جمشیدی خراسانی jamshidi khorasani

دین فلسفه عرفان

جمشیدی خراسانی jamshidi khorasani

دین فلسفه عرفان

با شما در باره دین، فلسفه و عرفان سخن می گوییم

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیام های کوتاه

در سپهر عشق 6

شنبه, ۱ شهریور ۱۳۹۹، ۱۱:۳۱ ب.ظ

زیبا آفرین

در روابط عاشقانه، عاشق و معشوق، هر دو می کوشند تا به هم نزدیک و نزدیکتر شوند و پرده های بین خود را کناری بزنند و چیزی را از هم نپوشانند. در عشق روابط عاشق و معشوق به طور کامل بلورین و شفاف است. اگر در این بین سانسوری رخ دهد و یا چیزی پنهان شود این رابطه، رابطه هست ولی عاشقانه نیست.  در روابط عاشقانه سانسوری رخ نمی دهد. پنهان کاری وجود ندارد. تمام قوت و ضعفهای عاشق و معشوق بر یک دیگر بر ملا شده است. عشق رابطه بی اما و اگر است. در عشق هیچ شرط و پیش شرطی وجود ندارد. در عشق همه چیز در سینه آفتاب نهاده است. همه چیز هم چون روز روشن است و چیزی در سایه قرار نمی گیرد. 

موضوع گفتگوی امشب ما عشق است.

بیشتر عشق را به معنای تملک می گیرند. عاشق کسی است که در پی مالک شدن است. عاشق خیلی چیزها ممکن است داشته باشد حالا می خواهد بنز کوپه هم داشته باشد. منزل ویلایی و شیکی در مثلا هاشمیه مشهد هم داشته باشد فلان دختر را هم داشته باشد.  عشق را به معنای ملکیت می گیرند. به نظر من این کمی نادرست است. عکس آن صادق است. عاشق در پی مالک شدن نیست بلکه در پی مملوک شدن است. می خواهد که در ملک معشوق و محبوب در آید. لذا بعضی می گویند عشق خورد و خمیر می کند و یا عشق را له و لورده می کند واقعا راست می گویند. عاشق خودش را به زمین و زمان می زند تا معشوق بپذیرد.

 

یوسف برده زلیخا است. کارگر منزل او است. و زلیخا ارباب او است ولی زلیخا تلاش می کند تا یوسف او را بپذیرد.

نکته دیگر آن که عاشق اگر عاشق شد در دل او چیزی به نام کینه نخواهد رویید. عاشق نمی تواند کینه داشته باشد. ببینید زلیخا را. عاشق یوسف که هست و آن مجلس کذایی را می گذارد. زنان یکی پس از دیگری دستهای خود را می برند با دیدن یوسف و زلیخا عصبانی نمی شود خون در رگهایش به غلیان در نمی آید. دندان قروچه نمی کند تا پدر زنهای مجلس را در بیاورد بلکه شادمانه تر می نگرد. چون متوجه می شود که در پی چه در گرانبهایی بوده است.

نکته دیگر این که در عشق حسادت هم نمی سازد. زلیخا با دیگر زنها که یوسف را دیدند و دل از کف دادند قطع ارتباط نمی کند. عاشق نسبت به کسانی که محبوب و معشوق او را دوست دارند حسادت نمی ورزد.

نکته دیگر آن که عشق مرد و زن ندارد. استاد مطهری از عاشق بودن مرد و معشوق بودن زن می گوید و قرآن کریم از عاشق بودن زن و معشوق بودن مرد

نکته دیگر آن که نمی توان چند محبوب و معشوق داشت. صائب می گوید بگذار تا دست به گیسوی پریشان تو بیندازم اگر تو نگذاری میروم سراغ گیسوی دیگری. نه. عشق این گونه نیست. عاشق یک معشوق دارد با یک دل یک دلبر داشتن. الا این که عاشق همه را دوست دارد. پلورالیسم تا تکثر گرایی در متعلق عشق نیست ولی عاشق می تواند همه را دوست داشته باشد بلکه درست تر آن که بگوییم عاشق نمی تواند دیگران را دوست نداشته باشد.

دوست داشتن غیر از عشق است. مادر فرزندش را دوست دارد پدر فرزندش را دوست دارد ولی مجوت عاشق لیلی است. در دوست داشتن صرف علاقه است ولی در عشق رویت کمالی است که فقط معشوق می بیند و شیفته آن کمال می شود و می خواهد با آن کمال باشد. عاشق کسی است که این کمال را دیده و رسیده است.

لذا من معتقدم عاشق در پی وصال نیست به معشوق رسیده است. عاشق با دنیای خودش زندگی می کند در ظرف خیالی که خود ساخته است.   

لزوما عشق دو سویه نیست. ممکن است شما عاشق کسی باشد و او عاشق دیگری

و این یعنی زندگی. به نظر من اگر تو زندگی عشق نیست یک جای زندگی می لنگد. قرنها قبل افراد می رفتند تا عاشق بشوند. عاشق که می شدند می گریختند تا وصال صورت نگیرد. نسبت به وصال عرض کردم که عاشق در وصال هست.

برای تشخیص عشق من یک شاخص به ذهنم می رسد. تقریبا درست جواب می دهد.

در طی روز ما با هزاران فکر و ایده سرو کار داریم . آن چه را که دوست داریم بیشتر به آن فکر می کنیم. مثلا ده بار به پدر قکر می کنیم. پانزده بار به مادر فکر می کنیم. پنجاه بار یا صدر بار به فرزندمان فکر می کنیم. دویست یا سیصد بار به همسرمان فکر می کنیم. اما عاشق در طی روز به معشوق فکر می کند نه چیز دیگر یا کس دیگر. با او حرف می زند. اصلا با او زندگی می کند. اگر کسی در روز دویست بار یا سیصد بار به همسرش فکر می کند و چهار صد یا پانصد بار به معشوق و محبوب این عشق است.

وقتی گفته می شود فلانی را دوست دارید یعنی چی دارید. یعنی به او علاقه دارید. تعلق خاطر دارید. یعنی بیشتر به او فکر می کنید تو سفر کادو می خرید یعنی به یاد تو هستم. دوست داشتن یعنی به یاد تو بودن درست

توجه بشود که در عشق دیدن کمال و نیل به آن است واقعا مادر در بچه اش کمالی می بیند که می خواهد به او برسد. من شاگردم را دوست دارم می خواهم تعالی پیدا کند لذا چیزی که می دانم به او می گویم ولی معشوق در اوج کمال است برای عاشق. عاشق این کمال را دیده و می خواهد به آن برسد. این کمال ممکن است در یک لحظه رخ بدهد. در یک پرده کنار زدن و در یک جلوه کردن و یا عشوه گری کردن. همان یک لحظه آتش به خرمن دل عاشق می زند.

 

جز عشق نبود هیچ دمساز مرا

نی اول و نی آخر و آغاز مرا

 

خوشا دولت عشق.....

به ترک سر همی ارزد

اگر دستمان به لیلی نمی رسد بگذار از او سخن بگوییم تا لذتش را برده باشیم. سخن از عشق از هر سخنی خوشتر است.

عالم اگر برهم رود

 عشق تو را بادا بقا ...

عشق تو کف برهم زند

 صد عالم دیگر کند ...

عشق داغی است

که تا مرگ نیاید

نرود

هر که بر چهره از این داغ

نشانی دارد...

با عشق واقعا قتل واقعی رخ می دهد قتلی که درآن مرگ نیست. احیاء عند ربهم یرزقون.

اینها که می گویند اگر جواب ندی می کشمت. پدرت را در می آورم. اینها الواط بازی است نه عشق

به کدام مذهب است این؟

به کدام ملت است این؟

که کشند عاشقی را

که تو عاشقم چرایی؟؟

کار تو فقط پریشانی دل ماست..و ما پذیرفته ایم. ..چون در این پریشانی به آرامش میرسم

واگر چه میگوید سر  زلف دگری اما به حقیقت در لفافه میگوید زلف دگری نمیشناسم و جای دگری جای من نیست..

و خود میدانی ..پس بیشتر التفات کن..

بله این حکایت درست و در این مورد فرمایش شما متین

اما شعر صائب دقایق خود را دارد ...و به این سادگی نمیشود از کنارش گذشت. .

اتفاقا این گلایه از سر همان فقط معشوق را دیدن است...!!!گلایه ای لطیف  که ای معشوق عاشق را ببین اوخود معشوقی ست. .!!

حافظ هم خیلی خود را از دسته نمی اندازد ..و عزت خود را حفظ میکند در پای معشوق.  به نوعی متذکر میشود که قدر این عاشق را بدان

فقط اوست که با پریشان کردن گیسو، دل عاشق را می رباید و از خود بی خودش می کند. تو شبکه های ایمنترنت این همه تبلیغات مو که می شود اگر قرار بود این پریشانی و گیسو به باد داند دلی را پریشان کند که الان همه دل پریش بودند. دره ای در دل عاشق اینها اثر نمی گذارد. مگر این که بگوییم این گیسوان پریش نیز حاکی آن گیسوی یار است.

  • حسن جمشیدی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی