رباعی 135
پنجشنبه, ۲ مرداد ۱۳۹۹، ۰۸:۱۱ ب.ظ
یک روز ز بند عالم آزاد نیم
یک دمزدن از وجود خود شاد نیم
شاگردی روزگار کردم بسیار
در کار جهان هنوز استاد نیم
همه ما درگیر این عالم هستیم و از تقدیرات آن رها و آزاد نیستیم. سرنوشت ما را در جای دیگری رقم زده اند و ما به ناچار باید مجری تقدیرات پشت پرده باشیم. پس آزاد نیستیم. عنان و امورات ما را دست خودمان نداده اند بلکه دیگران تدبیر می کنند.
بالاخره از این که هستیم و نفس می کشیم و زنده ایم باید شاد باشیم و حال آن که شاد نیستیم. چون وجود ما که برای خود ما نیست. اصلا شادی به ما نیامده است.
در مصرع سوم خیام به صراحت می گوید ما از خم و چم روزگار هیچ سر در نمی آوریم. آن قدر شاگردی روزگار کردیم و تجربه به دست آوردیم که علامه دهر شدیم ولی نتیجه و حاصلش چه شد؟ این که هنوز در کار جان و امورات آن دانستیم که نادانیم. دانستیم که هیچ نمی دانیم و هنوز شاگردیم.
خلاصه سخن خیام این است که ما را به پشت پرده این عتالم راهی نیست.
- ۹۹/۰۵/۰۲