مقدمه فتوحات 49
زیبا آفرین
106 - و علماء هذا العلم رضی اللّه عنهم ما وضعوه و صنفوا فیه ما صنفوه لیثبتوا فی أنفسهم العلم بالله و إنما وضعوه إرداعا للخصوم الذین جحدوا الإله أو الصفات أو بعض الصفات أو الرسالة أو رسالة محمد صلى اللّه علیه و سلم خاصة أو حدوث العالم أو الإعادة إلى هذه الأجسام بعد الموت أو الحشر و النشر و ما یتعلق بهذا الصنف و کانوا کافرین بالقرآن مکذبین به جاحدین له فطلب علماء الکلام إقامة الأدلة علیهم على الطریقة التی زعموا أنها أدتهم إلى إبطال ما ادعینا صحته خاصة حتى لا یشوشوا على العوام عقائدهم.
ممکن است کسی به شیخ اعظم ایراد کند که جناب شیخ این آقایان بزرگواری که کتابهای کلامی نگاشته اند اینها اعتقاداتشان بر باد هوا است. افراد همچون بزرگان از متکلمین جهان اسلام خیلی بعید است که افراد بی ایمانی باشند. نسبت به این بزرگان شما چه می فرمایید.
ایشان در پاسخ می فرمایند عنایت داشته باشید یک مرتبه بحث از اثبات وجود خدا برای خود فرد است یک مرتبه بحث از اثبات وجود خدا برای دیگران است. متکلمین بزرگ چهان اسلام اگر کتاب کلامی نگاشته اند برای خودشان نیست بلکه جهت رد نظرات منکران و خاموش کردن مجادله های آنها بوده است. اشکالهایی که بعضا بر صانع یا صفات صانع و یا حتی بر تنبیا اشکال گرفته اند و یا اشکالهایی بر نبی اکرم وارد کرده اند با اشکالهایی نسبت به حدوق عالم داشته اند و یا نسبت به احیای مردگان در عالم پس از قبر اشکال داشته اند یا نسبت به عالم حشر و نشور مردم اشکال داشته اند. اشکالهایی از طرف منکرین نسبت به حوزه عقاید دینی وارد شده است و این بزرگان در پی پاسخ بر آمده اند. کتابهای کلامی در حقیقت استدلال است برای ساکت کردن و خاموش کردن اشکالهای و اعتراضات منکران و مخالفان و کافران که چه بسا ایجاد شک و تردید کنند. متکلمین مسلمان فکر می کنند آن چه نگاشته اند مخالفان و معاندان را سرجایشان خواهد نشانید. و اعتقادات عامه مردم را از گزند شبهات و اشکالها مصون خواهند داشت. تلاش کرده اند تا اعتقادات عامه مردم از بین نرود در برابر سیل هجمه هایی که از جانب مخالفان صورت می گیرد. متکلمین تلاش می کنند تاعامه مردم در عرصه اعتقادات دچار دلشوره و پریشانی نشوند. از باب مثال:
مدعی می شوید که قرآن کلام خدا است. و حال آن که خودتان می گویید کتاب خدا است. کلام خدا شنیده می شود و کتاب خدا نوشته می شود. بالاخره کتاب خدا است یا کلام خدا؟
فرقی نمی کند چه کتاب خدا باشد و چه کلام خدا باشد مگر خداوند نویسنده است یا نگر دست دارد که بنویسد و یا مگر خداوند زبان دارد که حرف بزند.
گیرم که خداوند بخواهد بنویسد و یا بگوید به چه زبانی می گوید و یا می نویسد. مگر خداوند عرب است؟ و... ده ها اشکال و ایراد دیگر که دذ کتابهای کلامی مطرح شده و بدانها پاسخ داده اند.
107- فمهما برز فی میدان المجادلة بدعی برز له أشعری أو من کان من أصحاب علم النظر و لم یقتصروا على السیف رغبة منهم و حرصا على إن یردوا واحدا إلى الایمان و الانتظام فی سلک أمة محمد صلى اللّه علیه و سلم بالبرهان إذ الذی کان یأتی بالأمر المعجز على صدق دعواه قد فقد و هو الرسول ع فالبرهان عندهم قائم مقام تلک المعجزة فی حق من عرف فإن الراجع بالبرهان أصح إسلاما من الراجع بالسیف فإن الخوف یمکن أن یحمله على النفاق و صاحب البرهان لیس کذلک. فلهذا رضی اللّه عنهم وضعوا علم الجوهر و العرض لا غیر و یکفی فی المصر منه واحد.
عرصه و جولانگاه علم کلام کجا است؟ عنایت بفرمایید ممکن است کسی شبهه ای در افکند. باید با او به مبارزه برخاست. دفت شود که وی با شمشیر به جنگ نیامده است. بلکه پا به عرصه اعتقادات گذاشته است. و می خواهد جهان بینی دینی ما را خراب کند. این جا است که متکلم بر می خیزد و وارد میدان می شود. مهم نیست که این متکلم از کدام نحله و فرقه باشد. چون شبهه ای که او در افکنده به همه اسلام بر می گردد. چه بسا فردی اشعری یا هر متکلم دیگری بر خیزد و به پاسخگویی به او بپردازد. متکلمان راغب به کاربردن شمشیر نیستند زیرا این احتمال عقلایی را می دهند چهد بسا این فرد گمراه به راهد راست هدایت شود و شاید ایمان بیاورد. همین احتمال عقلایی کافی است که وارد گفتگو شود. لذا اقامه برهان می کند. تا که شاید فردی بر افراد امت محمد افزوده گردد. فعلا که پیامبر نیست تا با معجزه خود اینها را فرا بخواند. پیامبر نیست تا خود آیه ای تلاوت کند و مردم بدان بگروند. تنها راه چاره این است که برهان را جایگزین اعجاز کنند. در مبحث نبوت راه اثبات نبوت معجزه بود. با اعجاز نبی اکرم حقانیت خود را بر کرسی می نشاند ولی الان که دیگر پیامبری نیست باید چیزی جایگزین اعجاز شود و چه چیزی قوی تر و برّاتر از برهان. البته برهان توسط کسی که درسش را خوانده و عالم بدان است. یقینا زبان برهان از زبان شمشسر تاثیر گذارتر است. چون ممکن است کی در زیر سایه شمشیر ایمان بیاورد ولی این ایمانش از سر ترس است و چنین ایمانی را حمل بر نفاق خواهند کرد. ولی اگر در زیر سایه برهان ایمان بیاورد ایمانش نه از سر ترس بلکه ازته قلب است. لذا بعضی سراغ علم جوهر و تعراض می روند. و فرد یا افرادی به فراگیری آن همت خواهند کرد که اگر به قدر من به الکفایه بدان مبادرت شد کافی است.