شرح عروه اجتهاد و تقلید48
زیبا آفرین
عدالت مورد نظر در فقه یا در مساله اجتهاد ملکه نفسانی است که موجب میشود شخص ملازم تقوا و مروت باشد (حلی، 1375، ج8، ص499؛ محقق کرکی، 1415، ج2، ص372؛ عاملی، 1382، ج1، ص159 ؛ طباطبایی یزدی، 1424، ج1، ص27؛ سید محسن حکیم، 1404، ج1، ص53؛ امام خمینی، 1379، ج1، ص10؛ شیخ مرتضی انصاری، 1374، ج3، ص166). محقق اردبیلی گفته است: این قول مشهور میان علمای عامه و خاصه در اصول و فروع است (محقق اردبیلی، 1418، ج2، ص351). (مفهوم شناسی واژه عدالت در فقه امامیه، زین العابدین نجفی،دو فصلنامه علمی انسان پژوهی دینی، دوره 9 شماره 28)
دسوقی می گوید ملکه، صفت وجودی است که در نفس انسان رسوخ کرده و دارای دوام و بقا باشد؛ اما اگر صفت وجودی راسخ در نفس نباشد، همانند شادی، لذت و درد، ملکه نبوده، بلکه حال نامیده میشود (همان) این که می گویند رسوخ کند گویا از جایی باید رسوخ کند و حال آن که جایی نیست تا از آن جا جا رسوخ کند. بلکه به معنای ایجاد است. ملکه ای که در نفس ایجاد می شود. ملکه در نفس ایجاد می شود. این ملکه هم می تواند دوام داشته باشد و هم لحظه ای باشد که بیاید و برود. حال همان چیزی است که اتفاق می افتد. در یک لحظه. مثلا حال دارید که نماز بخوانید. حال دارید که فیلم سینمایی ببینید. حال دارید که یک رمان بخوانید. حال پیدا می کنید که چند بیت شعر بخوانید. یا گفته می شود فلان کار را انجام بدهید می گویید فعلا حالش نیست. حالش را ندارم. منظور همین ملکه است. الا این که این حال برای لحظاتی اتفاق می افتد. ملکه ای در انسان ایجاد می شود که انسان واجبات را انجام می دهد و ترک نمی کند و محرمات را ترک می کند و انجام نمی دهد. حتی اهتمام بیشتر به انجام مستحبات دارد. و اهتمام بیشتری دارد که مکروهات را انجام ندهد. همه اینها ناشی از همان ملکه است. به دنبال این نیست که برای خود شهرتی دست و پا کند. به دنبال این نیست تا به قدرت نزدیک بشود. حتی به دنبال موقعیت هم نیست. می گویند دو تا رفیق بودند که با هم تعهد کردند که هرکس در رابطه با مرجعیت از آنها سوال کرد او را به دیگری ارجاع بدهند. وقتی سراغ الف می رفتید که آقا من از چه کسی تقلید بکنم ایشان می فرمود: هرچه آقای ب بفرمایید. از آقای ب که سوال می کردند می گفت: همان کس را که آقای الف معرفی کرده است. وی نمی گفت بروید و از الف بپرسید. بلکه می گفت همان کس را که الف معرفی کرده است. و این گونه شد که خودش را جا انداخت و موقعیت را برای خودش ایجاد کرد. یقینا این رفتار با عدالت نمی سازد. این قدرت خواهی است. جاه طلبی است.
عدالت در اجتهاد بیشتر یک مقوله درونی است. خود فرد باید بداند که این ویژگی ها را دارد یا نه. هر نوع گرایش به قدرت و مکنت و ثروت و شهرت و... نوعی بی عدالتی است و خلاف اجتهاد است چون می تواند اینها در اظهار نظرش اثر گذار باشد. مرحوم سید هم تایید می کند که عدالت ملکه است پس به همان عدل شخصی و فردی توجه دارد. اینها به منزله همان چاهی است که سید بن طاووس می فرمود که من پیشتر پر کرده ام.
روایت امام حسن عسکری(ع)
الإمامُ العسکریُّ علیه السلام ـ بَعدَ تَقبِیحِ تَقلِیدِ عَوامِ الیَهودِ لِعُلَماءِ الفَسَقَةِ ـ : فَمَن قَلَّدَ مِن عَوامِّنا مِثلَ هؤلاءِ الفُقَهاءِ فَهُم مِثلُ الیَهودِ الذینَ ذَمَّهُمُ اللّه ُ بالتَّقلیدِ لِفَسَقَةِ فُقَهائهِم . فَأمّا مَن کانَ مِن الفُقَهاءِ صائنا لنفسِهِ حافِظا لِدینِهِ مُخالِفا على هَواهُ مُطِیعا لأمرِ مَولاهُ فلِلعَوامِّ أن یُقَلِّدُوهُ ، وذلکَ لا یکونُ إلّا بَعضَ فُقَهاءِ الشِّیعَةِ لا جَمیعَهُم .
دنباله رو علمای فاسق هم چون یهودی ها نباشید بلکه دنبال فقیهی بروید که:
1- خود نگهدار باشد؛ نشود او را خرید. فتاوای او بر اساس تمایلات و خواسته های صاحبان قدرت و مکنت و ثروت و شهرت نباشد.
2- حافظ دین شما باشد. در برابر هجمه هایی که به دین می شود تمام قد به پا خیزد و دفاع کند.
2- مخالف هوای نفس خودش باشد. هوای نفس فقیه با غیر فقیه خیلی فرق می کند. یقینا فقیه تمایلی به حضور در قمارخانه های معروف و مشهور را ندارد. یقینا فقیه به دنبال مشروبات الکلی که نیست. یقینا فقیه به دنبال رشوه و اختلاس اموال مردم نیست. قصد سرکت در رقص های بالمالسکه همه ندارد و نمی تواند داشته باشد بلکه وی به دنبال جاه و مقام و موقعیت است. از این که دیگران دستهایش را ببوسند خوشش می آید لذت می برد. از این دیگران جلو پایش بایستند و یا بلند بشوند خوشش می آید. می بیند که ستمی بر دیگران روا می دارند و از دستش بر می آید و سکوت می کند.
هوای نفس یعنی صدای گرسنه¬ای را می شنود و لب فرو می بندد ولی موی زنی را می بیند و فریادش گوش فلک را کر می کند.
هوای نفس فقیه آن است که غذایش نه از جانب خدا که از جانب حکومت و قدرت می آید.
جمشیدی خراسانی
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg