جمشیدی خراسانی jamshidi khorasani

دین فلسفه عرفان

جمشیدی خراسانی jamshidi khorasani

دین فلسفه عرفان

با شما در باره دین، فلسفه و عرفان سخن می گوییم

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیام های کوتاه

سرشت سروش الهی 15

دوشنبه, ۱۷ شهریور ۱۳۹۹، ۰۵:۳۸ ب.ظ

علامه طباطبایی و شعور مرموز

علامه‌ی طباطبایی از همان آغاز بحث، مقصود خود را از وحی فراگیر نمی‌کند بلکه آن را فقط در قلمرو بشری تبیین می‌کند. جهت بررسی اندیشه‌ی علامه طباطبایی در باره‌ی وحی و چیستی آن بایسته است چند اصل پیش فرض را مسلم انگاشت:

1- کمال جویی هستارها، علامه‌ی طباطبایی بر این باور است که دستگاه آفرینش با تربیت تکوینی خود هر نوعی از انواع خارجیه را به سوی کمال مناسب خود سوق می‌دهد. گرچه برخی از افراد در مسیر تکوینی خود گرفتار آفت شده و باز می‌مانند ولی دستگاه آفرینش هرگز از پیشینه‌ی خود دست نکشیده و به کارش ادامه می‌دهد. چون انسان یکی از این انواع است ناچار از راه آفرینش به سوی مقصد کمالی خود رهنمون می‌شود.(طباطبایی، ص50)

2- استخدام همه چیز؛ ساختمان وجود انسان سراپا نیازمندی است که این نیازها جز در پرتو زندگی با دیگران اجتماع- تأمین نخواهد شد. و انسان به گونه‌ای آفریده شده است که هر چیزی را برای خودش می‌خواهد. این غریزه‌ی فطری را که در همه چیز به کار میبرد نسبت به همنوعان خود نیز به کار خواهد برد و در این باره هیچ استثنایی نخواهد داشت. بنابراین انسان موجودی استخدام طلب بوده و اجتماع را برای تکمیل استخدام انتخاب کرده است.(همان، ص51)

3- داد و ستد انسانی؛ انسان از آن جهت که به تنهایی و در نتیجه کار و کوشش خودش به تنهایی و بدون بهره گیری از کمک دیگران نمی‌توانند نیازهای زندگی خود را تأمین کند. و از سوی دیگر نمی‌تواند حاصل کار و کوشش دیگران را بدون هزینه و مجانی به تملک خود در آورد. زیرا آنچه او از دیگران می‌خواهد دیگران نیز همان خواسته را خواهند داشت. بنابراین انسان، اجتماع تعاونی داد و ستد-را بهترین وسیله تشخیص داده و آن را  برگزیده است. بخشی از نتایج کار خود را به دیگران داده و در برابر آن از نتایج کاری آنها برخوردار می‌شود.(همان، ص52)

4- گسست اجتماعی؛ گرچه داد و ستد در بین انسانها امری بایسته است؛ ولی نظر به این که انسان از روی ناچاری به این اجتماع رویکرد داشته است، پیوسته از ژرفای دل در اندیشه‌ی گسست این بند و در پی گسیختگی است. هرگاه که توانی در خود بیابد از پایمال کردن حقوق دیگران کوتاهی نخواهد کرد. چنان که تاریخ گواه این بدسگالی انسان است افراد توانا و نیرومند، ناتوانان را زبون ساخته و به زیر یوغ بندگی خویش کشیده‌اند. و از انسان همانند دیگر موجودات جاندار و بی‌جان بهره برده‌اند.(همان، ص52)

5- بایستگی قانون؛ از همین جا است که انسان می‌یابد پیوستگی اجتماعی بدون قانون تأمین کننده حقوق افراد ناممکن است. پیوسته قوانینی باید در جامعه‌ی انسانی دایر باشد تا گسست اجتماعی رخ ندهد.(همان، ص53) چگونه ممکن است شعور غریزی انسان که خود منشأ بروز اختلاف و فساد است بتواند منشأ برای رفع اختلاف و عاملی برای از بین بردن فساد بشود. ضمن این که قوانین بالاگفت، بر افعال و اعمال اجتماعی مردم خواهد پرداخت نه بر شعور درونی و احساسات نهانی انسانها. و حال آن که بسیاری از اختلافات از شعور درونی خود خواهی و احساسات نهانی سرچشمه می‌گیرد. و رفع اساسی این نوع اختلافات به اصلاح احساسات درونی انسانها بستگی خواهد داشت، نه صرفا بر تأکید و تشدید آنها و حک و اصلاح قانونگذاران.(همان، ص54)

6- دین تنها روش اصلاح درونی؛ تنها روشی که می‌تواند صفات درونی انسان و اعتقادات را ضمانت و اصلاح کند روش دینی است که به هر سه جهت اعتقادات و اخلاق و اعمال انسانها رسیدگی می‌کند. بنابراین برطرف کننده‌ی واقعی اختلافات اجتماعی تنها روش دینی است.(همان، ص55)

7- وحی تنها راه دین، نظر به این که زدودن اختلافات از جامعه بدون تردید به صلاح انسان و سبب کمال اوست و این تنها راه برای برطرف کردن اختلافات است و از سوی دیگر دستگاه آفرینش هر نوع را به سوی کمال حقیقی هدایت می‌کند. پس به ناچار دستگاه آفرینش، دین حق را باید برای انسان‌ها تعیین کرده و به جهان انسانی "وحی" کند.(همان، ص55)

بنابر این در نگاه علامه‌ی طباطبایی تنها راه رسیدن دین به مردم برای حل اختلافات، "راه وحی" است چنانکه با صراحت می‌گوید: «باید در میان بشر غیر از شعور فکری، شعور باطنی دیگری بوده باشد که بتواند جامعه‌ی بشری را از اختلاف و کشمکش نجات دهد و افراد شایسته‌ای بپروراند».(همان، ص56)

علامه‌ی طباطبایی از وحی به عنوان شعور باطنی یاد می‌کند در برابر شعور فکری و عقل انسان. این شعور باطنی غیر از نبوغ فکری برخی افراد است. وحی یک شعور مرموز غیر فکری است که مطالب حقه به واسطه‌ی این شعور به دست می‌آید.(همان، ص57)

علامه‌ی طباطبایی وحی را شعوری مرموز می‌داند که ما را نسبت به چگونگی آن هیچ آگاهی نیست. و چگونگی رسیدگی وحی را با حقایق ما نیز نمی‌فهمیم. به بیان دیگر یک گونه پیوندی بین محتویات دعوت دینی از معارف و اخلاق و قوانین-احکام- وجود دارد که از فکر و اندیشه‌ی ما پوشیده مانده و ما را بدان راهی نیست. بنابراین در نگاه علامه‌ی طباطبایی راه برای فهم و درک چیستی وحی بر ما پوشیده است و هر تلاشی هم در این باره بیهوده خواهد بود. و حال آن برخی بخشی از سخن علامه طباطبایی را می‌پذیرند که وحی شعوری مرموز است و ما را راهی برای درک و فهم آن نیست-چنانکه در آغاز نوشتار بدان پرداختیم- ولی این بدان معنا نیست که هیچ راهی برای درک و فهم چیستی وحی نداریم. با استفاده از اولیای وحی(مطهری، ص405) می‌توان چگونگی آن را تا اندازه‌ای تبیین کرد. اما علامه‌ی طباطبایی معتقد است چگونگی وحی از فکر ما پوشیده می‌باشد و دلیل آن را هم این گونه بیان می‌دارد: زیرا اگر رابطه‌ی آنها به عینه همان بود که ما می‌فهمیم بدون تردید شعور وحی که درک کننده‌ی آنها است همان شعور فکری ما می‌شد. در صورتی که این گونه نیست.(همان، ص64)

علامه‌ی طباطبایی معتقد است که نبوت و راه وحی یک راه فکری نیست؛ زیرا امکان خطا در فکر انکار ناپذیر است و از سوی دیگر همه‌ی کمالات اکتسابی بشر، تنها از راه فکری نمی‌باشد بلکه راه و یا راه‌های دیگری هم متصور است. و راه وحی یکی از آنها است که مدلول وحی -محتوای وحی- یک سلسله دستوراتی است که اختلافات بشری را برطرف کرده و نیکبختی جامعه را تأمین می‌کند در صورتی که آن دستوران با کفالت دستگاه آفرینش به مردم برسد. بدیهی است که در این میانه-از گرفتن پیام از خداوند تا رساندن آن به مردم- خطایی واقع نخواهد شد. بدین معنا که نبی باید انسانی باشد که ادراک درونی او در ضبط و حفظ وحی و زبان او در تبلیغ به مردم خطا نکند و کردار او موافق گفتارش بوده باشد و در عین حال در دیگر مراحل زندگی مانند انسانهای عادی است.(همان، ص60) بنا براین شعور نبوت و یا همان وحی اکتسابی نیست و از حکومت و تسلط وسائل عادی بیرون است. لازمه‌ی این نظریه این است که حادثه و پدیده‌ی نبوت مانند معجزه، معلولی است خارج عادت و ناچار علتش نیز علتی خارق عادت است.(همان، ص61)

نکته‌ی مهمی که علامه‌ی طباطبایی بدان می‌پردازد تکامل تدریجی نبوت و وحی است. البته ایت تکامل را در باره‌ی پیامبران باور دارد ولی این که نسبت به یک پیامبر آیا ممکن است این تکامل اتفاق بیفتد چیزی نمی‌گوید: «چون تکامل نوع انسان تدریجی است نبوت نیز به تدریج تکامل پیدا خواهد کرد. و هر دعوت دینی تازه‌ای از دعوت کهنه و گذشته کامل‌تر می‌باشد. و با اطلاعاتی که در دست داریم این نظریه را به دعوتهای دینی موسوی و عیسوی و محمدی-علیهم السلام- می‌توانیم تطبیق دهیم»(همان، ص62).

در پایان سخن علامه‌ی طباطبایی نظریه‌ی خود را این گونه کامل می‌کند:«نبی با شعور وحی روابط مرموز آنها را درک کرده و در مقام تبلیغ ما، با زبان خود ما سخن گفته و از روابط فکری ما استفاده می‌کند. و طبق مثل معروف، شیرینی آمیزش جنسی را برای کودک خردسال با شیرینی حلوا تقریب می‌کند».(همان، ص65)

با توجه به آنچه گفته آمد در سخنان علامه‌ی طباطبایی دو نکته‌ی اساسی وجود دارد: یکی تکامل در وحی است که به میزان رشد و تعالی جامعه‌ی انسانی، وحی نیز تعالی می‌یابد. و دیگری تفاوت زبان اخذ وحی از خداوند با زبان انتقال وحی به مردم است. پیامبر پیام و دستورات را با زبان خاصی از خداوند می‌گیرد ولی آن را با زبان عربی به مردم ابلاغ می‌کند.     

  • حسن جمشیدی

مفهوم وحی1

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی