عشق 6
زیبا آفرین
عشق در مثنوی
در بین بزرگان و عارفان آن کس که بیش از دیگران در باره عشق سخن گفته و آن را خوب واشکافی کرده مولوی است. به تعبیر جناب ملکیان مولوی از چهار عشق سخن گفته است:
یکم- عشق اروتیک یا عشق زیبایی
یعنی عاشقی که به زیبایی سر و کار دارد. در فرهنگ یونانی به آن اروس می گویند. اروس نوع خاصی از عشق است که با دیدن زیبایی در محبوب محقق می شود. البته خود نیک می دانید که زیبایی مقوله نسبی است. ممکن است یکی در چشمی زیبا به نظر بیاید و به چشم دیگری شاید زیبا نباشد.
افلاطون در دو اثر خود یعنی میهمانی و فاید اروس از این نوع از عشق به تفصیل سخن می گوید. عشق اروتیک یعنی میل به دیدار زیبایی حقیقی. این تعریف از عشق در حقیقت تعریف از اروس است. میل به زیبایی از دیدن بدنهای زیبا آغاز می شود. با دیدن چیزهای زیبا. بدین معنا که فرد در آغاز بدن زیبا را می بیند و به آن میل پیدا می کند. و بعد از این به بدنهای زیبای دیگر هم تمایل پیدا می کند. از تمایل به بدنهای زیبای دیگر به اشیای دیگر نیز تمایل پیدا می کند. درخت زیبا، گل زیبا، سنگ زیبا، کوه زیبا، دست زیبا، ساحل زیبا، رود خانه زیبا، دره زیبا، پرنده زیبا و... او به همه هر چه زیبایی باشد عشق می ورزد از آن رو که زیبا است. ولی در همین ها عشقش نمی ماند بلکه جریان و سریان دارد. عشق او هم چون موشک سر گردان در اقیانوسی به انتها است به دنبال چیزی می گردد که اصابت کند. چیزی که در معرض دیدش قرار بگیرد. ولی هیچ یک از اینها نمی تواند عطش عشق او راسیراب کند و فرو بنشاند. از اینها به سوی عشق حقیقی و واقعی رهنمون می شود. اینها به منزله سر پل هستند. اینها به منزله سر آغازند. از عبور از اینها به عشق واقعی و حقیقی می رسد.
در این نوع از عشق از دیدن یک بدن زیبا آغاز می شود و به یک واقعیت عالی و متعالی راه بیابد و آن حقیقت زیبایی است. یا مثال زیبایی است. بنا بر این در این عشق از یک سیر سخن گفته می شود از یک حرکت که از جایی آغاز و به جایی خاتمه می یابد.
و نکته دیگر آن که هر چیز زیبایی، بر گرفته و ناشی ازعالم بالا است. هر صورت زیبایی ما را به سمت زیبایی مطلق می برد. هر چهره زیبایی نمایانگر حقیقت زیبایی است که باید به آن رسید. خانم زیبایی را که شما می بینید در حقیقت او باز تابی از نور خورشید است نباید بهد این روشنایی دل بست باید در پی خود خورشید و منشا زیبایی بود. کسی که که عاشق شده است برای او از عتالم بالا دعوت نامه ارسال شده است. این صورت زیبا که فرا روی او قرار گرفته است همان دعوت نامه است. از این صورت زیبا باید عبور کند و اوج بگیرد. هر زیبا رویی پیامی است از عالم بالا برای تعالی بخشیدن به ما و دعوت ما به آن عالم بالا برای سعود و اوج گرفتن است.
بدین جهت عشق خسرو و شیرین، و عشق لیلی و مجنون و عشق زلیخا و یوسف و... همه این عشق ها را مجازی بر می شمارند. این عشقها سر پلی برای عبور است تا بتوانند بگذرند و به عشق حقیقی برسند. هر زیبایی جلوه ای و حصه ای از جمال خداوند است. باید به جمال واقعی راه پیدا کرد. به همین جهت است که از عشق اروتیک یا همان عشق اروس، از دو زیبایی سخن گفته می شود بلکه از دو میل به زیبایی گفتگو می شود:
یکی میل به زیبایی مجازی
یکی هم میل به زیبایی حقیقی
نکته اساسی در این نوع از عشق این است که این عشق عطش زا و هم چون آب دریا است. شما را سیراب نمی کند بلکه تشنه تر می کند. عطش شما را فرو نمی نشاند بلکه عطشناکتر می شوید. مگر آن که به عشق واقعی دست بیابید. و آن عشق حقیقی زمان اتفاق می افتد که طعم مرگ را چشیده و از این عالم رحلت کرده باشید.
