مقدمه فتوحات48
زیبا آفرین
104- قالت الیهود لمحمد صلى اللّه علیه و سلم انسب لنا ربک فأنزل اللّه تعالى علیه سورة الإخلاص و لم یقم لهم من أدلة النظر دلیلا واحدا فقال قُلْ هُوَ اللّهُ فأثبت الوجود أَحَدٌ فنفى العدد و أثبت الأحدیة لله سبحانه اَللّهُ الصَّمَدُ فنفى الجسم لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ فنفى الوالد و الولد وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ فنفى الصاحبة کما نفى الشریک بقوله لَوْ کانَ فِیهِما آلِهَةٌ إِلاَّ اللّهُ لَفَسَدَتا فیطلب صاحب الدلیل العقلی البرهان على صحة هذه المعانی بالعقل و قد دل على صحة هذا اللفظ.
یهودی های مدینه خدمت پیامبر اکرم(ص) آمدند و از ایشان خواستند تا خداوند را برای آنها توصیف کند و توضیحاتی در باره پروردگارش بدهد.
در پاسخ به خواسته یهودی ها بود که سوره توحید یا همان سوره اخلاص نازل شد. نکته مهم و اساسی آن است که آنها برای اقناع آمده بودند و یقینا از پیامبر درخواست دلیل و برهان کرده بودند. پیامبر مدعی بود که:
1- خداوند وجود دارد.
2- خداوند هم آفریدگاه و هم پروردگار است.
3- خداوند یک تا و بی همتا است.
4- خود او هم فرستاده خداوند است.
این گزاره ها را باید اثبات کند. بدون دلیل عقلی که نمی شود به آنها تن در داد. اما در پاسخ به خواسته های آنها سوره اخلاص نازل شد که هیچ دلیل عقلی در آن وجود ندارد. بلکه هویت خداوند را به سادگی بیان می کند. خداوند می فرماید پیامبر ما به آنها بگو:
قل هو الله احد. او یعنی همانی که شما در باره اش سخن می گویید و در باره اش از من توضیح خواسته اید همو خداوند یکتا است. او خداوند یکتا است نه این که او هم یکی در کنار خدایان دیگر است نه. بلکه یگانگی را برای خداوند بیان می کند. ضمن بیان یگانگی خداوند وجود او را نیز پیشتر پذیرفته است. او وجود دارد که یکتا است.
الله الصمد. خداوندی که از او سخن گفته می شود بی نیاز است. کم و کسری ندارد که کسی و به گونه ای بخواهد آن را جبران یا مرمت و یا پر کند. صمد یعنی چیزی که هیچ شکاف و خللی و روزنه ای برای ورود ندارد تا بتواند آن را شکافت و از بین برد. به جهت همین صمد بودن است که خداوند عزیز است. عزت دارد یعنی شکست ناپذیر است. با صمدیت خداوند نفی جسمانیت کرده است. به بیان دیگر ممکن الوجود بودن خداوند را نفی می کند. او واجب الوجود است. چون اگر ممکن باشد برای ایجادش نیاز به علت است.
لم یلد و لم یولد. زاده نشده است و نمی زاید. نه پدر و مادر دارد و نه هم پدر و مادر کسی است. به نظر می رسد قید اعتراضی به مسیحیان و یهودیان است که خداوند مادر و یا پدر ندارد. و خودش هم پدر و یا مادرکسی نیست. همتایی ندارد که بخواهد با او در آمیزد. او یکتا است. یک تا که باشد بی همتا هم خوا8هد بود. بی همتا که باشد نه می زاید و نه زائیده خواهد شد. به همین جهت هم می فرماید:
و لم یکن له کفوا احد. کسی در شان و منزلت او نیست که بخواهد یا بتواند همطراز خداوند قرار بگیرد. بارگاه خداوند دربار پادشاهان نیست که زنی بخواهد نفوذ کند و ملکه بشود و قدرت را در دست بگیرد. کسی این توانایی و قدرت را ندارد. برای خداوند همتایی امکان ندارد. محال است. خداوند رحمت کند استاد ما مرحوم آیت اله شیخ صادق سعیدی کاشمری را. ایشان می فرمود سوره اخلاص سجل خداوند است. همه ما شناسنامه داریم. سوره اخلاص هم شناسنامه خداوند است. نام الله. کنیه یا فامیل، صمد. پدر و مادر، ندارد. زن و فرزند هم ندارد. در نتیجه محل تولد هم ندارد. چون زادهئ نشده که محل تولد داشته باشد. شماره شناسنامه هم یک. سال تولد هم ندارد. سوره اخلاص در حقیقت سوره یگانگی و یک تایی خداوند است. خداوند نمی تواند در کنار خودش خدای دیگری را بپذیرد. نه این که او نمی پذیرد بلکه وجود ندارد و نمی توانهد وجود پیدا کند. لو کان فیمها آلهة الا الله لفسدتا(انبیا آیه 22). اگر بخواهد آسمان و زمین دو خدا داشته باشد مسلما آسمان و زمین تباه خواهد شد.
عنایت داشته باشید که اصحاب خرد برای هر یک از این ادعاها چه بسا درخواست دلیل عقلی بکنند. و بخواهند که برهان اقامه بشود و برای هر یک از این گزاره ها باید ماه ها وقت صرف کنند. اما خداوند با بیان سوره اخلاص به سادگی و راحتی این حقایق را بیان فرمود. و عقل و خرد هم به این حقایق تن می دهد و آنها را می پذیرد.
105- فیا لیت شعری هذا الذی یطلب یعرف اللّه من جهة الدلیل و یکفر من لا ینظر کیف کانت حالته قبل النظر و فی حال النظر هل هو مسلم أم لا و هل یصلی و یصوم أو ثبت عنده أن محمدا رسول اللّه إلیه أو إن اللّه موجود فإن کان معتقدا لهذا کله فهذه حالة العوام فلیترکهم على ما هم علیه و لا یکفر أحدا و إن لم یکن معتقدا لهذا إلا حتى ینظر و یقرأ علم الکلام فنعوذ بالله من هذا المذهب حیث أداه سوء النظر إلى الخروج عن الایمان.
افراد دو دسته اند:
بعضی به دنبال خداوند هستند از طریق ادله. اگر دقت کرده باشید در اول توضیح المسائل آمده است عقیده مسلمان به اصول دین باید از روی دلیل باشد(توضیح المسائل، مساله اول). یعنی اعتقاد شما به وجود خداوند و یکتایی خداوند و... تماما باید مبتنی بر دلیل باشد.
و بعضی هم به خداوند باور دارند ولی به دنبال دلیل نیستند و کاری هم به ادله ندارند. باور دارند که خداوند وجود دارد و وجودش را حس می کنند ولی دلیلی بر آن ندارند.
سوال شیخ اعظم این است که دسته اول که خداوند را با ادله اثبات می کنند نگاهشان به دسته دومی ها که بدون برهان و دلیل به خداوهد باور دارند چگونه است؟ آیا آنها را کافر می دانند. چون خداباوری آنها بدون دلیل است.
در ادامه شیخ اعظم از خود این استدلالی ها می پرسد که شما خودتان پیش از آن که به دنبال ادله بودید چه حالتی داشتید. دنبال ادله رفتید و خداوند برای شما قابت شد. این درست. تا پیش از استدلال چه وضع و حالی داشتید. چون برهان و دلیل که برای اثبات خدا در شما وجود نداشت. اگر وجود داشت که رفتنتان به دنبال برهان و دلیل کار عبث و لغو بوده است. پس دلیل و برهان قبلش نداشته اید. در این حالت که هنوز با برهان و دلیل آشنا نشده بودید شما مسلمان بودید یا کافر؟ نماز می خواندید یا نه؟ روزه می گرفتید یا نه؟ آا باور داشتید که پیامبر فرستاده خدا است یا نه؟ باور داشتید که خداوند وجود دارد یا نه؟ اگر شما به این امور بدون دلیل باور داشتید وضع و حال شما مثل سایر مردم بوده است. مردم کوچه و بازار هم همین اعتقادات را دارند ولی به دنبال دلیل نیستند. و آنها را نمی شود کافر دانست.
اگر بگویید که مسلمان نبوده اید و پس از درس و بحث و ژرف اندیشی در علم کلام به آفریدگار و یگانگی و... علم پیدا کردم و این را علم کلام به من داده است باید از این اعتقاد و مذهب به خداوند پناه برد. چون ممکن است وی باور به خداوند داشته باشد ولی ایمان به خداوند ندارد. و بین ایمان به خداوند و اعتقاد به خداوند فرق می کند.
لازم است بهد این بخش از فرمایش شیخ اعظم درنگ بیشتری روا داشت. باید بین اعتقادات و احکام فرق گذاشت. به بیان دیگر بین اصول دین و فروع دین فرق گذاشت. فروع دین که تحقیق و تفحص تا مرز علم و قطعیت برای همگان نه معنا دارد و نه لازم است و نه معقول است و نه هم مطلوب. نماز و روزه و حج و زکات و انفاق و... جزو مشهورات است و همه هم بدانها باور دارند و فرد به علمای دین اعتماد می کند. ولی نسبت به اصول دین قلمرو دلیل و استدلال باید روشن شود. تا چقدر می توان برای مثلا اثبات وجود خدا و یا اثبات یگانگی خداوند دلیل اقامه کرد. به نکته ای مسلم اشاره کنم که اگر ادله به کار گرفته شده در حوزه اعتقادات می توانست هر یک خدا را ثابت کند این همه ادله در علم کلام برای هر مساله بیان نمی شد. ضمن این که حتی براهین عقلی فلسفی مطرح در الاهیات به معنای خاص تماما با مشکل مواجه است تا چه رسد به ادله مطرح در علم کلام که نسبت به اثبات ذات حق بسیار ضعیف است. تا جایی که فلاسفه بعضی از این ادله را که به عنوان برهان اقامه می کنند رد کرده و آنها را تمام نمی دانند و نام برهان بر آن نمی نهند. در فلسفه ذیل بحث الاهیات خاص دنیای معرکه آراء است. بسیاری تلاش کرده اند تا اشکالات فیلسوفان را بر نظم و حدوث به گونه ای رفع و رجوع کنند. شاید با توجه به بی پایه بودن همین ادله و براهین باشد که شیخ اعظم خیلی به ادله اعتنا نمی کند و ایمان را استوار بر آن نمی داند.