عشق 7
سه شنبه, ۲۸ مرداد ۱۳۹۹، ۱۱:۲۸ ب.ظ
زیبا آفرین
دوم- عشق ارسطویی
در عشق افلاطونی دو پدیده مهم مورد توجه قرار گرفت یکی میل و دیگری زیبایی بود. ولی در تعریف عشق ارسطویی از عشق، این دو لحاظ نمی شود. ملاک و معیار عشق ارسطویی زیبایی نیست
عشق عبارت است از خواستن چیزهای خوب برای کس دیگری. مهم در مفهوم عشق ارسوزیی دیگری است. فقط برای آن کس دیگر. اگر بین دو نفر رابطه ای از این نوع بر قرار شود و فرد چیز خوبی را فقط برای او بخواهد عشق فیلیا اتفاق افتاده است.
دقت شود اگر من سیبی را به شما بدهم از آن جهت که شما این سیب را دوست دارید این عشق یا عشق فیلیا نیست.
اگر من سیبی را به شما بدهم که شما به آن نیاز دارید این نیز عشق یا عشق فیلیا نیست.
اگر من خیر و خوبی را برای شما می خواهم نه به خاطر خود شما بلکه به خاطر پدر و یا مادر و یا برادر شما ... این نیز عشق فیلیا نخواهد بود.
این نوع از عشق وقتی محقق می شود که من چیز خوبی را فقط برای خودش و به خاطر خودش بخواهم. عشق فیلیا یا عشق ارسطویی خود چند ویژگی دارد:
1- انسانی است. بر خلاف عشق افلاطونی که همه چیز می توانست متعلق عشق قرار بگیرد ولی در عشق فیلیا فقط انسان است که متعلق عشق قرار می گیرد. هم عاشق و هم معشوق انسان هستند.
2- در عشق ارسطویی اگر فرد عاشق متوجه بشود که معشوق خود به چیزی نیازمند و محتاج است یا به چیزی تمایل دارد به صرف این که نیاز را متوجه بشود می کوشد تا بدان برسد. مهم این است که این نیاز کشف و فهم بشود. نیاز داشته باشد و یا بداند که نیاز دارد و یا بداند که به سود او است همین را که متوجه بشود می کوشد تا بدان دست بیابد.
3- این تعلق خاطر با دوست داشتن و با عشق می تواند در یک طرف باشد. فقط یک نفر خیر و خوبی را برای طرف مقابل خودش بخواهد و طرف مقابل هم اصلا خیری برای وی نخواهد بود.
و ممکن هم هست که عشق دو طرفه باشد. یعنی هر دو خوبی را برای یک دیگر می خواهند. در هر دو صورت عشق معنا پیدا می کند.
نکته اساسی در عشق ارسطویی این است که چیز خوب چیست؟
گاهی بچه ها از منزل تماس می گیرند و یا داخل منزل نشسته ایم می گویند بابا چیز خوب در خانه نداریم.
می گویم بیسکویت؟ می گویند نه.
می گویم: پفک؟ می گویند نه! چیز خوب.
می پرسم: شکلات؟ می گویند: نه! چیز خوب.
می پرسم: عزیز من بگو چه چیزی بخرم که چیز خوب باشد؟ من نمی دانم چیز خوب چیست؟
جالب این است که خود اینها هم نمی دانند چیز خوب چیست. هر چیزی را که فهرست می کنم گاهی می گویند بخر ولی چیز خوب نیست. چیز خوب بخر.
واقعا چیز خوب چیست؟ ممکن است آن خوب را ما فضیلت بدانیم. من اگر خوبی را برای معشوق خود می خواهم یعنی می خواهم که او انسان راستگو شود. او انسان بخشنده شود. او عالم بشود. این خوبی از جنس اخلاق و فضیلت است.
ممکن است من بخواهم از من به او چیزی برسد پس خوبی از جنس لذت می شود.
ممکن است من خیر او را در منفعت و سود بدانم. پس خیر و خوبی برای او منفعت و سود خواهد بود. نفع غیر از لذت است.
ممکن است کسی از نفعی که می برد لذت هم برد. و ممکن است که نفع باشد ولی لذت نباشد. یا لذت باشد و نفع در آن نباشد. لذا باید به فرق بین آنها توجه کرد.
البته گرچه این سخن در باب عشق گفته می شود ولی بیشتر نظر ارسطو فرو کاستن عشق به دوستی است و همه بحث خودش را به دوستی تنزل می دهد. رابطه هایی که ما با یک دیگر داریم به عنوان دوست یکی از این سه نوع است:
فضیلت خواهی
نفع خواهی
لذت خواهی
و هر یک از اینها ممکن است یک طرفه باشد و ممکن است که دو طرفه باشد. یعنی من برای محبوب خودم فضیلت بخواهم. و او برای من لذت بخواهد. تعداد صورتهای زیادتری خواهد شد.
1- من برای او فضیلت می خواهم و او هم برای من فصیلت می خواهد.
2- من برای او لذت می خواهم و او هم برای من لذت می خواهد
3- من برای او نفع می خواهم و او هم برای من نفع می خواهد.
4- من برای او فضیلت می خواهم و او برای من لذت می خواهد.
5- من برای او فضیلت می خواهم و او برای من منفعت می خواهد.
6- من برای او منفعت می خواهم و او برای من فضیلت
7- من برای او منفعت می خواهم و او برای من لذت
8- من برای او لذت می خواهم و او برای من فضیلت
9- من برای او لذت می خواهم و او برای من منفعت
10 - من برای او لذت می خواهم و هم چیزی نمی خواهد.
11- من برای منغعت می خواهم و او برای من چیزی نمی خواهد.
12- من برای او لذت می خواهم و او برای من چیزی نمی خواهد.
13- من برای او چیزی نمی خواهم و او برای من فضیلت می خواهد.
14- من برای او چیزی نمی خواهم و او برای من لذت می خواهد.
15- من برای او چیزی نمی خواهم و او برای من منفعت می خواهد.
چنان که عرض شد بهتر است این رویکرد را بیشتر دوستانه بدانیم تا عاشقانه. ارسطو به تبیین دوستی پرداخته است تا عشق. ارسطو خیلی حساس بود که نسبت به انتخاب دوست باید بیشتر دقت کرد. دوستی از نگاه ارسطو یک فضیلت اخلاقی بر شمرده می شود. می گفت: باید مراقب دوستی بود در انتخاب دوست انتخاب کرد و بعد هم دقت کرد که لذت مبادله می شود یا منفعت یا فضیلت.
دوستی های والدین
دوستی زن و شوهر
دوستی حاکمان و مردم
دوستی روسا و همکاران
مساله اساسی در عشق ارسطویی این است که بهترین آن است که دوست بدارید تا این که دوست داشته شوید. عاشق بودن بهتر از معشوق بودن است.
نکته مهمتری که در عشق ارسطویی وجود دارد آن است که این دوست طرف مقابل حتی خود فرد هم می تواند باشد. فرد خودش را دوست داشته باشد. و برای خودش فضیلت یا منفعت و یا لذت.
این نوع از خود دوستی را ارسطو نکوهش نمی کند. بلکه آن را می ستاید. البته بعدها همین نظریه به گونه ای دیگر بیان شد که شما اگر خودتان را دوست نداشته باشید نمی توانید دیگران را دوست داشته باشند.
- ۹۹/۰۵/۲۸