رباعی 156
زیبا آفرین
یک جرعه می کهن ز ملکی نو به
وز هرچه نه می طریق بیرون شو به
در دست به از تخت فریدون صد بار
خشت سر خم ز ملک کیخسرو به
مقایسه بین می و ملک است. مقایسه شراب و تاج و تخت پادشاهی. و خیام در مقایسه بین این دو شراب را بر می گزیند تا حکومت بر مردم را. یک جرعه می کهنه از مملکتی که تازه گشایش پیدا کرده و به زیر سلطه در آمده تاست بهتر است.
دنبال هر راه و مسیری که هستی به جز راه می و شراب بقیه راه ها را رها کن که ره به جایی نخواهی برد. در دست ما اگر باده ای باشد و یا پیاله و جامی به مراتب بهتر از تاج و تخت فریدون است. از همه مهمتر این که انسان خشت سر خم باشد بهتر از این است که پادشاه مملکت کیخسرو باشد.
عنایت بفرمایید سخن از حکومت و حاکمیت و حکم رانی بر مردم است. هیچ عاقلی به دنبال حاکمیت بر مردم نیست و نخواهد بود. چون خداوند همه را آزاد آفریده است و ناممکن است که کسی بتواند بر دیگری حاکم باشد و یا سلطه داشته باشد. مرحوم بروجردی می گفت: نگذارید نفرینتان کنم که رئیس بشوید. ریاست بر مردم سخت ترین و بدترین نوع گزینه است که انسان بخواهد بر کزیند. اشتباه نشود انبیا برای سلطه بر مردم نیامدند. خداوند به پیامبر می فرماید لست علیهم بمسیطر. تو بر مردم سیطره نداری و تو بر مرد م سلطه نداری. پیامبر نیز هم چون دیگران بشر است. انسان است. نقش انسان اگر همان خشتی باشد که سر خم را با آن می بندند به مخراتب ارزشمندتر از آن است که بر تاج و تخت پادشاهی بنشینی.