی گیرد. اصلا توان چنین ارادهد ای را نخواهند داشت که اراده آنها در برابر اراده خداوند باشد. خداوند به آنها چنین نیرو و توانی را نخواهد دداد. توان انسانها و توان موجودات در طول قدرت الهی است نه در عرض آن.
161- فالکفر و الایمان و الطاعة و العصیان، من مشیئته و حکمه و إرادته. و لم یزل سبحانه موصوفا بهذه الإرادة أزلا.
یک دسته از صفات است که این صفات را ما به دیگران نسبت می دهیم ولی این صفات ناشی از خداوند است. مشیت و حکمت خداوند است. اراده خداوند چنین تعلق گرفته است. مقام رضا و تسلیم یعنی همین. کفر و ایمان و یا اطاعت و عصیان اینها از مشیتهای الهی است. از حکمتهای الهی است. اراده خداوند چنین تعلق گرفته است. و این ارادته از خداوند زائل نمی شود. بیان شد که اراده الهی ذاتی است. اگر ذاتی است قابل انتزاع نخواهد بود. این اراده دائمی است.
162- و العالم معدوم غیر موجود. و إن کان ثابتا فی العلم فی عینه. ثم أوجد العالم من غیر تفکر و لا تدبر؛ عن جهل أو عدم علم. فیعطیه التفکر و التدبر علم ما جهل. جل و علا عن ذلک! بل أوجده عن العلم السابق و تعیین الإرادة المنزهة الأزلیة القاضیة على العالم بما أوجدته علیه من زمان و مکان و أکوان و ألوان فلا مرید فی الوجود على الحقیقة سواه إذ هو القائل سبحانه وَ ما تَشاؤُنَ إِلاّ أَنْ یَشاءَ اللّهُ.
عالم یعنی معلوم. یعنی همه آن چه که می تواند متعلق علم انسان قرار بگیرد. عالم یعنی ما سوی الله. این عالم نبود و بود شد. وجود نداشت و موجود شد. گرچه عالم نلود ولی در علم خداوند وجود داشت. عالم پیش از آن که آفریده بشود در علم خداوند وجود داشته است. اصطلاحا اعیان ثابته گفته می شود. بعدا توضیح بیشتری خواهم داد. خداوند عالم را بدون این که فکر کند و یا بیندیشد آفرید. خداوند نیاز به تفکر ندارد. حتما عزیزان توجه دارند که تفکر حرکت از مبادی به سمت مقصود و مطلوب است. با تفکر در حقیقت ما بین معلوم و مجهول در حال رفت و آمد هستیم. خداوند که چیزی برایش مجهول نیست تا بیندیشد و فکر کند. تفکر و تدبر به فرد متفکر و متدبر، آگاهی می دهد و خداوند بی نیاز از آن است. حداوند منزه از این است که فکر کند و بیندیشد. چون همه چیز در نزد او حضور دارد. حتی نزدیک به او هم نیست بلکه حضور در نزد او است. خداوند عالم را آفرید با علم پیشینی که به عالم داشت. عالم به عنوان علم در نزد خداوند پیش از آفرینش حضور داشت. خداوند عالم را با همین علم به اعیان ثابته آفرید. همه موجودات با همه ویژگی هایی که دارند مبتنی بر همان علمد نزد خداوند آفریده شده اند. حتی رنگ آنها و چگونگی آنها. اجازه بدهید راحت تر با شما سخن بگوییم. در جهان هیچ اراده ای بالای اراده خداوند وجود ندارد. چیزی نیست که بخواهد اراده کند. اراده کننده ای اصلا وجود ندارد. همه اراده ها در طول اراده الهی است. حتی قدرت من و شما هم قدرت حضرت حق است. چنان که خداوند می فرماید هیچ کسی هیچ اراده ای نمی کند مگر آن چه که خداوند اراده فرماید. دوستان عنایت بفرمایند که همه این تعبیرات بازگفت همان وحدت وجود است. غیر از او چیزی نیست که تا بخواهد یا بتواند اراده ای داشته باشد. قوام همه چیز به او و از او است.
- ۰ نظر
- ۲۹ مهر ۹۹ ، ۲۱:۱۴