مقدمه فتوحات 19
زیبا آفرین
33- فانظروا -رحمکم اللّه- و أشرت إلى آدم فی الزمردة البیضاء قد أودعها الرحمن فی أول الآباء. و انظروا إلى النور المبین و أشرت إلى الأب الثانی الذی سمانا مسلمین. و انظروا إلى اللجین الأخلص و أشرت إلى من أبرأ الأکمه و الأبرص بإذن اللّه کما جاء به النص. و انظروا إلى جمال حمرة یاقوتة النفس و أشرت إلى من بیع بِثَمَنٍ بَخْسٍ. و انظروا إلى حمرة الإبریز و أشرت إلى الخلیفة العزیز. و انظروا إلى نور الیاقوتة الصفراء فی الظلام و أشرت إلى من فضل بالکلام.
در این فراز در ادامه مکاشفات خودش شیخ اعظم به انبیا الهی می پردازد. این عربی در حالتی که به تک تک انبیا اشاره می کند هر که را با ویژگی هایی که دارند بر می شمارد.
در حالتی که اشاره می کند به حضرت آدم می گوید بنگرید به ایشان که زمرد سفید است که خداوند رحمن به عنوان اولین پدر برای همگان او را به امانت گذاشت. اشاره است به آیات متعددی که در قرآن کریم به حضرت آدم اشاره می فرماید. انا خلقناکم من ذکر و انثی.
در حالتی که اشاره کردم به حضرت ابراهیم گفتم: بنگرید به آن نور روشن! به پدر دوم ابنای بشر که ما او را مسلمان نامیدیم! چنان که خود نیک می دانید یهودی ها معتقدند که ابراهیم یهودی است و مسیحی ها معتقدند که او مسیحی است. و حال آن که ماکان یهودیا و لانصرانیا بل کان حنیفا مسلما. ابراهیم مسلمان بود نه یهودی و نه مسیحی بود.
سپس اشاره کردم به حضرت عیسی علیه السلام و گفتم: بنگرید به نقره خالص و ناب که کور مادر زاد و بیماران برص را به فرمان الهی شفا می داد. مرده زنده می کرد. و در آیات قرآن به آن تصریح شده است. وتبرئ الأکمه والأبرص باذنى وإذ تخرج الموتى باذنى (مائده 110) لازم به توضیح است که برص در آیه شریفه نباید همین پیسی باشد که بیماری رایج پوستی شایع و معروف است. چون این بیماری مشکلی ایجاد نمی کند و چندان هم رایج و شایع نبوده است. به نظر می رسد برص یا ابرص همان بیماری جذام باشد که بسیار رنج آور و دردناک است و درمان آن تا همین چند سال قبل هم خیلی راحت نبود و بیماران جذامی را از دیگران جدا می کردند.
سپس شیخ اعظم می فرماید اشاره کردم به حضرت یوسف که او را به قیمت بسیار اندکی در بازار برده فروشان فروختند و گفتم: به زیبایی سرخی یاقوت نفس بنگرید.
آن گاه اشاره کردم به هارون که خلیفه و جانشین موسی علیه السلام بود و گفتم به سرخی طلای خالص و بی غش بنگرید.
سپس اشاره کردم به حضرت موسی علیه السلام و گفتم به نور یاقوت زرد رنگ در تاریکی بنگرید که چون خداوند با او سخن گفت نسبت به دیگران برتری یافت. غاشاره است به آیهد شریفه و کلم مسوی تکلیما.
34- فمن سعى إلى هذه الأنوار حتى وصل إلى ما یکشفه لک طریقها من الأسرار. فقد عرف المرتبة التی لها وجد. و صح له المقام الإلّی و له سجد فهو الرب و المربوب و المحب و المحبوب.
هر کس که تلاش کرد و به سمت و سوی این انوار تابناک شتافت به اسراری شتافته است که راه را بر او روشن خواهد کرد. مراتبی را خواهد شناخت و درک خواهد کرد که برای آن مراتب آفریده شده است. خواهد دید و خواهد دانست. و واقعا زیبنده و شایسته مقام إلّی خواهد شد. یعنی شایسته مقام الهی. انسان رسد بدان جا که فرشتگان او را سجده کنند. به مثام و منزلتی خواهد رسید که همو هم پروردگار است و هم پرورده. هم دوست داشتنی است و هم دوشت داشته. اشاره است به مقام فنای انسان که از خود بی خود می شود و صبغه الهی پیدا می کند. هم رب خواهد بود و هم مربوب. فاصله ها از بین خواهد رفت. چیزی جز او باقی نخواهد ماند. مقام وحدت.
35-
انظر إلى بدء الوجود و کن به
فطنا تر الجود القدیم المحدثا
آغاز وجود را ببینید و با زیثرکی آن همراه باشید تا ببینید که جود و بخشش قدیمی خودش محدث است.
و الشیء مثل الشیء إلا أنه
أبداه فی عین العوالم محدثا
هر چیزی همان چیز است با این تفاوت که ایجادش کرده و در نگاه جهانیان، محدث دیده می شود.
إن أقسم الرائی بأن وجوده
أزلا فَبرٌّ صادق لن یحنثا
هر بیننده ای سوگند یاد کرد که وجودش ازلی است و مانا است. آنها افراد راستگویی هستند و هرگز دروغ نمی گویند.
أو أقسم الرائی بأن وجوده
عن فقده أحرى و کان مثلثا
یا هر بینندهای سوگند می خورد که وجودش از نبود آن آزاد است و حال آن که مثلث است. یعنی می پندارند که آزاد و رها هستند و حال آن که هم چون اضلاع یک مثلث به هم وابسته و محتاجند. و نیز زوایای یک مثلث که به هم وابسته است. از یک جهت سبب و مسبَب به معنای مفعولی و مسبِب به معنای فاعلی سه جزء تشکیل دهنده آن است. یکی علت معده است که از آن ایجاد شده است یا همان علت مادی. و دیگری علت فاعلی است که ایجادش کرده است. و یکی هم علت غایی است که به خاطر آن ایجاد شده است. کاش در شعر به جای مثلث لفظ مربع را می آورد که همه علل چهارگانه بیان شده بود. بالاخره صورتی هم دارد.
36- ثم أظهرت أسرارا و قصصت أخبارا لا یسع الوقت إیرادها و لا یعرف أکثر الخلق إیجادها فترکتها
موقوفة على رأس مهیعها خوفا من وضع الحکمة فی غیر موضعها.
در ادامه مکاشفات خود شیخ اعظم می فرماید پرده هایی را کنار زدم و اسراری را هویدا کردم و خبرهایی را بازگو کردم که دیگر فرصت بیانش در این جا نیست. منظور شیخ اعظم این است که رازهایی و اسراری بر من مکشوغ گردید. و پی به حقایقی بردم ه غعلا مجال و فرصت پرداختن به آنها نیست که اجمالا اشاره می کند که منظور چگونگی پدیدار شدن موجودات است. که این حقایق مکشوفه را خیلی از ابنای بشر نمی دانند. لذا همان گونه که اتفاق افتاده بود آن اسرار را به همان شکل و صورت وانهادم. و از بیان آنها خودداری کردم تا مبادا چیزی را گفته باشم که قرار دادن حکمت در غیر محل و جایگاه اصلی آن باشد. بالاخره حقایق ظرف خاص خودش را می خواهد. حقایقی را من شاهد و ناظر بوده ام که اگر بیان کنم شاید برخی ظریفت آن را نداشته باشند و پس بزنند. ظرفیت افراد متعدد و مختلف است. بعضی طاقت شنیدن بعضی از حقایق را ندارند. این تکه از سخن شیخ اعظم برگرفته از روایتی است از حضرت عیسی علیه السلام که می فرماید: حکمت را به نا اهل نیاموزید که تضییع آن است. یعنی کاشتن بذر در شوره زار است و از اهلش دریغ مدارید که ستم در حق او است. اگر اهلش پیدا شد حتما به او حکمت را بیاموزانید.
ثم رددت من ذلک المشهد النومی العلی إلى العالم السفلی فجعلت ذلک الحمد المقدس خطبة الکتاب و أخذت فی تتمیم صدره ثم أشرع بعد ذلک فی الکلام على ترتیب الأبواب و الحمد لله الغنی الوهاب
در ادامه شیخ اعظم می فرماید: اتفاقهایی که عرض کردم در خواب بود. مشاهداتی بود که در عالم خوب برای من رخ داد. از خوابی که دیدم و شاهد حوادث آن بودم از عالم بالا به عالم پایین آمدم. نزول پیدا کردم. به جایی که رفته بودم بر گشتم و پایین آمد. و حاصل این مشاهدات را به عنوان حمد و سپاس از خداوند متعال و قدردانی از این مکاشفات آن را مقدمه کتاب قرارش دادم. البته مقدمه ناتمام است قصد آن کردم که مقدمه را تمام کنم. بدین جهت شروع کردم به بیان و توضیح ابواب کتاب فتوحات. و ترتیب هر یک از بابها را بعد از دیگری بیان کردم. حمد و ستایش محصوص خداوند بی نیاز و بخشنده است. کس دیگری سزاوار چنین حمدی نیست. بلکه اصلا کس دیگری سزاوار هیچ حمد نیست مگر او که حتی حمد هم از او است و خودش باید خود را حمد کند.
- ۹۹/۰۶/۰۷