سرشت سروش الهی 4
زیبا آفرین
چیستی وحی؟
وحی هر چه که باشد از سنخ وجود است. تصوری و ادراکی نیست. (البته وحیای که مورد نظر ما است. وحیی که چنانچه به کسی برسد بعد از این، پیامبر نامیده میشود) وحی چون بیرون از قلمرو تصور و ادراک است، در نتیجه، شاید نتوان به یک تبیین جامع و کاملی از آن دست یافت. با توجه به این که به نظر میرسد، وحی یک امر تجربی است. تجربة مخفی و فردی. چیزی که فرد خاصی تجربه میکند. لذا بیانش برای کسی که تجربه نکرده است بسیار دشوار است. و کسی هم که به این تجربه رسیده، به راحتی نمیتواند آن را بیان کند. کسی که عاشق نشده، نمیداند که عشق چییست. کسی که عاشق شد، نمیتواند بگوید که عشق چیست؟ مورد اول از باب ندانستن است. مورد دوم از باب نتوانستن است. مقولههایی از قبیل وحی اینگونه است. کسی که چنین دریافتی نداشته، نمیداند که چیست. و کسی که چنین دریافتی پیدا کرد چون سخنش، چیزی نیست که به بیان درآید، نمیتواند آن را بیان کند. جهت نزدیک تر شدن هرچه بیشتر به مقوله ی مورد نظر از نظر ذهنی به موارد زیر توجه شود.
- یکدسته از امور هست که همگان تجربه میکنند. یا همگان میتوانند تجربه کنند و تجربة آن برای همه هم اتفاق میافتد. یا اغلب چنین تجربهای دارند. مانند تجربة تشنگی، گرسنگی، جراحت، درد، و … برای افراد ممکن است که تجربهها شدت و ضعف داشته باشد. مثلاً یکی دل درد را شدیدترین درد بداند و دیگری دندان درد را و علی بن ابیطالب چشم درد را. ولی همه احساسی تا اندازهای مشترک از درد دارند. اینها را میتوان تجربههای جهان فرودین دانست.
- بعضی از تجربهها، در اختیار همه هست ولی همه نمیتوانند آن را تجربه کنند. حال علت آن چیست؟ چندان معلوم نیست. شاید فرصتش فراهم نشود یا ممکن نباشد. مانند: عشق، تجربة قتل. همه میتوانند عاشق بشوند ولی نمیشوند. خصیصه انسان کشی به نظر می رسد که در همه هست ولی همه انسان نمیکشند.
- بعضی از تجربهها، در اختیار همه قرار نگرفته است. بلکه اختصاص به گروهها و افراد خاص دارد. افراد خاص و گروههای خاصی میتوانند چنین تجربهای را داشته باشد. مثلاً تجربه زن بودن، تجربه مردم بودن، تجربه دختر بودن یا پسر بودن، تجربه سید بودن. مرحوم آیتالله نجفی گفته بود که من احکام مرتبط با زنان را هیچگاه خوب یاد نگرفتم چون نمیتوانستم درک کنم. این نوع از تجربهها دراختیار بشریت نهاده شده ولی همة انسانها نمیتوانند تجربه کنند. یک مرد زن بودن را نمی تواند فهم کند و یک زن هم مرد بودن را.
- نوعی از تجربه هم هست که در اختیار همة انسانها نیست. نه از نوع تجربة سوم. این نوع از تجربهها، برای افراد خاصی، در موقعیتهای خاص و بعد از تلاشهای خاص، ایجاد میشود، که از این نوع تجربهها، به تجربههای عالم بالا تعبیر میکنند. یا تجربه ی معنوی، تجربه ی مینوی یا تجربه ی روحانی.
تجربة عالم بالا خود به دو دسته تقسیم میشود:
- تجربههای عرفانی
- تجربههای وحیانی یا پیامرانه
تجربه های عرفانی همان است که برای مولوی ، عطار، سنایی، ابنعربی، سید حیدرآملی، حافظ و دیگران اتفاق افتاده است. باتجرهای که برای رابعه، حسنیه اتفاق افتاده است.
تجربه های وحیانی
تجربه ی وحیانی تجربه ای است که فرد یا افراد خاصی پیدا می کنند. این تجربه به آنها احساس خاصی میبخشند که به عنوان حس مسؤلیت گفته میشود. مسؤلیت واگذری یافته های آن تجربه به دیگران . با این تجربه فرد، احساس رسالت میکند. پیامی دارد که باید به دیگران برساند. تفاوت تجربة پبامبرانه و با عارفانه دراین است که عارف سراغ کسی نمیرود و یا اگر سراغش بروید، شما را کمک میکند ولی پیامبر یعنی کسی که به تجربه پیامبرانه رسیده باشد، خود را مسؤل می داند تا دیگران را نیز به آن جا یگاه و منزلتی که خود نیک دریافته، برساند. پیامبر به تعبیر علی(ع) طبیب دوار بطبه است. حضرت موسی(ع) برای درمان جامعه از مرکز ثقل فروپاشی اجتماعی کار خود را می آغازد. به مراکز ارادئه خدمات جنسی می رود. چون وظیفه خود میداند. این همان سیر من الحق الی الخلق است که در اسفار به تفصیل از آن سخن گفته شده است.
یک شخصیت عرب گفته بود اگر من به جای پیامبر بودم از معراج بر نمیگشتم. همین بیانگر تفاوت تجربه های پیامبرانه با عارفانه است. و این همان وحی است.
چون وحی تجربه خاصی است، بیان و پرداختن و توصیف به آن بسیار دشوار و شاید نا ممکن بنماید.
برای نزدیک تر شدن هر چه بیشتر بحث به ذهن اجازه بدهید تا مثالی بزنم. این مثال در اغلب کتابها آمده است ولی من با کمی تغییر آن را برای شما بیان میکنم.
در مدرسه کر و لالها، افرادی با ویژگی کرولال، به تحصیل اشتغال دارند. برای تبیین مفاهیم کمی و کیفی ، معلم آنها، از تمثیل و تشبیه استفاده میکنند. اگر این معلمها بخواهند ازصداها و موسیقی، چیزی برای آنها بگویند و توصیف کنند، چه درکی از آن خواهند داشت. اگر چنانچه ما انتظامی یا شجریان را برای تدریس بیاوریم و اینها بخواهند زیر و بم صداها را و نُت ها را تدریس کنند، چه درکی آنها از این صداها خواهند داشت.
با توجه به این که هیچکدام از این فراگیران توان شنیدن ندارند. با توجه به این که صدا در عرصة تدریس انتظامی غیر از صدا در عرضه تدریس شجریان میباشد ولی آنچه که این دو استاد موسیقی و آواز برای فراگیران بگویند، آنها درکی نخواهد داشت. چون تجربه ی شنیدن صدا را ندارند.
وضعیت وحی برای بشر اینگونه است. مانند بیان کردن صدا و موسیقی برای کرها و لالها است یا توصیف رنگ ها و نور برای نابینایان است . بر فرض هم توانائی بیانش باشد، آن طرف توانایی درک آن را ندارد، چون نمی توان آن را برای فردی که تجربه نکرده به چیزی تشبیه کرد. لذا همان تشبیههایی هم که از وحی بیان شده است با وحی بسیار فاصله دارد.