شرح فتوحات ابن عربی 12
زیبا آفرین
21- فأنشأ سبحانه من ذلک الزبد الأرض مستدیرة النشء مدحیة الطول و العرض ثم أنشأ الدخان من نار احتکاک الأرض عند فتقها ففتق فیه السموات العلی و جعله محل الأنوار و منازل الملإ الأعلى و قابل بنجومها المزینة لها النیرات ما زین به الأرض من أزهار النبات.
عرض شد که آب به جریان افتاد و اموایجاد شد که بر اثر آن امواج کفهایی روی آب می آمد. از انباشت این کفها خداوند زمین را با همه ویژگی هایش آفرید. گرد با طول و عرض بسیار. نکته مهم این است که شیخ اعظم مخعتقد است خداوند زمین را گرد آفریده است. هنگام آفرینش زمین، خاکها به هم مالیده می شد. روی هم دیگر با شدت و حدت می رفت و سبب استکاک می شد. یا وقتی که زمین قرار بود که شکافته بشود بر اثر استکاک زمین به یک دیگر، دود آفریده شد. آن گاه آسمانهای بلند و برافراشته را آفرید. آسمانها را مرکزی برای نورافشانی و تلؤلؤ و جایگاهی برای فرشتگان عالم بالا قرار داد. و آسمان را با ستاره های زیبا زینت بخشد. که درخشندگی ستاره ها زمین را نیز زیبا و دلنشین کرده است. با گلها و گیاهان نیز زمین را به گونه ای دیگر در برابر آسمان زینت بخشید. تعبیر قشنگی است. ستاره ها در آسمان در برابر گلها و گیاهان در طبیعت زمین. به راستی که تعبیر دلنشینی است. قدم زدن در باغ و بستان و لا به لای گلها در طی روز و نگریستن به آسمان در شب و دیدن ستارگان بسیار زیبا است.
22- و تفرد تعالى لآدم و ولدیه بذاته جلت عن التشبیه و یدیه فأقام نشأة جسدیة و سواها تسویتین تسویة انقضاء أمده و قبول أبده و جعل مسکن هذه النشأة نقطة کرة الوجود و أخفى عینها ثم نبه عباده علیها بقوله تعالى بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها.
در فراز قبل اشاره شد به آفرینش زمین و آسمان. و نیز اشاره فرمود که آسمان جایی برای انوار الهی و جایگاهی برای فرشتگان است. و در این فراز به آفرینش انسان می پردازد.
در منابع دینی برای آدم دو پسر بیان کرده اند یکی هابیل و دیگری قابیل. شیخ اعظم به این دو نفر اشاره می کند. ضمنا می فرماید خداوند حضرت آدم و دو فرزندانش را خداوند با دستهای خودش صورت بخشید و آنها را آفرید. البته این کنایه و استعاره است. خداوند دست که ندارد. منظور از دست قدرت است. خداوند با قدرت خودش آدم و دو فرزندش را شکل داد و آفرید. به صورت جسمانی آدم و هابیل و قابیل و نیز نسلهای بعد از آنها دو ویژگی بخشید:
یکی آن که زمان مشخص و معینی زندگی خواهند کرد. یعنی مهر دوره انقضا روی هر انسان حک شد.
و یکی هم جاودانگی است. در بیان مرحوم شیخ اعظم ابهام دارد. انقضا و تاریخ مصرف یقینا متعلق به انسان است و شامل خداوند نخواهد شد ولی این که می فرماید مهر جاودانگی بر او زده شد. یا پذیرش جاودانگی خیلی روشن نیست که منظورش جاودانگی خود انسان است یا جاودانگی خداوند. از یک طرف انسان تاریخ انقضا دارد. بعد از شصت یا هفتاد سال خواهد مرد. این تاریخ انقضا است. این قاعده کلی است. هیچ انسانی مانا نیست. همه انسانها خواهند مرد. اما جاودانگی اگر منظور از آن خود انسان باشد پس باید بر عالم آخرت حملش کرد. زماندی انسان در دنیا و جاودانگی او در آخرت. این مطلب به عقاید اسلامی هم سازگار است. و ممکن است آن را حمل کرد بر قبول جاودانگی خداوند. یعنی خداوند که انسان را آفرید برای اسان تاریخ مصرق قرار داد ضمنا انسان پذیرفت که خداوند جاودانه است. البته احتمال دوم کمی بعید است. همان احتمال اول نزدیکتر به حق است.
