مقدمه فتوحات 54
144- لیس له مثل معقول و لا دلت علیه العقول لا یحده زمان و لا یقله مکان بل کان و لا مکان و هو على ما علیه کان.
خداوند از جنس ماهیات نیست تا به عقل در آید و جزو معقولات باشد. و هیچ گاه هیچ عقلی نمی تواند به او راه بیابد. چون جزو مقولات نیست تا معقول شود و به عقل در آید. زمان هرگر بر او احاطه نخواهد داشت. و مکان هرگز نخواهد توانست او را در بر بگیرد. خداوند بود و نه مکان بود و نه زمان. خداوند بود و همان گونه که بود هست. مکان و زمان چیز مستقلی نیست. لذا در فلسفه ضمن اعراض بیانش می کنیم. از رابطه اشیا با هم و با چیز دیگری مفاهیم زمان و مکان انتزاع می شود. در فلسفه زمان و مکان را به تفصیل بیان کرده ایم.
145- خلق المتمکن و المکان و أنشأ الزمان
شهادت می دهم که خداوند موجودات را آفرید که نیازمند مکان هستند و مکان را هم همو آفرید. هم جاگیر و هم جا را آفرید. هم زماندارها را آفرید و هم زمان را. دقت شود که زمان و مکان که عنوان ظرف پیدا می کند نه مانند کاسه و پیاله است که ظرف آب و ماست و غذا است. چون خود این پیاله نی مکان و زمان دارد.
و قال أنا الواحد الحی. لایئوده حفظ المخلوقات. و لا ترجع إلیه صفة لم یکن علیها من صنعة المصنوعات.
شهادنت می دهم به تاین فرمایش خداوند که فرمود من یکتا و زنده ام. حفظ و نگهدای پدیده ها بر او چندان دشوار نیست. طوری نیست که برای حفظ و نگهداری موجودات چار سختی بشود. شهادت می دهم که صفات هیچ یک از موجودات طوری نیست که به او دو باره برگردد. در حقیقت به گونه ای نیست که دهش داشته باشد و کم بیاورد تا پس بگیرد. ویژگی هایی که هر یک از مصنوعات دارند طوری نیست که مجدد بخواهد به خداوند برگردد. این صفات و ویژگی ها مختص خود این موجودات است. جزو مکاهیات خود اینها است و به خداوند بر نخواهد گشت. صرفا وجودشان را از خداوند می گیرند نه ماهاتشان را. البته در جایی باید توضیح داد که ماهیات نیز رطوبتی از هستی دارند که به اقتضای همین حض و بهره از هستی نیز قائم به حضرت حق اند.
145- تعالى إن تحله الحوادث أو یحلها أو تکون بعده أو یکون قبلها بل یقال کان و لا شیء معه فإن القبل و البعد من صیغ الزمان الذی أبدعه.
شهادت می دهم که خداوند سبحان ممنزه از آن است که بر حوادث حلول کند. هستی خداوند و معیت خداوند با موجودات حلولی نیست. دو چیز نیستند که در کنار هم قرار بگیرند. رابطه معیتشان رابطه علی و معلولی است. در بحث علیت در فلسفه چگونگی آهن را مفصل بیان کرده ایم. طوری نیست که اول خداوند بیاید و بعد حوادث یا اول حوادث بیاید و بعد خداوند. موجودات الکی خوشند. نام هستی به سختی بر خود نهند. این نام گذاری بر موجودات را نباید خیلی جدی گرفت. حوادث را اگر او ایجاد می کند به این معهنا نیست که خداوند قبل از حادثه و یا بعد از حادثه بوده است. در حقیقت می خواهد خدی ساعت ساز را نفی کند. چون خدای ساعت ساز ساعت را می سازد و ساعت خودش اتوماتیک کار می کند. نه. این تصویر در باره ساعت معنا می دهد ولی نسبت به خداوند بی معنا است. در ادامه خود ایشان توضیح می دهد که خداوند خودش آفریدگاه قبلیت و بعیدیت است چگونه ممکن است که خالق در ضمن مخلوقش بیاید. تقدم شی بر نفس لازم خواهد آمد. ضمن آن که تقدم و تاخر و نیز بالا و پایی و نیز چاق و لاغر و نیز بزرگ و کوچک و... اینها جزو مفاهیم ثانی هستند و ما این مفاهیم را از بودن اشیا کنار هم دریافت می کنیم و وجود خارجی ندارند. وقتی که خود اینها وجود خارجی ندارند. دقت بفرمایید که وجود دارند ولی نه وجود خارجی مانند علیت که وجود دارد و واقعیت است ولی در خارج وجود ندارد. البته تعبیر شیخ اعظم مسامحه در تعبیر است که آفریدگار زمن و مکان است. چون زمان و مکان جزو مخلوقات نیست بلکه جزو مفاهیم انتزاعی است که من و شما انتزاع می کنیم. و ایام هفته و خماه و سال اینها که قراردادهای اجتماعی است وجزو اعتباریات است. دوستان باید دقت بیشتری داشته باشند.
146- فهو القیوم الذی لا ینام و القهار الذی لا یرام لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ(شوری آیه 11).
شهادت می دهم که خداوند قیوم است. به پا دارند است. پاینده است. مو هرگز هم نمی خوابد. خواب که چه عرض کنم حتی چرتش هم نمی گیرد. به یان دیگر خستگی ناپذیر است.
شهادت می دهم که خداوند چیره ای است که هرگز نمی شکند. یعنی چیزی یست که بر او چیره شود. طوری نیست که بگویید گاهی زین به پشت و گاهی پشت به زین. او همیشه قاهر است. همیشه چیره است. چیزی نیست تا بخواهد بر خداوند چزه شود. چون مانندی ندارد.
148- خلق العرش و جعله حد الاستواء. و أنشأ الکرسی و أوسعه الأرض و السماوات العلى.
شهادت می دهم که خداوند عرش را آفرید و آن را ملاک و معیار اعتدلال قرار داد. عرش ملاک و معیار پایداری و خط میانه است. شهادت می دهم که خداوند کرسی را آفرید و زمین و آسمانهای بالاب سرمان در در کرسی قرار داد. عرش مرکز تدبیر و اداره جهان است. و کرسی به عنوان پایه و رکن موجودات عالم است.
در این فراز مصحح محترم شماره بعدی را قبل از العلی گذاشته است که عبارت را به هم می ریزد. و لازم است قبل از العلی هو را مستتر بگیرید که العلی خبر برای هو باشد. و مترجم محترم هم بی توجه به ترکیت "السماوات" و "العُلی"، کلمه العلی را در فراز بعد مستقلا آورده است. او علی والا ترجمه کرده ست. گاهی متوجه می شوم که چرا کمتر سراغ فتوحات می روند. چون کار بسیار سخت و دشوار است. و همین دشواری سبب می شود عبارات بسیار ساده و پیش پا افتاده را بعضا فکر کنند چه عبارات پیچیده ای است. "السماوات العلی" ترکیب معروف و مشهور است.
149- اخترع اللوح و القلم الأعلى. و أجراه کاتبا بعلمه فی خلقه إلى یوم الفصل و القضاء.
شهادت می دهم که خداوند متعال لوح و قلم را آفرید. آفریدگار لوح و قلم خداوند است. و علم خودش را در همه پدیده ها تا روز قیامت که روز فصل و جدایی و شناسایی موجودات است و روز داوری است خداوند متعال علم خودش را در موجودات جاری ساخت. یعنی طوری نیست که خداوند آفریده و رفته دنبال کارش بلکه هر لحظه می آفریند و آفرینش موجودات همچنان ادامه دار
- ۹۹/۰۶/۲۱