به این عشق، عشق افلاطونی هم گفته می شود. طبق قاعده اشرف، شرف عشق به خود عشق نیست بلکه به سرافت معشوق است. باید دید شما به چه چیزی عشق می ورزید و یا به چه کسی. عاشق گل هستید یا گلشیفته؟ شما عاشق نیکی به دیگران هستید یا نیکی کریمی. شما عاشق تمبر و کبریت هستید و یا ... شان و منزلت عاشق بستگی به شان و منزلت معشوق دارد. هرچه منزلت معشوق بالاتر، منزلت عاشق نیز بالا خواهد شد.
ویژگی دیگر این نوع از عشق آن است که اغزنده است. سر می خورد. زود از کف می رود. پایداری و ثبات ندارد. اگر مورد بهتری پیدا کرد از این یکی دست می کشد و سراغ دیگری می رود. عاشق سوفیالورن می شود. نیک کیدمن که آمد عاشق او می شود. آن جیلیا جولی که آمد عاشق او می شود. چون این نوع از عشق متعلقش زیبایی است. اگر زیباتری پیدا کند از زیبا دست خواهد کشید.
ویژگی دیگر این نوع از عشق آن است که هر زیبایی می تواند متعلق عشق قرار بگیرد. مثلا یکی عاشق زن زیبا بشود. و دیگری عاشق ساختمان زیبا و دیگری شیفته خط زیبا و... فرق نمی کند که متعلق چه باشد فقط زیبا باشد.
عنایت بفرمایید چون فرض بر این است که این عشق می خواهد پل باشد. می خواهد معبر باشد. این عشق می خواهد سکوی پرش برای شما باشد. این عشق می خواهد شما را از جایی به جایی برساند. پس می تواند هر چیز زیبایی متعلق عشق شما باشد و شما بدان عشق بندید. هم چون گاو مشهدی حسن. و شاید بعد هم رهیش کند و سراغ دیگری برود.
چنان که بیان شد در متعلق این عشق فرقی ین انسان و غیر انسان وجود ندارد. متعلق عشق شما می تواند زن زیبا یا اسب زیبا و یا جعبه کبریت زیبا و یا سنگ زیبایی باشد. "عشق معراجی است سوی بام سلطان جمال از رخ عاشق خرد ... قصد معراج را.(دیوان شمس ص82)
ما با عشق ورزیدن به کسی که زیبا است معراج را پیدا می کنیم. اجازه بدتهید به این عشق همان عنوان افلاطونی بدهیم. چون ملاک و معیار چنین عشقی زیبایی است. اگر معشوق زیبایی خود را از دست بدهد یا عاشق چهره زیباتر و دلرباتر از محبوب بیابد از اولی دل خواهد برید و دست خواهد کشیدبلکه به او پشت خواهد کرد. چون زیبایی امر مطلق نیست بلکه نسبی است. هر کسی تصویری خاص از زیبایی دارد. بیشتر آقایان عاشق همسرشان هستند چون همسرشان را از دیگران زیباتر می دانند. بلکه زیباتر می بینند. ولی دیگری را که ببینند انصاف می دهند که نه. زیباتر از همسرشان هم هست. روایت معرف که عده ای جوان نشیته بودند و حضرت امیر(ع) هم در آن جمع بود زنی زیبا روی از نزدیک آنها رد شد. همه چشم به دنبال زن داشتند. حضرت امیر تعبیر زیبایی دارد خطاب به آنها می فرماید: برخیزید. برخیزید و سراغ زنهای خود بروید که این چشم شهوتناک شما را جز خاک گور سیر آب نمی کند.
مساله مهم در این نوع از نگاه به عشق این است که زیبایی چیست؟ باید فصلی باز کرد و به تبیین زیبایی پرداخت. و این که زیبایی چیست؟ پاسخ جدی می طلبد.
- ۹۹/۰۵/۲۸