بعد آفرینش آدم و هابیل و قابیل، نقطه کره زمین را محل زندگی آنها قرار داد. منظور "غ" است. خود آن نقطه مرکز زندگی انسان است و دایره اش از دید همگان پنهان است. البته در دوره نبی خاتم و در قرةآن کریم خداوند برای بندگان توضیح داد که بغیر امد ترونها(رعد آیه 2)، زمین را بدون پایه آفرید که شما آن را می بینید. یعنی بدون پایه بودن را شما شاهد و ناظر هستید.
فإذا انتقل الإنسان إلى برزخ الدار الحیوان مارت قبة السماء و انشقت فکانت شعلة نار سیال کالدهان.
از این جا به بعد در همین فراز اشاره دارد به عالم برزخ و عالم قیامت. مساله آفرینش این عالم که تمام شد اینک می پردازد به ادامه عالم که برزخ و رستاخیز است. چون انسان تاریخ مصرفش تمام شد و مدتش به سر آمد به عالم برزخ که شیخ اعظم از آن تعبیر به دار الحیوان می کند. یعنی سرای زندگی. زندگی سرا. اتفقهایی با این انتقال برای انسان صورت می گیرد. گنبد آسمان شکاف بر خواهد داشت و از بین خواهد رفت. از هم شکافته خواهد شد و شعله آتش هم چون روغن جریان پیدا خواهد کرد و به راه خواهد افتاد.
23- فمن فهم حقائق الإضافات عرف ما ذکرنا له من الإشارات فیعلم قطعا إن قبة لا تقوم من غیر عمد کما لا یکون والد من غیر إن یکون له ولد فالعمد هو المعنى الماسک فإن لم ترد أن یکون الإنسان فاجعله قدرة المالک فتبین أنه لا بد من ماسک یمسکها و هی مملکة فلا بد لها من مالک یملکها و من مسکت من أجله فهو ماسکها و من وجدت له بسببه فهو مالکها.
در این فراز شیخ اعظم توضیحاتی در رابطه با دو فراز قبل بیان می کند:
ایشان می خواهد ما را متوجه به حقیقت وجود یعنی جوهر و عرض کند. در عرض بیان شد که خودش بالاستقلال وجود ندارد بلکه وجودش بالاضافه و نسبت است. به تفصیل از جوهر و عرض در بحثهای فلسفه سخن گفته ایم و توضیح داده ایم. در شرح نهایه الدرایه نیز اجمالا اشاراتی داشته ایم که به تازگی در سایت قرار داده ایم. شیخ اعظم اشاره می کند که اگر کسی حقیقت اضافه و نسبت را در بحث اعراض در مساله جوهر و عرض ضمن بحث مقولات فهمیده باشد به طور قطع و یقین خواهدذ فهمید که منظور از مطالبی که بیان شد چه خواهد بود.
این عرض کردیم آسمان یا زمین را بدون پایه بر افراشت یعنی چه؟ پدر بدون فرزند بی معنا است. اینها از مقوله های
اضافه است. پدر وقتی محقق می شود که فرزند باشد. و فرزند وقتی خواهد بود که پدر باشد. این عناوین از عناوین ذات الاضافه است. باید دو طرف داشته باشد. کوتاهی در برابر بلندی. چاقی در برابر لاغری. بانو در برابر شوهر. ستون کارکردش نگهدارندگی است. عمود خیمه کارش نگهداشتن خیمه است. اگر می بینی که جهان پا برجا است پس پایه و ستونهایی آنها را نگهداشته است. ولی این پایه ها و ستونها را شما نمی بینید. در ادامه شیخ اعظم از امور حقیقی و واقعی به او اعتباری عبور می کند. و از امور اعتباری مثال می زند. مملکت جایی است که مردم و سرزمین تشکیل دهنده آن است. این مملکت وقتی پابرجا است که حاکم در آن وجود داشته باشد. مملکت ناگزیر باید مالکی داشته باشد. همان مالک نگهدارنده مملکت است. هرکس که مملکت را ایجاد کرده و آفریده است همان نیز مالک آن است. حقیقت محمدیه را کسی که آفرید همو نیز مالک آن خواهد بود.
- ۹۹/۰۵/۱۶
منظور "غ" است. خود آن نقطه مرکز زندگی انسان است و دایره اش از دید همگان پنهان استمنظور "غ" است. خود آن نقطه مرکز زندگی انسان است و دایره اش از دید همگان پنهان است لطفاً این غ را بیشتر توضیح بدید