جمشیدی خراسانی jamshidi khorasani

دین فلسفه عرفان

جمشیدی خراسانی jamshidi khorasani

دین فلسفه عرفان

با شما در باره دین، فلسفه و عرفان سخن می گوییم

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیام های کوتاه

۱۷ مطلب در ارديبهشت ۱۴۰۰ ثبت شده است

زیبا آفرین
نکته سوم ادامه مباحثی بود نسبت به حضرت ابراهیم و اسحاق و اسماعیل که در ذیل همان نکته اول بیان گردید که تکرار نمی کنم.
نکته چهارم- ایشان تصریح می کند که:
4- قطعا آیات قرآن بر اشرف مخلوقات بودن انسان به صراحت اشاره کرده،
بنده هم با صراحت تام و تمام عذض می کنم که اصلا قرآن چنین ادعایی را مطرح نفرموده است. لازم به یاد آوری است که در هیچ کجای قرآن تصریح به برتری و اشرفیت انسان بر دیگر آفریده ها است. در یک آیه این چنین آمده است:
وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّیِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى کَثِیرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلًا ﴿ اسرا 70﴾
و به راستى ما فرزندان آدم را گرامى داشتیم و آنان را در خشکى و دریا [بر مرکبها] برنشاندیم و از چیزهاى پاکیزه به ایشان روزى دادیم و آنها را بر بسیارى از آفریده‏هاى خود برترى آشکار دادیم.

در آیه بحث کرامت بخشی به بنی آدم است. و کرامت داشتن و یا کرامت بخشی خداوند به معنای اشرفیت انسان نیست. در ادامه آیه دارد و فضلناهم علی کثیر... بر بیشتر مخلوقات ما برتری بخشیدیم. عنایت داشته باشید فرق است بین چیزی که بر خیلی از آفریده ها برتری دارد با چیزی که از همه آفریده ها برتری دارد. ادعا برتری و اشرفیت انسان بر همه موجودات است و آیه شریفه می فرماید انسان را ما بر بسیاری از پدیده ها برتری بخشیدیم. پس پدیده هایی هم هست که انسانها بر آنها لااقل برتری ندارند. تنها جایی که آیه با صراحت بیان می کند همین است. البته تا جایبی که ذهن بنده یاری می کند.
به این آیات عنایت بفرمایید:
لَخَلْقُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ أَکْبَرُ مِنْ خَلْقِ النَّاسِ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُون(غافر آیه 57)
 آفرینش آسمان‌ها و زمین از آفرینش انسان‌ها مهم‌تر است، ولى بیشتر مردم نمی‌دانند.
أَنْتُمْ أَشَدُّ خَلْقاً أَمِ السَّماءُ بَناها»؛(نازعات آیه 27)
 آیا آفرینش شما سخت‌‏تر است، یا آسمان که آن‌را بنا نهاد؟
هیچ کجا در آیات تصریح به اشرفیت انسان نشده است بلکه از آیه ای از تورات استفاده می شود. و شاید آیه مورد نظر این باشد: خدا گفت: زمین، جانوران را موافق جنس آن¬ها بیرون آورد و خدا، بهائم, حشرات, و حیوانات زمین را آفرید. و چنین شد. و خدا دید نیکوست و خدا گفت: آدم را به صورت ما و موافق و شبیه ما بسازیم تا بر ماهیان دریا و پرندگان آسمان و بهائم و بر تمامی زمین و همه حشرات که بر روی زمین می خزند حکومت نماید. پس خدا آدم را به صورت خود خلق نمود. و خدا انسان را نر و ماده آفرید. و خداوند انسان را برکت داد و به او گفت: بارور و کثیر شوید و زمین را پُر سازید و در آن تسلط یابید (سفر پیدایش1:  آیه 1تا30).
و نیز: انسان ازنظر روحانی به‌صورت خداوند آفریده شد و انسان اشرف مخلوقات خداوند است. (پیدایش ۱:۲۷ و
مزمور ۸:۳.۶ و اشعیا ۵۳:۶  و رومیان ۳:۲۳ و  اشعیا ۵۹:۱۲)  
بنا براین این ادعا که انسان اشرف مخلوقات است بیشتر تحت تاثیر آموزه های بنی اسرائیل است یعنی تحت تاثیر آموزه های یهودی ها است و خود آنها نیز اصرار بر تری خود بر دیگر آدمیان دارند. یعنی انسان اشرف مخلوقات است و یهودی ها اشرف انسانها. چنان که یهودی ها خود را آقازاده خدا می خوانند. خود را بهشتی و دیگران را جهنمی. و الا در رابطه با انسان چنین تعبیری نیامده است. البته چنین ادعایی از بعضی از شیعیان هم صادر شده است. و خود را گل سر سبد جهان آفرینش می دانند ولی این توهمی نیست. چنان که هیتلر نیز این توهم برتری آریایی را داشت.
ادامه دارد
جمشیدی خراسانی
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg

  • حسن جمشیدی

زیبا آفرین
نکته دوم-
ایشان اشاره می فرمایند به آیه شریفه فتبارک الله احسن الخالقین(مومنون آیه 14)
شاید منظور جناب آقا رضا این باشد که خداوند خود را از آفرینش انسان می ستاید. پس انسان موجود ستوده ای است. به بیان دیگر از آیه که در رابطه با آفرینش انسان می فرماید احس الخالقین ایشان نسبت به آفریده که انسان است نتیجه گرفته است که پس ما احسن المخلوقین هستیم. پس سوال این است:
 آیا با این که خداوند احسن الخالقین است ثابت می شود که انسان احسن المخلوقین است.  
جهت روشن شدن مساله و عدم تلازم بین احسن الخالقین و احسن المخلوقین اگر گفته بشود گلمان زیباترین نقطه جهان است! آیا معنای آن این است که:
 انسانهایی که در گلمکان زندگی می کنند زیباترین انسانها هستند؟
آیا آن گزاره به معنای این است که گلمکانیها بهترین انسانهای روی زمینند؟
آیا آن گزاره بیانگر این معنای است که بهترین میوه ها را گلمکان تولید می کند؟  
شاید تمامی گزاره های بالا واقعا صادق و عین واقع باشد ولی از گزاره گلمکان زیباترین جاها است ثابت نمی شود.
به مثال دیگری عنایت بفرماید: انتخابات مجلس شورای اسلامی سال 96 بهترین انتخابات کشور بود. اگر کسی چنین گزاره ای را بیان کند آیا واقعا به معنای این است که:
بیشترین شرکت کننده را در انتخابات 96 داشته ایم؟
آیا به معنای این است که بهترین نماینده ها را مردم انتخاب کرده اند؟
واقعا از آن گزاره می شود چنین نتیجه ای گرفت.
مثال دیگر اگر جناب صالحی وزیر ارشاد بفرماید نمایشگاه کتاب در سال 99 بهترین نمایشگاه کتاب بعد از پیروزی انقلاب بود؛ به معنای این است که:
ما بیشتری بازدید کننده را داشتیم؟
بیشترین کتابها در این نمایشگاه عرضه شد؟
بهترین کتابها در این نمایشگاه عرضه شد؟
بهترین نویسنده ها کتابهای خود را در این نمایشگاه عرضه کردند؟
بهترین انتشارات جهان در آن شرکت کردند؟
این نتایج را نمی دهد. این که خداوند احسن الخالقین است به معنای این نیست که پس ما برترین مخلوقین هستیم.
دقت بفرمایید اگر فلان آقا در فلان شرکت به عنوان بهترین تولید کننده سال شناخته می شود به معنای این نیست که تولیدات او بهترین تولیدات است. خود او بهترین تولید کننده است و ممکن است تولیدی دیگری کالاهای بهتری داشته باشد.
همه بیان آیه این است که خداوند بهترین و نیکوترین آفریننده است. نقاش ماهری است. آیا به معنای این است که نقاشی او برترین نفاشی ها است. خب در این نمایشگاه غیر از خداوند کس دیگری شرکت نکرده است. بقیه موجودات هم آفریده خداوند هستند. و خداوندبابت انسان نکوترین آفریدگار است که زیا آفریده است. آیا زیبا آفریدن انسان به معنای برتری انسان است. چنین ملازمه ای بین این دو وجود ندارد. هریک به صورت مستقل باید ثابت بشود.
ادامه دارد
جمشیدی خراسانی    
          https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg

  • حسن جمشیدی

زیبا آفرین
نکته یکم- ایشان نگاشته اند این که خداوند بنی اسرائیل را برتری بخشیده است علت داردا و علت آن در آیات قرآن بیان شده است.  
اصلا بحث ما برتری بنی اسرائیل نیست. بلکه برتری انسان است. بنده عرض کردم اگر هم برتری بوده باشد در قرآن متعلق به بنی اسرائیل است یعنی قوم و قبیله خاص نه هر قوم و قبیله ای و نه انسان. و نیز بنده مدعی برتری اسرائیل نشدم. تفسیر رایج از آیه را عرض کردم.
در هر صورت با توجه به توضیحات جناب رضا... بالاخره باز فضیلت و برتری از دائره فرزندان ابراهیم خارج نشد. در کشمکش و چالش بین یعقوب و اسحاق بالاخره نبوت در فرزندان یعقوب ادامه یافت. نبوت بین خود همان مجموعه چرخید. همه انبیا یا فرزندان اسحاقند و یا فرزندان اسماعیل تا جایی که ذهن حقیر یاری می کند.   
این که این فرزندی ستم کرد و کار را به فرزند دیگری سپردند؛ این هم بررسی علل مساله است که چرا بعضی از بنی اسرائیل برتری یافتن بر بعضی دیگر. و اصل مساله مورد مناقشه مارا تغییر نمی دهد. باز هم توپ تو میدان بنی اسرائیل است. این امتیاز به سایر ملل و اقوام داده نشد. از بزرگی گرفتند و دادند به کوچکی و یا از کوچکی گرفتند و دادند به بزرگی. در هر صورت تمامی انبیا از بنی اسرائیل بودند. و برای ما فرقی نمی کند که از اسحق باشند یا اسماعیل...
برتری بنی اسرائیل در قرآن
در آیات قرآن این گونه آمده است:
یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ اذْکُرُواْ نِعْمَتِیَ الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ وَأَنِّی فَضَّلْتُکُمْ عَلَى الْعَالَمِینَ ﴿ بقره آیه 47﴾ چون مساله مهم و اساسی بوده است در یک سوره مجدد همان آیه تکرار می شود: یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ اذْکُرُواْ نِعْمَتِیَ الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ وَأَنِّی فَضَّلْتُکُمْ عَلَى الْعَالَمِینَ ﴿بقره آیه 122﴾
اى فرزندان اسرائیل نعمتم را که بر شما ارزانى داشتم و اینکه شما را بر جهانیان برترى دادم یاد کنید.
وَلَقَدْ نَجَّیْنَا بَنِی إِسْرَائِیلَ مِنَ الْعَذَابِ الْمُهِینِ. مِن فِرْعَوْنَ إِنَّهُ کَانَ عَالِیًا مِّنَ الْمُسْرِفِینَ. وَلَقَدِ اخْتَرْنَاهُمْ عَلَى عِلْمٍ عَلَى الْعَالَمِینَ. وَآتَیْنَاهُم مِّنَ الْآیَاتِ مَا فِیهِ بَلَاء مُّبِینٌ ﴿ دخان آیه 30 تا 33﴾ و به راستى فرزندان اسرائیل را از عذاب خفت‏آور رهانیدیم. از دست فرعون که متکبرى از افراطکاران بود. و قطعا آنان را دانسته بر مردم جهان ترجیح دادیم. و از نشانه‏هاى الهى آنچه را که در آن آزمایشى آشکار بود بدیشان دادیم.
خیلی باید مراقب باشیم که تحت تاثیر آموزه های یهودیت قرار نگیریم چنان که بعضی از حتی علما نیز متاثر بودند. این که عهد و پیاما الهی را ستمگران بر دوش نخواهند کشید به معنای این است که پیغمبری ستم کرد و از نسل او نبوت خشکید؟ باید دقت بیشتری روا داشت. البته از یهودی ها هیچ بعید نیست نسبت های ناروایی به انبیای الهی داده اند و حتی خود را آقازاده خداوند می خوانند ولی ما نباید تحت تاثیر القائات آنها قرار بگیریم و به تبعبیری متاثر از اخبار و روایات یهودی ها آیات را تجزیه و تحلیل کنیم.(البته این تذکر حاشیه ای بود)
به آیه شریفه دقت بفرمایید: وَنُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ ﴿ قصص آیه 5﴾ و خواستیم بر کسانى که در آن سرزمین فرو دست‏شده بودند منت نهیم و آنان را پیشوایان مردم گردانیم و ایشان را وارث زمین کنیم.
این آیه معروف و مشهور است که انقلاب اسلامی به حکومت امام زمان وصل می شود و... حالا شاید وصل بشود. وصل شدن و یا وصل نشدن انقلاب اسلامی به حکومت امام زمان ربطی به آیه شریفه ندارد. آیه مورد نظر ربطی به امام زمان و ظهور ایشان و حکومت اسلامی و... ندارد بلکه آیه شریفه صراحت در بنی اسرائیل و قوم موسی دارد و اتفاقا آنها به پیروزی هم رسیدند. و وارث هم گردیدند. یعنی نتیجه آیه همان بود که اتفاق افتاد.
ادامه دارد
جمشیدی خراسانی
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg

  • حسن جمشیدی

زیبا آفرین

کلیپی را جناب آقای کیا حیدری در تلگرام فرستادند و فرمودند که نظر خودم را عرض کنم. بنده هم پذیرفتم و کلیپ را گوش کردم و عرایضی را بیان کردم:
الف- انسان اشرف مخلوقات نیست.
ب- بلکه انسان بیشتر خرابکاری کرده است تا سازندگی
ج- تباهگری انسان در قرآن
د- سفاکی انسان در قرآن
ه. نفی برتری عقلی انسان
و- حتی نفی برتری اخلاقی انسان.
ز- حافظه داشتن حیوان
ح- اگر در قرآن برتری هم باشد به بنی اسرائیل داده شده است.
دوستی عزیز و گرامی به نام رضا اعتراض کرد:
گرچه بعضا پاسخهایی دادند ولی بنده هم توضیحاتی خدمت ایشان عرض می کنم.
خلاصه اعتراض یکی از دوستان چنین است:
1-  اینکه خداوند به بنی اسرائیل می گوید شما را بر عالمیان برتری دادم، البته بی دلیل نیست. زمانی خداوند پدر این قوم را با انواع آزمایش ها آزمود، حتی قربانی کردن فرزند و سوختن در آتش و..... و او سربلند بیرون آمد.
2- خداوند از داشتن چنین بنده‌ای بر خود می بالید که مصداق تبارک الله احسن الخالقین بود.
3- ابراهیم خلیل از خداوند خواست فرزندانش را نیز برگزیده نماید و از طرفی خلیل از او درخواست نموده، خداوند شرطی گذاشت که ظالم نباشند. تاریخ نشان داد این قوم نتوانستند به عهد خود وفا کنند. اینجا بود که ورق برگشت و حتی نبوت نیز به دیگر قوم از فرزندان خلیل الله منتقل شد و ....
4- قطعا آیات قرآن بر اشرف مخلوقات بودن انسان به صراحت اشاره کرده،
5- آنجایی که از همه مخلوقات حتی ملائکه و جنیان می خواهد این موجود را سجده کنند و آن هم بی دلیل نیست.. کالبد انسان جایگاه مخلوقی از مخلوقات خداوند است که برتر از همه مخلوقات حتی ملائکه می باشد..
6- شاید مهمترین دلیل آن این است که، خیلی روشن و آشکار می فرماید: نفخت فیه من روحی.
7- آنقدر جایگاه آن بالا است که خداوند تبارک و تعالی آن را منتسب به خود می کند و ...
اما اشکال ایشان به اصل استدلال:
8- به نظر من نقطه ضعف استدلال شما آنجا است که موجودی دو پا را که نه از عقلانیت به اندازه کافی بهرمند است و نه از انسانیت به عنوان صغری و کبری استدلال برگزیده اید.
9- مثال: در جنگ جمل زمانی که شخصی به نام حارث از امام علی (ع) در باره چگونگی تشخیص حق و باطل سوال کرد. حضرت در پاسخ فرمود: تو حق را نشناختى تا بدانى که اهل حق چه کسانى مى‏‌باشند؟ و باطل را نیز نشناختى تا باطل گرایان را بدانى... انسانی که مورد نظر خداوند است و اشرف مخلوقات، انسان کامل است، نه یک موجود رونده بر روی دو پا ...
برای اشکالهای ایشان توضیحاتی خواهم داد.
ادامه دارد
جمشیدی خراسانی https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg

  • حسن جمشیدی

زیبا آفرین
نکته ششم- دیگر علوم هم این گونه است. یقینا طبقات اقتصادی در نوع نگاه افراد به واقعیتها و حقایق بی تاثیر نیست. حتی زن بودن و مرد بودن هم موثر است. یعنی جنسیت دخالت دارد. به نظر من حتی شهری بودن و دهاتی بودن مجتهد در استنباط احکام کاملا دخیل است. پایین شهربودن و بالای شهر بودن.
مساله مهم در فقه بحث مکلف است. نوع نگاه ها خیلی موثر است. شاید بعضا که در خانواده هایی زندگی کرده اند که تحت فشار بوده اند یا بیشتر مورد سخت گیری بوده اند سختگیرتر شده اند. یعنی فضای تربیتی در نوع گرایش و نگرش بی تاثیر نیست. علوم هر یک مجوعه ای از دانستنی ها است. و در شکل گیری معرفت علل و عوامل بسیاری دخیل است.  
خداوند رحمت کند آیت الله سعیدی کاشمری را که بارها می فرمود و تاکید داشت که مراقب باشید مردم خودشان در سختی و کلفت هستند شما در بیان احکام شرعی بر میزان سختی های آنها نیفزایید.
و نیز خداوند رحمت کند آیت الله زنجانی را که بارها تاکید می کرد که شریعتنا سهلة سمهه. شریعت ما یعنی همین فقه بسیار ساده و آسان است. قطعا این نوع نگاه با سختگیری نمی سازد.
فردی خدمت آیت الله سعیدی کاشمری رسید که من گوسفندی نذر کردم. الان نمی توانم به نذرم عمل کنم.
حاج آقای سعیدی پرسیدند: نذر شما که محقق شد؟
گفت: بلی
فرمود: خدا رو شکر. پس مشکلی نسبت به اصل نذر الان نیست. چیزی که به خاطر آن نذر کرده بودی به آن دست پیدا کردی؟
گفت: بله شکر خدا. الحمد لله.
حاج آقا گفت: شما هنگام نذر صیغه نذر هم خواندی؟
فرد پرسید: حاج آقا صیغه نذر دیگر چه صیغه ای است؟
حاج آقا فرمود: برو! نمی خواهد نذرت را ادا کنی! چون فاقد عقد بوده است.
فرد خوشحال شد و گفت: حالا صیغه نذر چگونه است؟
حاج آقا گفت: باشد هر وقت خواستی نذر کنی یادت می دهیم.
و فرد رفت.
یکی از دوستان گفت: چرا حاج آقا صیغه نذر را به ایشان یاد ندادید.
گفت بعضی چیزها را اگر به مردم یاد بدهید برای آنها درد سر می شود. اگر الان نذر کرده بود و صیغه نذر را هم اجرا کرده بود درگیر شرایط بد روحی و روانی می شد. طرف بلد نیست. باز مشکلی پیش می آید و پیش خودش نذر می کند. و بعد پیش من می آید و  من هم باز خواهم گفت که نذر بدون صیغه که وجوب ندارد. هم نذرش محقق شده و هم چیزی به گردنش نیست و هم احساس تجری و سرکشی نمی کند...
 این تفکر را بگذارید در برابر کسی که می گوید شبکه های مجازی مرکز فساد و فحشا است.
دو چرخه سواری حرام مسلم است.
کبوتر بازی از زنای با زن شوهر دار بدتر است.
و...
بالاخره اینها یک جاهایی درس خوانده اند ولی خاستگاههای اینها در نوع نگاهشان کاملا موثر است.
جمشیدی خراسانی
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg

  • حسن جمشیدی

زیبا آفرین
در این موارد نباید سراغ عقل و ادراکات عقلی رفت بلکه سراغ فهم عرفی. عرف مفهومش از جاری صرف جریان نیست بلکه یکی از ویژگی هایش جریان است. ویژگی دیگرش داشتن مبدا و منشا و مخزن است. و الا دو نفر که دو سر شیلنگ را گرفته اند کسی نمی گوید جوی آب را با خودتان جا به جا می کنید. مقداری آب در شیلنگ است. کسی به آن آب جاری نمی گوید. عرفی که ما با آن سر و کار داریم آب جاری را آبی می داند که داری مخزن است و از یک جایی به جای دیگر جریان دارد.  ممکن است این جریانش کم و باریک باشد ولی مهم این است که مخزن دارد. به گفته اقتصادی ها پشتوانه دارد. و جریان هم دارد.
خلاصه کلام اگر موضوع روشن است تشخیص موضوع با خود مکلف است. اگر موضوع مشخص نیست روشن شدن موضوع بر عهده عرف است. عرف می گویندآب جاری چیست؟ یا آب کر چیست؟ عرف هم که معنای خاص خودش را دارد. عهرف می گوید مجلس لهو چیست؟ عرف می گوید مجالس گناه چیست؟ عرف می گوید دیوار شهر کجا است(در نماز قصر و اتمام).    
نکته سوم- نسبت به علم فقه باید توجه داشت که فقه هم یک علم است مثل فیزیک و شیمی و جامعه شناسی و جغرافی و تاریخ و فلسفه و ریاضی و عرفان و... با این تفاوت که بعضی از اینها علوم تجربی اند و بعضی عقلی اند و بعضی کشفی و بعضی نقلی اند. البته بعضی از علوم ارزش و اعتبار بیشتری نسبت به علوم دیگر دارند. این اعتبارش به چه معنا است باید در محل خود از آن بحث کنیم.
هم چنان که در فلسفه علیرغم آن که برهانی و عقلی است ممکن است خطا صورت بگیرد در جامعه شناسی هم ممکن است این اشکال پیش بیاید. در همه علوم این گونه است. نهایت خطاها در علوم مختلف است. در ریاضی هیچ گاه قاعده خطا نمی شود ممکن است فرد در محاسبات خطا کند. در فلسفه هم این گونه است. فرد در مقدمات چه بسا خطا کند.
در فقه چون جزو علوم نقلی است مثل سایر علوم احتمال خطا فراوان است. البته همه علوم قواعد و قوانینی دارند که درصد خطا و اشتباه کاهش پیدا کند ولی به صفر نمی رسد. در فقه هم نیز این گونه است.
مثال می زنم. برای دسترسی به حکم شرعی باید به آیه قرآن استدلال بشود. و یا به روایت. تا دیروز فرد طی تحقیقاتی که به دست آورده بود فکر می کرد یکی از شاخصهای حل تعارض ادله مخالفت با اهل سنت است. لذا چون مثلا فلان حکم با اهل سنت مخالف است پس درست است. الان طی تحقیقاتی به این نتیجه رسیده است که ملاک صحت حکم موافقت با اهل سنت است. چون فقه شیعه تعلیقه بر اهل سنت است نه ردیه علیه اهل سنت. مرحوم بروجردی تلاش می کرد مسائل فقهی را در بستر و خاستگاه اصلیش که اهل سنت است بررسی کند. فقهای بزرگی چون شیخ طوسی و سید رضی و... با اهل سنت تعامل داشته اند و... در نتیجه چون این نظر با اهل سنت موافق است لذا سراغش می رود و از نظر سابق خودش دست می کشد.
یا مثلا به روایتی استناد می کند و بعد متوجه می شود که این روایت در وسائل مثلا غلط چاپ شده است یحرم غلط است لایحرم درست است. خود همین غلط تایپی و چاپی ممکن است کار دست مجتهد داده باشد.
بلی اشتباه امکان دارد. در همه علوم از آن جمله در فقه. و در این جهت فرقی با دیگر علوم ندارد.
نکته چهارم- این که فقه مقدس است. خب چون من عرفان خوانده ام اساتید بنده می گفتند عرفان اصل و اساس همه علوم است. چون موضوعش توحید و خداوند است. و نیز فلسفه هم که خوانده ام. اساتید بنده می گفتند فلسفه بن مایه و اساس علوم است. چون موضوعش وجود یا موجود است. آقای حجت هاشمی می فرمود اساس همه علوم برای شما طلبه ها ادبیات است. ادبیات بخوانید تا مثل فلانی بیسواد نباشید... یکی از دوستان علوم اجتماعی می گفت اصل همه علوم جامعه شناسی است. این نگاه افراد است. و هیچ کدام بردیگری برتری ندارد. ملاصدرا ابن سینا را تحقیر می کند که خودش را درگیر آزمایش ادرار مردم کرده است. خب این نگاه ملاصدرا است نسبت به علوم تجربی ابن سینا و حال آنکه در وضعیت فعلی اگر دانش تجربی نباشد فرصتی برای تعقل و فلسفه نخواهد بود.  
در نتیجه فقه هم مثل سایر علوم اشتباه و خطا دارد و در کتابهای فقهی نقد و اشکال آقایان به یک دیگر الی ما شاالله. که گاه نسبتهایی هم به هم می دهند. مثلا این حرف از اصاغر طلبه ها بعید است تا چه رسد به شما. یعنی شما به اندازه یک بچه طلبه متوجه نشدی...
نکته پنجم- فقه هیچ قداستی ندارد. هم چون سایر علوم است. ولی چون مواد مورد نظر در فقه آیات و روایات است لذا خود مردم هم نسبت به آیات و روایات حساسیت دارند. من دیده ام در بعضی از مراکز کتابهایشان را می گذارند و رویش می نشینند ولی همینها روی قرآن و یا روایات نمی نشینند. شرح لمعه و مکاسب را کسی نمی گذارد و رویش بنشیند. ارزش و اعتباری هم اگر هست به جهت روایات و آیات آن است نه به خاطر فقه بودن.
جمشیدی خراسانی
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg

  • حسن جمشیدی

زیبا آفرین
در ادامه بحث اجتهاد و تقلید جناب قندهاریون چنین پرسیده اند:
معمولاً این بحث مطرح است که فقه حکم موضوع را بیان می کند ولو آن که آن موضوع به ندرت اتفاق بیفتد، مثلا اگر لوله ای که به ضخامت سرنگ است اگر آبی را عبور دهد آب جاری می¬شود و لو آن که حجم آب یک (کر) نباشد! این درست است؟
مطرح شده که فقه علم بشری است و از خطا  مصون نیست، پس تقدس ندارد! برای همین نظرات فقها ملهم از شرایط بوم و اقلیمی است که در آن زندگی می¬کنند!
آیا این نظریات صحیح است؟
با سلام و ارادت
نکته اول- حکم همیشه روی موضوع مشخص و معین می رود. مثلا در کاباره ها و یا کلوپهای شبانه رقاصه ها می رقصند و آواز خوانها می خوانند. کسی تردید ندارد که این مراکز جای گناه است. مرکز فساد است. حتی خودشان هم این را می دانند. لذا کمتر اتفاق می افتد که همسر خود را ببرند. یعنی می دانند کاباره و کلوپ شبانه مصداق روشن مرکز فساد و گناه است.
حالا فرد سوال می کند: ترانه های افتخاری چه حکمی دارد؟ یا شنیدن ترانه های ...؟
اگر در همه این موارد می داند که از قبیل همان مراکز فساد و فحشا است در نتیجه حرام است ولی اگر نمی داند و یا شک دارد حکم حرمت شامل حال آن نمی شود. چون تردید دارد که ترانه های افتخاری و یا شجریان و... جزو آن ترانه ها هست یا نه. به بیان دیگر قطع و یقین دارد که در کاباره ها و کلوپها از این نوع ترانه ها خوانده نمی شود.
مثال دیگر: نماز خواندن در منزل خود و یا منزل پدری و یا مسجد مشکلی ندارد بلکه نماز در مسجد خصوصا اگر مسجد جامع باشد صواب بیشتری خواهد داشت. من در خیابان قدم می زدم که وقت نماز شد. همان نزدیک پارکی بود و یا یکی از موسسات... رفتم نماز بخوانم گفتند آقا احتمالا زمین اینجا غصبی است. یکی از شرایط درست بودن نماز غصبی نبودن مکان نماز است. و من الان متوجه شدم که زمین آن غصبی است. چون موضوع مشخص شده است نماز من دیگر اعتبار ندارد.
نماز باید درمکان غیر غصبی باشد.
و این مکان غصبی است.
پس نماز من شرط صحت را نخواهد داشت.
لذا می گویند موضوع کاملا باید روشن بشود تا یکی از احکام پنجگانه واجب و حرام و مستحب و مکروه و مباح بر آن بار بشود.
اگر من بدانم فلان شیشه آب یا سرکه و یا شربت عسل است خوردنش جایز است. اگر بدانم مشروبات الکلی است خوردن آن حرام است. و اگر شک داشتم که حکم آن فرق می کند.
پس ما با دو مقوله سر و کار داریم
یک- حکم
دو- موضوع
حکم باید از طرف شرع برای ما بیان بشود. یعنی حکمی که از طرف شارع بیان می شود کاملا شفاف و روشن است. ممکن نیست که در آن ابهام داشته باشد. گاه ممکن است شارع حکمش به گونه ای باشد که شما بین دو یا سه انتخاب مخیر باشید. لذا سراغ معصوم می رویم. و یا کسانی که به معصوم دسترسی دارند. این مطلب را به تفصیل در اجتهاد و تقلید توضیح دادیم.
اما موضوع باید از طرف خود مکلف روشن بشود. این که شیشه موجود در یخچال آب است یا مشروب به شارع و یا مجتهد ربطی ندارد. بلکه به خود شما مرتبط است. تشخیص موضوع؛ اما و اگرهای اطراف موضوع باید توسط خود مکلف روشن بشود.
می گویند شنیدن صدای زن که موجب مفسده بشود حرام است. اگر شما با شنیدن صدای زن حالی به حالی می شوید. گویا در کاباره و یا کلوپ شبانه حضور پیدا کرده اید قطعا و یقینا حرام است ولی اگر با شنیدن خواننده زن اشکتان هم در آمد و بیش از هر مداح و روضه خوان گریه کردید در نتیجه حرام نخواهد بود. تشخیص موضوع با خود شما است. با خود مکلف است.
نکته دوم- اما مثال مورد نظر که با لوله بسیار باریک مثل سرنگ آب جاری است یا نه؟
این موارد از قبیل تشخیص موضوع توسط خود مکلف نیست. باید رفت سراغ عرف. چون موضوع دقیقا روشن نیست. دقت فرمودید. می دانیم مجلس لهو چه مجلسی است. و می دانیم که این مجلس و یا این کنسرت از قبیل آن مجالس لهو و حرام نیست. ولی در جاهایی خود موضوع برای ما روشن نیست باید لز عرف کمک بگیریم.
آب جاری چه آبی است؟ آیا این آبی که با لوله باریک ده متری جا به جا می شود هم جاری است یا نه؟ دقت بفرمایید که اشکال در درک و فهم ما از آب جاری است. در جایی که موضوع روشن است حکم روی موضوع توسط مکلف بار می شود. ولی در جاهایی که موضوع روشن نیست. این که اگر آبی توسط یک سرنگ از مبدا به مقصد انتقال بیابد آیا جاری است یا نه؟ باید سراغ عرف رفت. عرف به چه آبی جاری می گوید. عرف که می گوییم یعنی عرفی که حداقلهای معرفت و شناخت را دارد.
برای تراز ما از شیلنگ استفاده می کنیم. مثلا پنجاه متر شیلنگ شفاف می گیریم و آن را پر آب می کنیم. لازم نیست سراغ سرنگ بروید همین شیلنگ های شفافی که برای آب کولر استفاده می شود. و بناها برای تراز از آن استفاده می کنند. آیا واقعا به آبی که در این شیلنگها وجود دارد کسی آن را جاری می گوید؟
جمشیدی خراسانی
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg

  • حسن جمشیدی