نقد و تحلیل نیاز فلسفه امروز
دوشنبه, ۱۳ مرداد ۱۳۹۹، ۰۵:۲۵ ب.ظ
تاریخ انتشار: ۲۶ آبان ۱۳۸۵ - ۰۹:۰۷
کد خبر: ۱۵۰۸۷۴۱حسن جمشیدی در گفتگو با خبرگزاری قرآنی ایران(ایکنا) شعبه خراسان رضوی، افزود: فلسفه اسلامی توان شکوه و شکوفایی دارد ولی مشروط به این است که از چمبرهی قدرت تجلیل بیرون کشیده شود.
وی با بیان اینکه فیلسوفان نه خدایند و نه پیامبر اظهارداشت: حتی اگر سقراط و افلاطون را بعضا پیامبر انگاشتهاند در عمل گاه بر ایشان نقدهای تند و خشن زدهاند. پس اگر هم پیامبرانی باشند به یقین غیر معصوماند و اهل خطا و اشتباه.
وی افزود: در عرصهی دانش، فیلسوف آن است که بتواند خطا و اشتباه بزرگان را بیرون بکشد همچنان که مو را از لای ماست بیرون میکشند و آنها را آشکار سازد. نه آنکه به ماستمالی همت بدارد و این ضرورت امروز فلسفه ما است.
این پژوهشگر علوم دینی خاطرنشان کرد: فلسفه وقتی فلسفه است که تمامی مفروضات خود را نیز بر اساس چارچوب و ساختار عقلی، پیشتر بر کرسی بنشاند. بتواند در برابر هر مدعایی چند پرسش اساسی بگمارد.
وی افزود: ستودنی است اگر کس یا کسانی همت کنند و آثار منتقدان فلسفهی ملاصدرا را تصحیح و نشر دهند. زیرا نه فلسفه ملاصدرا و نه فلسفه منتقدان ملاصدرا پاک از نادرستی و ناراستی نیست.
جمشیدی با بیان اینکه در فلسفه اصل و اساس بر این نهاده شده است که در برابر هر چیز و هر دعویای نشانهی پرسشی بگمارند، اظهار داشت: در فلسفه هیچ چیز از چرایی و چطوری و برای چه، پوشیده نیست و این راز پنهان و آشکار آدمی است و بدین جهت این حیوان بوالفضول را آدم نام نهادهاند.
وی در عین حال افزود: عقلانیت تماماً در فلسفه نیست، عقل مشترک لفظی است و برای آن چندین معنا بیان داشتهاند که یکی از آن میان عقل به معنای نظام فلسفی است آن هم نه قواعد و قوانین فلسفی؛ تمامی افرادی که به مخالفت با عقل برخواستهاند دقیقا مخالفت آنها با نظام فلسفی است نه عقل به معنای نیروی درک کننده و نه به معنای برهان و قیاس. غزالی خود در این پهنه میدان دار است.
وی ادامه داد: هر فلسفهستیزی لزوما، خرد گریز نیست. عارفان و فقیهان اگر به فلسفه تاختهاند کشمکش و ناسازگاری آنها در روش است. در بین دانشهای شکلیافته در بستر اسلام-دانشهای اسلامی- فقط سه دانش است که حقیقت را تنها در قلمرو خود میداند: فقه توسط فقیهان و فلسفه توسط فیلسوفان و عرفان توسط عارفان.
مدیرگروه پژوهشی فلسفه جهاددانشگاهی مشهد گفت: تنها این سه جریان عمدهاند که هر یک از حقیقت راه یافته و به دست آمده سخن میگویند. بدین جهت بین این سه جریان در درازنای تاریخ حرف و سخن و پرخاش فراوان داد و ستد شده است. و این دعوی روشی گره کور حل ناپذیر است. پس باید این کشمکش را همیشه شاهد باشیم.
وی در تشریح این امر گفت: این که خواجه نصیر توسی برای گسترش عقلانیت کوشید تردیدی نیست اما تلاشهای او بعد از نقدهای اساسی و دقیق فخررازی و غزالی معنا مییابد. اگر نبود نقدهای روشمند این بزرگان، فلسفهی اسلامی بالندگی بعد از خواجه را نداشت.
جمشیدی متذکر شد: باید توجه داشت که ابن رشد و خواجه توسی در پاسخ به نقدهای غزالی و فخر رازی به دفاع از ابن سینا و فارابی نپرداختند بلکه تلاش کردند تا کاستیهای فلسفه و زمینههای اشکال را ترمیم کنند و همین سبب گستردگی فلسفه شد. و هنوز هم برخی نقدهای غزالی بر فلسفه برطرف نشده است چون اصل ادعا فلسفی نیست تا در فلسفه بدان پرداخته شود و یا پاسخ فلسفی بدان داده شود علیرغم آن که فیلسوفان آنها را مطرح کردهاند.
وی با بیان اینکه چنانکه متفکران و اندیشمندان نیک توجه دارند هر آنچه را که فیلسوفان بیان میکنند میتواند فلسفی باشد و میتواند غیر فلسفی باشد، اظهار داشت: غزالی و فخر رازی با تیزبینی تمام و موشکافیهای دقیقی که خاص ایرانیان است به ایراد و اشکال ساختاری فلسفه پرداختند و پارهای از مسائل غیر فلسفی را که به فلسفه راه یافته و یا پارهای از ادعاهایی که برای اثبات آنها تلاش شده ولی تلاش آنها روش مند و متدیک نبوده است، را زیر سئوال برده اند.
وی با طرح این سئوال که چگونه میشود فیلسوفی خود منطق و دستورات منطقی را به صورت میزان و قانون در آورد و آنگاه خود از قوانین طراحی شده پیروی نکند؟ گفت: هنوز هم این اشکالات موصوف در بزرگانی چون فارابی، پورسینا و ابن رشد و سهروردی و ملاصدرا دیده میشود.
وی با بیان اینکه فیلسوفان نه خدایند و نه پیامبر اظهارداشت: حتی اگر سقراط و افلاطون را بعضا پیامبر انگاشتهاند در عمل گاه بر ایشان نقدهای تند و خشن زدهاند. پس اگر هم پیامبرانی باشند به یقین غیر معصوماند و اهل خطا و اشتباه.
وی افزود: در عرصهی دانش، فیلسوف آن است که بتواند خطا و اشتباه بزرگان را بیرون بکشد همچنان که مو را از لای ماست بیرون میکشند و آنها را آشکار سازد. نه آنکه به ماستمالی همت بدارد و این ضرورت امروز فلسفه ما است.
این پژوهشگر علوم دینی خاطرنشان کرد: فلسفه وقتی فلسفه است که تمامی مفروضات خود را نیز بر اساس چارچوب و ساختار عقلی، پیشتر بر کرسی بنشاند. بتواند در برابر هر مدعایی چند پرسش اساسی بگمارد.
وی افزود: ستودنی است اگر کس یا کسانی همت کنند و آثار منتقدان فلسفهی ملاصدرا را تصحیح و نشر دهند. زیرا نه فلسفه ملاصدرا و نه فلسفه منتقدان ملاصدرا پاک از نادرستی و ناراستی نیست.
جمشیدی با بیان اینکه در فلسفه اصل و اساس بر این نهاده شده است که در برابر هر چیز و هر دعویای نشانهی پرسشی بگمارند، اظهار داشت: در فلسفه هیچ چیز از چرایی و چطوری و برای چه، پوشیده نیست و این راز پنهان و آشکار آدمی است و بدین جهت این حیوان بوالفضول را آدم نام نهادهاند.
وی در عین حال افزود: عقلانیت تماماً در فلسفه نیست، عقل مشترک لفظی است و برای آن چندین معنا بیان داشتهاند که یکی از آن میان عقل به معنای نظام فلسفی است آن هم نه قواعد و قوانین فلسفی؛ تمامی افرادی که به مخالفت با عقل برخواستهاند دقیقا مخالفت آنها با نظام فلسفی است نه عقل به معنای نیروی درک کننده و نه به معنای برهان و قیاس. غزالی خود در این پهنه میدان دار است.
وی ادامه داد: هر فلسفهستیزی لزوما، خرد گریز نیست. عارفان و فقیهان اگر به فلسفه تاختهاند کشمکش و ناسازگاری آنها در روش است. در بین دانشهای شکلیافته در بستر اسلام-دانشهای اسلامی- فقط سه دانش است که حقیقت را تنها در قلمرو خود میداند: فقه توسط فقیهان و فلسفه توسط فیلسوفان و عرفان توسط عارفان.
مدیرگروه پژوهشی فلسفه جهاددانشگاهی مشهد گفت: تنها این سه جریان عمدهاند که هر یک از حقیقت راه یافته و به دست آمده سخن میگویند. بدین جهت بین این سه جریان در درازنای تاریخ حرف و سخن و پرخاش فراوان داد و ستد شده است. و این دعوی روشی گره کور حل ناپذیر است. پس باید این کشمکش را همیشه شاهد باشیم.
وی در تشریح این امر گفت: این که خواجه نصیر توسی برای گسترش عقلانیت کوشید تردیدی نیست اما تلاشهای او بعد از نقدهای اساسی و دقیق فخررازی و غزالی معنا مییابد. اگر نبود نقدهای روشمند این بزرگان، فلسفهی اسلامی بالندگی بعد از خواجه را نداشت.
جمشیدی متذکر شد: باید توجه داشت که ابن رشد و خواجه توسی در پاسخ به نقدهای غزالی و فخر رازی به دفاع از ابن سینا و فارابی نپرداختند بلکه تلاش کردند تا کاستیهای فلسفه و زمینههای اشکال را ترمیم کنند و همین سبب گستردگی فلسفه شد. و هنوز هم برخی نقدهای غزالی بر فلسفه برطرف نشده است چون اصل ادعا فلسفی نیست تا در فلسفه بدان پرداخته شود و یا پاسخ فلسفی بدان داده شود علیرغم آن که فیلسوفان آنها را مطرح کردهاند.
وی با بیان اینکه چنانکه متفکران و اندیشمندان نیک توجه دارند هر آنچه را که فیلسوفان بیان میکنند میتواند فلسفی باشد و میتواند غیر فلسفی باشد، اظهار داشت: غزالی و فخر رازی با تیزبینی تمام و موشکافیهای دقیقی که خاص ایرانیان است به ایراد و اشکال ساختاری فلسفه پرداختند و پارهای از مسائل غیر فلسفی را که به فلسفه راه یافته و یا پارهای از ادعاهایی که برای اثبات آنها تلاش شده ولی تلاش آنها روش مند و متدیک نبوده است، را زیر سئوال برده اند.
وی با طرح این سئوال که چگونه میشود فیلسوفی خود منطق و دستورات منطقی را به صورت میزان و قانون در آورد و آنگاه خود از قوانین طراحی شده پیروی نکند؟ گفت: هنوز هم این اشکالات موصوف در بزرگانی چون فارابی، پورسینا و ابن رشد و سهروردی و ملاصدرا دیده میشود.
- ۹۹/۰۵/۱۳