جمشیدی خراسانی jamshidi khorasani

دین فلسفه عرفان

جمشیدی خراسانی jamshidi khorasani

دین فلسفه عرفان

با شما در باره دین، فلسفه و عرفان سخن می گوییم

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیام های کوتاه

۱۴۹ مطلب با موضوع «مباحث فقهی» ثبت شده است

زیبا آفرین
بررسی صدای زن
در رابطه با صدای زن از دو منظر می توان مورد بررسی قرار داد و نیز در فقه مورد بررسی قرار گرفته است.
گوینده یا شنونده
یکی خود زن به عنوان مکلف آیا می تواند با نامحرم سخن بگوید یا نه؟
یکی شنونده است که آیامی توان به سخن زن نامحرم گوش بدهد یا نه؟
در عرصه "صدای زن" مکلف هم می تواند خود گوینده باشد و می تواند شنوده باشد.  
ما با دو نوع مکلف در بادی امر مواجه هستیم.
یکم- خانمی که حرف می زند مانند:
خانمی که برای خرید به بازار می رود. نان می خرد و یا سیب زمینی و پیاز و یا لباس و یا طلا و جواهر و یا در صف مرغ و تخم مرغ و روغن و ...
خانمی که فروشنده است و کالا را برای دیگران توصیف می کند. چه به صورت حضوری به عنوان ویزیتور و یا به صورت تلفنی.
خانمی که در رستورانها و کافی شاپها و ... سفارشات را ثبت می کنند و یا در فروشگاههای بزرگ افراد را برای خرید راهنمایی می کنند...
خانمی که در محافل و مجالس به عنوان مسوول سخنرانی می کند. مثل نماینده های مجلس و شورای شهر و روستا و یا وزیر و یا معاونان و یا مدیران کل و یا فرمانداران و بخشداران...
خانمی که به عنوان نامزد انتخاباتی سخنرانی می کند. چه عضویت در شرکتها و چه نمایندگی شورای شهر و مجلس شورای اسلامی و...
 خانمی که قرآن می خواند و آن هم به ترتیل یا با صوت برای دیگران و یا نزد معلم مرد خود...
خانمی که مداح یا روضه خوان است.
خانمی که مجری برنامه ها است. مانند گویندگان خبر و یا مجریان برنامه های تلوزیونی و...
خانمی که آوازه خوان است به صورت فردی و یا همراه کروه.
خانمی که دکلمه و یا شعر می خواند...
من تلاش نکردم که موارد سخن گفتن خانمها را استخراج کنم که چند گونه می تواند باشد. مواردی که بیان شد تقریبا دامنه سخن گفتن را به سامان می کند.
تمامی مواردی که در بالا بیان شد خانم به عنوان متکلم و سخنگو است و شنوده می تواند زن و یا مرد باشد.  
دوم- کسی که صدای زن را می شنود. چه شنوده آن مرد باشد یا زن؛ البته بیشتر پرسش مورد نظر مرد است که صدای زن را بشنود. گرچه بعضی بین مرد و زن فرقی نگذاشته اند.  
لااقل می شود گفت:
1- گفتگوی خودمانی(دو طرفه است. گوینده و شنونده)
2- گفتگوی بازاری یا بازاریابی(نیز دو طرفه است گوینده و شنونده)
3- سخنرانی(که یک سویه است و طرف مقابل گوش می دهد. یا در کلاس و یا در مجلس و محفل... بیشتر القاء مطلب است). حتی دکلمه خوانی و یا شعرخوانی را هم در این مجموعه قراربدهید.
4- آواز خوانی
آواز خوانی می تواند تلاوت قرآن باشد برای دیگران.
تلاوت قرآن باشد برای معلم و یا استاد خودش.
ادعیه باشد مانند دعایب کمیل یا ندبه و...
حدیث پیامبر و یا ائمه باشد برای دیگران
مضامین روایات و آیات باشد مانند اشعار و غزلیات و...
خواندن ترانه ها و...
اجازه بدهید در آغاز چند حکم شفاف و روشن را از لابه لای حکمهایی که توسط فقهای عظام بیان شده است به عرض شما عزیزان برسانم.
جمشیدی خراسانی
ادامه دارد
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg

  • حسن جمشیدی

زیبا آفرین
با اندکی دستکاری روایت فوق را خانم درصات حمدانی می خواند. شاید عمده دستکاری ایشان اضافه کردن عایشه مادر تو باشد که به احتمال زیاد همین نکته هم حساسیت برانگیز شده است. علیرغم آن که نام شریف حضرت زهرا سلام علیها و نیز حضرت امیر و امام حسن و امام حسین توسط وی برده می شود. ولی احتمالا این اسامی نتوانسته اند نام عایشه پوشش بدهد یا دست کم کم رنگ کند.    
ادامه دارد. اثرگذاری کلیپ
اجرای خانم دُرصات حمدانی شیوه جدیدی بود به جای استفاده از شعر و یا ترانه از متن یک روایت استفاده کرده بود. خود قصه بسیار زیبا و جاندار و شیوه اجرای او به قصه جان تازه ای می داد. اجرای بسیار زیبا بود. خیلی با وقار ایستاده و با طمانیه خاصی متن روایت را می خواند. طبق بیشتر موسیقی های عربی متن و صدای خواننده بر ابزار موسیقی استعلا یا استلا داشت. در بگران و پس زمینه گویا از حداقلهای وسایا موسیقی استفاده شده بود.
تقریبا شیوه جدیدی بود. یا لااقل برای من جدید بود. چندی قبل هم در تولد پیامبر اکرم(ص) همین کلیپ را برای من فرستاده بودند.
جدای از زیبایی، بسیار سوزاناک بود. با تمام وجود اندوه آن کودک یتیم درمانده از جنگ را بر روح انسان فرو می ریخت. غم نامه بود. نه ترانه. هر دو باری که من گوش کردم فقط اشک ریختم.
شاید از مهربانی پیامبر که واقعا چنین بود.
شاید از درد و رنج های پیامبر که واقعا چنین بود.
شاید از مظلومیت پیامبر که نیز چنین بود.
و شاید از جنگ
و شاید از کودکان باقی مانده از جنگ
و شاید از درد و رنجهایی که جنگ به بار می آورد...
نمی دانم فقط اشک ریختم. تنها مرحمی بود که می توانست به اندوه من التیام ببخشد.
از این که پیامبر اکرم این قدر به مردم و درد دل مردم نزدیک بود بر خودم می بالیدم که پیرو او هستم. و از این که پیامبر این قدر به بچه های یتیم نزدیک بوده است نیز خوشحال بودم چون یتیم بومد درد یتیسم را به خوبی درک می کرد... تازه داشت حالیم می شد که چرا در قرآن این قدر به بچه های یتیم تاکید شده است. در یک کلام باید گفت: جزو کلیپ های تاثیر گذار بود...
ادامه دارد
جمشیدی خراسانی
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg

  • حسن جمشیدی

زیبا آفرین
متن کلیپ:
متنی که خانم درصا حمدانی می خواند روایت زیر است البته با تغییرات جزیی.
یحکی أن فی یوم خرج النبی صلی الله علیه وسلم لیؤدی صلاة العید. فرأی أطفالاً یمرحون و یلعبون ولکن کان بینهم طفلاً یبکی وحیداً و ثوبه ممزق، فإقترب منه صلی الله علیه وسلم و قال له: مالک تبکی ولا تلعب مع الصبیان؟ فاجابه الصبی: لقد قتل أبی فی إحدی الحروب الإسلامیة وتزوجت أمی فأکلوا مالی واخرجونی من بیتی، وأنا لیس لدی مأکل ولا مشرب ولا ملبس ولا بیت یأوینی، وعندما رأیت الأطفال یلعبون تجددت أحزانی فبکیت علی مصیبتی. فأخذ النبی صلی الله علیه وسلم بید الصبی وقال له: اما ترضى ان اکون لک ابا وفاطمة اختا وعلی عما والحسن والحسین اخوین؟ فعرف الصبی أنه رسول الله صلی الله علیه وسلم فقال علی الفور: وکیف لا أرضی بذلک یا رسول الله، فأخذه الرسول صلی الله علیه وسلم إلی بیته وکساه ثوباً جدیداً واطعمه وبعث السرور فی قلبه من جدید. فرکض الصبی بین الصبیان یرکض ویلعب، فقال له أحد الصبیان أما کنت تبکی قبل قلیل؟ فما الذی جعلک الآن مسروراً وفرحا؟ فقال الیتیم: کنت جائعا فشبعت وکنت عاریا فکُسیت وکنت یتیما فأصبح رسول لله ابی وفاطمة الزهراء اختی وعلی عمی والحسن والحسین اخوتی. فقال الصبیان علی الفور: لیت آبانا قتلوا فی الحرب لنحصل علی ما حصلت أنت علیه. وعاش الطفل فی کنف الرسول صلی الله علیه وسلم حتی توفی، فلما وصل إلیه نبأ وفاته خرج من البیت یبکی ویهیل التراب علی رأسه صارخاً: الآن صرت یتیماً... الآن صرت غریباً، فقام أحد الصحابه بکفالته.
گفته اند: نبی اکرم(ص) روزی برای ادای نماز عید بیرون شد. کودکان را دید که با نشاط بازی می کردند.  در بین آنها کودکی بود که گریه می کرد و تنها بود. لباس کهنه به تن داشت. پیامبر صلی الله علیه و آله به او نزدیک شد از او پرسید: چرا گریه می کنی؟ چرا با دیگر کودکان بازی نمی کنی؟
آن کودک پاسخ داد: پدرم در یکی از جنگهای اسلامی کشته شد. و مادرم شوهر کرد و تمام اموال من را خورد و مرا از خانه ام بیرون انداخت. دیگر من نه خوردنی دارم و نه نوشیدنی و نه پوشیدنی و نه خانه ای که در آن پناه بگیرم.  این که می بینم کودکان بازی می کنند، اندوه من زنده می شود... بر اندوه خویش می گریم.
پیامبر دست کودک را گرفت و به او گفت: آیا خشنود خواهی بود اگر من پدرت باشم و فاطمه خواهرت و علی عمویت و حسن و حسین برادرانت؟
کودک پیامبر را شناخت. با شتاب پاسخ داد: ای فرستاده خدا! چگونه بدان خشنود نباشم!
پیامبر او را با خودش به منزل آورد. لباس نو به او پوشاند. غذا به او خوراند. و شادی نویی را در دل او بر انگیخت.
کودک بیرون دوید و بین کودکان می پرید و بازی می کرد.
یکی از کودکان از او پرسید: همین چند لحظه پیش گریه می کردی؛ تو را چه شد؟ چه چیزی تو را اینک خوشحال و شاد کرده است؟
پسرک یتیم گفت: گرسنه بودم سیرم کرد. برهنه بودم پوشاندم. یتیم بودم و اینک فرستاده خدا پدرم شد و فاطمه زهرا خواهرم و علی عمویم و حسن و حسین برادرهای من...
کودکان بی آن که درنگ کنند به او گفتند: کاش پدر ما هم در جنگ کشته می شد تا چیزی که تو به دست آورده ای ما نیز به دست می آوردیم.
کودک در کنف حمایت پیامبر(ص) زندگی کرد تا درگذشت. چون خبر درگذشت پیامبر به وی رسید بیرون آمد و اشک می ریخت و خاک بر سر خود می پاشید و داد می زد: الان من یتیم شدم... الان من غریب شدم.
یکی از یاران پیامبر بر خاست و کفالت او را بر عهده گرفت...
این روایت را گفته اند که ضعیف است شاید ماخذ داستان این روایت باشد که بدان شرح و بسط داده اند:  
قال الإمام البزار فی مسنده  کشف الأستار حَدَّثَنَا إِبْرَاهِیمُ بْنُ عَبْدِ الله بْنِ الْجُنَیْدِ ، ثنا أَبُو الأَسْعَدِ مِنْ وَلَدِ بَشِیرِ بْنِ عَقْرَبَةَ الْجُهَنِیِّ، وَکَانَ یَنْزِلُ عَسْقَلانَ فِی الرَّمْلَةِ فِی قَرْیَةِ طُورٍ، فَحَدَّثَنَا عَنْ أَبِیهِ ، عَنْ جَدِّهِ ، عَنْ بَشِیرِ بْنِ عَقْرَبَةَ الْجُهَنِیِّ ، قَالَ : لَقِیتُ رَسُولَ الله صلى الله علیه وسلم یَوْمَ أُحُدٍ فَقُلْتُ: مَا فَعَلَ أَبِی؟ فَقَالَ: اسْتُشْهِدَ رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَیْهِ"، فَبَکَیْتُ، فَأَخَذَنِی فَمَسَحَ رَأْسِی وَحَمَلَنِی مَعَهُ، وَقَالَ: " أَمَا تَرْضَى أَنْ أَکُونَ أَنَا أَبُوکَ وَ تَکُونَ عَائِشَةُ أُمَّکَ؟ قَالَ الْبَزَّارُ: لا نَعْلَمُهُ یُرْوَى إِلا بِهَذَا الإِسْنَادِ. و قال الإمام الهیثمی رحمه الله فی مجمع الزوائد ومنبع الفوائد: رواه البزار وفیه من لا یعرف. هذا هو أصل الحدیث الضعیف ، لکن قام القصاص والوعاظ بتزیینه بالروایة الخیالیة المکذوبة.
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg

  • حسن جمشیدی

زیبا آفرین
در یکی از صفحات مجازی کلیپی گذاشته بودند که از کارهای خانم دُرصات حمدانی خواننده تونسی بود. متن یا ترانه آن روایتی از نبی اکرم(ص) است.
اصل همان کلیپ را بدون هیچ توضیحی، برای دوستان در صفحه حوزه علمیه فرستادم.
گاه شادی و شادمانی در من ایجاد می شود دوستدارم دیگران نیز در این نشاط و شادی شریک باشند. تنها خوری خلاف رفاقت است. تنها شراکت که نباید در غم و اندوه باشد.
اما خلاف انتظار رخ داد. البته انتظار مخالفت می شد ولی بیش از انتظار بعضی واکنش نشان دادند:
این مزخرفات چیست که این جا می گذارید...
آوازه خوانی یک زن سربرهنه و آرایش کرده در حضور اجنبی..
حقیقت برای ترویج نیاز به باطل ندارد...
این فیلم هتک پیامبر اکرم است...
تعجب از شما است که از این فیلم خوشتان آمده و ترویج می¬کنید.
این تعبیر بسیار مهم بود: یعنی اگه اجازه بدیم یک زن بی حجاب و با آرایش با آواز از پیامبر حدیث بخونه...
اگه فکر می¬کنید با مطربی می¬شود تبلیغ دین کرد، راه را عوضی آمدید...
البته از تعداد بیش از ششصد نفر از اعضا سه نفر چنین واکنش تندی از خود نشان دادند. بگذریم از اهانتهایی که صورت گرفت. که منجر به حذف آن مزخرفات و یا آوازه خوانی و مطربی و... از صفحه مورد نظر شد...   
در آن جمع دوستی گرامی طرحی نو در انداخت و گویا خواست راه میانبر بزند و بحث را از کشمکش و چالش و مجادله به بحث علمی بدل کند...
رفتم سراغ اصل سوال؛ ایشان گویا پاک کرده بودند. ولی خلاصه و چکیده سوال خوانندگی زن بود که چه حکمی دارد؟
حقیر پاسخ زیر را فرستاد: خداوند به شما جزای خیر بدهد که لااقل طرح پرسش کردید. البته دوستان که نظرشان را فرمودند! شما فکر می کنید با توجه به توپهای پُر دوستان مجال برای کشف حقیقت وجود دارد؟
آیا دوستان دل به بحث می دهند تا حقیقت روشن شود؟
دوستانی که خود بریده اند و خود دوخته اند و الخ؟
من نمی دانم پاسخ جدی بر پرسش جدی شما چقدر دوستان عزیز حوزوی -که پیش از این صابونشان به تن بنده خورده است- یارای شنیدن حقیقتش را دارند؟
 نگوییم حقیقت لااقل عرایض آخوندی از صنف و از سلک خودشان را دست کم بشنوند که حتی در عرصه علم هم مقلد نیست بلکه به دنبال حقیقت است. –با توجه به واکنشهای تند بعضی از اعضا- من ظرفیت این صفحه را آن مقدار نمی دانم...
بعد از این توضیح حقیر، عزیزی عبارت زیر را فرستادند.  
زنده باشید، طبق آن چه بنده سوال کردم، اگر صدای زن طوری باشد که مشخص باشد خواننده کیست، حرام است، خواه مصداق غنا باشد یا نباشد. حال نظر حضرتعالی را نمی¬دانم که به عنوان مجتهد، قاعدتا بر اساس ادله فقهی خواهد بود!
مجدد پیام زیر توسط ایشان فرستاده شد:
سلام مجدد،عرض بنده این بود که بنده از مجتهد سوال کردم فرمودند: آواز خواندن زن اگر طوری باشد که خواننده مشخص شود کیست حرام است؟ خواه مصداق غنا باشد یا نباشد؟ سپس عرض کردم که اگر حضرتعالی به عنوان کسی که تقلید نمی¬کند نظر دیگری دارید، با ادله فقهی بفرمایید تا استفاده کنیم.
طبق فتوایی که خود این عزیز از مجتهدی بیان فرموده است نباید خواندن آن خانم مشکلی ایجاد می کرد. چون آن خانم را حداقل این عزیزان که اصرار به حرمت و فساد انگیزی آن داشتند را نمی شناختند و نمی دانستند که خواننده آن کیست. و فکر هم نمی کردند که این برنامه مدتها قبل ضبط و پخش شده است. چنان که عزیزی نگاشته بود باید جلو آن گرفته شود.
گرچه در خود همین فتوا ابهام وجود دارد: اگر صدای زن طوری باشد که مشخص باشد خواننده کیست، حرام است.
سوال: آیا می شود  صدای زنی را گوش کرد که قابلیت تشخیص و شناسایی نداشته باشد. یعنی نشود فهمید که مثلا فلان خواننده ایرانی یا فلان خواننده عرب یا فلان خواننده انگلیس یا آمریکایی یا روسی است؟
اگر نشود تشخیص داد پس مفید فایده نیست به چه چیزی می خواهند گوش بدهند.
مگر این که بگوییم نظر آن مجتهد این بوده است که نتوان فرد را شناخت. چنان که همین کلیپ را شاید بسیاری نشناسند. و در پی شناخت او هم نباشند. دلیلی هم ندارد که بخواهند او را بشناسند.
در صورت در بیان نظر ایشان چنین ابهامی وجود دارد و وجوه متعددی از آن برداشت می شود. در هر صورت آن عزیز نظر ایشان را فرستاد و نظر این حقیر را نیز خواست.    
به نظرم رسید لااقل در بین دوستان یک نفر کنجکاو و جویای حقیقت وجود دارد. گرچه دوستان دیگری هم قطعا و یقینا هستند که وارد این منازعه نشده اند ولی دوست خواهند داشت که ته این چالش و کشمکش چه خواهد شد.
بنده هم به خواسته دوست عزیز جامه عمل پوشاندم و حسب الامر ایشان پاسخ را تقدیم عزیزان می کنم.
با توجه به این که میزان خاصی از کلمات در هر صفحه تلگرام رد و بدل خواهد شد. سعی می کنم هر جایی که ابهام داشته باشد همانجا به توضیح بپردازم. ضمنا رویکرد ما به مساله فقهی است.
جمشیدی خراسانی
ادامه دارد
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg

  • حسن جمشیدی

زیبا آفرین
نکته ششم- دیگر علوم هم این گونه است. یقینا طبقات اقتصادی در نوع نگاه افراد به واقعیتها و حقایق بی تاثیر نیست. حتی زن بودن و مرد بودن هم موثر است. یعنی جنسیت دخالت دارد. به نظر من حتی شهری بودن و دهاتی بودن مجتهد در استنباط احکام کاملا دخیل است. پایین شهربودن و بالای شهر بودن.
مساله مهم در فقه بحث مکلف است. نوع نگاه ها خیلی موثر است. شاید بعضا که در خانواده هایی زندگی کرده اند که تحت فشار بوده اند یا بیشتر مورد سخت گیری بوده اند سختگیرتر شده اند. یعنی فضای تربیتی در نوع گرایش و نگرش بی تاثیر نیست. علوم هر یک مجوعه ای از دانستنی ها است. و در شکل گیری معرفت علل و عوامل بسیاری دخیل است.  
خداوند رحمت کند آیت الله سعیدی کاشمری را که بارها می فرمود و تاکید داشت که مراقب باشید مردم خودشان در سختی و کلفت هستند شما در بیان احکام شرعی بر میزان سختی های آنها نیفزایید.
و نیز خداوند رحمت کند آیت الله زنجانی را که بارها تاکید می کرد که شریعتنا سهلة سمهه. شریعت ما یعنی همین فقه بسیار ساده و آسان است. قطعا این نوع نگاه با سختگیری نمی سازد.
فردی خدمت آیت الله سعیدی کاشمری رسید که من گوسفندی نذر کردم. الان نمی توانم به نذرم عمل کنم.
حاج آقای سعیدی پرسیدند: نذر شما که محقق شد؟
گفت: بلی
فرمود: خدا رو شکر. پس مشکلی نسبت به اصل نذر الان نیست. چیزی که به خاطر آن نذر کرده بودی به آن دست پیدا کردی؟
گفت: بله شکر خدا. الحمد لله.
حاج آقا گفت: شما هنگام نذر صیغه نذر هم خواندی؟
فرد پرسید: حاج آقا صیغه نذر دیگر چه صیغه ای است؟
حاج آقا فرمود: برو! نمی خواهد نذرت را ادا کنی! چون فاقد عقد بوده است.
فرد خوشحال شد و گفت: حالا صیغه نذر چگونه است؟
حاج آقا گفت: باشد هر وقت خواستی نذر کنی یادت می دهیم.
و فرد رفت.
یکی از دوستان گفت: چرا حاج آقا صیغه نذر را به ایشان یاد ندادید.
گفت بعضی چیزها را اگر به مردم یاد بدهید برای آنها درد سر می شود. اگر الان نذر کرده بود و صیغه نذر را هم اجرا کرده بود درگیر شرایط بد روحی و روانی می شد. طرف بلد نیست. باز مشکلی پیش می آید و پیش خودش نذر می کند. و بعد پیش من می آید و  من هم باز خواهم گفت که نذر بدون صیغه که وجوب ندارد. هم نذرش محقق شده و هم چیزی به گردنش نیست و هم احساس تجری و سرکشی نمی کند...
 این تفکر را بگذارید در برابر کسی که می گوید شبکه های مجازی مرکز فساد و فحشا است.
دو چرخه سواری حرام مسلم است.
کبوتر بازی از زنای با زن شوهر دار بدتر است.
و...
بالاخره اینها یک جاهایی درس خوانده اند ولی خاستگاههای اینها در نوع نگاهشان کاملا موثر است.
جمشیدی خراسانی
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg

  • حسن جمشیدی

زیبا آفرین
در این موارد نباید سراغ عقل و ادراکات عقلی رفت بلکه سراغ فهم عرفی. عرف مفهومش از جاری صرف جریان نیست بلکه یکی از ویژگی هایش جریان است. ویژگی دیگرش داشتن مبدا و منشا و مخزن است. و الا دو نفر که دو سر شیلنگ را گرفته اند کسی نمی گوید جوی آب را با خودتان جا به جا می کنید. مقداری آب در شیلنگ است. کسی به آن آب جاری نمی گوید. عرفی که ما با آن سر و کار داریم آب جاری را آبی می داند که داری مخزن است و از یک جایی به جای دیگر جریان دارد.  ممکن است این جریانش کم و باریک باشد ولی مهم این است که مخزن دارد. به گفته اقتصادی ها پشتوانه دارد. و جریان هم دارد.
خلاصه کلام اگر موضوع روشن است تشخیص موضوع با خود مکلف است. اگر موضوع مشخص نیست روشن شدن موضوع بر عهده عرف است. عرف می گویندآب جاری چیست؟ یا آب کر چیست؟ عرف هم که معنای خاص خودش را دارد. عهرف می گوید مجلس لهو چیست؟ عرف می گوید مجالس گناه چیست؟ عرف می گوید دیوار شهر کجا است(در نماز قصر و اتمام).    
نکته سوم- نسبت به علم فقه باید توجه داشت که فقه هم یک علم است مثل فیزیک و شیمی و جامعه شناسی و جغرافی و تاریخ و فلسفه و ریاضی و عرفان و... با این تفاوت که بعضی از اینها علوم تجربی اند و بعضی عقلی اند و بعضی کشفی و بعضی نقلی اند. البته بعضی از علوم ارزش و اعتبار بیشتری نسبت به علوم دیگر دارند. این اعتبارش به چه معنا است باید در محل خود از آن بحث کنیم.
هم چنان که در فلسفه علیرغم آن که برهانی و عقلی است ممکن است خطا صورت بگیرد در جامعه شناسی هم ممکن است این اشکال پیش بیاید. در همه علوم این گونه است. نهایت خطاها در علوم مختلف است. در ریاضی هیچ گاه قاعده خطا نمی شود ممکن است فرد در محاسبات خطا کند. در فلسفه هم این گونه است. فرد در مقدمات چه بسا خطا کند.
در فقه چون جزو علوم نقلی است مثل سایر علوم احتمال خطا فراوان است. البته همه علوم قواعد و قوانینی دارند که درصد خطا و اشتباه کاهش پیدا کند ولی به صفر نمی رسد. در فقه هم نیز این گونه است.
مثال می زنم. برای دسترسی به حکم شرعی باید به آیه قرآن استدلال بشود. و یا به روایت. تا دیروز فرد طی تحقیقاتی که به دست آورده بود فکر می کرد یکی از شاخصهای حل تعارض ادله مخالفت با اهل سنت است. لذا چون مثلا فلان حکم با اهل سنت مخالف است پس درست است. الان طی تحقیقاتی به این نتیجه رسیده است که ملاک صحت حکم موافقت با اهل سنت است. چون فقه شیعه تعلیقه بر اهل سنت است نه ردیه علیه اهل سنت. مرحوم بروجردی تلاش می کرد مسائل فقهی را در بستر و خاستگاه اصلیش که اهل سنت است بررسی کند. فقهای بزرگی چون شیخ طوسی و سید رضی و... با اهل سنت تعامل داشته اند و... در نتیجه چون این نظر با اهل سنت موافق است لذا سراغش می رود و از نظر سابق خودش دست می کشد.
یا مثلا به روایتی استناد می کند و بعد متوجه می شود که این روایت در وسائل مثلا غلط چاپ شده است یحرم غلط است لایحرم درست است. خود همین غلط تایپی و چاپی ممکن است کار دست مجتهد داده باشد.
بلی اشتباه امکان دارد. در همه علوم از آن جمله در فقه. و در این جهت فرقی با دیگر علوم ندارد.
نکته چهارم- این که فقه مقدس است. خب چون من عرفان خوانده ام اساتید بنده می گفتند عرفان اصل و اساس همه علوم است. چون موضوعش توحید و خداوند است. و نیز فلسفه هم که خوانده ام. اساتید بنده می گفتند فلسفه بن مایه و اساس علوم است. چون موضوعش وجود یا موجود است. آقای حجت هاشمی می فرمود اساس همه علوم برای شما طلبه ها ادبیات است. ادبیات بخوانید تا مثل فلانی بیسواد نباشید... یکی از دوستان علوم اجتماعی می گفت اصل همه علوم جامعه شناسی است. این نگاه افراد است. و هیچ کدام بردیگری برتری ندارد. ملاصدرا ابن سینا را تحقیر می کند که خودش را درگیر آزمایش ادرار مردم کرده است. خب این نگاه ملاصدرا است نسبت به علوم تجربی ابن سینا و حال آنکه در وضعیت فعلی اگر دانش تجربی نباشد فرصتی برای تعقل و فلسفه نخواهد بود.  
در نتیجه فقه هم مثل سایر علوم اشتباه و خطا دارد و در کتابهای فقهی نقد و اشکال آقایان به یک دیگر الی ما شاالله. که گاه نسبتهایی هم به هم می دهند. مثلا این حرف از اصاغر طلبه ها بعید است تا چه رسد به شما. یعنی شما به اندازه یک بچه طلبه متوجه نشدی...
نکته پنجم- فقه هیچ قداستی ندارد. هم چون سایر علوم است. ولی چون مواد مورد نظر در فقه آیات و روایات است لذا خود مردم هم نسبت به آیات و روایات حساسیت دارند. من دیده ام در بعضی از مراکز کتابهایشان را می گذارند و رویش می نشینند ولی همینها روی قرآن و یا روایات نمی نشینند. شرح لمعه و مکاسب را کسی نمی گذارد و رویش بنشیند. ارزش و اعتباری هم اگر هست به جهت روایات و آیات آن است نه به خاطر فقه بودن.
جمشیدی خراسانی
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg

  • حسن جمشیدی

زیبا آفرین
در ادامه بحث اجتهاد و تقلید جناب قندهاریون چنین پرسیده اند:
معمولاً این بحث مطرح است که فقه حکم موضوع را بیان می کند ولو آن که آن موضوع به ندرت اتفاق بیفتد، مثلا اگر لوله ای که به ضخامت سرنگ است اگر آبی را عبور دهد آب جاری می¬شود و لو آن که حجم آب یک (کر) نباشد! این درست است؟
مطرح شده که فقه علم بشری است و از خطا  مصون نیست، پس تقدس ندارد! برای همین نظرات فقها ملهم از شرایط بوم و اقلیمی است که در آن زندگی می¬کنند!
آیا این نظریات صحیح است؟
با سلام و ارادت
نکته اول- حکم همیشه روی موضوع مشخص و معین می رود. مثلا در کاباره ها و یا کلوپهای شبانه رقاصه ها می رقصند و آواز خوانها می خوانند. کسی تردید ندارد که این مراکز جای گناه است. مرکز فساد است. حتی خودشان هم این را می دانند. لذا کمتر اتفاق می افتد که همسر خود را ببرند. یعنی می دانند کاباره و کلوپ شبانه مصداق روشن مرکز فساد و گناه است.
حالا فرد سوال می کند: ترانه های افتخاری چه حکمی دارد؟ یا شنیدن ترانه های ...؟
اگر در همه این موارد می داند که از قبیل همان مراکز فساد و فحشا است در نتیجه حرام است ولی اگر نمی داند و یا شک دارد حکم حرمت شامل حال آن نمی شود. چون تردید دارد که ترانه های افتخاری و یا شجریان و... جزو آن ترانه ها هست یا نه. به بیان دیگر قطع و یقین دارد که در کاباره ها و کلوپها از این نوع ترانه ها خوانده نمی شود.
مثال دیگر: نماز خواندن در منزل خود و یا منزل پدری و یا مسجد مشکلی ندارد بلکه نماز در مسجد خصوصا اگر مسجد جامع باشد صواب بیشتری خواهد داشت. من در خیابان قدم می زدم که وقت نماز شد. همان نزدیک پارکی بود و یا یکی از موسسات... رفتم نماز بخوانم گفتند آقا احتمالا زمین اینجا غصبی است. یکی از شرایط درست بودن نماز غصبی نبودن مکان نماز است. و من الان متوجه شدم که زمین آن غصبی است. چون موضوع مشخص شده است نماز من دیگر اعتبار ندارد.
نماز باید درمکان غیر غصبی باشد.
و این مکان غصبی است.
پس نماز من شرط صحت را نخواهد داشت.
لذا می گویند موضوع کاملا باید روشن بشود تا یکی از احکام پنجگانه واجب و حرام و مستحب و مکروه و مباح بر آن بار بشود.
اگر من بدانم فلان شیشه آب یا سرکه و یا شربت عسل است خوردنش جایز است. اگر بدانم مشروبات الکلی است خوردن آن حرام است. و اگر شک داشتم که حکم آن فرق می کند.
پس ما با دو مقوله سر و کار داریم
یک- حکم
دو- موضوع
حکم باید از طرف شرع برای ما بیان بشود. یعنی حکمی که از طرف شارع بیان می شود کاملا شفاف و روشن است. ممکن نیست که در آن ابهام داشته باشد. گاه ممکن است شارع حکمش به گونه ای باشد که شما بین دو یا سه انتخاب مخیر باشید. لذا سراغ معصوم می رویم. و یا کسانی که به معصوم دسترسی دارند. این مطلب را به تفصیل در اجتهاد و تقلید توضیح دادیم.
اما موضوع باید از طرف خود مکلف روشن بشود. این که شیشه موجود در یخچال آب است یا مشروب به شارع و یا مجتهد ربطی ندارد. بلکه به خود شما مرتبط است. تشخیص موضوع؛ اما و اگرهای اطراف موضوع باید توسط خود مکلف روشن بشود.
می گویند شنیدن صدای زن که موجب مفسده بشود حرام است. اگر شما با شنیدن صدای زن حالی به حالی می شوید. گویا در کاباره و یا کلوپ شبانه حضور پیدا کرده اید قطعا و یقینا حرام است ولی اگر با شنیدن خواننده زن اشکتان هم در آمد و بیش از هر مداح و روضه خوان گریه کردید در نتیجه حرام نخواهد بود. تشخیص موضوع با خود شما است. با خود مکلف است.
نکته دوم- اما مثال مورد نظر که با لوله بسیار باریک مثل سرنگ آب جاری است یا نه؟
این موارد از قبیل تشخیص موضوع توسط خود مکلف نیست. باید رفت سراغ عرف. چون موضوع دقیقا روشن نیست. دقت فرمودید. می دانیم مجلس لهو چه مجلسی است. و می دانیم که این مجلس و یا این کنسرت از قبیل آن مجالس لهو و حرام نیست. ولی در جاهایی خود موضوع برای ما روشن نیست باید لز عرف کمک بگیریم.
آب جاری چه آبی است؟ آیا این آبی که با لوله باریک ده متری جا به جا می شود هم جاری است یا نه؟ دقت بفرمایید که اشکال در درک و فهم ما از آب جاری است. در جایی که موضوع روشن است حکم روی موضوع توسط مکلف بار می شود. ولی در جاهایی که موضوع روشن نیست. این که اگر آبی توسط یک سرنگ از مبدا به مقصد انتقال بیابد آیا جاری است یا نه؟ باید سراغ عرف رفت. عرف به چه آبی جاری می گوید. عرف که می گوییم یعنی عرفی که حداقلهای معرفت و شناخت را دارد.
برای تراز ما از شیلنگ استفاده می کنیم. مثلا پنجاه متر شیلنگ شفاف می گیریم و آن را پر آب می کنیم. لازم نیست سراغ سرنگ بروید همین شیلنگ های شفافی که برای آب کولر استفاده می شود. و بناها برای تراز از آن استفاده می کنند. آیا واقعا به آبی که در این شیلنگها وجود دارد کسی آن را جاری می گوید؟
جمشیدی خراسانی
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg

  • حسن جمشیدی

زیبا آفرین
دکتر رهنما: جناب جمشیدی عزیز!
 این حرفهای شما (شرح عروه) بیانگر سیر روند تاریخی گذار از احتمالا جهل ونادانانی به سمت دانایی است که نادانی همراه بوده با تجربه سنتی که مبانی درستی نداشته است وبا باورهای سنتی و تاریخی و فرهنگی در آمیخته بوده است .حالا که شرایط تغییر کرده و فن آوری های نوین ودانش جدید به کمک‌بشر آمده ،چرا هنوز عده ای بر سر تابوتی گریه وناله می کند که در آن مرده ای نیست.
جمشیدی:  این سوال را باید از کسانی پرسید که سر تابوت مرده نشسته و گریه می کنند...
و شاید به همان کار عادت کرده اند.
 صرفا تکنولوژی برای انسان مدرن عادت نمی شود بلکه سنت هم برای بعضی از انسانهای سنتی گاه عادت می شده است. و نیک می دانیم که هم اکنون نیز انسانهای سنتی شانه به شانه پست مدرنها زندگی می کنند زیر یک سقف.
نکته آخر آن که به نظر من تفاوت عمده انسان سنتی و مدرن در نوع نگاه است به دو مقوله. یعنی دغدغه انسان سنتی دین است که انسان برای آن آمده است.
دغدغه انسان مدرن انسان است که دین برای او آمده است.  لذا انسانهای سنتی دغدغه انسان یا مهمتر دغدغه انسانی ندارند. فقر، محیط زیست، صلح، حقوق بشر،  و... اینها دغدغه های انسان مدرن است. لذا برای آن راه حل می طلبد. می خواهد تا این مشکلات را با دست و انگشتان خرد خویش بگشاید. و انسان سنتی
یا آنها را مشکل نمی داند.
و یا اگر هم مشکل بداند آن را حادث یا جدید نمی داند. لدا به دنبال راه حلهای گذشته است.
عنایت بفرمایید به هر علتی متوجه می شوند که قحطی و خشکسالی است. یوسف در پی کشف علت خشکسالی نیست که بگوید:
شما گناه فراوان کرده اید.
زنان شما عریان می گردند.
یا در ساحل نیل زن و مرد به هم آمیخته اید.
یا مجالس طرب و رقص و غنا به پا داشته اید.
یا خدا را عبادت نکرده اید و...
و نیز یوسف نمی گوید:
بروید و دعا بخوانید.
یا بروید نماز باران بخوانید.
و یا بروید و قربانی کنید.
می اندیشد و برای معضل قحطی پیش رو برنامه می ریزد. و جالب است که داستان یوسف احسن القصص است و متاسفانه به جهت کم مراجعه به قرآن همان بزرگان و اعاظم هم به این آیات چندان توجه نمی کنند.
پدر من همیشه واقعا همیشه به نقل از پیامبر تاکید می کند: پسرم زانو اشتر ببند توکل برخدا کن. به نظر من پدر من توانسته تا اندازه ای جهان سنتی را با عصر طلایی مدرن در هم بیامیزد.
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg

  • حسن جمشیدی

زیبا آفرین

در ضمن مباحث دکتر مصطفوی فرمودند:
این روایت که آخرش دارد که
فللعوام ان یقلدوه
چرا نفرموده لن یتبعوه جنان که در قرآن فراوان آمده است.
این تعبیر ظاهرا مال امام معصوم نیست
آنها هیچگاه با این ادبیات با مردم سخن نگفته اند. عوام یعنی چه؟  آیا عوام در مقابل خواص است؟ خواص یعنی باسواد و عوام بیسواد؟
آیا واقعا این حدیث از امام معصوم صادر شده؟
ثانیا معیارهای مرجع که میگویند مخالفا لهویه  یا میگوید صاءنا لنفسه؛ اینها محال است  در کسی باشد مگر این که بگویید به طور  نسبی. این امکان پذیر است.
یا فقره حافظا  لدینه  که این ویژگی برای افرادی مثل پیامبر است که خداوند با ایشاک فرمود فاستقم کما امرت. و میامبر فرمود: سوره هود کمرم را شکست.
❤️❤️❤️❤️
در رابطه با فرمایش جناب مصطفوی عزیز عرض می کنم:
در ضمن شرایط مجتهد به این روایت مفصل ضمن بحث پرداخته ایم. به زودی بیدیید ان شاالله. هم سند و استناد به آن.
یک کم حوصله می خواهد و هم مطالعه نوشته ها‌یی که بر اساس شماره در اینجا می گذارم.
افزون بر آن ضمن شرایط اجتهاد بحث عدالت و هوای نفس و... مفصل توضیح داده ایم. باید این بحثها را تلگرام به این جا انتقال بدهم.
جمشیدی خراسانی
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg

  • حسن جمشیدی

زیبا آفرین

دکتر رهنمای عزیز چهار پرسش را بیان فرمودند:
۱-  رابطه علم وتقلید
۲-رابطه بین محقق ومقلد
۳-تفسیر شعر مولانا: خلق را تقلیدشان بر باد داد
۴-دامنه تقلید تا کجا است
دکتر رهنما به دنبال چهار پرسش  نکته ای را هم مجدد افزودند:
در حوزه علم چیزی به نام تقلید و ثبات و قطعیت وجود ندارد. همه چیز نسبی است. ثبات تا زمانی دوام دارد که خلافش ثابت نشده باشد. مثلا نظریه زمین‌مرکزی تا زمانی قطعیت داشت که خلاف آن‌ ثابت نشده بود  وقتی  توسط کپرنیک ثابت شد که زمین مرکز عالم نیست.‌ یا زمانی که هاروی کشف کرد که قلب مرکز احساس و تفکر نیست بلکه  تلمبه ای است که خون را به تمام بدن‌ پمپاژ می کند. اینجا بود که ایده آلهای مسیحیت کلیسایی فرو ریخت. و این دیدگاه به حاشیه رفت. یا خیلی از مسایل دیگر. ولی در حوزه دین قطعیت وجود دارد که راه بر نقد و یا ورود به آنها بسته است. نمی توان بررسی کرد و نقد کرد. جنبه دایمی و ابدی پیدا می کند. اینجا است که راه دین از راه علم‌جدا می شود . یکی به نسبیت و دیگر ی به قطعیت‌ می اندیشد.
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
توضیح:
 با سلام و ارادت خدمت دکتر رهنمای عزیز و گرامی. این فرمایش ناظر به پرسش نخست حضرتعالی است. اجازه بدید تا از حوزه فقهی خودمان عرض کنیم. اگر قانع کننده نبود مجدد به آن خواهیم پرداخت. اجازه بدهید تا چند لحظه دیگر پاسخ نخست که علم و تقلید بود را عرض می کنم.
ضمنا سوال جدیدی مطرح شد که رابطه علم و دین است.
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
بعد از طرح پرسش نخست دکتر رهنما چنین طرح پرسش فرمودند:
تقلید را به امور عملی محدود نمودید. برای من جالب بود‌؛ ولی برای من‌ هنوز شک است. قلمرو تقلید تا کجاست و چیست؟ امور عملی؟ تقلید خیلی از امور عملی مناسب هستند و برخی نامناسب مانند دزدی  یا اعتیاد بد است و فرزندان نباید از بستگانی که به این عارضه دچار شده اند پیروی کنند؛ ولی در حوزه نیکو کاری پیروری از بزرگان خوب است. پس تقلید و تبعیت و پیروری خوب است. پس حالا چه باید کرد؟ چون اصل تقلید به لحاظ علیت و ماهیت و وجودش مطرح است.
مساله عمده دیگر این است که برداشت علما از مسایل متفاوت است و هر کدام برداشت خودشان را دارند. راستی و درستی امری که مورد تقلید قرار می گیرد هم مساله دیگری است.‌
من که متخصص این بحث نیستم ولی اگر یک نفر رساله ۲۰ نفر از علما را بگیرد راجع یک موضوع با هم‌ مقایسه کند؛ حتما تفاوت‌هایی را مشاهده خواهد کرد. در اینجا چه باید کرد؟
مساله دیگر مبنای استدلالی است که مطرح می شود:
بعضی می فرمایند کتب آسمانی است.
برخی می گویند سنت است.
برخی می گویند همه اینها و نظر عالمان است.
 اینجاست که باز این‌مساله مطرح‌می شود نظر فرد هر چند هم متخصص باشد اگر مبتنی بر یک روند منطق -عقلانی و روش شناسی درستی نباشد به سادگی پذیرفته نمی شود.
بنابر این مبنای تقلید و ارتباط آن با نظر واضعان‌مسایل تقلیدی و رویه های استخراج پاسخها و تفاوت علما در طرح و پاسخ به مسایل از مسایلی است که کمی مساله را پیچیده می کند.
اگر در این موارد نیز توضیحی بفرمایید.
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
توضیحات:
چون پرسش دکتر رهنما علم و اجتهاد بود. بنده به همان پرداختم. و فراتر نرفتم. الا این که ملاک را عرض کردم. فعل اختیاری. هر دو هم مهم است. فعل باشد نه غیر فعل. اختیاری باشد نه غیر اختیاری.
عنایت داشته باشید که بحث فقه است نه فلسفه. قواعد فقهی مثل فلسفه نیست. خیلی فرق می کند.
پس تا به اینجا مفهوم تقلید را عرض کردیم. دامنه اش محدود شد. نگوییم محدود شد بلکه روشن تر شد.
اگر دوستان بحثها را ببینند و بعد طرح اشکال بفرمایند خیلی بهتر خواهد بود.
چون در خود مطالب بنده حوزه تقلید مشخص شده است.
 فکر کنم بعضا گذاشته شده و بقیه موارد هم گذاشته خواهد شد. دقیقا مرزهای تقلید مشخص  و معین شده است. همان تقلید که در فقه مطرح است. در رساله ها نوشته اند.
از توضیحات دکتر رهنما استفاده می شود که پاسخ به پرسش اول نسبتا خوب بود. همین گامی به جلو است. تا به پرسش دوم و سوم چهارم برسیم.
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
جناب دکتر حیدری چروده بیان فرموده اند:
اگر باب اجتهاد بسته شود (اجتهادی صورت نگیرد) چه مشکلی پیش می آید و برای چه کسی؟ دین خدا کم رونق می شود؟ در زندگی مردم مشکلات لاینحلی ایجاد می شود؟ موقعیت روحانیت به خطر می افتد؟

توضیحات
 ضمن این که بعضا پاسخها آمد ذیل سوالهای دیگر و نیز نطالب عرضه شده بیاید ان شاء الله.
سوال جدیدی که دکتر و دکتر رهنما بیان فرمودند:
پنجم لزوم اجتهاد؟
ششم رابطه علم و دین
هفتم عرصه تقلید در امور عملی؟
هشتم اختلاف بین علمای دین خصوصا فقها
نهم مبنای استدلال فقها
ان شاالله به فرصت خواهیم پرداخت
جمشیدی خراسانی
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg

  • حسن جمشیدی