جمشیدی خراسانی jamshidi khorasani

دین فلسفه عرفان

جمشیدی خراسانی jamshidi khorasani

دین فلسفه عرفان

با شما در باره دین، فلسفه و عرفان سخن می گوییم

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیام های کوتاه

سرشت سروش الهی 13

دوشنبه, ۱۷ شهریور ۱۳۹۹، ۰۵:۳۴ ب.ظ

زیبا آفرین

ابوحامد محمد غزالی م 505 [1]

برای دستیابی به دیدگاه غزالی لازم است نظرات او را پیرامون وحی که در سه کتاب به تفصیل از آن بحث کرده، مورد بررسی قرار دهیم:

کتاب‌المنفذمن‌الضلال (شک و شناخت)

معارج‌القدس

و تهافت ‌الفلاسفه

در کتاب‌ المنفذ من‌ الضلال که توسط آقای صادق آئینه‌وند به شک و شناخت ترجمه شده است در تبیین حقیقت وحی اینگونه می‌گوید:

گوهر انسان در اصل فطرت خالی و ساده است. همچون آئینه‌ای صاف و شفاف از جهان هستی، هیچ چیزی نمی‌داند. و جهان هستی فقط یک عالم نیست. بلکه عالمهای بسیاری است که ما یعلم جنود ربک‌الاهو.[2] (شمار لشگریان خداوند را جز خود او کسی نمی‌داند). خداوند با ابزار ادراکی که در اختیار بشر گذاشت، بشر توانست، نسبت به جهان هستی، آگاهی بیابد. و برای ارتباط انسان با جهان و کسب آگاهی، ابزار مختلفی را در اختیار دارد که این ابزار و امکانات ادراکی، در طی چهار مرحله به انسان داده می‌شود. به عبارت دیگر برای ادراکات انسان، چهار مرحله قرار داده شده است:

مرحلة نخست: ادراکات حسی. [3]

ارتباطی که انسان از راه حواس پنجگانه خود با جهان هستی بر قرار می‌کند و می‌تواند آنها را بشناسد. البته ادراکات حسی هم از نوعی طبقه‌بندی در انسان برخوردار است:

1 ـ حس بساوائی: برای درک گرما، سرما، تری، خشکی، زبر، نرمی.

2 ـ بینائی: برای درک رنگها، صداها، شکل‌ها، (میدان عمل این حس گسترده‌تر از دیگر خواص است.)

3 ـ حس شنوائی: برای شنیدن صداها، و آهنگ‌ها

4 ـ حس چشائی: برای درک مزه‌ها، شوری، شیرینی، ترشی، تلخی .....

5 ـ حس بویائی: برای درک بوها،

مرحله دوّم: وجود قوه‌ی تمیز است[4] که این مرحله بعد از سن هفت سالگی در افراد تحقق پیدا می‌کند. تا پیش از این مرحله، شخص با جهان محسوسات درگیر است و بعد از مرحله‌ی اول و قرار گرفتن در مرحله‌ی دوم است که از جهان محسوسات عبور می‌کند و او دارای توانایی تشخیص و تمیز است. فرد قدمی به سمت کمال بر می‌دارد و مرتبه‌ای از درجات کمال را کسب می‌کند.

مرحلة سوّم: قوه‌ی عقل[5]

در این مرحله، بسیاری از اموری که در مرحله‌ی نخست و دوم توان درک آنها را نداشت، درک می‌کند. بین امور جایز و غیرجایز، واجب و غیر واجب فرق می‌گذارد و به ادراک کلیات توفیق می‌یابد.

مرحلة چهارم: قوه‌ی وحی [6]

مرحلة قوه‌ی وحی، مرحله‌ای بالاتر و برتر از قوه‌ی عقل است. این برتری چنان است که برای فرد افق دیگری می‌گشاید به گونه‌ای که فرد می‌تواند چشم دیگری بیابد و به جهان غیب و آینده‌ی جهان، آگاهی بیابد.

اگر دقت کرده باشید، کسی که درگیر محسوسات است و دوره‌ی کودکی را می‌گذراند، از تمیز و بازشناسی خوب از بد، زشت از زیبا، باز می‌ماند. و چنانچه که به قدرت و قوه‌ی تمیز نائل شد، از ادراک کلیات و درک خوبیها و بدیها، واجبات و محرمات، باز می‌ماند.

کسی هم که در مرحله‌ی سوم است، گرچه قوه‌ی عقل را دارا است ولی توانائی درک مرحله‌ی بالاتر را ندارد. همچنانکه یک کودک از مدرکات عقلی سر باز می‌زند و آنها را دور از ذهن می‌داند، برخی حتی از خردمندان هم، به انکار مرحله‌ی چهارم می‌پردازند. چون هنوز به مرحله‌ی کلام حتا همان مرحله‌ی سوم نرسیده‌اند که نیک درک کنند که مرحله‌ی بالاتری هم وجود دارد. لذا به انکار آن می‌پردازند.

غزالی بر این باور است که وحی یک نوع قوه و توانائی است که فرد باید به آن برسد و این امر برای همگان میسر نیست. ولی این را ما می‌دانیم که معارفی در جهان هستی وجود دارد که این معارف از طریق عقل قابل دسترسی نیست. بلکه تنها راه دستیابی ما به آن، وحی است. وحی به نظر غزالی روشی است برای درک اموری که عقل از ادراک آن ناتوان است.

به نظر غزالی، وحی مرحله‌ای و موقعیتی است که شخص پیامبر که در آن مرحله و موقعیت قرار گرفت حقایق فرا عقلی را دریافت می‌کند.

این که این حقایق به صورت الفاظ است یا به صورت معنا است؟ یا صورت دیگری دارد؟ غزالی در این‌باره در “شک و شناخت” باید گفت سکوت برگزیده است.

در کتاب معارج ‌القدس بیشتر به وحی پرداخته و لایه‌های دیگری از آن را بیان می‌کند.

در معارج‌ القدس، وحی را یک امر اکتسابی نمی‌داند. بلکه آن را هدیه و موهبت الهی می‌داند. البته مقدمات کار را فرد نبی فراهم می‌کند. همه‌ی اینها نقش شاید آمادگی داشته باشد تا بتواند وحی را نیک دریابد.

در حقیقت غزالی می‌خواهد بگوید:

یکم: نبوت یک امر اتفاقی نیست. بلکه بسترهای آماده‌ی پیشین لازم است.

دوم: نبوت یک امر همگانی نیست. چنین موهبتی برای همگان فراهم نیست.

تقریبا غزالی نوعی ترکیب و امتزاج را بین اختیار و استعداد جمع کرده است.

غزالی به غیر طبیعی بودن سرشت وحی باور دارد در برابر کسانی که باور به طبیعی بودن سرشت وحی داشتند. البته غزالی این مدعا را به صورتی بسیار ساده و روان مطرح می‌کند. آیا تفاوت بین نبات و حیوان وجود ندارد؟ به لحاظ گستره‌ی فعالیت، بسیاری از کارها را حیوانات می‌توانند انجام دهند که گیاهان از انجام آن ناتوانند و همین اختلاف در نسبت بین انسان و حیوان هم وجود دارد. حوزه‌ی کار و فعالیت انسان بسیار گسترده‌تر از حیوان است.

این‌ها بر می‌گردد به طبیعت گیاهان و جنبندگان و انسانها. انبیاء هم طبیعت آنها به گونه‌ای است دارای توانائی خاصی هستند.

 

[1]  - این بخش بر گرفته از وحی و افعال گفتاری ص 150 به بعد است

[2] - مدثر 31

[3] -شک و شناخت غزالی ص 50 - 51

[4]  - شک و شناخت ص 51

[5]  - شک و شناخت ص 51

[6] - شک و شناخت ص 51

  • حسن جمشیدی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی