بررسی مساله معاد 5
13 – ما در مقام اثبات معاد روحانی نیستیم و آن را هم نمیپذیریم چون ادلهی آن را ناقص میدانیم. ولی رد معاد روحانی با این حربه که مخالف صریح آیات است را هم نمیپذیریم. چون به یقین در بحث مبدء ما باید از ظهور آیات دست بشوییم و اقدام به تأویل و تعبیر کنیم. فرقی در بین مبدء و معاد دیده نمی شود. ما باید یک مبنای روشن برای خود فراهم سازیم و با همان مبنا به شرح و تفصیل آیات مبدء و معاد بپردازیم. چون آیات مبدء و آیات معاد در یک مجموعه می گنجد. این ناشی از کم دقتی علمی و نارسایی در مبنا است که آیات مربوط به خدا و صفات او را در مبدء به گونهای تعبیر میکنیم که همان روش را در آیات مرتبط با معاد رد میکنیم. اگر قرار است پای بند به ضهورات باشیم باید یدالله فوق ایدیهم را هم به ظاهرش معنا کنیم. و یا قرب وریدی را. و اگر ظهورات پاسخگو نیست و ده ها اشکال به بار می آورد و ما را گریزی نیست جز چنگ انداختن به تعبیر و تأویل همین روش نیز در آیات معاد پسندیده است. پس وحشت نکنیم از این که خلاف ظهور است چنانکه معنای قرب وریدی که بیان می شود نیز خلاف ظهور است. معنای دست خدا بر سرما است ( آنچه که گفته می شود) نیز خلاف ظهور است. ما در آیات مربوط به مبدء کمتر سراغ داریم که مصر به ظهورات باشند بلکه تماما تلاش می شود تا وامدار تعبیر و تأویل باشند. ولی آیات مربوط به معاد که از همان سنخ و در یک مجموعهی واحد قرار می گیرند اصرار دارند که به ضهوراتش چمگ بزنند. روش نکوهیده است. اصرارش ناپسند است. و الا اگر تا جایی که ممکن است با همان مبنای اولویت در ظهور در هر دو جا قدم بر داریم هم معقول و هم مطلوب است. و از خلاف ظهور به عنوان یک حربه و یا اهرم تهدید استفاده نشود. وحدت رویه و داشتن مبنا در عرصههای علمی یک ضرورت اجتناب ناپذیر است.
14 – در استدلال به جسمانی بودن معاد و آن هم یک نواختی آن با جهان مادی دنیوی به آیاتی اشاره می شود که به نظر نگارنده آن نوع از استدلال تمام نیست. مثلا برای احیای موات به آیهای پرداخته می شود که چهار پرنده کوبیده شده در یک ظرف بر سر چهار کوه، حیات مجدد می یایند. یا شخصیتی که پس از صد سال حیات مجدد می یابد و ناظر بقایای الاغ مرده خود می شود. چون در این آیات تبیین زندگی این دنیایی شده است پنداشتهاند که عالم قیامت هم این گونه است. و حال آن که در آیه نخست و نیز آیه دوم مقام مقام نمایش چگونگی حیات و قدرت خداوند است. نه چگونگی قیامت. اگر چنین است آمدن عزرائیل و رؤ یت ایشان توسط پیامبر- بر فرض صحت- آیا دلیل بر مادی بودن بلکه جسمانی بودند عزرائیل است؟
15 – نکتهی دقیق و ظریفی این جا وجود دارد که غفلت از آن ما را دچار گفتار و پندار ناصواب میکند. یک شیء می تواند دارای ظهورات متعدد باشد. ضهور یک شیء در یک جهان ممکن است – بلکه به حتم – با ظهور همان شیء در جهان دیگر مغایر است. گرچه همهی آن تجلیات، ظهور همان شیء است. مثلا یک شیء و یا حادثه را در نظر بگیرد. ظهور آن در عالم عقل غیر از ظهور آن در عالم مثال و نیز غیر از ظهور آن در عالم ماده است. و همان شیء نیز می تواند ظهور کتبی داشته باشد. کلام خداوند ظهور عینی اش پدیدهها هستند و ظهور کتبی اش لوح و قرآن کریم است. ظهور عینی یک شیء غیر از ظهور علمی و ذهنی همان شیء است. و نیز غیر از ظهور کتبی آست. متأسفانه به جهت شدت ظهور و سادگی بحث به آن توجه نمی شود و حال آن که مهم و اساسی است و همه لغزشها – در بحث معاد – از همین جا ناشی شده است.
16 – ابراهیم در خواب می بیند که اسماعیل را ذبح میکند. یوسف در خواب می بیند که ستارگان او را میپرستند. رؤیای ابراهیم و یوسف حاکی از یک حقیقت و واقعیت است که ظهور رویائی آن همان است که – در رؤیا – دیدهاند. و ظهور عینی و واقعی آن به گونهای دیگر است. ظهور آب در دمای زیر صفر درجه انجماد است و در بین صفر تا صد درجه سیال است و در بیش از صد درجه ظهور همان، بخار است.
اینکه آن چهار پرندهی له شده، تشخص می یابند، باید توجه داشت که ظهور این دنیایی دارند و آن پرندگان پس از این بازیافت زندگی، باز میرا هستند. آیا در قیامت هم همین اتفاق خواهد افتاد. ظهور اخروی آنها هم. حتما باید عین ظهور دنیوی باشد؟ این عینیت ما را دچار مشکلات و معضلاتی میکند که به سادگی نمیتوان از آن رهید.
17 – همچنان که یک شی یا یک حادثه – همان یک شیء و همان یک حادثه- ظهور عقلی و مثالی و مادی و رؤیایی و کنبی و … دارد. و همهی این ظهورات حاکی همان یک شیء است. نه حاکی بخشی از آن.- توجه شود که ما از کنه و وجه سخن نمی گوییم که بحث دیگری است و با آنچه ما از آن سخن می گوییم خلط نشود. ما از خود شی و ذات شیء سخن می گوییم که همان ذات شیء ظهور در عالم عقل با ظهور در عالم ماده فرق می کند و همان در رؤیا جور دیگری ظهور می یابد.
18 – ماجرای مردن و احیای مجدد پس از صد سال و یا داستان پرندگان نمیتواند دلیل بر جسمانی بودن به معنای مادی بودن قیامت باشد زیرا ظهور آن پرندهگان و آن شخص و مرکبش، ظهور این دنیایی و مادی بوده است. به اقتضای ظرف و قالب شیء ظهور مییابد. چون در ظرف و قالب مادی بود ظهورش مادی است. ولی دلیلی نداریم که ظهورش در قیامت هم باید مادی باشد چنانکه ظهورش در عالم ذهن نیز مادی نیست.
19 – ما بسیاری از چیزها را در خواب می بینیم و عین همان در بیرون اتفاق می افتد و ما شاهد و ناظر آن هستیم. این مشابهت یا عینیت را ما از کجا فهم می کنیم. و حال آن که عالم رؤیا – به لحاظ ساختار وجودی – غیر از عالم واقع است. گاه اتفاق می افتد که در یک لحظه که فرد را خواب می ریابد. گرچه به لحاظ زمان مادی بسیار اندک و یک آن است ولی نقل آن و بیان آن به درازا می کشد. و حتا اتفاق آن در عالم خارج به روزها می انجامد. یکی خواب می دید که به حج رفته و اعمال حج را انجام می دهد. سال بعد هم به حج رفت. خواب او یک لحظه بود ولی تحقق بیرونی آن رویا بیش از ده روز به درازا کشید. گرچه در هر دو لذتها و سختیها نیز مثل هم بود.
20 – این که عزرائیل برای شخص پیامبر تشخص مییابد به معنای مادی بودن آن نیست بلکه این ظهور مادی و جسمانی آنها است. اگر بخواهد ظهور مادی بیابد باید شکل و حجم و اندازه و وزن داشته باشد. و همو اگر بخواهد در خواب بیاید همان شکل و قیافه را دارد ولی وزن و اندازه ندارد. فضا و جا اشغال نمی کند. و حال آن که ما می گوییم عزرائیل را در خواب دیدیم.
21 – چه منعی خواهد داشت که معاد و عالم قیامت چیزی شبیه همان رؤیاهای ما باشد. ظهور ما در عالم ذر به گونه ای بود. ظهور ما در عالم عقل به گونهای دیگر. و ظهور ما در دنیای مادی این است که هستیم. و ظهور ما در قیامت یقینا غیر از این ظهورات خواهد بود چون اگر عین یا مثل هر کدام باشد که همان خواهد بود و ظهور برزخی و معادی نخواهد بود. اما چیزی شبیه به آن. این را هم برای تقریب به ذهن عرض میکنیم.
22- قیامت و معاد ما آن گونه نیست که فقط روح ما مورد مؤاخده قرار بگیرد. بلکه همین جسم مادی و دارای شکل و قیافه خاصٍ - تشخص – و میرا است که ظهور می یابد اما با همان حیثیت نامیرایی. ما در قیامت افراد را می شناسیم . پس دارای شکل و قیافه هستند ولی این حجم و اندازه و وزن که مخصوص عالم ماده است را ندارند. فاقد این صورت مادی هستند وحال آن صورت برزخی و معادی خاص خود را دارند و جالب است که ما می دانیم که این همان است. ولی اگر بخواهد صرفا روح باشد روشن است که این همانی از میان خواهد رفت.
23 – بنابراین معاد جسمانی است اما نه جسمانی مادی و دنیوی. معاد افراد هیولای بدون صورت نیست. اصلا ظهور بدون صورت ناممکن است. صورت معادی جسمانی غیر مادی است. همین انسانها هستند الا این که جایی را اشغال نمیکنند چون در آنجا جا و مکان و زمان – تبدیل قوه به فعل – معنا ندارد. خوردنیها و نوشیدنیهای آن نیز چنین است. و جنات تجری من تحتها الانهار خالدین فیها. آن گونه نیست که دریا باشد و تابش خورشید و تبدیل آن به بخار و تصرف برودت برای تبدیل بخار به ابر و برف و باران و … این ها متعلق به ظهورات دنیوی و مادی است. گرچه واقع آن چندان روشن نیست و این تفسیر ما است از واقعیتی که انفاق خواهد افتاد و در پایان مجدد تأکید می کنم که باور به – ایمان به – آن واقعیت برای ما مهم و کارساز است نه تفاسیر ما از آن. می گویند یکی از علماء نجف مریض و بعدهم دچار بیهوشی شد. او را به بیمارستانی بردند که خارجیها ادارهاش می کردند. آن عالم چشم که باز کرد پنداشت مرده و در بهشت است و اینها هم همان بهشتیها. به یقین اگر او را همراهیان توجه نمی دادند آثار و احکام بهشت را بار می کرد.
24 – یکی می گفت ممکن است ما بمیریم و بعد هم قیامت شود و ما چشم باز کنیم ببینیم که در لندن یا پاریس یا نیویورک هستیم. آن تفسیرها این تبعات را هم در پی خواهد داشت. مگر آن که باور به حساب و کتاب داشته باشیم و باور به معاد که ما را زنده خواهند کرد و به اعمال ما رسیدگی خواهند کرد و ما خواهیم سوخت در عذاب الیم – نعوذ بالله – و یا راهی بهشت خواهیم شد و در ضوان الهی جا خواهیم گرفت. و این یعنی همهی اعمال ما. پس بکوشیم تا اعمالمان را صالح کنیم. تفسیرهای ما در چگونگی واقعیت نقشی در اصل آن نخواهد داشت. معاد آن چیزی نیست که ما می گوییم. آنچه ما می گوییم تفسیر ما از واقعیتی است غیر از همهی واقعیتها. آنچه ما می گوییم تفسیر ما از معاد است. و فراوان اتفاق افتاده که فهمیده ایم آنچه تفسیر کرده ایم نادرست بوده و با مطابق با واقع نبوده است. خدا دانای مطلق است.
حسن جمشیدی
مشهد مقدس
سعد آباد
24/2/1382
- ۹۹/۰۶/۱۸