مقدمه فتوحات 39
علم نبوی و علم نظری
وصل فی العلم النبوی و العلم النظری
80- و لا یحجبنک أیها الناظر فی هذا الصنف من العلم الذی هو العلم النبوی الموروث منهم صلوات اللّه علیهم إذا وقفت على مسألة من مسائلهم قد ذکرها فیلسوف أو متکلم أو صاحب نظر فی أی علم کان فتقول فی هذا القائل الذی هو الصوفی المحقق إنه فیلسوف لکون الفیلسوف ذکر تلک المسألة و قال بها و اعتقدها و إنه نقلها منهم أو إنه لا دین له فإن الفیلسوف قد قال بها و لا دین له.
علم نبوی منظور همان گزاره ها یا مسائلی است است که از نبی اکرم و یا انبیای پیشین برای ما نقل شده است. بسیاری از روایات که از پیامبر صلوات الله علیه نقل می شود حقایقی در آنها بیان شده است. این حقایق را گاه یک فیلسوف یا متکلم و اهل نظری برای ما بیان می کند و یا در کتابش می نگارد. اگر چنان چه گوینده این نظر و سخن صوفی محققی باشد در باره او دو نظر می توان ابراز کرد:
یکی آن که او فیلسوف است و این مسائل مربوط به حوزه و قلمرو فلسفه است. و فیلسوف طبیعی است که این نظرات را بیان کند و یا تایید کند. بعید نیست که این سخنان را این شخص از فیلسوفی مقل کرده باشد.
و یکی هم این که او دین ندارد. چون اغلب این سخنان را فیلسوفان می زنند و فیلسوفان هم که اعتقادی ندارند و اساسا بی دین هستند.
81- فلا تفعل یا أخی فهذا القول قول من لا تحصیل له إذ الفیلسوف لیس کل علمه باطلا فعسى تکون تلک المسألة فیما عنده من الحق و لا سیما إن وجدنا الرسول ع قد قال بها و لا سیما فیما وضعوه من الحکم و التبری من الشهوات و مکاید النفوس و ما تنطوی علیه من سوء الضمائر فإن کنا لا نعرف الحقائق ینبغی لنا أن نثبت قول الفیلسوف فی هذه المسألة المعینة و إنها حق فإن الرسول صلى اللّه علیه و سلم قد قال بها أو الصاحب أو مالکا أو الشافعی أو سفیان الثوری.
این نوع از داوری ها که یا سخن فیلسوفانه است و یا فیلسوفان دین ندارند. سخن سنجیده نیست بلکه سخن نسنجیده است. سخن کسی است که حد اقل تحصیلات را هم ندارد. باید گفت سخن بیسواد ها است. چون انسانهای با درایت و با هوش این چنین سخن نمی گویند.
مگر تمام سخنان فیلسوفان باطل است؟ مگر همه گزاره های فلسفی باطل است؟
ممکن است بعضی از گزاره های فلسفی درست نباشد.
چه بسا این نظری که می دهد جزو گزاره هایی نباشد که باطل است بلکه این احتمال را بدهید که جزو گزاره هایی است که درست است.
افزون بر آن اگر خود شاهد باشید که پیامبر اکرم(ص) هم همین سخن را به گونه ای دگر بیان کرده باشد.
خضوضا اگر آن چه آن فرد می گوید جزو مسائل حکمی و اخلاقی باشدو توصیه بکند که از شهوات دوری گزینیذ. یا از مکر و حیله های نفسانی و بدی های باطهنی و درونی پرهیز کنید. چه اشکالی دارد که به این حرفها توجه بکنیم.
اگر حقایق را خودمان نمی دانیم و نسبت بهد آنها وقوف کامل ندتریم این احتمال را بدهیم که سخن فیلسوف همان حقایق است. لااقل سخن او را در همین مساله و مشابهد آن بپذیریم و به آن تن بدهیم. چه بسا همین سخن را نبی اکرم یا صحابه و یا مالک و یا شافعی و یا سفیان ثوری بیان فرموده باشد و یا بدان معتقد باشد.
به بیان دیگر می خواهد بفرماید درست بودن خود سخن مهم است نه این که این سخن را چه کسی می گوید. وقتی سخن سخن درستی است و سخن حکیمانه ای است چه فرقی مثی کند که ایهن سخن از نبی اکرم باشد یا از سقراط و یا از فارابی و یا از امام محمد غزالی. مهم این است که سخن سخن درستی است.
82- و أما قولک إن قلت سمعها من فیلسوف أو طالعها فی کتبهم فإنک ربما تقع فی الکذب و الجهل أما الکذب فقولک سمعها أو طالعها و أنت لم تشاهد ذلک منه و أما الجهل فکونک لا تفرق بین الحق فی تلک المسألة و الباطل و أما قولک إن الفیلسوف لا دین له فلا یدل کونه لا دین له على إن کل ما عنده باطل و هذا مدرک بأول العقل عند کل عاقل.
بیان شد که اهل سر ممکن است سخنی را بگوید و بعضا مدعی باشند که این سخن اهل سر نیست بلکه سخن فیلسوف است. مثلا این سخن را من خوانده ام و یا از فیلسوفی شنیده ام. چنین ادهایی ادعای کذب است. وی مرتکب دروغ شده است. چون می گید که من این سخن را از فیلسوف شنیده ام و یا در کتاب فلسفه خوانده م و حال آن که این سخن اهل سر است نه سخن فیلسوف. وی چنین سخنی را ندیده است و بی مطالعه حرف زده است. وی قدرت تمیز حق از باطل را ندارد. سخن وی غیر قابل اعتنا است.
اما این که بیان شد فیلسوف دین ندارد این هم سخن نادرستی است. فیلسوف دین ندارد و کسی که دین ندارد هر گزاره ای راذ بیان کند باطل است. چه رابطه ای بین این دو گزاره وجود دارد. دین نداشتن مساوی با بطلان همه حرفهای او نخواهد بود. چنان که دین داشتن هم دلیل بر صحت همه حرفهای وی نخواهد بود. این مساله کاملا روشن است.
در این فراز همه تلاش شیخ اعظم این است که نتیجه این که هر کس دین ندارد هر چیزی که بگوید باطل است درست نیست. این رابطه را می خواهد قطع کند. بین این دو عام و خاص من وجه است. ممکن است دین داشته باشد و حرف درست بزند. ممکن است دین داشته باشد و حرف نادرست بزند. ممکن است دین نداشته باشد و حرف درست بزند و ممکن است دین نداشته باشد و حرف درست نزند.
83- فقد خرجت باعتراضک على الصوفی فی مثل هذه المسألة عن العلم و الصدق و الدین و انخرطت فی سلک أهل الجهل و الکذب و البهتان و نقص العقل و الدین و فساد النظر و الانحراف أرأیت لو أتاک بها رؤیا رآها هل کنت إلا عابرها و تطلب على معانیها فکذلک خذ ما أتاک به هذا الصوفی و اهتد على نفسک قلیلا و فرغ لما أتاک به محلک حتى یبرز لک معناها أحسن من أن تقول یوم القیامة قَدْ کُنّا فِی غَفْلَةٍ مِنْ هذا بَلْ کُنّا ظالِمِینَ.
شیخ اعظم در ادامه تعرض به منکرین عالم به اسرار می فرماید: کسانی که صوفیان و عارفان اعتراض می کنند و حقایقی کهد آنها بیان می کنند را انکار می کنند این افراد از عرصه علم و از عرصه دین و از عرصه اخلاق بیرون خواهند رفت. و در زمره نادانان و دروگویان قرار خواهند گرفت. اینها بیشتر مشی و مرام تهمت زنی و افترا زنی را دنبال می کنند. اینها دچار نارسائی عقلی و نارسائی دینی و کژاندیشی و انحراف از صراط مستقیم هستند.
شیخ اعظم می خو.اهد بفرماید انکار این افراد نه ریشه در دین دارد و نه ریشه در اخلاق دارد و نه ریشه در علم دارد. رد کردن اینها ناشی از بیسوادی خود اینها و یا ناشی از بیماری است. در ادامه شیخ اعظم پرشسی را مطرح می کند. اگر شما خواب ببینید. چه مربوط به گذشته و چه نسبت به حال و یا آینده مهم نیست که موضوع خوتب چه باشد. برای تعبیر آن چه خواهید کرد؟ چون خودتان که تعبیر خواب بلد نیستید. یقینا به دنبال کسی هستید که تعبیر خواب می داد. حالا اگر صوفی محقق و جستجوگری از راه برسد و حقایقی را برای شما بیان کند. بی محابا که نمی شود حرفهای او را رد کرد. باید به سخنان او گوش فرا داد. به سخنان آن صوفی گوش بده و سخنان او راذ آویزه گوش خودت قرار بده. نفس خ.ودت را تحت کنترل خودت در بیاور و او را با توجه به فرمایشان همان عارف و صوفی هدایت کن. درون خودت را از ناخالصی ها پاک گردان تا معانی که او بیان می کند بر تو آشکار گردد.
واقعا پذیرفتن سخنان عارف و صوفی بهتر است یا این که فردای قیامت مصداق بارز این آیه شریفه قرار بگیرید که قَدْ کُنّا فِی غَفْلَةٍ مِنْ هذا بَلْ کُنّا ظالِمِینَ.(انبیا آیه 97) مدعی بشوید که ما در غفلت بودیم بلکه ما جزو ستمکاران بودیم. این که خیلی بدتر است.
- ۹۹/۰۶/۱۱