جمشیدی خراسانی jamshidi khorasani

دین فلسفه عرفان

جمشیدی خراسانی jamshidi khorasani

دین فلسفه عرفان

با شما در باره دین، فلسفه و عرفان سخن می گوییم

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیام های کوتاه

گفتگو با آمریکا؛ ترس یا جسارت؟

دوشنبه, ۲۸ مهر ۱۳۹۹، ۱۰:۰۶ ب.ظ

زیبا آفرین
در چند گروه مساله گفتگو با آمریکا را مطرح کردم:
دو جریان اگر در کشور وجود داشته باشد
یکی طرفدار گفتگو با آمریکا.
 و دیگری گفتگو گریزان،
کسی که اهل گفتگو با آمریکا است ترسو است؟ یا کسی که مخالف گفتگو است؟
وقتی سخن از گفتگو می شود.
یکم. یقینا قرار نیست حاج محمود کریمی و حاج حسین ارضی را ببرند تا مای میز مذاکره مداحی کنند.
دوم. و قرار هم نیست هم چون کتاب قانون در پای میز مذاکره هدیه بدهند.
سوم. یقینا هم قصد این نیست که سعید جلیلی را ببرند تا خاطرات جنگ را برای طرف مقابل بگوید.
چهارم. یقینا منظور از گفتگو حل و فصل منازعات و دعواها و نیل به یک دستاورد مطلوب است.
به نظر من شاید کسانی که از گفتگو می گریزند از همین می ترسند که دستاوردی نداشته باشد یا دستاورد  مطلوبشان نباشد.
همان زمان که گفتگوی تمدنها توسط سید محمد خاتمی مطرح شد به جای آن که بنشینند و راهکارهای گفتگو را طراحی کنند صدا و سیما مساله دیگری را پی افکند چون مخالفت با اصل گفتگوی تمدنها بود. چیزی ذیل تهاجم فرهنگی یا شبیخون فرهنگی و... یعنی گفتگو بی گفتگو. در برابر شبیخون فرهنگی که نمی شود گفتگو کرد. گفتگو از روی میز ایران برچیده شد.
مسلم است که در عرصه گفتگو باید با دست پر بود و همه جانبه نگر بود و قبل از هر اقدامی منافع ملی را لحاظ کرد و...
به نظر من برای گفتگو یا جنگ با آمریکا از سرمایه هزینه کردن خطا است. فریب مردم است. چون هم حادثه عاشورا و هم صلح امام خسن دو سنت بود هم چنین رفتار حضرت امیر با خوارج. سنت به معنای اقدامات عملی نمی تواند ملاک عنل نا قرار بگیرد چنان که در اصول به تفصیل از ان سخن گفته شده است. و بین گفتار معصوم و رفتار معصوم برای استناد فرق واضح است. گرچه برداشت خوی ستیزه گری و جنگ طلبی از عاشورای امام حسین خود خطای فاحش و ناشی از عدم درک درست واقعه عاشورا است‌. اگر حادثه عاشورا را به دقت مطالعه کرده باشند تفاوت ماهوی با اقدام امام حسن ندارد.
در رابطه با گفتگو به نظر من هر کدام از ما همین که برای گفتگو یک یا چند اما و اگر می گذاریم هنوز خود ما هم مساله گفتگو برایمان حل و فصل نشده است. جزو اولویتهای ما نیست.
اول مخالف خوانی
دوم راه انداختن دعوا.
سوم دشنام می دهیم
چهارم یقه طرف  را می گیریم و بعد هم پاره می کنیم.
چهارم چند مشت و لگد؛ اگر زورمان برسد.
پنجم قهر
ششم نزدیک شدن
هفتم روبوسی معذرت خواهی و...
اما دوست اصفهانی داشتیم می گفت برای ما هزینه دعوا خیلی مهم است. همان اول می گوییم برادر! شما ان طرف و ما این طرف چهارتا فحش تو بده چهارتا هم ما. چرا یقه گیری و کتک کاری و کلی خسارت. فحشها که باد هوا است و بار اقتصادی ندارد.
باید پذیرفت که ما هنوز اهل گفتگو نیستیم. فکر نمی کنیم مسایلمان با گفتگو بتوانیم حل و فصل کنیم.
به نظر من شاید همین هم تحت تاثیر اندیشه های چپ باشد. تنها زبانی که باید با ان حرف زد زبان گلوله است. چون باور کرده بودند که طرف مقابل جز زبان گلوله هیچ زبان دیگری را نمی فهمد. این زبان اتقلابی گری است. خیلی تحت تاثیر حزب توده و فدائیان بوده و هستیم. آن هم اقلیتش. روابط ما با دنیا بر گرفته از همین اندیشه است. حتی شعارها و کلمات و واژه ها نیز.
ما باید بتوانیم از اندیشه های رسوبی چپ فاصله بگیریم. ذهنمان را از انها پاک کنیم. همین که رادیکالیزم تا اعماق جان ما رسوخ کرده و همه چیز را حتی با خودمان با ستیز حل و فصل می کنیم یعنی هنوز ریشه های ان باقی است و الا رحماء بینهم باید بین جریانهای داخل کشور نمود می داشت و کسی حذف نمی شد.
با شورا، با اصلاح طلبها، با بسیجی ها، با راننده ها، با شرکتها، با آخوندها، با ضد آخوندها، با ضارب و مضروب؛ با همه دعوا می کنیم. خوی دعواگری پیدا کرده ایم.
کودک به زمین می خورد، زخمی می شود.  بلندش می کنیم و اگر گورموشتی به تخت پشتش نکوبیم و یا ناخن جلی از شانه و گردنش نگیریم قدر متیقن سرش داد می کشیم پدر یا مادر را به عزا می نشانیم. وحال ان که
باید یاد بگیریم که دوره گفتگو است نه قیصر بازی.
گفتگو یعنی تن در دادن به چارچوب و قواعد بازی.
حتی مسایل خانوادگی را هم با گفتگو حل و فصل کنیم. مسایل آن قدر سخت و پیچیده نیست. ما آنها را سخت می کنیم و می پیچانیم. باید گفتگو کردن را بین خودمان رواج بدهیم. در باره آن سخن بگوییم. از شرایط گفتگو با هم گفتگو کنیم. دعواها را یاد بگیریم با گفتگو حل و فصل کنیم. اگر هزینه گفتگو را نپردازیم هزینه مقابله و ستیز به مراتب بیشتر است. یقینا با گفتگو همگان سود می برند ولی در ستیز، افراد خاصی سود خواهند برد و مردم بیشتر زیان خواهند کرد.
اگر می گویند؛ نمی شود! بپرسیم چرا نمی شود؟ همین نمی شود را هم با گفتگو می شود تبدیل به می شود کرد.
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg

  • حسن جمشیدی

گفتگو با آمریکا

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی