يكشنبه, ۱۶ شهریور ۱۳۹۹، ۰۷:۲۵ ب.ظ
شاید فارابی اولین کسی باشد که تحلیلی عقلی از چیستی و چگونگی وحی بیان داشته است که نظرات فارابی را در
مقاله فی معانی العقل (مجموعه رسائل فارابی)
خصوص الحکم
آراء اهل مدینه الفاضله
می توانید ببینید. تقریبا بعد از تفسیر و تحلیلی که فارابی در بارهی وحی ارائه داشت بسیاری از افراد حتا مخالفین او خواسته و ناخواسته در سپهر اندیشهی عقلانی او قرار گرفتند و در فضایی که در این باره فراهم آورد به بحث و گفتگو پرداختند. خلاصه نظر فارابی دربارهی وحی چنین است:
فارابی قوة تعقل را در بشر، در سه نوع می داند:
عقل مادی
این عقلی است که همه انسانها از آن برخوردارند. و همه توانائی ادراک ماهیت موجودات را دارند. همان درکی که همگان از محسوسات دارند.
عقل مادی خود به عقل بالقوه و بالفعل تقسیم میشود. یکی توانائی انسان جهت ادراک است، این که میتواند درک کند. و اگر چنانچه از این ادراک استفاده کرد و به شناخت کلیات و صور معقولات رسید، عقل بالفعل خواهد بود. با تحقق عقل و فعلیت یافتن آن قدم به مرحلهی بعد از این خواهد گذاشت که عقل بالملکه است.
از این تعبیرات فارابی استفاده میشود که توانایی ادراک کلیات را خداوند به همگان داده است ولی همگان از این نعمت و ابزار خدادادی توان استفاده را ندارند. تلاش نمیکنند تا این توان و قوه را به فعلیت برسانند. و این شاید تفسیری از تعبیر حضرت امیر باشد که انبیا آمدند تا به عقلهای دفینهای انسانها بپردازند و آنها را از ناکارآمدی و بیخاصیتی در آورند و ثمر بخش سازند. به دیگر بیان زمینههای بهره گیری از عقل را به آنها بیاموزانند تا بتوانند به مرحله دوم دست بیابند.
عقل بالملکه
این مرتبهی از عقل، بعد از عقل مادی استعدادی است. همان عقل مادی که حالت استعدادی و بالقوه دارد که اگر چنانچه به فعلیت رسید، عقل بالملکه تحقق خواهد یافت. در این مرحله مفاهیم کلی و انتزاعی از محسوسات و مجرباتِ خود خواهد داشت. فردی که نمیتواند از تجربیات خود قاعده و قانون فراهم آورد و کسی که هنوز نمیتواند از مدرکات حسی اموری کلی و فراگیر انتزاع کند، هنوز به این مرحله نرسیده است. چنانچه به این مرحله رسید زمینههای ورود به مرحلهی دیگر برای او فراهم خواهد شد.
عقل مستفاد
و آن ادراک مجردات و صورت مفارق است. یعنی ادراک صورتهایی که از ماده انتزاع شده اند. البته این مرحلهی از عقل بسیار شکوهمند و باارزش است زیرا حتا فرد میتواند صورتهایی که از اول مجرد بوده اند را نیز درک کند. شاید بتوان این مرحله را هم توانایی انسان بر تحلیل و تجزیهی امور و بازشناسی آ نها از یکدیگر دانست.
تقسیمات یا مراحل فارابی را اینگونه می توان بیان کرد:
عقل مادی یا عقل بالقوه
عقل بالملکه یا عقل بالفعل
عقل بالمستفاد.
کی که به مرحلهی عقل بالمستفاد برسد و بتواند صورتهای کلی انتزاعی و صورتهای مفارق را درک کند با عقل دیگری ارتباط پیدا خواهد کرد که عقل فعال باشد البته عقل فعال دارای دو مرتبه است که یک مرتبة آن، با عل بالمستفاد در ارتباط است و یک مرتبهی بالاتری هم دارد که دور از دسترس بشر است.
پیامبر به نظر فارابی کسی است که به مرتبهی عقل بالمستفاد رسیده و در نتیجه با مرتبهی دانی عقل فعال در ارتباط است. با عقل فعال اتحاد پیدا کرده است.
فارابی پیامبر را با فیلسوف این گونه مقایسه می کند که هم پیامبر و هم فیلسوف به مرحلهی عقل مستفاد رسیدهاند و با عقل فعال اتحاد پیدا کرده اند. الا این که حکیم به مدد مطالعات پیوستهی خود به حق مستفاد رسیده و با عقل فعال اتصال یافته است ولی پیامبر از راه قوهی متخیلهی خود.
قوة متخیله در انسان اگر به کمال برسد، و بتواند خود را از قلمرو محسوسات جدا کند و از زیر سلطهی آنها برهد، راه به جهان شگفتی ها پیدا خواهد کرد. چیزهایی خواهد دید که موجودات را از آن خبری نباشد. حتا در خواب هم به حقایق دست پیدا می کند. برای پیامبر خواب و بیداری فرقی نمی کند. پیامبر به جهت اتصالش به عقل فعال حقایق را مییابد. ”وحی” در حقیقت افاضة خداوند است که از جانب عقل فعال، تحقق مییابد.
بنابراین تفاوت پیامبر یا بشر عادی در قوه ای است که دارد. و آن قوة تخیل است. به جهت برخورداری از این توانائی می تواند یا عقل فعال پیوند برقرار کند و حقایق را به عنوان وحی بگیرد و به انسانها انتقال دهد.
در اندیشة فارابی، کلید طلائی ”وحی” در فهم ”عقل مستفاد” و ”عقل فعال” است. همچنان که بیان شد عقل فعال غیر از عقل بالفعل است. عقل بالفعل از مراتب عقل مادی است. عقل اگر بالقوه باشد مادی محض خواهد بود و اگر به فعلیت رسیده باشد عقل بالملکه خواهد شد. اما فارابی عقل فعال را بالاتر از عقل مستفاد و بلکه خالق عقل مستفاد میداند. به نظر میرسد که فارابی وحی را به معنای دریافت حقایق یا القاء حقایق میداند. و این میتواند در قالب معنا باشد نه لفظ. حتا معنا هم نباشد بلکه حقایقی که برای پیامبر حالت مکاشفه دارد. پیامبر این کشفیات را برای دیگران بیان میکند. با توجه به رابطهی عقل فعال و عقل بالمستفاد. عقل بالمستفاد فقط صورتها را از عقل فعال می گیرد. پس بحث از الفاظ و معانی نیست. یا حداکثر همان معانی است نه الفاظ.
|
|
|
|
|
عقل فعال متعالی (دور از دسترس) بشر) |
|
|
|
|
عقل فعال ادنی (روح الامین) |
|
-
۰
۰
- ۹۹/۰۶/۱۶