جمشیدی خراسانی jamshidi khorasani

دین فلسفه عرفان

جمشیدی خراسانی jamshidi khorasani

دین فلسفه عرفان

با شما در باره دین، فلسفه و عرفان سخن می گوییم

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیام های کوتاه

رباعی 130

پنجشنبه, ۲ مرداد ۱۳۹۹، ۰۹:۴۴ ق.ظ

زیبا آفرین

مائیم که اصل شادی و کان غمیم

سرمایهٔ دادیم و نهاد ستمیم

پستیم و بلندیم و کمالیم و کمیم

آئینهٔ زنگ خورده و جام جمیم

خیام در این رباعی همه اضداد را کنار هم چیده است و ناسازگاری ها را پیش چشم ما قرار دادهد است. در عین شادی فرو رفته در غم هستیم. در عین غم شاد هستیم. ملتی که گریه اش در عمق خنده است و خنده اش در ژرفای گریه. این واقعیت زندگی است. کودکی چشم به جهان می گشاید از آن سو، پدر یا مادر یا برادر و یا خواهر و یا نزدیکی از دار دنیا می رود. زلزله می آید و همه شهر را با خاک یک سان می کند و بعد می بینیم که از زیر آوار صدای گریه کودکی به گوش می رسد.
از این مهمتر آن که ما هم دادگر هستیم و هم ستم پیشه. در عین این که جهان را می خواهیم با عدالت آشنا کنپم و جهان را با عدالت خودمان تدبیر کنیم و از سوی دیگر خود به نزدیکترین ها ستم روا می داریم. اصلا سیستمی طراحی می کنیم که خود سیستم ستمگرا است. 
لازم به گفت است که خیام در همین مصرع قاعده بسیار مهم و اساسی اجتماعی را بیان می کند. خدمت شما عارض شوم که سیستم خود قدرت آفرین است. و قدرت قرین و همسایه ستم است. سیستم که شکل گرفت حتی اگر این سیستم، سیستم حضرت موسی علیه السلام هم باشد و یا سیستم نبی اکرم صلی الله علیه و آله باز هم ستم در آن ستم شکل می گیرد. پیامبر را از مکه به مدینه آوردند تا ریشه ستم را از بیخ و بن برکند. سیستمی طراحی شد که خود سبستم ظلم آفرین شد. ماجرای مالک بن نویره را همگان می دانند که ذیل حکومت اسلامی به آبادی وارد شد مردهای آنها را کشت و تا به صبح با زنهای آنها همبستر شد. اینها مروجان دین و شریعت بودند. هنوز جنازه پیامبر از میان مردم جمع نشده است. دیری نپایید که  خوارج به جان مردم افتادند و شکم زنها را پاره کردند و مردهای زیادی را کشتند. خود شاهد هستید که به نام دین چه کارها که نکردند. چه جنایات که مرتکب نشدند. حتی در همین کشور ایران خودما ذیل دین به فرهنگ ملت تاختند و آن را با خاک یک سان کردند. تصوف در اصل، مبارزه با سیستم فقهی بود که به غارت مردم مشغول شدند و خود تصوف غرق در فساد و منجلاب شد. این ویژگی سیستم است. سیستم قدرت می آفریند و قدرت لازمه اش فساد است. 

پایین و بالا هستیم. بعضی پایین و بعضی بالا هستند. بعضی بالا دست و بعضی فرو دست هستند. بعضی شهری و بعضی دهاتی اند. بعضی سفید و بعضی سیاهند. بعضی پایین شهری و بعضی بالا شهری اند. بعضی آقازاده و بعضی علام زادهد اند. بعضی از نژاد برتر و بعضی از نیاد پست و حقیرند.

بعضی در اوج کمال و بعضی در نهایت حقارت و کاستی اند. در نهایت خیام می گوید بعضی از ما آیینه زنگار خورده ایم که حتی خودمان را هم نشان نمی دهد و بعضی جام جم هستیم که همه حقایق عالم را می شود در آن دید. و من عاشقم بر این دو ضد.

زندگی یعنی همه این ناسازگاری ها. ساز زندگی ساز کوکی نیست. صداهای دلخراشی از آن شنیده می شود که لازمه این زندگی است. 

  • حسن جمشیدی

شرح رباعی 130

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی