جمشیدی خراسانی jamshidi khorasani

دین فلسفه عرفان

جمشیدی خراسانی jamshidi khorasani

دین فلسفه عرفان

با شما در باره دین، فلسفه و عرفان سخن می گوییم

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیام های کوتاه

پرسشهای اعتقادی نوه عزیز

دوشنبه, ۲۱ مهر ۱۳۹۹، ۰۱:۲۳ ب.ظ

زیبا آفرین

دختر بزرگم زمانی که به دبستان می رفت. مدام بین خانه و مدرسه بودم. از باب نمونه. از مدرسه احضار شدم! خانم معلم به اعتراض گفت: به بچه ها تذکر دادم که مراقب شیطان باشند تا فریبتان ندهد. دختر خانم شما برخاسته و با مسخره بازی به من می گوید: کی شیطان را فریب داد؟
خانم معلم خیلی عصبانی بود. آن هم از دختر من آن هم بچه کلاس اول یا دوم دبستان.
از خانم معلم پرسیدم: از کجا متوجه انگیزه او شدید؟
با عصبانیت گفت: خب معلوم است!..
در این بین دخترم را به دفتر آوردند.
مدیر بود و ناظم و معلم و دفتردار و فراش و... جلسه دادگاه رسمیت پیدا کرد. به عنوان وکیل مدافع از دخترم پرسیدم: بابا چرا خانم معلم را مسخره کردی؟
گفت: من مسخره نکردم! اگر حرف ایشان مسخره است سوال من هم مسخره بوده! و اگر حرف ایشان جدی است؛ خب سوال من هم جدی بوده! خانم معلم گفت: شیطان ما را فریب می دهد! من هم پرسیدم: اجازه خانم! پس کی شیطان را فریب داده؟ خب باید یکی باشد که شیطان را فریب بدهد. من که مسخره نکردم. چرا فکر می کنند سوالهای ما بچه ها مسخره کردن است. بگویند بلد نیستیم.
خانم که چیزی نمانده بود اشکش در بیاید گفت: از بس رو داده اید زبانشان ما شاالله یک متر است...
سوال جدی بود. ولی مشکل این بود که طرف متوجه سوال بچه ها نمی شود. ایشان فرق بین ذاتی و عرضی را نمی دانست.  فریبکاری شیطان ذاتی او است.      
دخترم بزرگ شد و فکر کردم دیگر از طرح این مسائل راحت شدم. اما حالا نوبت به نوه عزیز و گرامی رسیده است.       
نوه من می¬پرسد: بابایی پیامبرا برای چی آمده اند؟
گفتم: آمده اند تا بشر را هدایت کنند.
گفت: بابایی فکر نمی کنی این کار بیخودی باشد. خدا شیطان را آفرید تا ما را گول بزند. و بعد هم پیامبران را فرستاد تا خرابکاری های شیطان را درستش کنند. مانع کار شیطان بشوند. یک کم مساله یک جوری است. با عقل جور در نمی آید.  معلم ما می گفت:  خدا بشر را آفرید. بشر برای زندگیش نیاز به قانون داشت. خدا پیامبران را فرستاد تا قانون شرع را به مردم بگویند. بهش گفتم خانم خب این چه کاری است؟ همین عقل و درایت پیامبر را به همه انسانها می داد. انسانها فهمیدند که قانون لازم دارند. خب خداوند بهشان عقل و شعور می داد که دور هم بنشینند و گفتگو کنند و خودشان قانون درست کنند. و قوانین را با توجه به عقل و شعورشان هر از چندی تغییر بدهند. هرکار دلشان خواست بکنند. در انسان خودش یک پیغمبر باشد.
گفتم: بنشین باباجان! خیلی ها از این راه نان می خورند. تو باید کار آفرین باشی. نه این که نانی را قطع کنی.
نکته جالب این که تا جایی که حافظه یاری می کند همین اشکال را مرحوم دکتر محمود شهابی در  آغاز کتاب تاریخ ادوار فقه با تفصیل آورده است.
جمشیدی خراسانی
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg

  • حسن جمشیدی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی