جمشیدی خراسانی jamshidi khorasani

دین فلسفه عرفان

جمشیدی خراسانی jamshidi khorasani

دین فلسفه عرفان

با شما در باره دین، فلسفه و عرفان سخن می گوییم

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیام های کوتاه

مقدمه فتوحات 37

سه شنبه, ۱۱ شهریور ۱۳۹۹، ۱۲:۱۷ ق.ظ

74- و لو لم یقع الإنکار لهذه العلوم فی الوجود لم یفد قول أبی هریرة حفظت من رسول اللّه صلى اللّه علیه و سلم وعاءین فأما أحدهما فبثثته و أما الآخر فلو بثثته قطع منی هذا البلعوم.

 حدثنی به الفقیه أبو عبد اللّه محمد بن عبید اللّه الحجری بسبتة فی رمضان عام تسعة و ثمانین و خمسمائة بداره.

و حدثنی به أیضا أبو الولید أحمد بن محمد بن العربی بداره بإشبیلیة سنة اثنتین و تسعین و خمسمائة فی آخرین.

کلهم قالوا حدثنا إلا أبا الولید بن العربی فإنه قال سمعت أبا الحسن شریح بن محمد بن شریح الرعینی قال حدثنی أبی أبو عبد اللّه و أبو عبد اللّه محمد بن أحمد بن منظور القیسی سماعا منی علیهما عن أبی ذر سماعا منهما علیه عن أبی محمد هو عبد اللّه بن أحمد بن حمویه السرخسی الحموی و أبی إسحاق المستملی و أبی الهیثم هو محمد بن مکی بن محمد الکشمیهنی قالوا أنا أبو عبد اللّه هو محمد بن یوسف بن مطر الفربری قال أنا أبو عبد اللّه البخاری.

خود شما سروران عزیز و گرامی توجه دارید که بعضا به رد و انکار اسرار می پردازند. و وجودش را رد می کنند. شیخ اعظم سراغ این نحله که منکرین هستند می رود. از ابوهریره روایتی نقل می کند:

ابوبرهره از پیامبر اکرم(ص) روایت می کند که دوظرف از طرف رسول خدا(ص) به من رسید که خر دوی آنها را نگهداری کردم. یکی را بر سرم گرفتم یعنی آشکارش کردم و برای دیگرانهم بیان کردم و دیگری را بدین معنا که در دل نگهداشتم که اگر سر باز کنم و آشکارش سازم گلویم را ببرند. وضعیت به گونه ای است که همه حقایق را برای همگان نمی شود بیان کرد.

در ادامه شیخ اعظم می فرماید این حدیث را فقیه ابو عبدالله محمد بن عبید الله حجری در شهر سبته در ماه مبارک رمضان سال پانصد و هشتاد و نه در منزل خودش برای من نقل کرد.

و نیز همین حدیث را ابوالولید  احمد بن محمد بن عربی در منزلش در شهر اشبیلیه در سال پانصد و نود و دو  برای من نقل کرد.

و نیز این روایت را دیگران هم برای من نقل کرده اند.

همه اینها گفتند که ما را حدیث کرد الا ابو الولید بن عربی که صریحا بیان داشت من شنیدم این روایت را از ابوالحسن شریح بن محمد بن شریح رُعَینی که گفت شنیدم من از پدرم ابو عبد الله محمد بن احمد بن منظور قیسی که او حدیث کرد البته همانند شنیدن من از  آن دو بزرگوارد یعنی شنیدن بوده نه نقل حدیث و یا مثلا مطالعه و یا نقل کردن از نوشته و یا کتابی. و او از ابوذر شنید و ابوذر از الو محمد و او از عبد الله بن احمد بن حمویه سرخسی حموی و او از ابو اسحاق مستملی و ابو الهیثم و او از محمد بن مکی بن محمد بن  کشمیهنی که  گفتند که ابو عبدالله محمد بن یوسف بن مطر فربری به ما خبر داد و گفت ما را ابو عبد الله بخاری.

75- و حدثنی به أیضا أبو محمد یونس بن یحیى بن أبی الحسین بن أبی البرکات الهاشمی العباسی بالحرم الشریف المکی تجاه الرکن الیمانی من الکعبة المعظمة فی شهر جمادى الأولى سنة تسع و تسعین و خمسمائة عن أبی الوقت عبد الأول بن عیسى السجزی الهروی عن أبی الحسن عبد الرحمن بن المظفر الداودی عن أبی محمد عبد اللّه بن أحمد بن حمویه السرخسی عن أبی عبد اللّه الفربری عن البخاری.

و نیز شیخ شریف جمال الدین ابو محمد یونس بن یحیی بن ابی الحسین بن ابی البرکات هاشمی عباسی در حریم شریف مکه و در برابر رکن یمانی در کعبه معظمه در ماه جمادی الاولی در سال 599 قمری از ابو الوقت  عبد الاول بن عیسی سجزی هروی از ابو الحسن عبد الرحمن ابن مظفر داودی از ابو محمد عبد الله بن احمد بن حمویه سرخسی از عبد الله فربری از بخاری حدیث کرد. این طریق دیگری در نقل همان روایت بود.  

76- و قال البخاری فی صحیحه حدثنی إسماعیل قال حدثنی أخی عن ابن أبی ذئب عن سعید المقبری عن أبی هریرة و ذکر الحدیث.

بخاری در روایت صحیح از اسماعیل حدیث کرد و او گفت: مرا حذیث کرد برادرم ابن ابی ذئب از سعید مقبری از ابو هریره که همان روایت را می آورد.  

 و شرح البلعوم لأبی عبد اللّه البخاری من روایة أبی ذر خرجه فی کتاب العلم و ذکروا أن البلعوم مجرى الطعام.

ابی عبد الله بخاری بلعوم را با توجه به روایت ابو ذر در کتاب علم معنا کرده است که بلعوم مجرای غذا است. بلع هم به همین معنا است. یعنی گلو.

در ضمن متن چند اصطلاح بیان داشت یکی حدثنی و دیگری سمعت و یکی هم صحیح. در علم رجال و درایه تا اندازه ای بین این دو فرق است گرچه در نتیجهفرقی نمی کند ولی شان و منزلت روایت بالا و پایین می شود. حدثنی چه بسا فرد این روایات را در کتابی نگاشته باشد  و اجازه می دهد به فرد که تو می توانی از این کتاب از طرق من روایاتش را برای دیگران نقل کنی. در حقیقت با یک اجازه کلی نقل تک تک احادیث کتاب را اجازه می دهد. این می شد همان حدثنی. ولی وقتی می گوید سمعت یعنی من در جلسه درس و بحث بودم و شیخ و صاحب اجازه این روایت را برای من خودش قرائت کرد. یک مقداری فضل و شرافت روایت افزایش می یابد. یعنی روایت مهم بوده که خود شیخ و صاحب اجازه به قرائت آن همت کرده است. البته در صورتی که باور داشته باشیم که این اصطلاحات از دیر باز مورد توجه بوده و افراد متوه کاربرد آن بوده باشند که به نظر چنین نمی رسد.  

راوی اصلی روایت ابوهریره است. نام او عبدالرحمن به صخر الدوسی بن ثعلبه بن سلیم بن فهم و اصالتا یمنی است. در ماه رمضان سال 58 قمری با درگذشت عایشه بر وی نماز می خواند. و سال بعد هم در سال 59 در سن 59 سالگی در می گذرد. ابوهریره در سال هفتم هجری قمری مسلمان می شود . اندکی بعد توسط پیامبر به بحرین فرستاده می شود. گفته همه مصاحبت وی با پیامبر حدود بیست و یک ماه بوده است. به همین جهت ابوهریره از اصحاب رسول اکرم(ص) است. روایات زیادی از ایشان نقل شده است ولی روایتهای ایشان در بین اهل حدیث خالی از شبهه نیست. خیلی به روایات ایشان اعتنا نمی شود. زمان کمی که در محضر پیامبر بود نمی تواند برای او فرصتی ایجاد کند که این همه روایت از وی نقل بشود. ابوهریره به جعل روایت شهرت دارد. به جهت رابطه اش با کعب الاحبار روایات اسرائیلیات زیادی از وی نقل شده است. بزرگان از صحابه و حتی عایشه و نیز ابوحنیفه به روایات او اعتماد نمی کند.

شاید وجه این که ابن عربی روایت را به طرق گوناگون نقل می کند می خواهد به این خبر جنبه تواتر ببخشد. و به گونه ای ضعف راوی را با فراوانی روایت جبران کند. البته خود ایشان به نقل روایت از صحیح بخاری می پردازد.  

هم چنان که شیخ اعظم اشاره می فرماید؛ روایت به طرق گوناگون نقل شده است و اگر روایت از حد مستفیضه بگذرد تبدیل به تواتر می شود. و خبر متواتر غیر قابل انکار است. حتی مستفیضه خودش قابل اعتماد است تا چه برسد بدهد ایت که متواتر باشد. البته توجه دارید روایت متواتر این است که خبر واحد را چند نفر نقل بکنند. نقل یک یا دو یا صد یا ده نفر از یک نفر خبر واحد بودن آن را از بین نمی برد. اگر سه یا چهار یا پنج نفر شاهد ماجرا باشند و همه آنها ناظر و شاهد باشندئ و روایت را نقل کنند این می شود مستفیضه و اگر از حد هفت و هشت نفر بگذرد این می شود متواتر. مهم آن است که همه این افراد در زمان معین شاهد و ناظر باشند. مثلا همه اینها در جلسه ای در خدمت پیامبرر بودند که پیامبر فرمود. این می شود متواتر. اگر برفرض سلمان فارسی روایتی را از پیامبر نقل کند و همان روایت ده نفر از سلمان فارسی نقل کنند. این ده نفر روایت سلمان را از خبر واحد تبدیل به متواتر نمی کند. یقینا نقلهای متعدد این خبر چیزی بر اعتبار روایت نخواهد افزود. الا این که شاید خود خبر از نظر محتوا عقل پذیر باشد. که این سخن دیگری است. پذیرش روایت نه به اعتبار راوی بلکه به اعتبار درستی محتوای آن است.

بنا بر این در برابر خبر واحد خبر یا روایت مستفیضه و متواتر است.

خبر واحد خودش می تواند ضعیف و یا صحیح باشد. خبر ضعیف یعنی راویان سند روایت قابل اعتماد نیستند. و صحیح یعنی تمام راویان سند حدیث افراد عدل و قابل اعتماد می باشند. البته تقسیمات دیگری هم هست که در فرصت مقتضی توضیح داده خواهد شد.                 

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی