جمشیدی خراسانی jamshidi khorasani

دین فلسفه عرفان

جمشیدی خراسانی jamshidi khorasani

دین فلسفه عرفان

با شما در باره دین، فلسفه و عرفان سخن می گوییم

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیام های کوتاه

عشق 5

يكشنبه, ۲۶ مرداد ۱۳۹۹، ۰۷:۰۸ ق.ظ

زیبا آفرین

فرق عشق و دوستی

در کار زلیخا دو اتفاق مهم رخ داد که از این دو رویداد می توان فرق عشق و دوستی را خوب از یک دیگر بازشناخت.

نخست آن که گرچه شاید اول از نیش و کنایه زنان کمی رنجیده خاطر شده بود ولی همین که اقدام به برگذاری مراسم جشن و دیدار بار یوسف را ترتیب داده بود بیانگر آن است که زلیخا چندان پروایی از دیگران ندارد که بدانند و بفهمند که وی عاشق دیگری است. بگذار تا همگان بفهمند که زلیخا عاشق یوسف است. دلداده او است. او را چه باک. بگذار تا سر هر کوی و برزن تابلوی نصب کنند که زلیخا دل داده یوسف شده است. از افشای آن هیچ ابایی ندارد. جز این که خود این بازخوردها برای زلیخا یک بازی شده است. لذت بخش تر شده است. همه جا سخن از یوسف است. نام یوسف به هر طریقی از همگان شنیده می شود. یوسف تبدیل به ذکر و ورود همگانی شده است. خود این نکته مهمی است.

و دیگر آن که مجلس جشن با شکوهی ترتیب می دهد تا همگان حضور بیابند و یوسفر را ببینند. این هم حادثه و اتفاق مهمی است. زلیخا اگر یوسف را دوست می داشت و در پی کامجویی از او بود و می خواست که به ملکیت خود در آورد در همان پستوی قصر خودش نگهداریش می کرد. نه! زلیخا عاشق است. و فرق او با دیگران در همین است که او عاشق است. ا. شیفته ات او دل داده است. قضیه بر عکس شده است این زلیخا است که ملکیت بر خود را از دست داده و به ملکیت یوسف در آمده است. او دیگر ارباب یوسف نیست بلکه این یوسف است ه ارباب او است. ارباب کسی نیست که دستور می دهد. ارباب کسی است که بر دل حکومت می کند. در دل زلیخا جایی غیر از یوسف باقی نمانده است. دل با این عظمت  بزرگی را فقط یوسف پر کرده است. و زلیخا می خواهد که همگان متوجه این نکته بشوند. نکته مهم در ماجرای عاشقانه یوسف و زلیخا آن است که زنان اعیان و اشراف در تالار هرچه شیفته تر نسبت به یوسف می شوند زلیخا شادتر و بشاشتر می شود. هرچه آنها بیشتر مات و مبهوت می شوند زلیخا چهره ش بازتر و گشاده تر می شود. لبخندهای او عمق بیشتری می یابد. از این که یوسف توانسته است دل همگان را این چنین با خود ببرد برای زلیخا دستاورد بسیار نیکو و پسندیده ای است. و این زیربنای عشق است. در دوست داشتن بن مایه حسادت وجود دارد. اگر زلیخا یوسف را دوست می داشت اگر دیگری چشمش به دنبال یوسف بود یقینا زلیخا چشمهای آنها را از حدقه بیرون می آورد. اما از دوستی عبور کرده است. تعلق خاطر او دیگر رنگ دوستی ندارد بلکه عاشقانه است.

بیشتر خانواده ها دعوا و کشمکش آنها سر این است که چرا فلان خانم به شما نگاه کرد. چرا فلان خانم به شما سلام کرد؟ چرا فلان خانم برای شما دست تکان داد. چرا شما به فلان خانم لبخند زدی. وای از بام تا شام چقدر از این کلمات از جانب خانهما نثار آقایان می شود. آقایان هم نیز این گونه اند. چرا تلفنی با فلانی حرف زدی. چرا پیامک فرستادی. یک بخش عمده از دعواهای زن و شوهر ارتباطات این گونه است. ناشی از حسادتی که ریشه در دوست داشتن و علاقه دارد. دوست ندارد که همسرش مورد توجه دیگری قرار بگیرد. احساس می کند کالای گرانبهایی است که دیگران می خواهند از چنگش بربایند. اگر گفته می شود غیرت خود غیرت هم ناشی از حسادت است. همسرش را دوست دارد و دوست ندارد که دیگری او را بیند. و این دقیقا همان حسادت است. دوست ندارد یعنی چه؟ غیرت به خرج می دهد یعنی چه؟ یعنی می خواهد این چیزی که دارد متعلق به خودش باشد و از آن خودش باشد و مورد توجه خودش باشد و دیگران حق هیچ گونه نظر و دیدن و حرف زدن و خندیدن و... را نداشته و ندارند.

نقطه آغاز عشق همین جا است. در دوستی حسادت هست. ولی در عشق حسادت نیست. در عشق هیچ رنگ و بویی از حسادت دیده نمی شود.

دو برادر و یا دو خواهر و یا برادر و خواهر یقینا یکدثیگر را دوست دارند ولی از این که پدر دیگری را برتر از آن یکی می داند  یا مادر به یکی بیشتر از دیگری می رسد، دلگیر می شوند. دلخور می شوند. حتی نسبت به برادر خودشان کینه می کنند. روابط شکر آب می شود. این حسادت است. مادر فرزندی را که بیشتر دوست دارد ایا بزرگتر است و یا کوچکتر است و یا دختر است و یغا پسر است علتش مهم نیست؛ به هر علتی یکی را بیش ازر دیگران دوست دارد خود همین دوست داشتن سبب می شود که دیگران نگاهشان به برادر و یا خواهر متفاوت شود. چون رفتار  مادر متفاوت است و رفتار متفاوت مادر سبب رفتار متفاوت دیگران با آن فرزند می شود. نمونه بارز آن برخورد برادران یوسف با وی.

مادر ته دیگ را برای وی می گذارد. گوشت خوب و نزارش را برای او کنار می گذارد. نگاه خاصی به او دارد. دیگر فرزندان از این رفتار عصبانی می شوند. و این عصبانیت بیشتر وقتها ظهور و بروز پیدا می کند. حسادت یعنی همین. این فرد به هر علتی در نگاه مادر یا در نگاه پدر برجستگی خصی دارد که همان برجستگی سبب ممتاز شدن او می شود. سبب جلب توجه می شود. دیگران می خواهند که نه خودش و نه برجستگی اش باشد. تلاش می کنند تا برجستگی و امتیازش از بین برود یا نادیده انگاشته شود.

ولی در عشق این گونه نیست. اگر پای عشق در میان باشد هر چه به یوسف بیشتر توجه شود بیشتر خوشحال خواهند شد. البته اگر عشق را به معنای مالکیت بدانیم شاید این تلقی درست باشد. عاشق می خواهد تا معشوق را از خود کند. به ملکیت و تصرف خودش در آورد. لذا از این که عاشق می بیند دیگری چشم به محبوب و معشوق او دارد عصبانی ی شود. رنگ گردنش ورم می کند. خونش به جوش می آید. نگران و ناراحت است. نگران است مبادا از دستش بدهد. حتما دیده و یا شنیده اید پسرانی که دختران را تهدید به کشتن و اسید پاشیدن و ... می کنند. اگر چنان چه دخترشان را به او ندهند دختر را خواهند کشت. او را زخمی می کنند. اسید به صورتش می پاشند و...

گرچه بعضا این را عشق گفته اند ولی به نظر من این عشق نیست. این که فردی دختری را دوست دارد و تهدید می کند که اگر دختر را به او ندهند دختر را خواهد کشد تا صورتش را از بین خواهد برد و... وی تلقی ملکیت و مالکیت دارد. چون او را ملک خود می داند دوست ددارد هم چنان که کت و شلوارش را که دوست دارد. جزو اموال خودش می داند. او در حقیقت چشم و لب و خط و خال را می خواهد. او در پی ابروهای کمانی است. این عشق نیست. او در پی ابرو و گیسو است. اما بر خلاف او اگر چنان چه پای عشق به میان بیاید دیگر کاری به چشم و برو و گیسو ندارد. او دا داده است. هر چه دیگران دوستش بدارند او بشاش تر و شادتر می شود. چون دل بسته اوست. چون او را برتر و بزرگتر می بیند. او را عظیم و ارزشمند می داند. لذا از این که زنها چشم از یوسفر بر نمی داشتند زلیخا دلگیر نمی شد. عصبانی نمی شد چون عشق بود. لذا گل از گلش می شکفت. از این که زنها مات و مبهوت به یوسف چشم دوخته بودند زلیخا قند در دلش آب می شد. از این که زنها حیرت زده یوسف را می نگریستند زلیخا نفس عمیق می کشید. از این که زنها به جای میوه با چاقو دست خود را می بریدند زلیخا بال در می آورد و پرواز می کرد. از این که یوسف توانسته بود تا عمق جان آن زنها رسوخ کند زلیخا سر مست می شد.

  • حسن جمشیدی

عشق

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی